در بازارهای مشتقشده فرصتهای تجاری را قبل از دیگران کشف کنید!
تقریبا تمامی آدمها همیشه به دنبال فرصتهای خوب تجاری هستند. حتی کسانی که به دنبال کسبوکار و تجارت نیستند، ممکن است از ارزان شدن برخی از کالاها استقبال کنند یا به خاطر گرانی از خرید کالای موردنیازشان منصرف شوند. حالا فرض کنید طلا ارزان شود و از طریقی مطمئن شوید که طی یک ماه آینده
تقریبا تمامی آدمها همیشه به دنبال فرصتهای خوب تجاری هستند. حتی کسانی که به دنبال کسبوکار و تجارت نیستند، ممکن است از ارزان شدن برخی از کالاها استقبال کنند یا به خاطر گرانی از خرید کالای موردنیازشان منصرف شوند. حالا فرض کنید طلا ارزان شود و از طریقی مطمئن شوید که طی یک ماه آینده قیمت آن رشد چشمگیری خواهد داشت. بهاحتمالزیاد برای خرید طلا وسوسه میشوید. نه؟ اما یک مشکل اساسی وجود دارد: بیشتر مردم زمانی که قیمتها هرروز کم میشود به فکر خرید نمیافتند. آنها میترسند روند نزولی (ضرر) ادامه داشته باشد. اما اگر بفهمند قیمت یک کالا سه ماه است که بهطور پیوسته رشد میکند، دوست دارند از این روند صعودی بهره ببرند. اما حرفهایها به کمک تحلیل بازارهای مشتقشده میتوانند قبل از گرانشدن یا ارزان شدن، روند قیمتها را پیشبینی کنند و فرصتهای تجاری را بیابند.
رفتارهای احساسی مقدم بر دلایل عقلی
برای تشریح خطای سرمایهگذاری، بیتکوین یک مثال عالی است. مردم وقتی به فکر خرید بیتکوین افتادند که قیمت آن بیاندازه بالا رفته بود. در ابتدای سال 2017 قیمت هر بیتکوین 1000 دلار بود. هفتماه بعد قیمت آن دو برابر شد، اما باز هم تب بیتکوین به جان مردم نیفتاد.
مردم وقتی به سمت بیتکوین هجوم آوردند که قیمت آن به 20 هزار دلار رسید. یک هفته بعد هر بیتکوین کمتر از 14 هزار دلار ارزش داشت. کسانی که بیتکوین 19 هزار دلاری خریده بودند، 26 درصد ضرر را در یک هفته تجربه کردند.
مردم برای کالایی صف میکشند که چند روز بعد به سادگی میتوانند تهیه کنند.
در بیشتر بازارها وضع عموم مردم به همین شکل است. آنها بر دلاری سرمایهگذاری میکنند که رشدش را کرده است. خانه و ماشین را در گرانترین قیمت ممکن میخرند. اگر قیمت سهام آنقدر رشد کند که دیگر ارزش خرید نداشته باشد، تازه برای گرفتن کد بورسی اقدام میکنند.
تحلیل بازارهای مشتقشده (Derived Markets) اما میتواند ما را از این خطای روانشناختی در امان بدارد. اگر بتوانیم تشخیص دهیم که کالایی که قیمتش روند نزولی داشته، حالا قرار است گران شود، میتوانیم در قیمت کم خرید کنیم. همچنین اگر بفهمیم روند صعودی تمام شده و حالا وقت فروش است، میتوانیم در گرانترین قیمت از بازار کنار برویم. خرید در ارزانترین و فروش در گرانترین قیمت، یعنی کسب بیشترین سود ممکن.
آدرس بازارهای مشتقشده
حالا این بازار جذاب کجا است؟ بازاری که موقع خرید قیمتهایش کم و موقع فروش قیمتهایش زیاد است؟ این بازار، یک محل برای مراجعه نیست. بلکه مفهومی است برای تحلیل وضعیت عرضه و تقاضا.
تصور کنید به دلیلی قیمت گندم زیاد شود. پیشبینی میکنید به دنبال آنچه کالاهایی گران شوند؟ درست حدس زدید! قیمت نان هم افزایش پیدا خواهد کرد.
افزایش قیمت سوخت، تقاضا برای خودرو را کم میکند و باعث ارزان شدن آن میشود.
فکر میکنم موضوع را متوجه شده باشید. بازار مشتقشده یک اصطلاح اقتصادی است که برای تشریح کردن تغییر در عرضه و تقاضای یک کالا، به دلیل تغییر در عرضه و تقاضای کالای دیگر. همینکه میتوانیم حدس بزنیم افزایش قیمت سوخت، تقاضا برای خودرو را کم میکند و باعث ارزان شدن آن میشود، یعنی بازارهای مشتقشده را درک میکنیم.
چرا سود در بازارهای مشتقشده است؟
فرض کنید که فهمیدهایم افزایش قیمت در کالای A به گران شدن کالای B منجر خواهد شد. حالا کالای A گران شده است. پس باید قیمت B هم افزایش پیدا کند. اما به دلایلی افزایش قیمت B میتواند درست همزمان با گرانشدن A رخ ندهد و پاسخ B به تغییرات A تاخیر داشته باشد:
انبارداری
اولین دلیل تاخیر در تغییر ، انبارداری است. درست است که نان از آرد درست میشود. اما تمام نانواییها آرد را همین امروز نمیخرند. (فرض کنید قیمت نان و آرد در بازار آزاد و بر اساس عرضه و تقاضا تعیین میشود و نه بر اساس مصوبههای دولتی.) آنها مقداری آرد در انبار خود دارند که با قیمت قدیم خریدهاند.
زمانی قیمت نان (به خاطر گران شدن نهادههای تولید) بالا میرود، که آردهای موجود در انبار تمام شود و نانواها آرد را با قیمت جدید بخرند. این بازه زمانی فرصتی طلایی برای کشف یک روند جدید است.
چسبندگی قیمت
است. بیشتر بنگاهها تمایل دارند قیمتهای خود را ثابت نگهدارند. مثلا رستورانها هر روز با تغییر قیمت مواد اولیه و تغییر در مقدار عرضه، منوهای جدید چاپ نمیکنند. آنها ممکن است هر سال یک یا دو بار به اصلاح قیمتها بپردازند، درحالیکه قیمت میتواند هر ساعت عوض شود.
رستورانها هر روز منوی جدید چاپ نمیکنند.
کسانی که بازارهای مشتقشده را رصد میکنند، در کوتاهترین زمان ممکن تصمیم خود را میگیرند. تصمیم آنها میتواند خیلی سریعتر از رفتار بنگاهها باشد.
حاشیه سود
حالا چه میشود اگر بنگاه هم بازارهای مشتقشده را زیر نظر بگیرد و قیمتهایش را بدون تاخیر، تغییر دهد؟ در این صورت فرصت خوبی برای خرید سهام این بنگاه پیش خواهد آمد. شرکتی که مواد اولیه خود را ارزان خریده اما کالای نهایی خود را گران میفروشد، حاشیه سود بیشتری دارد.
این حاشیه سود میتواند به تعدیل مثبت در سود پیشبینیشده شرکت منجر شود. وقتی انبار مواد اولیه شرکت ته کشید، حاشیه سود به وضعیت قدیمی بازخواهد گشت. ممکن است سرمایهگذار در این نقطه سهم خود را بفروشد. اما کسانی که از بازارهای مشتقشده غافل هستند، به دلیل رشد قیمت سهم تازه به فکر خرید آن میافتند. یعنی زمانی که کنشگر هوشمند از بازار بیرون میرود.
بازار مشتقشده و مواد اولیه
همانطور که دیدیم تغییر قیمت در مواد اولیه میتواند بر قیمت نهایی کالا اثر بگذارد. تاثیر قیمت فولاد بر خودرو، نفت بر محصولات پتروشیمی، شیر بر محصولات لبنی و سیمان بر ساختمان روشن است.
اما بازیگر هوشمند تصمیمهایی کاملا ساده نمیگیرد. او میتواند علت و معلولها را بهدرستی تشخیص دهد. مثلا همیشه اینطور نیست که بعد از گران شدن سیمان، سرمایهگذاری بر مسکن انتخاب خوبی باشد.
بازیگر هوشمند تصمیمهایی کاملا ساده نمیگیرد. او میتواند علت و معلولها را بهدرستی تشخیص دهد.
در ابتدای دهه 90 شمسی، بازار مسکن رونق گرفت. طبیعی است که بیشتر خانههایی که در آن روزها معامله میشد، خانههایی بود که در دهه 80 یا قبلتر ساختهشده بودند. رونق بازار مسکن باعث شد که عده زیادی به فکر سرمایهگذاری بر املاک بیفتند. هرکسی که میشناختیم «بساز-بفروش» شده بود. بهاینترتیب افزایش قیمت مسکن، باعث افزایش مواد اولیه بهخصوص سیمان شد.
سرمایهگذار هوشمند در این نقطه تصمیمی معکوس گرفت. او بجای خرید ملک (که دیگر قیمتش گران شده بود) به خرید سهام شرکتهای سیمانی پرداخت. عموم مردم به دنبال خانه بودند و نمیدانستند که دارند تقاضای سیمان را زیاد میکنند. آنها در سال 92، وقتی سهام سیمانی حسابی رشد کرده بود، تازه متوجه بازار بورس و شرکتهای سیمانی شدند و البته سال 93 بهای تصمیم اشتباه خود را پرداختند.
بازار کار، یک بازار مشتقشده
یکی از معروفترین مثالها برای بازارهای مشتقشده، بازار کار است. اگر تقاضا برای مسکن افزایش پیدا کند، بیتردید نیاز به مهندس عمران، معمار و کارگر ساختمانی هم بیشتر خواهد شد. به همین دلیل است که برخی از اقتصاددانها باور دارند که افزایش پول نقد هرچند تورمزا است، به دلیل افزایش مصرف کالاها میتواند به رونق کسبوکار و خروج از رکود کمک کند.
اما از تحلیل بازارهای مشتقشده میشود نتایج دیگری هم گرفت. در همان سالهایی که بازار مسکن رونق داشت و تقاضا برای نیروی کار متخصص زیاد بود، عده زیادی تحصیل در رشته عمران را آغاز کردند. در آن سالها عمران-عمران از محبوبترین گرایشهای تحصیل در دانشگاه بود.
وقتی تقاضا برای یک تخصص افزایش پیدا میکند، شاید برای شروع تحصیل دیر باشد.
حالا با بازار راکد املاک روبرو هستیم و خیل مهندسین عمران که بیکار ماندهاند. مهندسین عمرانی که مجبور شدند تخصصهایی دیگر (بازار سرمایه، روزنامهنگاری و گردشگری) بیاموزند.
مهم است که درک کنیم تقاضا برای یک تخصص یک تقاضای مشتقشده است. تقاضایی که میتواند گذرا باشد و تا پایان دوران تحصیل (4 تا 6 سال) دوام نداشته باشد. مثلا پزشکی در زمان جنگ، عمران در دوران رونق مسکن و MBA در تب داغ استارتآپها.
کالاهای جایگزین و مکمل
هم مواد اولیه و هم نیروی کار از نهادههای تولید (Factors of production) یک کالا هستند. طبیعی است که تقاضا برای کالایی خاص به تقاضای مشتقشده (Derived Demand) برای نهادههای تولیدش منتهی شود. اما بیرون از فرایند تولید، بازارهای مشتقشده دیگری هم قابلشناسایی است.
یکی از این بازارها، بازار کالاهای جایگزین (Substitute goods) است. اگر قیمت گوشت قرمز افزایش پیدا کند، تقاضا برای گوشت مرغ بیشتر خواهد شد. این افزایش تقاضا که میتواند باعث افزایش قیمت شود، یک تقاضای مشتقشده است.
بیرون از فرایند تولید، بازارهای مشتقشده دیگری هم قابلشناسایی است.
بازار کالاهای مکمل (Complementary goods) هم میتواند از بازارهای مشتقشده باشد. کالاهایی مثل چای و قند، تلفن هوشمند و اینترنت، بنزین و خودرو، پلیاستیشن و بازی و… با یکدیگر مصرف میشوند. بهبیاندیگر رونق بازار یک کالا به رونق بازار مشتقشده برای کالای دیگر منجر میشود. در مواردی برای کالاهای مکمل از اصطلاح تقاضای مشترک (joint demand) استفاده میشود. دقت کنید که تقاضای مشترک هم میتواند یک تقاضای تاخیری باشد: شما دقیقا در زمان خرید خودرو تمام بنزین موردنیاز خود را نمیخرید.
هوشمصنوعی ابزاری برای کشف فرصتهای فراموششده
تا اینجای کار سعی کردیم الگویی منطقی در بازارهای مشتقشده کشف کنیم. اما گاهی ممکن است توضیح ارتباط رشد تقاضا برای دو کالا کار دشواری باشد. فرض کنید افزایش فروش چتر باعث افزایش فروش قهوه شود، گران شدن چوب با گران شدن خودکار رابطه داشته باشد یا افزایش تقاضا برای سیمکارت تلفن، تقاضای کفپوش سرامیکی را افزایش دهد.
شاید بتوانید این رابطهها را توضیح دهید. مثلا شاید فروش چتر در فصل بارانی بیشتر شود. وقتی هوا سرد است و نوشیدن قهوه بیشتر میچسبد. اما این فقط یک حدس است. هوش مصنوعی میتواند فارغ از داستانسراییهای شاعرانه، به کشف این روابط بپردازد و با بررسی آمار فروش و اطلاعات قیمت در بین هزاران کالا، بازارهای مشتقشده جدید را کشف کند.
بهخصوص که شاید موقعیت جغرافیایی این بازارها یکسان نباشد. مثلا تغییری در چین به تحولی در اسکاتلند ختم شود. این ارتباط میتواند آنقدر پیچیده باشد که بهسختی بشود توضیحش داد. اما به کمک هوشمصنوعی بهسادگی میشود از منافع اقتصادی آن بهره برد.
بازاری به وسعت تمام دنیا
اگر بهدقت به اطراف خود نگاه کنیم، میفهمیم که تقاضای تقریبا همهچیز یک تقاضای مشتقشده است. درست است که تقاضا برای آرد از تقاضا برای نان مشتق میشود، اما چرا مردم نان میخرند؟ تا انرژی لازم برای کار را داشته باشند. چرا متقاضی کار هستند؟ برای پول. پول را برای چه میخواهند؟ برای خرید خودرو. چرا خودرو میخرند؟…
نگذارید این پیچیدگی شما را نسبت به بازارهای مشتقشده دلسرد کند. بلکه همین موضوع میتواند امید شما را به کشف فرصتها بیشتر کند. اگر همهچیز بازاری مشتق شده داشته باشد، یعنی در هر چیزی یک فرصت تجاری وجود دارد. برنده کسی است که پیش از دیگران میتواند فرصت را کشف کند.
نظرات