مفهوم توسعه و تأثیر آن بر پیشرفت
توسعه مفهومی پیچیده، حساس و تأثیرگذار بر روند اقتصادی اجتماعی جوامع است. اینکه توسعه را چگونه تعریف کنیم بر تدوین و اجرای برنامههای توسعه تأثیرگذار است.
به عنوان مثال اگر بگوییم "توسعه فرایندی است که به افزایش درآمد سرانه منجر شود" سیاستگذاران از طریق برنامهها به دنبال این هدف خواهند رفت، حتی به قیمت فروش نفت یا سایر منابع خدادادی (امری که در چهار دهه گذشته اتفاق افتاده. اما اگر توسعه را آن گونه که در این مطلب کوتاه تعریف میکنم: "فرایندی است که انسان توسعه نیافته را به انسان توسعهیافته تبدیل میکند" در برنامهها و اقدامات به دنبال تربیت و پرورش انسانهای توسعه یافته خواهیم رفت (امری که در کل چهار دهه گذشته مغفول مانده).
براین اساس میتوانم ادعا کنم که از جمله دلایل ناکامی در نیل به پیشرفت اقتصادی با وجود اجرای پنج برنامه توسعه و انبوهی سیاستها و ابلاغیهها (سیاستهای کلی نظام، ابلاغیه اقتصاد مقاومتی و …) برداشت غلط از مفهوم توسعه است.
این برداشت غلط نهتنها اقتصاد کشور را در مسیری خطا قرار داده بلکه ابعاد دیگر توسعه (اجتماعی، سیاسی، و فرهنگی) را هم با اختلال مواجه کرده است.
به رغم این ناکامیها، متأسفانه هنوز مفهوم توسعه هم توسط بسیاری از متخصصین اقتصادی و هم توسط برنامهریزان و مجریان برنامهها بر همان مبنای غلط تعریف و به مرحله اجرا در میآیند.
نتیجه این نوع برداشت، علاوه بر ناکامی در نیل به توسعه، اتلاف منابع مالی، فیزیکی و طبیعی فراوان از کشور بوده است. مفهوم توسعه از بدو تولد علم توسعه تاکنون همچون بسیاری از مفاهیم علمی و تخصصی متناسب با ساختارهای اقتصادی اجتماعی جوامع تحولات تکاملی عمدهای داشته است، به طوری که از تعریف ساده افزایش تولید (یا درآمد) سرانه یا افزایش ظرفیتهای تولیدی که محدود به بعد اقتصادی جامعه بود، امروز توسعه مفهومی جامع و فراگیر به خود گرفته و شامل همه ابعاد اجتماعی سیاسی و فرهنگی نیز میشود.
اگر چه میتوان برای توسعه تعاریف متعدد اما همسویی ارائه کرد اما انتخاب تعریف مناسب میتواند براساس ساختارهای متنوع جوامع صورت گیرد.
نکته قابل تأمل اینکه، گرچه مهفوم رشد و توسعه تا پیش از دهه 70 میلادی یکی بود و دانشمندان از این دو واژه به جای هم استفاده میکردند اما از دهه 70 میلادی به بعد مفاهیم این دو واژه با زاویهای تند از هم فاصله گرفتند.
با این وصف، مفهوم توسعه نزد سیاستگذاران، مدیران و حتی برخی متخصصان اقتصادی به غلط هنوز در حد رشد اقتصادی باقی مانده است، خطایی که میتواند یکی از دلایل عمده و اساسی ناکامی کشور در نیل به اهداف عالی توسعهای باشد.
اگر بر برنامههای پنج ساله و سخنان سیاستگذاران دقت کنیم به خوبی پی خواهیم برد که محور برنامهها و اقدامات انجام شده صرفاً در جهت رشد اقتصادی بوده است و چون با فروش نفت به این هدف میرسیدند، اقتصاد کشور همچنان به فروش نفت وابسته و آسیبپذیر مانده است.
نتیجه آنکه بعد از گذشت چهار دهه از پیروزی انقلاب و تکرار شعار "رهایی اقتصاد از درآمدهای نفتی"، امروز به دلیل وابستگی شدید به فروش نفت، اسیر زورگوییها و تحریمهای اقتصادی بیگانگان باقی ماندهایم.
با مرور ادبیات و بررسی شرایط امروز ایران میتوان چند تعریف همسو از توسعه بیان کرد که میتواند به رهایی کشور از بنبست اقتصادی اجتماعی فعلی کمک کند:
"توسعه فرایندی است که به تسلط انسان بر طبیعت و محیط پیرامون منجر میشود"؛ "توسعه فرایندی است که طی آن، منشأ رشد اقتصادی از غیرانسان (منابع طبیعی مثل نفت) به انسان منتقل میشود"؛ یعنی انسان تولید ثروت میکند نه فروش منابع طبیعی؛ یا "توسعه فرایندی است که طی آن منشأ تولید از فعالیتی جسمی به فعالیتی فکری تغییر یابد"؛ و در نهایت "توسعه فرایندی است که انسان توسعه نیافته را به انسان توسعه یافته تبدیل کند".
انسان توسعهیافته آنگاه جامعهای توسعه یافته در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایجاد میکند.
اگر بپذیریم که توسعه فرایندی اخلاقی و تربیتی است، میتوان ادعا نمود که اولویت پیشرفت کشور در شرایط فعلی، اقدامات عملی در جهت رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه است.
ملاحظه میشود که براساس تعاریف فوق، توسعه فرایندی نرم افزاری است نه سخت افزاری. یعنی توسعه فرایندی اخلاقی-تربیتی است که به تغییر نگرش افراد از توسعه نیافتگی به توسعه یافته منجر میشود.
بر این اساس، تفکیک توسعه به توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بیمعناست. در واقع توسعهیافتگی همراه است با رشد و پیشرفت متوازن در ابعاد اقتصادی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی.
بنابراین صحیحتر آن است که بگوییم برای نیل به توسعه یافتگی، کدامیک اولویت دارند: رشد اقتصادی، رشد اجتماعی یا رشد فرهنگی؟
زیرا توسعه، توسعه است با ابعادی با رشد متوازن. بنابراین اگر بپذیریم که توسعه فرایندی اخلاقی و تربیتی است، میتوان ادعا نمود که اولویت پیشرفت کشور در شرایط فعلی، اقدامات عملی در جهت رشد فرهنگی و اجتماعی جامعه است.
رشد اجتماعی و فرهنگی در جهت تربیت انسانهای توسعه یافته، خود منجر به رشد پایدار اقتصادی خواهد شد. با این وصف و به عنوان یک استثناء، اگر در جامعه تعداد افراد زیر خط فقر (افرادی که فقیر مطلق تلقی میشوند) قابل ملاحظه باشند، در کنار برنامههای فرهنگی و اجتماعی، طرحهای ضربتی برای کاهش یا رفع کامل فقر مطلق از جامعه ضروری است، زیرا افرادی که درگیر تأمین حداقل معاش خود برای بقاء هستند چندان آموزشپذیر نیستند که در معرض آموزشهای توسعهای قرار گیرند.
این امر برای کشور ایران که از درآمدهای نفتی برخوردار است (بود؟) بیشتر مصداق دارد و دولت را قادر خواهد کرد که همزمان با اولویت برنامههای توسعهای، به کمک درآمدهای نفتی سیاستهای رفع فقر مطلق را اجرا کند به شرطی که سیاستگذاران و تصمیمگیران خود توسعهیافته باشند!
نظرات