اقتصاد ایران بدون بورس؛ از کجا به کجا میرسیدیم؟
۱- با یک برنامه دقیق و حساب شده به ضرابخانه یک کشور اروپایی ورود میکنند. تعدادی را به گروگان میگیرند. با ایدههای مختلف چند روز پلیس را سر کار میگذارند. مکررا با ترفندهایی زمان میخرند. در چند روز یک میلیارد یورو پول چاپ میکنند.
در اوج داستان و تلاش برای خروج پولها از ضرابخانه، رئیس گروه به مامور اصلی پلیسها برای رسیدگی به این اتفاق میگوید: «مگه ما چیکار کردیم؟ برات مشکلی نداره که خیلی از مسئولان این کارو بکنن؟ سال ۲۰۱۱ بانک مرکزی اروپا ۱۷۱ میلیارد یورو چاپ کرد. همون کاری که ما داریم انجام میدیم. میدونی اون همه پول کجا رفت؟ به بانکها. یک راست رفت تو جیب پولدارترین آدمها. اون موقع کسی گفت بانک مرکزی اروپا دزده؟ نه. تزریق نقدینگی. اینه اسمی که واسهاش گذاشتن».
این بخشی از سریال Money Heist است. روایتی ساده از اینکه دولتها به دلیل کسری بودجه مجبور به چاپ پول میشوند و در نهایت با تزریق این نقدینگی به اقتصاد کشور، رشد تورم در اقتصاد تشدید میشود و حاصل این چرخه آسیبزا کوچک شدن اندازه جیب همه مردم است. اما آیا پرهیز از دست بردن به جیب مردم ارتباطی به بازار سهام دارد؟ اصلا این دو عبارت در کنار هم چه تناسبی با هم دارند؟
۲- مرکز پژوهشهای مجلس میگوید ۱۸۰ هزار میلیارد تومان. خیلی از کارشناسان میگویند رقمی بیش از این. اما وزیر اقتصاد معتقد است در شرایط بدبینانه بیش از ۱۴۰ هزار میلیارد تومان نمیشود. این اعداد بزرگ درباره چه شاخصی است؟
همین عدد اعلامی وزیر اقتصاد هم به معنای بودجه ماهانه یارانه نقدی ۴۰ ماه است. شاخص مورد بحث، کسری بودجه دولت است. همان شاخصی که دولت را تحریک میکند به گزینه جبران از طریق چاپ پول فکر کند. نکته جالب آن است که در دوره افت شدید شاغلان کشور دست دولت برای فشار مالیاتی بسته است.
از سوی دیگر تحریمها و افت قیمت نفت هم محدودیتهای مالی دولت را با کاهش درآمدهای نفتی بیشتر میکند. شاید در این شرایط سادهترین راهکار همان چاپ پول باشد.
۳- بانک مرکزی هدفگذاری کرده در یک برنامه یکساله تورم ۲۲ درصد شود. اما آیا پیشنشانگرهای تورم یعنی نقدینگی و پایه پولی، روند کاهنده تورم را نوید میدهند؟
آخرین آمار از روند حجم نقدینگی نشان میدهد این رقم از ۲۶۰۰ هزار میلیارد تومان عبور کرده و نرخ رشد آن به عدد کمسابقه ۳۱ درصد رسیده است. طبیعتا علت رشد این نقدینگی به افزایش پایه پولی برمیگردد. اما پایه پولی چه وضعیتی داشته است؟
در پایان خرداد ۱۳۹۹ این رقم از ۳۸۳ هزار میلیارد تومان عبور کرده که رشد یکساله آن به عدد کمسابقه ۴۰ درصد رسیده است. هشداردهندهتر آنکه رشد پایه پولی از رشد نقدینگی هم سبقت گرفته است. اما علت چیست؟
روابط عمومی بانک مرکزی علت را این گونه توضیح داده که این وضعیت «تحت تاثیر حمایتهای صورتگرفته از خانوارها و فعالان اقتصادی در پی شیوع ویروس کرونا و افزایش میزان تنخواهگردان دولت در سالجاری» بوده است. بنابراین جدای از محدودیتهای شدید مالی در بخش درآمدهای دولت، در سمت دیگر یعنی بخش هزینه هم دولت مجبور به تامین منابعی ناشی از آسیبهای کرونا شده است.
۴- بن بست مالی. همین دو عبارت شاید از بهترین توصیفات وضعیت مالی دولت باشد. اقتصاد بزرگ ایران با انبوهی از چالههای مالی در یک طرف و دولت ضعیف از نظر مالی در یک طرف دیگر. روند رشد نقدینگی و پایه پولی به شدت صعودی هستند و دولت حداقل طبق آنچه ادعا میکند به دنبال کاهش تورم است. اما مگر این شدنی است؟
۲۷ خرداد ماه امسال وزیر اقتصاد به صراحت گفت: «قصد داریم که امسال هزار هزار میلیارد تومان تامین مالی برای اقتصاد داشته باشیم که ۵۰ درصد آن از بازار سرمایه باید تامین شود. »
پیش از او، رئیس جمهور ۹ خرداد اعلام کرده بود: «بخشی از تأمین بودجه و نیازمندیهای دولت از طریق فروش سهام است.» جملههایی که نشان میدهند یکی از مهمترین ابزارهای جلوگیری از چاپ پول، بورس است.
معنای ساده این حرف، آن است که هرچند برخی در این روزها رشد چشمگیر شاخص بازار سهام را عامل احتمالی در افزایش قیمت بازارهایی مثل مسکن میدانند اما تا همینجا حتی اگر ذرهای بورس مانع چاپ پول بیشتر دولت شده باشد، قطعا از کوچکتر شدن سفره خانوار جلوگیری کرده است.
از سوی دیگر در کنار مزیت جلوگیری از چاپ پول بیشتر توسط دولت، حضور نقدینگی قابل توجه در بورس نیز خودش مانع افزایش قیمتها در بازارهایی مثل ارز و طلا شده است. به عنوان مثال در خرداد ماه سال ۹۹ که دلار و سکه اوج گرفتند و از ارقام به ترتیب ۲۵ هزار تومان و ۱۱ میلیون تومان عبور کردند، حجم معاملات روزانه بازار سهام تا ۲۰ هزار میلیارد تومان هم رسید.
معنای این عبارت آن است که اگر نقدینگی این معاملات بورس قرار بود تنها یک روز در بازار ارز باشند باید ۸۰۰ میلیون دلار معامله انجام میشد. اگر هم قرار بود در بازار سکه باشد باید ۱٫۸ میلیون سکه تمام بین افراد خرید و فروش میشد. این ارقام احتمالا میتوانستند باعث پرواز قیمت دلار و سکه شوند و احتمالا در گام بعدی این نوسان به تورم سرایت میکرد.
دو سال پیش، مرکز پژوهشهای مجلس در یک پژوهش نشان داد که به ازای هر ۱۰ درصد افزایش قیمت ارز نرخ تورم دو درصد متاثر خواهد شد.
با این چنین رابطهای آیا جذب نقدینگی در بازار سهام و ممانعت از حضور این پولها در بازار ارز مانعی برای رشد تورم نبوده است؟ قطعا اگر بورس ایران (جدای از رشد ناهمگون یا همگون برخی نمادهای این بازار) این چنین فعال نشده بود، نه قیمت ارز، قیمت فعلی بود، نه میزان چاپ پول، پایه پولی، نقدینگی و در نهایت تورم به میزان فعلی بود. آیا دولت مجبور نخواهد بود حداقل برای پایبندی به وعده کاهش تورم به جای چاپ پول، به تامین کسری از طریق بازار سرمایه بیشتر تشویق شود؟
نظرات