در باب چسبندگی قیمتها و این قیمتهای نچسب
چرا قیمت برخی محصولات به طور ثانیهای تغییر میکند، اما کالاهایی هستند که قیمتشان در طول یک یا چند سال ثابت میماند؟ ریشه چسبندگی قیمتها در چیست؟ آیا واقعا تغییرات قیمت مهم است؟ اگر تا به امروز کسانی را که در بازار بورس فعالیت میکنند دیده باشید، متوجه یک تضاد بزرگ میشوید. تضادی که نشان
از اولین درسهایی که در اقتصاد میخوانیم این است که قیمت از تلاقی منحنی عرضهوتقاضا به دست میآید. یعنی اگر تقاضا برای یک کالا زیاد شود، باید قیمت آن هم گرانتر شود. اگر تولید یک کالا بیشتر شود، قیمت پایین میآید. اگر این حرفها درست باشد، باید قیمتها به طور مداوم و ثانیهبهثانیه تغییر کنند. چون نیاز مردم مدام تغییر میکند. اما امروز صبح یک بسته بادام هندی را 3000 تومان خریدم. بادامی که سال گذشته هم 3000 تومان بود. چه اتفاقی افتاده؟ آیا میزان تولید و مقدار مصرف بادام هندی تغییر نکرده است؟ یا تغییرات به شکلی بودند که اثر هم را در طول یکسال به طور کامل خنثی کردهاند؟
چرا قیمت برخی محصولات به طور ثانیهای تغییر میکند، اما کالاهایی هستند که قیمتشان در طول یک یا چند سال ثابت میماند؟ ریشه چسبندگی قیمتها در چیست؟
آیا واقعا تغییرات قیمت مهم است؟
اگر تا به امروز کسانی را که در بازار بورس فعالیت میکنند دیده باشید، متوجه یک تضاد بزرگ میشوید. تضادی که نشان میدهد انسانها موجوداتی معقول و منطقی نیستند. آنها به تغییرات قیمت سهم (حتی چند ریال) بیاندازه حساس هستند. وقتی یک سهم چند ریال گران یا ارزان میشود، تقاضای آنها به شدت تغییر میکند و همین واکنش سریع، باز هم منجر به جابجا شدن قیمت میشود.
اما همین آدمهایی که با 4- درصد کاهش قیمت سهم افسرده میشوند، خیلی ساده 30 درصد افزایش قیمت پیتزا را میپذیرند و شاید 25 درصد هم انعام بدهند. چرا باید واکنش تغییر قیمت تا این اندازه تابع نوع کالا باشد؟
مقدار چسبندگی قیمتها
فرض کنید شما هر ماه 100 لیتر بنزین (لیتری 1000) و 10 کیلو سیب (کیلویی 5000) میخرید. از نظر منطقی و از دیدگاه حسابداری برای شما فرقی ندارد که قیمت بنزین ثابت باشد و سیب بشود کیلویی 6000 تومان، یا قیمت سیب ثابت باشد و بنزین بشود لیتری 1100. اما برای شما افزایش قیمت سیب قابلپذیرشتر خواهد بود تا گران شدن بنزین.
برای این موضوع دلایل زیادی وجود دارد. یک دلیل، وجود کالای جایگزین برای سیب است. یعنی میتوانید بجای آن گلابی، نارنگی یا پرتقال بخرید. اما خرید گازوئیل یا زغالسنگ بجای بنزین ممکن نیست. از طرف دیگر باور دارید که تغییر قیمت حاملهای انرژی میتواند باعث تغییر قیمت خیلی چیزها (مثل کرایه ماشین) شود.
مردم به کوچکترین تغییرات قیمت بنزین حساس هستند.
یا مثلا کالاهای لوکس قیمتهای چسبندهتری دارند. منوی یک رستوران گرانقیمت ممکن است تا چند سال بیتغییر بماند. درهرصورت حاشیه سود این رستوران آنقدر زیاد است که نوسان قیمت مواد اولیه تاثیر زیادی بر سود نهایی رستوران نمیگذارد. اما قیمت سیبزمینی و پیاز، همواره در حال بهروز شدن است.
چسبندگی قیمتها رو به بالا و پایین
همان طور که دیدیم، قیمتها تمایل دارند روی عددی خاص باقی بمانند و در مقابل تغییر مقاومت میکنند. اما اثر گران شدن و ارزان شدن کالاها هم شبیه به هم نیست. مثلا تصور کنید که گوشت گران شود و تولید یک سیخ کباب برای رستورانها بیشتر از گذشته آب بخورد. احتمال دارد که آنها همان روز منوهای خود را تغییر بدهند.
یک سال میگذرد و فروش رستوران خوب است. تا این که قیمت گوشت ارزان میشود. آیا آنها برای ارزان کردن غذاهای خود، هزینه چاپ منوهای جدید را تقبل خواهند کرد؟ خیلی بعید است.
راننده تاکسیها هم تمایل دارند در روزها شلوغ (فشار تقاضا) کرایه خود را افزایش بدهند. اما آنها در روزهای خلوت و بیرونق از اصول اقتصادی پیروی نمیکنند و کرایه کمتر نمیگیرند. به بیان دیگر در دنیای واقعی، قیمتها در مقابل ارزان شدن مقاومت بیشتری دارند تا گران شدن.
در دنیای واقعی، قیمتها در مقابل ارزان شدن مقاومت بیشتری دارند تا گران شدن.
با این حال چسبندگی قیمتها میتواند پیچیدهتر از این حرفها باشد. شاید قیمت گوجهفرنگی در سال 20 بار عوض شود، ولی قیمت رب گوجه (که باید تابعی باشد از قیمت گوجه) در طول سال فقط دو بار تغییر کند. اگر 60 درصد مصرف گوجه، به صورت گوجه خام و مابقی به شکل رب گوجه باشد، در طول یک سال قیمت گوجه با دامنه 12/(2×40%+20×60%) تغییر کرده است. یعنی هر 1 ماه و دو روز یکبار. پس باوجود چسبنده بودن قیمت رب، قیمت گوجه در کل آنقدرها چسبنده نبوده است.
چسبندگی دستمزدها
فرض کنید به تازگی در یک شرکت استخدام شدهاید. بعد از مدت کوتاهی کسبوکار آنها رونق میگیرد و فروششان چند برابر میشود. به احتمال زیاد درخواست افزایش حقوق میدهید. چند ماه میگذرد و کاروکاسبی کساد میشود. آیا میپذیرید که حقوقتان کم شود؟
معمولا کارمندها تمایل دارند که دستمزدشان به طور پیوسته افزایش پیدا کند. حتی اگر از کار قبلی خود جدا شوند، به دنبال کاری میگردند که بیشتر یا برابر با آخرین دستمزدشان حقوق بگیرند. به همین دلیل اگر برای آنها پیشنهاد دندانگیری وجود نداشته باشد، بیکاری را به اشتغال با دستمزد کمتر ترجیح میدهند.
در برخی از مشاغل خیلی بعید است که دستمزد تغییر کند.
در شرایط رکود، چسبندگی دستمزدها مشکل بزرگی است. مدت زیادی طول میکشد تا مردم به قیمتهای جدید عادت کنند و بپذیرند که با دستمزدی اندک به کار مشغول شوند.
چسبندگی اطلاعات
ازآنجاییکه مردم حافظه دارند، خاطرات گذشته را به راحتی فراموش نمیکنند. مثلا آنها از برندهای مختلف سابقهای در ذهن نگه میدارند. این خاطرات بهسادگی قابل تغییر دادن نیست. همین چسبندگی اطلاعات میتواند بر چسبندگی قیمت تاثیر بگذارد.
چسبندگی اطلاعات به خصوص بر بازار سهام تاثیر میگذارد. اگر سهمی سابقه درخشانی نداشته باشد، مردم این سابقه را به خاطر میسپرند. حالا اگر مدیریت شرکت تغییر کند و شرایط بهتر شود، پاک کردن سابقه بد از ذهن عموم مردم کار سادهای نیست.
ازآنجاییکه مردم حافظه دارند، خاطرات گذشته را به راحتی فراموش نمیکنند. آنها به مرور باور میکنند که خوشیها ابدی نیستند.
از نظر ریاضی با افزایش سود سهم ، باید قیمت آن افزایش پیدا کند. اما به خاطر ذهنیت بد نسبت به شرکت، بازار در مقابل گران شدن مقاومت میکند. به این ترتیب چسبندگی قیمت به وجود میآید. حتی کسانی که به سهم خوشبین بودهاند هم ممکن است در اولین روزهای بعد از حرکت صعودی، سهم را بفروشند. همین حرکت مانع دیگری است برای رشد قیمت. چرا آنها زود کنار میروند؟ چون هنوز اطلاعات قدیمی را در خاطر دارند و به مرور باور کردهاند این خوشیها ابدی نیستند.
چسبندگی تورم
به طور میانگین عدد تورم در ایران چقدر است؟ بیشتر مردم به تورم 20 درصدی عادت دارند. برای همین توقع دارند بیشتر قیمتها هر سال به اندازه 20 درصد افزایش پیدا کند. در حال حاضر تورم در حدود 10 درصد است. اما مردم این شرایط را موقتی میدانند و باور دارند که با رها شدن « فنر تورم » بار دیگر میانگین 20 درصدی محقق شود.
به خاطر همین انتظار، صاحبخانهها دوست دارند که هر سال اجارهها را 20 درصد گران کنند. تاکسیرانها تمایل به افزایش 20 درصدی کرایه دارند. کارمندها از افزایش دستمزد کمتر از 20 درصد راضی نمیشوند.
مردم تورم تک رقمی را موقتی میدانند و باور دارند که با رها شدن «فنر تورم» بار دیگر میانگین 20 درصدی محقق شود.
به خاطر همین اثر روانی، تورم 10 درصدی دوام نخواهد داشت. هر چه باشد دستمزد نیروی کار، کرایه تاکسی و اجاره مسکن بر تورم اثر دارند. بعد از این ماجرا، راننده، مالک و کارمند ممکن است فکر کنند پیشبینی آنها برای رها شدن فنر تورمی درست بود. در حالی که آنها با دستهای خودشان تورم را بهسوی بالا هل دادهاند!
چسبندگی تورم همچنین میتواند دولت را در اجرای سیاستهای مالی و پولی محدود کند. وقتی دولت میخواهد تورم را تغییر بدهد، اما ذهن مردم به اعداد قبلی عادت دارد. همین شرایط باعث میشود که اگر اقتصاد رو به کسادی و رکود برود، همچنان عدد تورم بالا بماند. به این وضعیت رکود تورمی میگویند.
چسبندگی به خاطر نظارت دولتی
هیچکس به طور قطع نمیتواند بگوید که چسبندگی قیمتها چیز خوبی است یا چیز بدی. تنها میدانیم که اطلاعات موجود در قیمت (مقدار تقاضا و مقدار عرضه) اطلاعاتی حقیقی نیستند و به طور لحظهای بهروز نمیشوند. به همین دلیل گاهی مردم از اصطلاح قیمت واقعی استفاده میکنند. مثلا ممکن است بگویند با توجه به افزایش چشمگیر قیمت گوجهفرنگی، قیمت کنونی رب گوجه « قیمت واقعی » نیست.
در این میان دولت به انعطافپذیری بیشتر قیمتها کمک نمیکند. بلکه در مواردی دلیل چسبندهتر شدن قیمتها است.
اگر مالکها توقع افزایش قیمت داشته باشند، اما خریدارها دلیلی برای افزایش قیمت احساس نکنند، بازار مسکن میتواند دچار رکود شود.
به عنوان مثال قیمت نان مانند قیمت میوه و سبزی باید به طور مداوم تغییر کند. به خصوص که قیمت گندم در طول یک سال ثابت نیست. اما نظارت دولتی برای نان قیمتی سالانه تعیین میکند و نانواها را در قیمتگذاری آزاد نمیگذارد.
قانون کار برای تعیین دستمزد، تعیین سقف برای اجاره مسکن، نرخ مصوب برای اینترنت و نظارت بر قیمت اقلام ضروری از جمله دخالتهای دولتی است که به چسبندگی بیشتر قیمتها منجر میشود.
این نظارت ممکن است انتظامی و دستوری باشد. مثلا دولت به بانکها دستور بدهد که بیشتر از 15 درصد بهره ندهند. یا نظارت از طریق محدود کردن تقاضا (سهمیهبندی)، تغییر در عرضه (افزایش واردات) یا تغییر در مقدار مالیات (مالیات بر ارزشافزوده یا تعرفه واردات) باشد.
چسبندگی فرهنگی
وقتی از المانهای فرهنگی یک کشور حرف میزنیم، ممکن است به یاد غذاهای بومی، موسیقی سنتی، ساختمانهای قدیمی و لباسهای محلی آنها بیفتیم. اما چسبندگی قیمت هم شاخصهای فرهنگی است که میتواند کشور به کشور متفاوت باشد.
مثلا در آمریکا قیمتها کمتر چسبنده هستند. در این کشور تمام قیمتها به طور میانگین در هر فصل تغییر میکنند. این دوره در کشورهایی مثل آلمان و ایتالیا ممکن است نزدیک به یک سال طول بکشد. توجه کنید که منظور ما تمام قیمتها است. از قیمت گوجهفرنگی و رب بگیرید، تا قیمت سهام، دستمزد، بهره بانکی و اجاره مسکن.
در ژاپن اما وضعیت متفاوت است. ژاپنیها به افزایش قیمت عادت ندارند. بیست سال است که در ژاپن قیمتها کم میشوند و همین موضوع میتواند به اقتصاد این کشور صدمه وارد کند. (تورم منفی به هیچ عنوان مطلوب نیست.) برای همین شرکتهای ژاپنی بهسادگی قیمتها را کاهش میدهند، اما در مقابل افزایش قیمت مقاومت میکنند. شرکتهای ژاپنی اگر بخواهند قیمتها را بالا ببرند، از مدرم عذرخواهی میکنند.
بر خلاف تصور اولیه، بررسیها نشان میدهد که در ایران تمایل عمومی به گران شدن مداوم همهچیز (چسبندگی مشتق قیمتها) است. حتی اگر تورم صفر باشد، صاحبخانه قبول نمیکند که امسال «یک چیزی نگذاریم روی اجاره» و آسمان هم که به زمین بیاید، هرگز اجاره شما ارزانتر نخواهد شد.
نظرات