زمستان در اردیبهشت
در هوای مطبوع و معتدل اردیبهشتی، به یکباره نام زمستان بر زبانها افتاده است. همه جا حرف از زمستان است، «زمستانِ یورت». معدنی در شمال سبز ایران که کانون مصیبتی سیاه شد.
گویی فاجعه از میان ما رخت برنمیبندد، تنها از جایی به جای دیگر هجرت میکند. ما ماندهایم و بُهت و ماتمی عظیم که دوباره چه شد؟ این بار حادثه از کدام کمینگاهش به بیرون خزید و این چنین هموطنانمان را به خاک و خون کشید؟
و چه تلخ میاندیشیم که این فاجعه آخرین فاجعه نیست.
دو فاجعه و یک کلیدواژه
معدن آزادشهر در حالی بر سر معدنکارانش آوار میشود، که هنوز داغ پلاسکو در دلمان تازه است. تصویر فروریختن آن غولِ پایتختنشین و سالخورده، برای همیشه بر روان جمعی ما حکاکی شد. اما فروریختن معدن زمستان یورت بر سر معدنچیان در عمق خاک، تصویری نداشت و بغضش را در سکوت به دلمان نشاند.
اگرچه پلاسکو و زمستان یورت کیلومترها با هم فاصله داشتند، اما هر دو آدرسی دقیق و مشترک در جغرافیای مدیریت ما دارند: ایمنی . همان عامل ناپیدایی که نادیده گرفتنش هرازگاه چنین فاجعهای در ابعاد ملی میآفریند.
کالای لوکسی به نام ایمنی
بحث بر سر قهر طبیعت یا حوادث اجتنابناپذیر و غیرقابل پیشبینی نیست. رنجی که ما میبریم، از پیاده نکردن استانداردها و اصولی است که در دنیا به طور مکرر آزمون شده، و نهایتا به صورت استانداردهای مدیریتی درآمده است. در دنیای امروز، مفهوم ایمنی در محل کار و رعایت الزامات تعیین شده از بدیهیات فعالیت بنگاه است. در حال حاضر، نظام واحدی به نام HSE به وجود آمده تا همه الزامات مرتبط با ایمنی، بهداشت و محیط زیست را در بنگاهها سامان دهد.
در سرمایهگذاریها و پروژههای بلندمدت توجه به استانداردهای ایمنی صرفه اقتصادی دارد. کارفرما و سرمایهگذار در یک بنگاه اقتصادی با افق بلندمدت، به تجربه یا آزمون و خطا دانستهاند که فقدان ایمنی، هزینه زیادی دربر خواهد داشت. هزینهای به بزرگی از دست رفتن موجودیت بنگاه و نابود شدن سود و سرمایه .
ناگفته پیداست، گروهی از سرمایهگذاران یا کارفرماهایی که به نیت استحصال سود کوتاهمدت به میدان آمدهاند، وقعی به ایمنی محیطی نمینهد. آنها ایمنی را هزینهای غیرقابل بازگشت و بیهوده میانگارد. ایمنی برای بخشی از فعالان اقتصادی ما یک تجمل اقتصادی است.
در هر دو موقعیت یادشده، این نهادهای ناظر هستند که میبایست با رصد دقیق فعالیت بنگاهها، راه را بر ریسکهای محیطی و انسانی ببندند، یا کاهش چشمگیری در آن رقم زنند. نهادهای مذکور باید از همان بدو صدور پروانه و بررسی طرحهای توجیهی، تا زمان بهرهبرداری و در طول فعالیت بنگاه، شاخصهای ایمنی را بررسی کنند و پیادهسازی دقیق استانداردها و شاخصها را پایش کنند.
در جستجوی زمان از دست رفته
لازم است اینجا، عاجزانه از کاندیداها و ستادهای تبلیغاتی ایشان بخواهیم که این فاجعه را دستمایه تبلیغات انتخاباتی و مبنای تهمتهای تازه قرار ندهند. آن چیزی که از دست دادهایم فقط 35 برگ رای صرف نبوده است. آنها 35 زندگی، 35 پسر، پدر یا همسر بودهاند.
اصولگرا یا اصلاحطلب، تعلق خاطر به هر مرام و مسلکی داشته باشیم، این فاجعه یک درد ملی است و نیاز به درمان ملی دارد. گرایش به کدام اصول برای یک اصولگرا و طلب کدام اصلاح برای یک اصلاحطلب، مهمتر از پیشگیری از بروز دوباره چنین فجایعی است؟
امیدوارم بتوانیم از دل این مصیبت، اجماعی بیافرینیم برای تاملی ژرفتر پیرامون مفهوم ایمنی. زمانش فرارسیده که این مفهوم از سمینارها و همایشها به کسبوکارهای کوچک و بزرگ راهی پیدا کند. وقتش است که جمله «اول ایمنی بعد کار» از بنرهای شهری به متن محیط کاری ما کوچ کنند.
نظرات