پول و فناوری در ایران، حکایت آب است و روغن!
نمیدانم به یاد میآورید یا نه، زمانی را که برای پرداخت قبضها به بانک میرفتیم. باید یک فیش کاغذی را پر میکردیم. پول نقد میدادیم. بعد مامور بانک روی قبض «ماشیننویسی» میکرد. گاهی پیش میآمد که مجبور میشدیم قبض را به مخابرات یا شرکت آبوفاضلاب ببریم تا آنها از پرداخت قبض مطمئن شوند. اما چند
نمیدانم به یاد میآورید یا نه، زمانی را که برای پرداخت قبضها به بانک میرفتیم. باید یک فیش کاغذی را پر میکردیم. پول نقد میدادیم. بعد مامور بانک روی قبض «ماشیننویسی» میکرد. گاهی پیش میآمد که مجبور میشدیم قبض را به مخابرات یا شرکت آبوفاضلاب ببریم تا آنها از پرداخت قبض مطمئن شوند. اما چند روز بعد، تلفن به علت عدم پرداخت بدهی قطع میشد. حالا با اسکن یک بارکد و واردکردن رمز کارت، قبضهای خود را بهسادگی پرداخت میکنیم و از مواهب شرکتهای فینتک بهرهمند میشویم.
کافی است چندبار از خدمات شرکتهای فعال در فینتک استفاده کنیم. آرزو میکنیم ایکاش میتوانستیم تمام کارهای مالی خود را با فناوریهای مالی (Financial Technology) پیش ببریم. پرداخت وجه، خدمات بیمه، دریافت وام و تسهیلات، قرضالحسنه، پرداخت اقساطی برای خریدهای نقدی (خرید اعتباری)، خرید سهام و اوراق قرضه، سرمایهگذاری و شرکت در شبکههای اجتماعی مالی بخشی از این خدمات لذتبخش هستند که ما از بیشتر آنها محروم هستیم. اما چرا فینتکها با سرعتی که در چین، آمریکا و اروپا در حال رشد هستند، در ایران پا نمیگیرند؟
1- عدم استقلال بانک مرکزی
شاید مهمترین سد مقابل شرکتهای فینتک و بهطورکلی تمام شرکتهای مالی ایران، عدم استقلال بانک مرکزی است. در بیشتر کشورهای پیشرفته رئیس بانک مرکزی مقامی قدرتمند است که نباید به هیچکس جواب پس بدهد. او میتواند پول را بسط بدهد، آن را منقبض کند یا هر تصمیم دیگری اتخاذ کند که صلاح میداند.
مقام او بیاندازه تخصصی است. بسیاری از مردم از پیچیدگیهای اقتصاد کلان سر درنمیآورند. به همین دلیل آنها نمیتوانند از رئیس بانک مرکزی مطالبه داشته باشند. همانطور که اگر قرار باشد قلب کسی را عمل کنند، او نمیتواند در مورد شیوه عمل جراحی نظر بدهد، مردم هم نمیتوانند در کار ریاست بانک مرکزی دخالت کنند. برای همین در هیچجای دنیا این مقام به کمک صندوق رای تعیین نمیشود.
وقتی وظیفه رئیس بانک مرکزی در حد کنترل نرخ ارز و پیگیری مطالبات مردم از موسسههای مالی تنزل پیدا کند، نتیجه چیزی بیشتر از بیثباتی پولی و مالی نخواهد بود.
در ایران اما ریاست بانک مرکزی استقلال کامل ندارد. اگر او از مقامهای دیگر مثل رئیسجمهور اطاعت نکند، بهسادگی کنار گذاشته میشود. هیچ تضمینی وجود ندارد که او دوره پنجساله کار خود را به پایان برساند. مردم عادی بهسادگی در مورد تصمیمهای او نظر میدهند و او هم در مواردی مجبور میشود به آنها جواب پس بدهد.
در این شرایط وظیفه رئیس بانک مرکزی در حد کنترل نرخ ارز و پیگیری مطالبات مردم از موسسههای مالی تنزل پیدا میکند. نتیجه چیزی بیشتر از آشفتگی پولی و مالی و بیثباتی بازار پول و سرمایه نخواهد بود. شرکتهای فینتک هم از این ماجرا آسیب میبینند. چرا که اولین قدم برای تشکیل و رشد شرکتهای مالی، داشتن یک محیط سالم اقتصادی است.
2- بیثباتی اقتصاد
مشکل از کسی نیست که ریاست بانک مرکزی را بر عهده میگیرد. مشکل در طراحی نادرست این صندلی است، نه از کسی که روی آن مینشیند. اما تنها ایرادهای بنیادی بانک مرکزی نیست که به بیثباتی اقتصاد کشور منتهی میشود. این بیثباتی را میتوانیم در تمام جنبههای اقتصادی کشور ببینیم.
بهره بانکی سال آینده چقدر است؟ تورم به کدام سمت میرود؟ چه میزان کالای قاچاق وارد کشور میشود؟ با پساندازمان چهکار کنیم؟ آن را خرج کنیم، سرمایهگذاری کنیم، به دلار تبدیل کنیم یا فعلا دست نگهداریم؟
نااطمینانی سمی مهلک برای نظام پولی و مالی کشور است.
البته در هیچجای دنیا، هیچکس بهطورقطع از آینده اقتصاد خبر ندارد. در آمریکا هم بحران مالی رخ میدهد. اما این حد از نااطمینانی در بازار پول و سرمایه، حتی برای ایرانیها هم بیسابقه است. فضایی مبهم که از حدود سال 1386 شروع شد و هنوز هم ادامه دارد.
مردمی اگر در مورد آینده نامطمئن باشند، اگر از نوسانهای شدید ارز بترسند، اگر به لیست قیمت خودرو در سال 85 نگاه کنند و ببینند در آن زمان با 50 میلیون تومان میشد بنز خرید، اگر به آینده امیدوار نباشند، اگر برای خرید یخچالفریزر منتظر تصمیمهای کاخ سفید بمانند، بعید است شرکتهای مالی بتوانند پا بگیرند و رشد کنند.
3- نداشتن بازار پول آزاد
بهترین و بهینهترین نرخ ارز چقدر است؟ بهرهبانکی باید چقدر باشد؟ چهکسی باید در مورد حداقل دستمزد تصمیم بگیرد؟ بارها گفتهایم که نرخ ارز یا بهره بانکی، یک قیمت است و قیمت باید در بازار آزاد تعیین شود. هر فاصله از قیمت تعادلی بهنظام مالی کشور آسیب میزند.
اگر بهره بانکی خیلی کمتر از نرخ تعادلی (نرخی که از عرضه و تقاضای پول به دست میآید) باشد، پولها از بانک فرار میکنند و به مجاری غیررسمی وارد میشوند. پول نزولکردن رواج پیدا میکند و همه، حتی مادربزرگهایمان هم به سفتهبازی در بازار ارز و سکه میپردازند.
نرخ ارز یا بهره بانکی، یک قیمت است و قیمت باید در بازار آزاد تعیین شود.
اگر بهره بانکی خیلی بیشتر از نرخ تعادلی باشد هم مشکلات زیادی پیش خواهد آمد. بهره بانکی زیاد یکی از عوامل شکلگیری رکود تورمی است. قیمتها مدام بالا میرود اما کسی چیزی نمیخرد. بازارها از مشتری خالی میشوند، درحالیکه برچسب قیمتها مدام تغییر میکنند.
در این آشفتهبازار چطور توقع داشته باشیم مردم به فکر بیمه سلامت، سرمایهگذاری بلندمدت، قرضدادن پول به یکدیگر و تراکنشهای مالی باشند؟ گردش پول است که چرخ شرکتهای فینتک را میچرخاند. رکود و افت سرعت گردش پول آفتی است برای این شرکتهای نوپا.
4- اعتماد و سرمایه اجتماعی
تاسیس یک موسسه مالی به سرمایه نیاز دارد. اما این سرمایه تنها به پول نقد و ملک محدود نمیشود. اعتماد مهمترین سرمایه برای هر موسسه مالی است. مثال معروفی در مورد اعتماد متقابل در بانکها وجود دارد که میگوید «چطور بانک توقع دارد ما برای سپردهگذاری به آنها اعتماد کنیم، درحالیکه آنها خودکار را هم با زنجیر بستهاند و حتی در این حد به ما اعتماد ندارند؟»
این مثل از فقدان چیزی به نام سرمایه اجتماعی حرف میزند. بهخصوص وقتی یک یا چند موسسه مالی در روز روشن پول مردم را میبلعند، اعتماد مردم به بورس، به صندوقهای قابل معامله ، به اوراق دولتی و به بانکهای رسمی هم از بین میرود. چنین مردمی بهسختی میتوانند به یکدیگر اعتماد کنند. چطور میشود توقع داشت که آنها به شرکتی خصوصی و نوپا اعتماد داشته باشند؟
رکود تورمی به اعتماد متقابل مردم و نهادهای مالی آسیب میزند.
وقتی شما به یک فروشگاه خصوصی میروید، از آنها کالا میخرید و شماره کارت و رمز خود را در اینترنت وارد میکنید، یعنی بیاندازه به فناوری اعتماد دارید. این اعتماد مهمترین عاملی است که فناوری را به نقطه امروزی رسانده.
شاید بتوانیم پول مالباختگان بانکی را به آنها بازگردانیم، شاید بتوانیم ثبات را به بازار ارز برگردانیم، شاید بازار سرمایه را اصلاح کنیم، اما بازگرداندن اعتماد به کسانی که درگیر بحران موسسههای مالی بودند، کار دشواری است. شرکتهای فینتک بدون این اعتماد هرگز، هرگز رشد نخواهند کرد.
5- پیچیدگی نظام قضایی
چندبار در طول عمر خود به دادگاه مراجعه کردهاید؟ آیا حاضرید بهخاطر اشکال در یک تراکنش چندصدهزار تومانی به هزارتوی نظام قضایی وارد شوید؟ آیا از عهده پول وکیل بر میآیید؟ آیا امید دارید که بدون داشتن وکیلی کارکشته بتوانید یک شرکت بزرگ را به پرداخت غرامت محکوم کنید؟
یک نظام قضایی ساده، ارزان و بیطرف باعث میشود که کسی نتواند از بازپرداخت وام خودداری کند و هیچ بانکی هم نتواند سپرده کسی را پس ندهد. اما در حال حاضر هزینه پیگیری قضایی آنقدر بالا است که ما از خیر پیگیری کلاهبرداریهای چند دههزارتومانی میگذریم.
آیا حاضرید بهخاطر اشکال در یک تراکنش چندصدهزار تومانی به هزارتوی نظام قضایی وارد شوید؟
بانکها هم از هزینه بالای پیگیری نکول باخبر هستند. همین موضوع باعث میشود که آنها هزینه تعقیب مشتریهای بدحساب را به دوش مشتریهای خوشحساب بگذارند. رفتهرفته مردم متوجه میشوند که خوشحسابی «جریمه» دارد. انسان عاقل از تنبیه و جریمه گریزان است.
در عالم فینتک اوضاع پیچیدهتر میشود. وقتی نمیتوانیم به یک موسسه مالی بزرگ اعتماد کنیم، چطور باید به استارتآپی نوپا و گمنام دلخوش کنیم؟ اگر مطمئن باشیم که کسی شهامت ندارد یک ریال بدحسابی کند، خیلی سادهتر از اپهای جدید استفاده میکنیم. به بیان ساده سختگیری و قاطعیت در برخورد قضایی، بهترین حمایتی است که میشود از موسسات پولی و مالی به عمل آورد.
6- پایداری و مشکلات اجرایی
مشکل شرکتهای فینتک تنها به ثبات نظام اقتصادی خلاصه نمیشود. خود این شرکتها هم مقصر هستند. بهشخصه پرداختهایم را با یک اپلیکیشن انجام میدهم. چند وقت است که بعد از پرداخت بهجای پیام « تراکنش موفق » یا « تراکنش ناموفق » با پیام عجیب « تراکنش نامشخص » مواجه میشوم.
با دیدن این پیام باید به گیرنده وجه زنگ بزنم و بپرسم آیا پول به دستش رسیده؟ اگر بگوید نه، باید به حرفش اعتماد کنم و دوباره پول بریزم. در طول فرایند انتقال وجه، ناگهان اپلیکیشن بسته میشود. میخواهم دوباره اقدام کنم که با پیامک «آقا ممنون، پول رسید» مواجه میشوم.
پایداری شرط مهمی برای توسعه اپلیکیشنهای فینتک است.
یک اپلیکیشن برای پرداخت خرید وجود داشت که از آن استفاده کردم. برای شروع باید حساب خود را شارژ میکردم. با 10 هزار تومان شارژ کار را شروع کردم. اپلیکیشن بههیچوجه پایدار نبود و حتی با تغییر کیبورد از فارسی به انگلیسی بسته میشد. یک پرداخت 3000 تومانی آنقدر دردسر داشت که از خیر این برنامه گذشتم.
اینجا بود که با مشکل اصلی اپلیکیشن برخورد کردم. برای پس گرفتن پولی که شارژ کرده بودم باید به دفترشان مراجعه میکردم. چه کسی برای پس گرفتن چند هزار تومان از این سر شهر به آن سر شهر میرود؟ بهتر بود این پول را خرج کنم تا پس بگیرم. اما چند روز است که اپ بهطورکلی باز نمیشود! مسئله از دست دادن چندهزار تومان پول نیست، مسئله از دست رفتن اعتماد ما است.
7- مشکلات فرهنگی پولی و مالی
از ریسک سیاسی و ریسک اجرایی و انواع دیگر ریسک که بگذریم، مشکلات فرهنگی هم مانعی است برای تشکیل و رشد شرکتهای فینتک. ما در مدرسه آموزشهای پولی و مالی نمیبینیم. سوال مالی ما به نصیحتهایی مثل «پول را روی زمین هم که پیدا کردی، بشمار» خلاصه میشود.
اگر در رشته اقتصاد یا مالی تحصیل نکنیم از بهره بانکی، بهره بینبانکی، نرخ سپرده قانونی، گواهی سپرده، M1، M2 و M3، ضریب نقدشوندگی، نرخ تنزیل و خیلی از مفاهیم دیگر بیخبر میمانیم. بدون سواد مالی بهسختی میتوانیم به ETFها اعتماد کنیم، خدمات مالی بگیریم یا بهدرستی برای پسانداز بازنشستگی برنامه بریزیم. حتی میشود ادعا کرد که حل مشکل فرهنگی پول و سرمایه، مهمترین قدم برای رفع موانع پیشروی شرکتهای مالی بهخصوص فینتکها است.
نظرات