کد مطلب: ۹۵۸۷۳۲

یک پژوهشگر آب و خاک، در گفت‌وگو با «تجارت‌نیوز» در مورد تداوم سدسازی ‌های افغانستان هشدار داد:

سیستان به شهر سوخته دیگری تبدیل می‌ شود/ ضعف‌ های داخلی در مدیریت آب، مانع از حل چالش‌‌هاست

احداث سد پاشدان روی رود هریرود، منابع آب شرب و بهداشت خراسان رضوی را نشانه رفته است

سیستان به شهر سوخته دیگری تبدیل می‌ شود/ ضعف‌ های داخلی در مدیریت  آب، مانع از حل چالش‌‌هاست

پروژه‌های سدسازی در کشور همسایه شرقی، نگرانی‌هایی را در ایران ایجاد کرده است. در تازه‌ترین پروژه‌ها، منابع آبی مورد نیاز در دو استان سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی با تهدید روبه‌رو هستند. علیرضا سروری‌نژاد، پژوهشگر آب و خاک در گفتگو با «تجارت‌نیوز» هشدار داده است که تداوم سدسازی های افغانستان، ممکن است سیستان را به شهر سوخته دیگری تبدیل کند.

به گزارش تجارت نیوز،

سدسازی های افغانستان و تاثیرات آن بر استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی بار دیگر خبرساز شده است. در روزهای اخیر، اقدام هیات حاکمه افغانستان در آبگیری سد پاشدان که روی رودخانه هریرود احداث شده، انتقاداتی را در ایران برانگیخته است.

از سوی دیگر، برنامه‌ریزی دولتمردان افغانستان برای توسعه سازه آبی کمال‌خان و احداث سد بخش‌آباد، نگرانی‌ها را در مورد تشدید بحران آب در منطقه سیستان دوچندان کرده است. 

علیرضا سروری‌نژاد، پژوهشگر آب و خاک در گفت‌وگو با تجارت‌نیوز هشدار داده است که تداوم سدسازی های افغانستان، ممکن است سیستان را به شهر سوخته دیگری تبدیل کند و منابع آب مصرفی در حوزه شرب و بهداشت را در خراسان رضوی محدود سازد.

در عین حال، او از ضعف‌های داخلی در حوزه دیپلماسی و مدیریت منابع آبی گلایه دارد. این کارشناس معتقد است توجه بیشتر به تعاملات بین‌المللی در حوزه آب از یک سو و اجرای طرح‌های آبخیزداری و آبخوان‌داری از سوی دیگر، بخش زیادی از بحران آب را در سیستان برطرف می‌کند.

مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

3 پروژه سدسازی در افغانستان که منابع آب شرق ایران را محدود می‌کند

*همسایه شرقی کشور، چندین پروژه‌ سدسازی را در سال‌ها و دهه‌های گذشته اجرا کرده یا کلید زده است که همه آنها بر منابع آبی استان‌های شرقی ایران اثر منفی گذاشته یا می‌گذارند. تازه‌ترین پروژه‌های سدسازی افغانستان که باید نگران آنها باشیم، چه مواردی هستند؟

اکنون هیات حاکمه افغانستان پروژه‌هایی را برای ساخت، تکمیل یا راه‌اندازی حداقل سه سد را در این کشور به پیش می‌برد. یک مورد، گسترش سامانه انتقال آب و سازه سد کمال‌خان، روی رودخانه هیرمند و دیگری ساخت سد بخش‌آباد بر رودخانه فراه‌رود است. این دو مورد بر معیشت و زندگی مردمان سیستان اثر می‌گذارند. سومین پروژه نیز احداث سد پاشدان روی رودخانه هریرود است که به مرحله آبگیری رسیده و منابع آبی مورد نیاز اهالی خراسان رضوی و تاجیکستان را نشانه رفته است. سد کمال‌خان یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌هایی محسوب می‌شود که در افغانستان اجرا شده است و باید آن را فراتر از خود سازه دانست؛ چراکه به سامانه عظیمی برای انحراف مسیر آب و انتقال آن به گودال گودزره واقع در ولایت نیمروز افغانستان مجهز است. این سامانه در ۸۵ کیلومتری مرز افغانستان و سیستان قرار دارد. حجم مخزن سد کمال‌خان ۵۲ میلیون متر مکعب است اما این سازه در عمل، منابع آبی رودخانه هیرمند و همه حجم سیلاب و روانابی را که از حوزه بالادست آن به پایین می‌آید، به سمت گودال گودزره منحرف می‌کند. این نکته اهمیت زیادی دارد.

*معنای نکته‌ای که اشاره کردید این است که منابع آبی رودخانه هیرمند دیگر به ایران نمی‌رسد؟

بله، دقیقا همین معنا را می‌دهد. این سازه همه حجم آبی را که در محدوده آبخیز رودخانه هیرمند قرار دارد، از طریق سامانه عظیم خود و چندین محوری که به آن مجهز است به سمت منطقه نیمروز منحرف می‌کند. در واقع سد کمال‌خان و تجهیزات آن را باید سامانه‌ای برای انحراف، تغذیه و پخش سیلاب در نظر گرفت که آب رودخانه هیرمند را به گودال گودزره منتقل می‌کند؛ گودالی که مساحت آن به حدود ۲۴ هزار هکتار و حجم آن به ۲۴ میلیارد متر مکعب می‌رسد.

تیر خلاص به معیشت و شرایط زیست مردم سیستان

*ظاهراً هیات حاکمه افغانستان قصد توسعه این پروژه و تعریض سد کمال‌خان را دارد. با توجه به مواردی که اشاره کردید باید منتظر چه تبعاتی برای منطقه سیستان باشیم؟

چنین اقدامی را می‌توان تیر خلاصی به معیشت و شرایط زیست مردم سیستان قلمداد کرد. سد کمال‌خان از همان ابتدا با قطع حقابه تالاب هامون، تاثیر منفی بر معیشت ساکنان 400 هزار نفری این منطقه گذاشت؛ چراکه زندگی آنها به اموری چون کشاورزی، دامداری و صیادی گره خورده بود. سدسازی‌ های افغانستان، آب را به روی آنها قطع کرد و متاسفانه، هیچ دولتمردی نیز در سال‌های گذشته، به فکر چاره‌اندیشی و تعریف معیشت جایگزین نبوده است. در این شرایط یک خطر دیگر هم وجود دارد؛ تکمیل سازه آبی بخش‌آباد، روی رودخانه فراه‌رود می‌تواند وضعیت را وخیم‌تر کند. حجم مخزن این سازه، ۲۶ برابر حجم سد کمال‌خان است. در نتیجه سد بخش‌آباد می‌تواند کل روانابی را که در طول سال از محدوده آبخیز فراه‌رود به سمت سیستان می‌آید و به تالاب هامون صابُری می‌ریزد، قطع کند. این تالاب، یکی از سه دریاچه‌ای است که تالاب هامون را تشکیل می‌دهد. در صورت تحقق این موضوع، یکی دیگر از منابع تغذیه تالاب‌های ایران از میان می‌رود. تاکنون، نگرانی‌ها روی تاثیری متمرکز بود که سدسازی های افغانستان بر حقابه تالاب‌ها و اراضی کشاورزی سیستان از رودخانه هیرمند گذاشته است اما با تکمیل سد بخش‌آباد، رودخانه فراه‌رود را که آخرین منبع تغذیه تالاب صابری بود از دست می‌دهیم. این در حالی است که در برخی سال‌ها، حجم آبی که این رودخانه وارد تالاب هامون می‌کرد باثبات‌تر از رودخانه هیرمند بود؛ چراکه ممکن بود بر اثر خشکسالی یا سازه‌های زیادی که در بالادست رودخانه هیرمند احداث شده بود، حجم آب کمتری از این رودخانه به سمت تالاب بیاید. در واقع فراه‌رود منبعی برای تامین آب مورد نیاز کشاورزی و دامداری نیست و به طور مستقیم تالاب هامون را تغذیه می‌کند؛ در نتیجه برای محیط زیست و صیادی اهمیت دارد. اگر هر دو رودخانه هیرمند و فراروه به طور کامل مسدود شود، نه حقابه‌ای برای تالاب هامون باقی می‌ماند و نه امکان تامین آب مورد نیاز برای اراضی کشاورزی وجود دارد. در نتیجه، هم تالاب به وسعت ۳۸۲ هزار هکتار و هم اراضی کشاورزی، که مساحت آنها به حدودع 150 تا ۲۵۰ هزار هکتار می‌رسد، به کانونی برای تولید گرد و غبار تبدیل می‌شوند. 

*البته به نظر می‌رسد همین امروز نیز بخشی از این زمین‌ها منشاء تولید گرد و غبار هستند.

بله اما ادامه این روند، سیستان را به شهر سوخته‌ای دیگر تبدیل می‌کند. در واقع امروز حادترین معضل سیستان را باید گرد و غبار و بیابان‌زایی به شمار آورد. این چالش‌ها به مهاجرت مردم و خروج نخبگان و سرمایه‌های اجتماعی از منطقه دامن زده است. چالش آب یا معیشت نمی‌توانست به‌تنهایی چنین تاثیری داشته باشد. امروز تولید حجم بالایی از گرد و غبار، دهک‌های متوسط و رو به پایین جامعه را نیز تحت تاثیر قرار داده و درمانده کرده است. 

*اما خود خشکسالی و قطع حقابه تالاب، یکی از عوامل موثر بر تولید کانون‌های بحرانی گرد و غبار نیست؟

این نکته درست است اما به طور معمول، به موضوع آب از منظر معیشتی نگاه می‌شود. اکنون نه‌تنها آن بعد اقتصادی ماجرا دیگر وجود ندارد که گرد و غبار به مساله‌ای محیط‌زیستی تبدیل شده است. در واقع، بادها و طوفان‌های معمول در سیستان که در سال‌های اخیر، از ۱۲۰ روز به ۱۸۰ روز افزایش پیدا کرده، به گرد و غبار و ریزگردهای غلیظ نیز آمیخته شده است و در آینده نیز با توجه به سدسازی های افغانستان شرایط تشدید می‌شود.

سدسازی های افغانستان به ضرر مردم این کشور است

*برخی از کارشناسان معتقدند این پروژه‌ها به نفع خود مردم افغانستان هم نیست.

کاملاً درست است. فقدان آب و ایجاد کانون‌های تولید گرد و غبار در سیستان، مردم هر دو سوی مرز را تحت تاثیر قرار می‌دهد. همان‌گونه که ساخت سازه‌های بزرگ و کوچک و انتقال آب در ایران مشکلی را حل نکرده و باعث بروز چالش‌های مختلف محیط زیستی و معیشتی در استان‌های مختلف شده است، مشابه همین اتفاق در افغانستان نیز رخ می‌دهد. ضمن اینکه، دود بحران گرد و غبار به چشم خود آنها هم می‌رود؛ همان‌گونه که امروز بخشی از کانون‌های ورود ریزگرد به ایران به‌ویژه در غرب کشور، همسایگان و کشورهای منطقه هستند، در صورتی که افغانستان به سدسازی های خود ادامه دهد، تالاب‌ها و اراضی ایران نیز به کانونی برای انباشت و روانه شدن ریزگردها به سمت این کشور تبدیل می‌شوند.

سدسازی؛ ابزار دیپلماسی افغانستان

*با وجود چنین تجربیاتی در برخی از کشورهای منطقه از جمله ایران، چرا افغانستان به اقدامات خود در این زمینه ادامه می‌دهد؟

دولت‌ها و گروه‌های حاکم بر افغانستان از موضوع سدسازی و کنترل آب، به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده می‌کنند در حالی که این موضوع، آسیب‌های محیط‌زیستی کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت دارد. در واقع ایران باید با دیپلماسی قوی و مبتنی بر داده‌های کافی، هیات حاکمه افغانستان را متقاعد کند که تداوم این مسیر به مصلحت کشورشان نیست. متاسفانه آنها نگاه صرفاً سیاسی به موضوع آب دارند اما در این میان، معیشت و شرایط زیست مردم به‌ویژه در منطقه سیستان است که به صورت عملی و واقعی تحت تاثیر جدی قرار می‌گیرد. مساله بادهای موسوم به 120 روزه هم همین است که زمانی پتانسیل محیط‌زیستی خوبی در سیستان محسوب می‌شد اما زمانی که زمین‌های بدون سنگ‌ریزه منطقه از پوشش گیاهی و رطوبت هم خالی شدند ورق برگشت. در واقع، این شرایط است که باعث آمیختن باد به گرد و غبار می‌شود و فرسایش بادی و بحران‌های محیط‌زیستی را رقم می‌زند.  

سد پاشدان؛ تهدیدی برای منابع آبی خراسان رضوی

*در روزهای اخیر، موضوع ساخت سد پاشدان روی هریرود نیز خبرساز شده اما این بار استان خراسان رضوی در معرض آسیب قرار دارد. ماجرا چیست؟

دو موردی که تاکنون به آن اشاره کردیم، یعنی سدهای کمال‌خان و بخش‌آباد، مربوط به حوزه هلمند هستند و در بعد داخلی، بر سیستان اثر می‌گذارند اما سد پاشدان در حوزه هریرود قرار دارد و اثرگذاری آن بر خراسان رضوی در ایران و کشور تاجیکستان است. افغانستان پیش از این نیز سازه مهمی دیگری را به نام سلما روی سرشاخه‌های رودخانه هریرود احداث کرده بود که بر ایران و تاجیکستان اثر گذاشت. حالا نیز پروژه سد پاشدان را به مرحله آبگیری رسانده است. سازه جدید از ورود حداقل ۴۵ میلیون متر مکعب آب به ایران و تاجیکستان جلوگیری می‌کند؛ این آب می‌توانست برای شرب و بهداشت مردم منطقه صرف شود.

ترک فعل‌های جدی در حوزه دیپلماسی آب

*در این میان، انتقادی از سوی گروهی مطرح می‌شود که ایران همیشه بعد از احداث یک سازه بزرگ آبی و حتی در مرحله‌ای که سدی در افغانستان به مرحله آبگیری رسیده است، به موضوع ورود می‌کند؛ در حالی که دیپلماسی باید پیش از آن فعال باشد. نظر شما در این باره چیست؟

متاسفانه برنامه‌ای منسجم و هماهنگی بین‌سازمانی لازم در حوزه دیپلماسی آب در کشور وجود ندارد و ترک فعل‌های جدی در این زمینه رخ داده است. سد کمال‌خان در سال ۱۳۴۵ طراحی شده بود و از برنامه‌ریزی برای ساخت برخی از این سازه‌ها حدود 60 تا 70 سال می‌گذرد. نقشه‌های آنها موجود است و سال‌ها پیش از این، دولتمردان کشور می‌توانستند به موضوع ورود و دیپلماسی را فعال کنند. در حالی که نه‌تنها چنین اقدامی انجام نشده است که مسئولان دولتی، بدون توجه به سدسازی های افغانستان، برنامه‌هایی را در زمینه کشاورزی در سیستان طراحی کردند و کلید زدند که آب مورد نیاز آنها با افتتاح همان سازه‌های آبی تامین نشد. این شرایط فاجعه‌بار است. در همه سال‌هایی که سد کمال‌آباد در حال احداث بود، مسئولان داخلی اطمینان می‌دادند که تعامل در جریان است و مشکلی رخ نمی‌دهد. از آن سو، مسئولان افغانستان نیز ادعا می‌کردند که یک قطره از آب هیرمند به سمت گودال گودزره نمی‌رود. اما امروز تصاویر ماهواره‌ای حجم مناسب بارندگی را در افغانستان نشان می‌دهد؛ در حالی که حقابه تالاب‌های ایران پرداخت نمی‌شود. این در حالی است که پس از افتتاح سد کمال‌آباد، کارشناسان هشدارها در مورد سد بخش‌آباد را آغاز کرده‌اند اما گوش شنوایی در این مورد نیز وجود ندارد. 

بی‌توجهی به سهم 15 درصدی سیستان از حوضه هیرمند

*با وجود چالش‌هایی که از سمت افغانستان برای منابع آبی کشور ایجاد شده است، برخی از کارشناسان معتقدند در بعد داخلی نیز مدیریت منابع موجود ضعیف است. تا چه حد می‌توان با استفاده از طرح‌های آبخیزداری و آبخوانداری، بحران آب را در منطقه سیستان حل کرد؟ 

بدون شک بخش زیادی از چالش‌ها، با برنامه‌ریزی صحیح قابل مدیریت است. حدود 81 درصد از حوضه آبریز رودخانه هیرمند در افغانستان، چهار درصد در پاکستان و 15 درصد باقی‌مانده در ایران یا به عبارتی در خود سیستان است. ایران می‌تواند با استفاده از از طرح‌های آبخیزداری و آبخوانداری روی سهم داخلی خود، بخش زیادی از بحران آب سیستان را حل کند. هرچند به هر حال، توسل به دیپلماسی آب در مقابل سدسازی های افغانستان ضروری است اما در داخل نیز می‌توان اقداماتی انجام داد که تبعات معیشتی و محیط‌زیستی شرایط موجود را به‌ویژه در حوزه گرد و غبار و شن‌های روان کاهش می‌دهد. مطالعات آنها نیز انجام شده و آماده است. مبنای این طرح‌ها بر استفاده از دخایر برف و منابع آبی قرار دارد که در ارتفاعات خود سیستان موجود هستند اما متاسفانه عزمی برای اجرای آنها وجود ندارد. در حالی که نیازمندی‌های منطقه سیستان را در حوزه‌های کشاورزی به صورت گلخانه‌ای، منابع طبیعی و محیط زیست و آب شرب می‌توان با بهره‌گیری از این طرح‌ها تامین کرد.‌ حتی برای بیابان‌زدایی، تثبیت حرکت شن‌های روان و کنترل گرد و غبار نیز برنامه‌ریزی شده است. به هر حال، سهم 15 درصدی ایران از حوضه آبریز رود هیرمند، برای حجم زیادی از نیازهای سیستان کفایت می‌کند و همه محاسبات لازم در مورد میزان بازش برف و باران در منطقه نیز انجام شده است اما در عمل توجهی به برنامه‌های موجود نمی‌شود.

برای اطلاعات بیشتر، مطالعه سه گزارش فاجعه تغییرات اقلیمی در سیستان؛ خشک شدن ۱۵۰ هزار هکتار زمین کشاورزی، مساله سیستان و بلوچستان؛ هم تنش آبی، هم سیل های ویرانگر و سیستان قابل زیست نیست؟ پیشنهاد می‌شود.

نظرات

مخاطب گرامی توجه فرمایید:
نظرات حاوی الفاظ نامناسب، تهمت و افترا منتشر نخواهد شد.