کد مطلب: ۵۹۲۲۸۹

صدای تشنگی روستا را بشنویم!

صدای تشنگی روستا را بشنویم!

پرسش روز:

کارشناسان معتقدند خشکسالی، ساخت‌ سدهای غیراصولی، فرونشست زمین و تغییر اقلیم، زندگی روستائیان و امنیت غذایی کشور را به مخاطره انداخته است؛ اما راه‌حل چیست؟

پاسخ کارشناس:

کلمه «روستا» ذهن و خیال انسان را به سرزمینی سبزی می‌برد با درختان بسیار و انواع حیوانات و جوی‌هایی که آب را پرخروش می‌کشاند تا به مزرعه برساند؛ مزرعه‌ای سرسبز که شاخه‌های درختان در وزش باد رقصانند و گل‌های آفتابگردان ایستاده رو به نور خورشید، پرندگان نغمه‌خوان و زنبورهای کوچکی که شادمانه از گلی بر روی گل دیگر در پرواز هستند همه با هم هستند تا با دستان مهربان کشاورز و روستایی سفره ما را رنگارنگ و خوشمزه سازند.

اینها انتظار شیرینی است که در مسیر رفتن از شهر به روستا ذهن تو را به خود مشغول ساخته است. در این میان، تصور شور و شوق و خنده کودکانی که فضای روستا را پر کرده و زنان روستایی با لباس‌های سنتی رنگارنگ و زیبا لبخند به لب تو را دعوت به نوشیدن لیوانی آب و نانی دستپخت خود کند، آرامش‌بخش است.

این انتظار شیرین، تو را از هیاهوهای خسته‌کننده و ملال‌آور شهر آزاد می‌کند؛ چرا که تصور می‌کنی قرار است چند ساعتی در فضای زیبای روستا بر عمر خود بیفزایی چون شادی و نشاط، عمر را پایدارتر می‌کند.

آبادی، آباد نیست!

با همین خیالات زیبا در مسیر شهرستان رشتخوار به دهستان شَعبه نزدیک می‌شوی و به یکباره گویی از جهانی دیگر که زیبا و سر سبز بود تو را به جهان برهوت پرتاب کردند. به هرطرف نگاه می‌کنی نشانه‌ای از آبادانی نمی‌بینی.

با خود می‌گویی مگر می‌شود آبادی، آبادانی نداشته باشد. نکند مسیر را اشتباهی آماده باشیم اما به ناگاه تابلوی راهنمای شَعبه، تو را از تردید رها می‌کند؛همین جاست! روستاهایی خشک و بدون علف و گیاه و سرزندگی؛ پس چرا روستاها شادمانه نیست؟ خانه ها که سرپاست چرا درختان سرپا نیستند؟

آب نیست!

از دهیار روستا سوال می‌کنیم و در پاسخ فقط یک جمله می‌‌شونم؛ «آب نیست، خشکسالی توانی برایمان نگذاشته است». روستاها به خوابگاه تبدیل شده و حتی برخی روستاها در خانه‌های خود را قفل کرده و به اطراف شهرهایی که کار باشد مهاجرت کردند تا بتوانند زندگی را بچرخانند.

حالا خبری از نشاط روستا نیست. کودکان و زنان، ساعت ۴ صبح سوار بر وانتی که بیش از ۴۰ نفر را سوار می‌کند به سمت مناطقی می روند که کارگر کشاورزی لازم دارند؛ آن هم کارگری فصلی نه دایمی.

کودکان محروم از تحصیل

در این شرایط چه بلایی بر سر «خانواده»؛ رکن اصلی جامعه می‌آید؟ وقتی مادر و پدری در خانه حضور ندارند و تا به خانه برساند غروب شده و دیگه توانی برای بودن با کودکان ندارند؛ باید بخوابند تا صبح ساعت۴ بتوانند بیدار شوند و به سر کار بروند.

نتیجه؟ چه بسیار کودکانی که به دلیل درآمد کم خانواده از تحصیل محروم می‌مانند و به کار سخت مشغول می‌شوند. کودک‌همسری نیز از عواقب دیگر چنین شرایطی است. در این میان خانواده‌های بسیاری نیز ممکن است بر اثر فقر و اعتیاد مجبور به طلاق شوند.

از خشکسالی تا ناامنی غذایی

ناامنی غذایی به خاطر نبود درآمد از خطرهای دیگر شرایط بد زندگی در روستاهاست. حوادث بسیاری که در مسیر رفت و آمد کارگری رخ می‌دهد نیز، روستاها را غم زده و عزادار کرده است.

ولی چرا «آب نیست »؟ «خشکسالی » و «احداث سدهای غیر اصولی و غیر کارشناسی در منطقه» از عوامل اصلی این شرایط است؛ عواملی که بنیان خانواده، روستا، رفاه روستایی و امنیت غذایی کشور را نشانه رفته‌اند.

بدتر از بمب اتم!

پیامدهای چنین بحرانی می‌‌تواند از بمب اتم بیشتر باشد و نه تنها نسل فعلی، بلکه نسل‌های آتی را هم از این سرنوشت شوم بی بهره نمی‌گذارد.

قصه پر غصه‌ای است وقتی پای درد دل روستائیان می‌نشینی و گاهی صدایشان پرنهیب می‌شود؛ نه از روی زیاده‌خواهی بلکه از روی مهر و عشق به زمین، خانه و روستا که واهمه نابودی و ترک آن را دارند.

تشنگی‌ زمین و دام

غصه‌ها بیشتر می‌شود وقتی به دلایلی که روستائیان مسبب آن نبودند، آنها تشنگی زمین‌های زراعی و دام خود را می‌بینند. بدتر اینکه برای رفع تشنگی، چاره‌ای ندارند و توانی برایشان نمانده که سرمایه‌گذاری کنند و درآمدی هم نیست.

با گرانی شدید خوراک دام، توانایی نگهداری همان دام را هم ندارند. آب نیست و خوراک دام گران است و جیب خانواده خالی از سکه‌هایی که دوباره زندگی را از مسیر دیگر آغاز کنند.

بی‌عدالتی در حق روستائیان و خطر امنیت غذایی کشور

در این شرایط بی تفاوتی نسبت به زندگی و معیشت این روستائیان و به خصوص کودکان و زنان بی‌عدالتی است. حق آنان از توسعه و منابع کشور چیست؟

کم‌آبی، خشکسالی، فرونشست زمین و تغییر اقلیم، پدیده‌هایی است که زندگی روستایی و امنیت معیشتی و غذایی کشور را به مخاطره انداخته است و ضرورت دارد که به صورت جدی به این مسایل توجه شود.

کاری کنید؛ انکار ممکن نیست!

با شواهد موجود دیگر نمی‌توان منکر این مخاطرات شد. صدای کشاورز و روستایی به خاطر نداشتن تریبون و قدرت چانه‌زنی و لابی‌گری شنیده نمی‌شود و این وظیفه و مسئولیت اجتماعی ماست تا با همه توان به حمایت از آنان در راستای درآمدزایی تلاش کنیم تا چرخ زندگیشون بچرخد.

روستائیان نیاز به مشاغلی دارند که احتیاج کمی به آب داشته باشند یا حتی آب‌بر نباشند، در عین حال سودآور باشند و در مدت کوتاه با کمترین سرمایه درآمدی را برای آنها ایجاد کنند.

خوشه تولید شغل

در این فرایند، یکی باید مهارت بیاموزد، یکی حمایت کرده و مشاغل مناسب را معرفی کند، یکی در زنجیره ارزش حضور پررنگی داشته باشد و محصول تولید شده را خریداری کند و یکی تامین سرمایه به صورت قرض‌الحسنه را بر عهده بگیرد.

باید توجه داشت که روستائیان، توان اقتصادی و شرایط دریافت وام و ضمانت کارمندی را ندارند. بنابراین هر کدام ما که توان دارد باید مسئولیت اجتماعی خود را ایفا کند تا غصه‌های بیشمار هموطنان عزیزمان کم شود.

اختصاص نذورات به آب و روستا

اگر همه همت کنیم و نذورات و خیرات خود را به نجات «آب و روستا» اختصاص دهیم، می‌شود آنچه باید بشود.

فقط یک مشارکت همگانی لازم است تا کمک‌های ما در جای درست هزینه شود؛ در ایجاد شغل و درآمد تا در آینده شاهد کودکی که ناخواسته از تحصیل محروم یا ناچار به ازدواج شود نباشیم .

فرصت کم است

در این میان، دولت و حاکمیت نیز باید با خردورزی و درایت، همه سیاست‌های نادرست و تصمیمات غلط خود را که هزینه آنها به کشاورزان و روستائیان تحمیل شده است، جبران کند.

نهادهای دیگری همچون آستان قدس رضوی که توان اقتصادی بالایی دارند نیز باید به کمک مردم بشتابند و موانع و محدودیت ها رابرداشته و از تولید و اشتغالزایی منطقه حمایت و پشتیبانی کنند.

فرصت کم است؛ مردم را دریابیم. «صدای تشنگی» روستا را بشنویم و برای حل مشکل دست به دست هم بدهیم تا همه مردم در روستاها سیراب شوند؛ سیراب از مهربانی و عدالت و اعطای سهم آنان از توسعه کشور.

خشکسالی

خشکسالی

منبع: تجارت‌نیوز

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.