خشونت علیه دختران اصفهانی این بار با کلت پنج و نیم
پنجشنبه هشتم مهرماه، یکی از فعالان مدنی اصفهان خبر از تیراندازی مردی جوان در تاریخ ۲۸ مردادماه به حداقل پنج نفر در این شهر داد.
به گزارش تجارتنیوز ، پنجشنبه هشتم مهرماه، یکی از فعالان مدنی اصفهان، خبر از تیراندازی مردی جوان در تاریخ ۲۸ مردادماه به حداقل پنج نفر در این شهر داد.
اطلاعات اولیه حاکی از آن بود که در روز ۲۸ مردادماه، جوانی با نام «ف» چند زن و حداقل یک مرد را مورد اصابت تیرهای ساچمهای با کلت پنجونیم قرار داده است.
فرد مذکور با کمک نیروهای امنیتی هرچند در ۴۸ ساعت دستگیر شده، اما در کمتر از یک ماه با قید وثیقه آزاد شده است. رفتار بد خانواده فرد تیرانداز از یک سو و همچنین سابقه خشونتهایی از این قبیل در اصفهان، باعث شده بود چند نفر از خانوادهها بخواهند با رسانهایکردن این مسئله توجه مجاری قانونی را به این اتفاق جلب کنند. این گزارش حاصل سفر یکروزه خبرنگار «شرق» به اصفهان در تاریخ ۱۰ مهرماه و گفتوگو با خانواده سه نفر از قربانیان این حادثه است.
«شرق» ذکر این نکته را لازم میداند که در طول یک هفته اخیر، تماس با مسئولان قضائی استان برای گفتوگو درباره این اتفاق به جایی نرسید و فقط یک منبع آگاه خبر داد که این پرونده در مرحله تحقیقات مقدماتی است. همچنین در حین نوشتن این گزارش، فعالان حوزه اصفهان از حمله به چند زن دوچرخهسوار در اصفهان خبر دادند. خبری که در صفحات مجازی نیز بازتاب فراوانی داشت.
قرار اول خیابان جلفا
قرار میشود قربانی اول را مهلا صدا کنیم. ۲۸ساله و کارمند. او ساعت ۵:۰۰ بعدازظهر پس از بازگشت از محل کار در خیابان امام مورد اصابت تفنگ ساچمهای قرار میگیرد.
مهلا میگوید: «احساس کردم پشتم میسوزد. یک لحظه نشستم و دستم را روی پهلویم قرار دادم و دیدم آغشته به خون است. به برادرم زنگ زدم و به کمک یک راننده تاکسی به بیمارستان اعزام شدم. همانجا برادر و مادرم هم رسیدند و متوجه شدیم چند نفر دیگر نیز مورد اصابت قرار گرفتهاند. این را پرستاری گفت که من را آماده رفتن به اتاق عمل میکرد. گفت یکی، دو نفر تصمیم به شکایت گرفتهاند. من گفتم شکایت میکنم. اما برادرم فریاد کشید که وقتی چادر سر نمیکنی و حجاب نداری همین میشود».
از مهلا میپرسم مگر حجاب نداشتی؟ او میگوید: «من با لباس فرم بودم. مانتو تا زیر زانو و شلوار سورمهای درست از جنس مانتو و مقنعه مشکی. خسته و گرمازده درحال صحبت با تلفن بودم. آفتابگیر به سر داشتم و اصلا صورتم معلوم نبود. اما بههرحال خانوادهام ترسیده بودند…».
چرا؟ این سؤال را من میپرسم و مهلا میگوید: «شاید چون ترسیدند بگویند دخترشان حجاب نداشته. آبرویشان برود. ترجیح دادند شکایت نکنند و من هم حرفی نزدم».
از مهلا میپرسم هزینههای بیمارستان چه شد؟ او میگوید: «مأموران امنیتی انصافا همکاری داشتند و گفتند پرداخت میکنند و البته اگر بخواهیم شکایت کنیم، باید خودمان هزینه را پرداخت کنیم تا زمان مشخصشدن دیه مبلغ را بگیریم. اما اصلا به اینجا نرسید. مهلا میگوید از آن روز تا به امروز ترجیح میدهد از خانه بیرون نیاید، از صدای پا میترسد و دو ماه مرخصی بدون حقوق گرفته است. او درحالیکه اشکهایش را پاک میکند، میگوید: هیچکس حالم را نفهمید. مادرم نگفت نترس، برادرم هم گفت بترس! بترس که آخر و عاقبت یک بلایی سرم میآورند، یا صورتم را از ریخت میاندازند یا کلهام را میکنند.
قرار دوم، هتل دانشمند
ساعت ۴:۰۰ بعدازظهر، در لابی هتل دانشمند اصفهان، خانواده غلامی منتظر ما هستند. در همان تاریخ ۲۸ مردادماه، دخترشان نرگس که ۱۷ساله است، برای خرید کتاب درسی از منزل خارج شده بود، درست کنار هتل دانشمند، ابتدای کوچه حکیم شفا مورد اصابت قرار میگیرد. روایت نرگس هم شبیه به مهلاست.
او میگوید:«من با دوستم بودم، یکدفعه صدایی آمد، در پشتم سوزش احساس کردم و یک چشمم سیاهی رفت و افتادم و با دوستم داخل یک بوتیک لباسفروشی رفتیم و معلوم شد تیر خوردم. صاحب مغازه صدای تیر را شنیده بود و گفت فکر کنم ساچمه خوردی. من اصلا نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، زنگ زدم به خالهام و گفتم تفنگ ساچمهای چیست و گفتند برای شکار است اما بعدا معلوم شد اصلا تفنگ پنجونیم بوده است».
پدر و مادر نرگس از اتفاقات افتاده غمگین هستند. مادر او میگوید: «به فاصله ۲۰۰ متر جلوتر، در میدان شهدا، دومین نفر چند دقیقه بعد تیر میخورد. الان کسی که میگویند سه قبضه سلاح همراهش داشته، از زندان با قید وثیقه آزاد است. روز اولی که ما به دادگاه رفتیم، به ما گفتند او اشد مجازات را میگیرد. ما راضی به اشد مجازات نبودیم و این را گفتیم اما گفتند او سه قبضه سلاح داشته و با همین کلت ساچمهای پنجونیم یکی از همکاران ما به شهادت رسیده است. به گفته مسئولان قضائی او دو تفنگ شکاری و یک کلت پنجونیم به همراه داشته که باید مجوز داشته باشد».
قرار سوم، میدان شهدا
زینب بچه شاهینشهر است و روز حادثه از شاهینشهر ماشینهای خیابان امام را سوار میشود و در همان خیابان تیر میخورد.
پدرش میگوید: «زینب دردی را پشت کمرش حس میکند و کسی میگوید که مانتویش خونی شده. مردم به او کمک میکنند و آمبولانس خبر میکنند و به بیمارستان کاشانی منتقل میشود و آنجا با ما تماس میگیرند. تیر پشت کتف سمت راست او اصابت کرده. در بیمارستان از ما بازجویی کردند. هنگام تسویه حساب گفتند اگر میخواهید از طرف دولت هزینه بیمارستان حساب شود، باید رضایت بدهید و ما ترجیح دادیم شکایت کنیم. در تسویه حساب گفتند نقد بدهید چون دیه میگیرید».
پدر زینب میگوید که دختر ۳۸سالهاش ترسیده و همین باعث شده که از خانه بیرون نرود و رفتار بد خانواده فرد متهم و همینطور آزادی او باعث شده تصمیم به روایت بگیرد.
در اصفهان چه خبر است؟
در همین لحظه توییتر پر است از خبری مبنی بر اینکه زنان دوچرخهسوار در سطح شهر مورد حمله قرار گرفتهاند و چند نفرشان از سوی فرد یا افرادی هل داده شده و جراحتهای عمیق و سطحی داشتهاند.
سؤال اصلی مردم اصفهان این است که در این شهر چه خبر است؟ هرچند زندگی عادی مردم در جریان است، اما به نظر میرسد در زیر پوست شهر اتفاقاتی همیشه در حال افتادن است.
مهر سال ۹۳ اخباری مبنی بر اسیدپاشی روی دختران اصفهانی رسانهای شد؛ مسئلهای که هرگز متهمان آن مشخص نشدند و زندگی دختران زیادی بر باد رفت. قطعا به نظر میرسد ماجرای تیراندازیهای اخیر هیچ ربطی به اسیدپاشیهای سال ۹۳ اصفهان ندارد، اما این سؤال مطرح است که پیگیرینکردن و همچنین عدم اطلاعرسانی درباره متهمان این واقعه تلخ، شرایط و بستر را برای تکرار بزه در اصفهان و دیگر شهرها هموار کرده است؟ چه دلیلی دارد فردی که حداقل یک سلاح غیرمجاز داشته و حداقل پنج نفر را مورد اصابت قرار داده، هماکنون آزاد باشد و خانواده او بتوانند مجروحان این حادثه را که از نظر روحی در شرایط نامساعدی قرار دارند، تهدید کنند؟ به چه دلیلی از خانوادهها خواسته میشود موضوعی را که میتواند یک تیراندازی ساده باشد، آنقدر پلیسی کنند و از خانوادهها خواست که دربارهاش صحبت نکنند.
مهمترین اخبار حوزه اجتماعی و سیاسی را در صفحه جامعه تجارتنیوز بخوانید.
نظرات