حکایتی خواندنی در باب عوارض یا مالیات
این داستان که میگویم مثل بسیاری داستانها و امثال و حکم، حکمت تجربی و سابقه دارد. میگویند شاه عباس خواست به فردی بخشش کند گفت از من چیزی بخواه و آن مرد هم که به فکر نوعی درآمد پایدار بود گفت حکمی به من بده که هر کس یک الاغ دارد یک درهم و اگر الاغ ماده بود دو درهم به من بدهد. شاه عباس گفت درآمد زیادی عایدت نمیشود گفت در حکم اضافه کن که صاحب الاغ اگر دو زن دارد یک درهم اضافه بدهد و اگر لنگ بود هم یک درهم. شاه عباس پرسید در مورد صاحب الاغ مطلب دیگری نداری و مرد که قبلا در مورد موضوع فکر نکرده بود گفت اضافه کن که اگر اسم او ابوالقاسم بود یک درهم اگر یک چشمش هم کور بود یک درهم دیگذ بدهد.
مرد حکم را گرفت به خیابان چارباغ رفت برای دشت، اولین کسی که سوار الاغ عبور کرد را گرفت که یک درهم بر حسب حکم شاه بده. مرد به التماس افتاد که این الاغ کلا یک درهم نمیارزد، وقتی صورتش معلوم شد یک چشمش کور است ضابط گفت یک درهم دیگر هم طبق حکم بده. گفت من پایم لنگ است مجبورم با این الاغ رفت و آمد کنم، به من رحم کن و دست از سرم بردار، مرد گفت باید یک درهم دیگر هم بدهی میشود سه درهم. در این کشمکش معلوم شد الاغ ماده است، مرد گفت یک درهم دیگر هم باید بدهی میشود چهار درهم. یک عابر که از آن طرف عبور میکرد و ماجرا را دید به صاحب حکم گفت به این بیچاره رحم کن، دو زن دارد. صاحب حکم گفت باید پنج درهم بدهی جار و جنجال توجه عابران را جلب کرد و آشنایی به مرد الاغسوار گفت ابوالقاسم موضوع چیست؟ و صاحب حکم گفت اسمت هم ابوالقاسم است طبق حکم شاه میشود شش درهم. مرد بیچاره گفت پس بگو این مالیات بر ابوالقاسم است، الاغ را گذاشت و با پای لنگ فرار کرد.
بسیاری از صاحبان کسب و کار و درآمد هم در کشور ما به خاطر انواع عوارض، مالیات، تامین اجتماعی و هزینههای شهرداری و غیره، الاغ را گذاشته و فرار کردهاند، یعنی کارگاه و کارخانه و شرکت را بستهاند یا خواهند بست.
یک روز صحبت از اخذ مالیات از خانههای خالی است، یک روز مالیات از سپردههای بانکی، یک روز از موجودی زیورآلاتی که خانمها در منزل دارند، یک روز عوارض خروج، یک روز مالیات خروج مازاد بر عوارض خروج، یک روز مالیات بر اموال غیرضروری، یک روز مالیات بر اضافه شدن ارزش سهام و اموال (در شرایط تورمی این خود میشود واویلا)…!!! حال فکر میکنید مالیات بر ابوالقاسم شوخی بوده است؟
این که به بهانههای مختلف، و واقعا بهانه، از مردم پول گرفته شود و دلیل آن هم این باشد که دولت (حکومت) نمیخواهد یک بازسازی در ساختار مالی خود انجام دهد و پیوسته چشم به منابع مردم و اخذ آن دارد عواقب ناهنجار اقتصادی مختلفی ببار میآورد. به زودی معلوم خواهد شد که داروغه ناتینگهام هم نمیتواند مردم را بتکاند و چیزی حاصل کند.
در بحثهای منطقی گویا چنین است که ابتدا یک یا چند پایه مالیاتی تعریف میکنند مثل ثروت یا درآمد (یا مصرف) منطقا بخشهایی از آن را برای اطمینان از تامین زندگی مردم معاف و با نرخ.ها و شیوههای مشخص از مازاد مالیات میگیرند. مالیات وصله پینهای، آسیبرسان و کمبازده و فسادآور است.
بعد میشود صحبت عوارض، عوارض در سنت مالی کشور ما در مقابل ارائه خدمات خاص اخذ میشود. مثل عبور از اتوبان که حفظ خدمترسانی آن هزینه نگهداری و تعمیرات را لازم میکند. اخذ عوارض بدون مشخص بودن خدمات بیمعنی یعنی غیرعادلانه است. سالها است بر روی قبض برق و مانند آن رقمهایی اضافه اخذ میشود برای مثلا صدا و سیما کاملا غیرمنطقی و غیرعادلانه.
این حقیر و بسیاری دیگر اصولا تلویزیون نگاه نمیکنیم چرا باید پول بدهیم؟ یا برخی باید پول بدهند برای برنامههایی که تایید نمیکنند در پخش آن هم نظری ندارند. پول باید بدهند برای یک تشکیلات عریض و طویل ناکارآمد که شبکههای مشابه بینالمللی با دهها میلیون بیننده کسری از فضای اداری، ساختمان و پرسنل آن را هم ندارند. هم اکنون بسیاری از پرداختها از جمله مالیات موسوم به مالیات ارزش افزوده قابل توجیه نیست حال چگونه باید به فکر یافتن راههای جدید برای تکاندن کیسه مردم باشیم؟
منبع: کانال تلگرامی اتاق بازرگانی تهران
نظرات