اکونومیست از جنگ جهانی سوم خبر داد
تغییرات درازمدت ژئوپولتیکی از یکسو و گسترش و تکثیر تکنولوژیهای جدید از سوی دیگر موجب شده، نفوذ آمریکا در جهان که این کشور و متحدانش از آن بهره میبردند، تضعیف شود. هفته گذشته، پنتاگون استراتژی جدید امنیت ملی را منتشر کرد که چین و روسیه را به عنوان تهدیدی جدی و حتی خطرناکتر از افراطیون جهادگرا معرفی کرد.
الهام میرمحمدی: طی 25 سال گذشته، جنگْ جان افراد بسیاری را گرفته است. علیرغم اینکه جنگ داخلی و نزاعهای مذهبی در سوریه، آفریقای مرکزی، افغانستان و عراق شدت گرفته، تقابل ویرانگر میان قدرتهای بزرگ جهان تقریبا غیرقابل تصور است.
به گزارش تجارتنیوز ، نشریه اکونومیست اما بر این باور است که این امر چندان هم غیرواقعی و غیرقابل باور نیست.
هفته گذشته، پنتاگون استراتژی جدید امنیت ملی را منتشر کرد که چین و روسیه را به عنوان تهدیدی جدی و حتی خطرناکتر از افراطیون جهادگرا معرفی کرد.
همچنین، رئیس ستاد کل ارتش بریتانیا در مورد حمله روسیه هشدار داد. بنابراین بیش از هر زمان دیگری، امکان وقوع یک درگیری نظامی میان آمریکا و کره شمالی وجود دارد. با دخالت چین، این مبارزه میتواند به یک فاجعه هستهای تبدیل شود.
تغییرات درازمدت ژئوپولتیکی از یکسو و گسترش و تکثیر تکنولوژیهای جدید از سوی دیگر موجب شده، سلطه و نفوذ آمریکا در جهان که این کشور و متحدانش تاکنون از آن بهره میبردند، تضعیف شود.
این امر امکان وقوع جنگ را، آن هم در مقیاس و شدتی که از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون شاهد آن نبودیم افزایش میدهد؛ جنگی که جهان به هیچ وجه آماده رویارویی با آن نیست.
زنگ خطر جنگ
در حال حاضر، مهمترین خطر، وقوع جنگ در شبه جزیره کره است.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا متعهد شده تا مانع دستیابی رهبر کره شمالی به موشکهای بالستیک و هستهای شود. اما آزمایشهای اخیر کره شمالی نشان داده که این کشور ظرف چند ماه آینده به این سلاحها دست مییابد.
پنتاگون در میان گزینههای مختلف برای مقابله با این کشور، گزینه حمله پیشگیرانه به سایتهای هستهای کره شمالی را مدنظر قرار داده است.
اگرچه اطمینان کمی نسبت به موفقیت چنین حملهای وجود دارد، اما در صورت دستور مستقیم رئیسجمهور آمریکا، پنتاگون باید برای اجرای آن آماده باشد.
حتی اگر چین در جنگ میان دو کره دخالتی نکند، باز هم چین و روسیه رقبایی جدید برای غرب هستند و مقابله با بلندپروازیهای آنها به مراتب دشوارتر از مقابله با کره شمالی است.
حتی یک حمله محدود هم میتواند به یک جنگ تمامعیار منجر شود.
تحلیلگران معتقدند، توپخانههای کره شمالی میتوانند سئول را با سرعت 10 هزار شلیک در دقیقه بمباران کنند. پهبادها، زیردریاییهای کوچک و کماندوها با حفر تونل قادر خواهند بود سلاحهای بیولوژیک شیمیایی و حتی هستهای را برای جنگ آماده کنند.
در این صورت، دهها هزار نفر جان خود را از دست خواهند داد و اگر از تسلیحات اتمی در این جنگ استفاده شود، این تعداد چندبرابر میشود.
بنا بر استدلالهای نشریه اکونومیست، اگر دیپلماسی با شکست مواجه شود، کره شمالی باید مورد محاصره قرار بگیرد و برای تبعات اقداماتش تهدید شود. اگرچه این نشریه همچنان بر این باور است که وقوع جنگ یک احتمال واقعی است.
ترامپ و مشاورانش ممکن است به این نتیجه برسند که احتمال گسترش سلاحهای هستهای در کره شمالی آنقدر بالا باشد که بهتر است همین امروز جنگ در شبه جزیره کره صورت بگیرد تا فردا شاهد یک حمله هستهای به شهرهای آمریکا نباشند.
حتی اگر چین در جنگ میان دو کره دخالتی نکند، باز هم چین و روسیه رقبایی جدی برای غرب هستند و مقابله با بلندپروازیهای آنها به مراتب دشوارتر از مقابله با کره شمالی است.
30 سال رشد اقتصادی بیسابقه و چشمگیرِ چین، این امکان را برای این کشور فراهم آورده تا نیروهای نظامی و مسلح خود را گسترش دهد. این بدان معناست که رهبران جهان حالا باید بدانند که دیگر دوران چین فرا رسیده است.
از سوی دیگر، روسیه نیز که مدتی است رو به افول گذاشته، حالا میخواهد بار دیگر خود را به میدان رقابت وارد کند. رهبران این کشور برای حفظ قدرت روسیه هزینههای بسیار سنگینی را متحمل شدهاند و حالا مایلند با به جان خریدن هر خطری ثابت کنند که این کشور شایسته احترام است و روسیه قدرتی بزرگ در دنیا تلقی میشود.
هر دو کشور از نظم جهانی که آمریکا برای ایجاد و تضمینش تلاش بسیاری کرده است، بهره بردهاند. اما ارکان این نظم -حقوق بشر جهانی، دموکراسی و حاکمیت قانون- را وضعیت تحمیلی تلقی میدانند که مشروعیت آنها را تضعیف میکند.
چین و روسیه تمایل دارند تا وضعیت موجود را به چالش بکشند و مناطق اطراف خود را تحت سلطه قرار دهند.
جنگهای ناموفق جورج دبلیو بوش، موجب شد تمرکز داخل کشور از میان برود و نقش جهانی آمریکا کمرنگ شود.
مناطق مورد نظر چین در حال حاضر آسیا و برای روسیه اروپای شرقی و آسیای میانه است.
اگرچه نباید فراموش کرد که نه چین و نه روسیه هیچکدام خواهان یک درگیری مستقیم نظامی با آمریکا نیستند؛ چراکه به خوبی میدانند در این جنگ شکست خواهند خورد.
اما آنها با استفاده از قدرت روبهرشد خود به روشهای دیگری متوسل میشوند تا بدون وقوع یک درگیری نظامی، قدرتنمایی کنند.
روسیه در اوکران نیروی نظامی، جنگ سایبری و تهدید اقتصادی را برای ایجاد نفوذ به گونهای در هم آمیخته است که حتی جوامع دموکراتیک هم نمیتوانند از آن جلوگیری کنند.
چین اما در مقایسه با روسیه محتاطتر است. اگرچه ادعا شده این کشور هم برخی اراضی مورد اختلاف و جزایری را در منطقه اشغال کرده است.
اگر آمریکا به چین و روسیه اجازه دهد هژمونیهای منطقهای را راهاندازی کنند -چه این امر آگاهانه باشد و چه از سر ناکارآمدی- در واقع به آنها برای پیگیری منافعشان چراغ سبز نشان داده است.
آخرین بار، زمانی که چنین شد، جنگ جهانی اول به وقوع پیوست.
تسلیحات هستهای که از سال 1945 به طور گستردهای عامل ثبات بودهاند، خود به این خطر میافزایند.
سیستم کنترل آنها در مقابل تسلیحات سایبری جدید یا کور کردن ماهوارههایی که به آنها وابسته هستند، بسیار آسیبپذیر شده است. این یعنی کشوری که مورد حمله قرار میگیرد، در انتخاب میان از دست دادنِ کنترلِ تسلیحات هستهای و استفاده از آن تحت فشار قرار میگیرد.
آمریکا باید چه کند؟
حدود 20 سال است که آمریکا از مدار قدرت خارج شده و این امکان را برای روسیه و چین فراهم کرده تا به قدرت خود بیفزایند.
جنگهای ناموفق جورج دبلیو بوش، موجب شد تمرکز از داخل کشور از میان برود و نقش جهانی آمریکا کمرنگ شود.
باراک اوباما هم که مستحکمسازی را در سیاست خارجی دنبال کرد، به شکلی بسیار آشکار در مورد قدرت سخت تردید داشت.
قدرت نرم، صبر و دیپلماسی پایدار کاملا ضروری و حیاتی است اما در این میان باید قدرت سخت که چین و روسیه به آن احترام میگذرند هم تقویت شود.
امروز دونالد ترامپ هم بر خلاف شعارش «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم»، یک روش کاملا اشتباه را در پیش گرفته است.
وی از سازمانهای بینالمللی خارج میشود، اتحادهای جهانی را اقلامی ناخواسته میپندارد و به طور آشکار رهبران قدرتطلب، مستبد و مخالف آمریکا را تحسین و تشویق میکند.
به نظر میرسد، ترامپ قصد دارد آمریکا را از سیستم دفاعی که پیشتر خلق شده خارج کند و در مقابل روسیه و چین آن را به قدرتی خشن تبدیل کند.
آمریکا باید بپذیرد که تنها قدرتی در جهان است که توانایی و منابع لازم برای محافظت و مقابله با حملات بدون وقفه و دائمی را دارد.
قدرت نرم، صبر و دیپلماسیِ پایدار کاملا ضروری و حیاتی است اما در این میان باید قدرت سخت که چین و روسیه به آن احترام میگذرند هم تقویت شود.
آمریکا بخش عظیمی از قدرت سخت خود را حفظ کرده است، اما درحال حاضر از پیشرفت تکنولوژی نظامی که پیشتر در آن مهارت داشت، عقب مانده است. این مهارت به نوعی الهامبخشِ ایجاد اعتماد در میان متحدان و ایجاد ترس در دشمنان بود.
بدون مشارکت آمریکا در نظم جهانی و با وجود رقبایی که مدام آن را به چالش میکشند، خطر وقوع یک جنگ جهانی دیگر افزایش مییابد.
همگام با دیپلماسی، آمریکا نیاز به سرمایهگذاری در سیستمهای جدید مبتنی بر رباتیک، هوش مصنوعی، کلانداده و سلاحهای انرژی مستقیم دارد.
پیش از ترامپ، باراک اوباما خیلی دیر اما بالاخره متوجه شد که آمریکا نیازمند یک تلاش هماهنگ برای به دست آوردن رهبری تکنولوژی در جهان است. هنوز هیچ تضمینی وجود ندارد که این امر اتفاق بیفتد. ترامپ و جانشینانش باید تلاش خود را در این زمینه مضاعف کنند.
به تعبیر نشریه اکونومیست، بهترین تضمین صلح جهانی در حال حاضر، وجود یک آمریکای مستحکم و قدرتمند است. بدون مشارکت آمریکا در نظم جهانی و با وجود رقبایی که مدام آن را به چالش میکشند، خطر وقوع یک جنگ جهانی دیگر افزایش مییابد. اگر چنین شود، بروز جنگ در آینده بسیار نزدیکتر از آنچه گمان میشود، خواهد بود.
نظرات