رئیس کل سابق بانک مرکزی؛
تامین مالی اقتصاد تحریمی ایران با قایق موتوری
رئیسکل سابق بانک مرکزی گفت: وقتی مبادلات پولی ممنوع است، شما باید با قایق موتوری از خلیجفارس اسکناس بیاورید! اگر شمای مسئول نروید، دیگران هم این کار را نمیکنند. در مواردی حتی خودم میرفتم.
محمود بهمنی، رئیس سابق بانک مرکزی در گفتگو با یکی از روزنامهها اعلام کرده است: یک شب تصمیم گرفتیم دلار را ۳۰۰ تومان ارزان کنیم، اما همان شب به سفارت انگلیس حمله کردند و فردایش دلار ۳۰۰ تومان گران شد! بعد هم اضافه کرد: در کشوری زندگی میکنیم که سیاست و اقتصادش به هم گره خورده؛ فلان مسئول حرفی میزند و بعد تاثیرش را در اقتصاد و دیپلماسی میبینیم!
اشکال اصلی
به گزارش تجارتنیوز، بهمنی در مورد عجین شدن نام او با احمدینژاد میگوید: من در زمان ریاست جمهوری مقام معظم رهبری هشت سال از نزدیک با ایشان کار کردم و همینطور هشت سال با مرحوم هاشمی رفسنجانی و هشت سال هم با رئیس دولت اصلاحات کار کردم؛ فقط اشکال کارم این بود که آخرین کارم با آقای احمدینژاد بوده و خیلیها مرا به همراهی با او میشناسند.
قایق موتوری پُر پول!
رئیسکل سابق بانک مرکزی ادامه داد: همه فکر میکردند من تابع رئیسجمهور هستم، اما من اصلا با شرط آمدم. ما به آنچه با مجموعه نیروهایمان در بانک مرکزی تصمیم میگرفتیم، عمل میکردم. وقتی میخواستم نرخ ارز را از ۱۲۲۶ به ۲۴۷۷ تومان افزایش دهیم، گله معاون ارزی من این بود که چرا از این موضوع خبر نداشت و من شخصا روز پنجشنبه ساعت دو در اخبار این را اعلام کردم که از شنبه، نرخ ارز ۲۴۷۷ تومان خواهد بود. تصمیم ما اینقدر محرمانه بود و دفعی اعلام شد که حتی معاون ارزی من هم خبر نداشت؛ فرصت ندادیم که خدایناکرده کسی بخواهد روی یک پرونده اثر بگذارد. وقتی مبادلات پولی ممنوع است، شما باید با قایق موتوری از خلیج فارس اسکناس بیاورید! شما اگر مسئول هستید و نروید، دیگران هم این کار را نمیکنند. در مواردی حتما خودم میرفتم.
خدمت به نظام
بهمنی ادامه داد: ۳۰ هزار میلیارد از اموال بیتالمال را به حساب ذخیره ارزی برگرداندم؛ من با این تصمیم به نظام خدمت کردم. ماجرا از این قرار بود که در دورهای، ارز ۱۲۲۰ تومان را بانکهای خودمان در صرافیها به ۱۹۰۰ تومان فروخته بودند. من ۵۸ بازرس فرستادم که این تخلف را تایید کردند و مشخص شد مابهالتفاوتش را در حسابهای خودشان گذاشتهاند. من شش ماه به آنها مهلت دادم آن را برگردانند، اما برنمیگرداندند.
نهایتا دستور دادم از حسابشان بردارند و به خزانه بریزند؛ پول بیتالمال بود. البته پشت فساد قرص است و خیلی به من فشار آوردند که این را برگردان، اما گفتم برنمیگردانم. ۳۰ هزار میلیارد از ۳۲ هزار میلیارد را به حساب ذخیره برگرداندم؛ چه کسی چنین جراتی میکند؟ علیه من حکم دادند که پول را برگردانم، اما من برنگرداندم. گفتند حکم انفصال خدمتت را میدهیم! جواب دادم من انفصال خدایی هستم! کسی که ۴۷ سال خدمت میکند، دیگر بازنشسته است. در آخر هم حکمشان نقض شد، چون تصمیم من درست بود. حالا دیگر نمیگویند چرا ۳۰ میلیارد را برگرداندی؟ میگویند چرا دو هزار میلیارد مابقی را برنگرداندی!
شرایط خراب
بهمنی درمورد اقداماتش در زمان تحریمها تصریح کرد: در مذاکرات جهانی هیچوقت آدم دستش را رو نمیکند. ما وقتی پول نداشتیم هم میگفتیم داریم! وای به حال روزی که پول داریم و بگوییم نداریم! متناسب با توان و امکانات ما برایمان تصمیم میگیرند. اصطلاحا میگویند قماربازها هم دستشان را رو نمیکنند! کافی است بدانند بنده اینجا ضعف دارم؛ همان نقطه را میگیرند. یادم هست در دورانی میگفتیم نانوایان کیسههای آرد را دم در نانواییها بگذارند تا مردم متوجه نشوند شرایط خراب است.
ارتباط با زنجانی
رئیسکل سابق بانک مرکزی در مورد ارتباطش با بابک زنجانی گفت: آن نامه باید ۱۱ امضا میداشت که به شورای امنیت میرفت و بعد تصمیمگیری و ابلاغ میشد. اما اگر دقت کرده باشید، این نامه با امضای من متوقف شد. من در آن نامه پرانتزی باز کردم و نوشتم: «از محل ارز وزارت نفت»؛ یعنی از بانک مرکزی هیچ ارزی به ایشان پرداخت نخواهد شد. به خود آقایان هم گفتم ما از این ارزها نداریم؛ یعنی اگر میخواهید به کسی پولی بدهید، بروید فکر دیگری بکنید. برای همین هم آن نامه اصلا اجرایی نشد. خوشبختانه سوابق موضوع روشن است و قضات ما بسیار قشنگ وارد قضیه شدند و دیدند. آقای زنجانی اصلا به سیستم بانک مرکزی هیچ کاری نداشت و هیچوقت ما با آقای زنجانی ارتباط یا جلسهای نداشتیم؛ نباید هم داشته باشیم.
تغییر نام فامیلی!
بهمنی در مورد برخی حاشیههای ایجادشده برایش گفت: پسر من دکترای عمران و شهرسازی از دانشگاه تهران است و به دو زبان کاملا تسلط دارد. متاهل و دارای دو فرزند است. خیلی جالب است که قرار است شهردار یک شهر کوچک بشود. میخواهم بگویم و خوب است که شما هم بدانید؛ پسرم به کنفرانسهای خارج از کشور میرود و چند دانشگاه از او دعوت کردهاند، چون اختراع دارد. حالا اگر یک روز آمد، چون فامیلش بهمنی است، باید خفه شود یا به خارج از کشور برود؟ همین هیاهویی که راه انداختند، دعوتش کردند که از ایران برود. آخر چرا؟ چند وقت پیش پسرم به من گفت اشکالی ندارد من بروم فامیلیام را عوض کنم؟ بد است، به خدا بد است (بغض).
به خاطر آبروی من میگوید من بروم شناسنامهام را عوض کنم؟ آیا دکترای او تقلبی است؟ اگر اینطور است، پس چرا سه سال است استاد دانشگاه است. استاد دانشگاه میتواند بشود، ولی نمیتواند شهردار یک شهر کوچک یا به قول شما دهیار بشود؛ این ژن است؟ بهقول یکی از مسئولان که مصاحبه کرد و گفت وقتی توان و قدرتش را دارند چرا نشوند؟ گناه کرده که بچه شما شده؟
منبع: مهر
نظرات