نکتههایی برای پیشرفت شغلی که در دانشگاه شریف هم به شما نمیگویند!
داشتن شغل خوب و موردعلاقه شاید انتهای آرزوی هرکسی در زندگی کاریاش باشد. بسیاری از افراد وضعیت مطلوب برایشان این است که به موفقیت در حرفه و شغلشان برسند. ما سالیان زیاد درس میخوانیم. با استرس، شبزندهداری و تلاش، در کنکور شرکت میکنیم. به دانشگاه میرویم و مدرک لیسانس، فوقلیسانس و… میگیریم تا بتوانیم در
داشتن شغل خوب و موردعلاقه شاید انتهای آرزوی هرکسی در زندگی کاریاش باشد. بسیاری از افراد وضعیت مطلوب برایشان این است که به موفقیت در حرفه و شغلشان برسند. ما سالیان زیاد درس میخوانیم. با استرس، شبزندهداری و تلاش، در کنکور شرکت میکنیم. به دانشگاه میرویم و مدرک لیسانس، فوقلیسانس و… میگیریم تا بتوانیم در حرفه و تخصص خودمان شخصی پیشرفت کنیم اما گرفتن شغل تنها بخشی از داستان موفقیت است. موفقیت زمانی حاصل میشود که شما بتوانید در کارتان پیشرفت کنید و در سِمتی که دارید، روبهجلو حرکت کنید. نکتههایی برای پیشرفت شغلی و همچنین یک گام عقبتر یعنی یافتن شغل مناسب، وجود دارد که کسی در مدرسه یا دانشگاه آنها را به شما نمیگوید؛ اما دانستن آنها میتواند، در انتخاب شغل و بهتبع زندگی کاری شما بسیار موثر باشد و آن را تغییر دهد.
1- بر سر خواستههای خود چانهزنی کنید
چانهزنی در همه جای دنیا وجود دارد، از چانه زدن برای گرفتن تخفیف از فروشنده تا چانهزنی بر سر موضوعات سیاسی و اقتصادی میان سران کشورهای مختلف. در زندگی روزمره اگر شما قدرت چانهزنی خوبی نداشته باشید، حاشیه سودتان کاهش پیدا میکند. به عقیده بسیاری از روانشناسان اگر میخواهید بر سر قیمت شروع به چانهزنی کنید، بهترین اقدام این است که شما اولین نفری باشید که قیمت پیشنهادی را مطرح میکنید. در این حالت شما بازی را به دست گرفتهاید و قواعد بازی را شما میچینید. بر طبق نظریه بازیها زمانی که شما قواعد و شرایط یک بازی را میچینید و طراحی میکنید، برنده آن بازی خواهید شد. به دیگر سخن هرکسی نخستین پیشنهاد را مطرح کند، درواقع لنگری میاندازد و مذاکرات بعدی حول آن لنگر شکل میگیرد.
بجای آن که هر بار برای 10 درصد تخفیف چانه بزنید، میتوانید یک بار در مورد 10 درصد افزایش حقوق بحث کنید.
البته بهتر است که پیشنهاد قیمتی اولیه که میدهید، قدری با مبلغی که تمایل به پرداختش را دارید، فاصله داشته باشد اما نه آنقدر که فروشنده را بهطورکلی از فروش منصرف کند و با جمله شما خریدار نیستید، فرآیند چانهزنی را به پایان برساند. بهطور مثال اگر تمایل به پرداخت شما 500 هزار تومان است، ابتدا پیشنهاد 450 هزار تومان را به فروشنده بدهید تا با چانهزنی در مراحل بعدی به قیمت 500 هزار تومان برسید.
چالش قهوه
چانهزنی یکی از ترفندهایی است که در بسیاری از موضوعات میتواند کارآمد باشد و شما را به آنچه میخواهید برساند. نکته مهم در فرآیند چانهزنی این است که پیش از شروع این کار شما باید بهخوبی بتوانید شرایط را آنالیز کرده و بر اساس آن سیاستهای خود را بچینید. بهطور مثال یک کارآفرین آمریکایی چالشی به نام قهوه را معرفی میکند. چالش قهوه ازاینقرار است که بهطور مثال شما برای خوردن قهوه به یک کافه مراجعه میکنید. زمان حساب کردن صورتحساب از مسئول کافه میخواهید که به شما تخفیف بدهد.
بهاحتمالقوی او دلیل این تخفیف را از شما خواهد پرسید. پاسخ به این سوال بسیار میتواند در فرآیند چانهزنی موثر باشد بهطور مثال میتوانید پاسخ دهید که: با این تخفیف، من تبدیل به مشتری دائم شما میشوم و یا هر پاسخ دیگری که بتواند در فرآیند تصمیمگیریِ شخص فروشنده رسوخ کند و آن را تغییر دهد. در بسیاری از کسبوکارها چالش قهوه وجود دارد و افراد برای به دست آوردن مشتریهای بیشتر تصمیم میگیرند که تخفیفهایی را لحاظ کنند. این تخفیفها سود به دست آمده برای هر نفر را کاهش میدهد، اما سود نهایی آنها افزایش ایجاد خواهد کرد.
کارفرما را وارد چالش کنید
در فرصتهای شغلی نیز شما برای رسیدن به هدفتان باید چانهزنی بدانید و آن را به بهترین شکل اجرا کنید. ممکن است شما فرصت شغلی را بخواهید که قدری از مهارتهای آن را نداشته باشید اما این نباید موجب ناامیدی شما شود. باید با چانهزنیِ درست و اصولی خود را به کارفرما ثابت کنید و به او نشان دهید.
در فرصتهای شغلی نیز شما برای رسیدن به هدفتان باید چانهزنی بدانید و آن را به بهترین شکل اجرا کنید.
درست است که در حال حاضر توانایی مدنظرشان را ندارید اما بهسرعت و با راندمان بالا میتوانید آن را فرا بگیرید. این را همیشه به خاطر بسپارید که کارفرمای شما نیز مانند خودتان یک انسان است و انسانها مانند کامپیوتر عمل نمیکنند که اگر رزومه شما قدری کاستی برای آن شغل موردنظر داشت، شما را بدون معطلی رد کنند. شما باید خود وارد عمل شوید و برای به دست آوردن شغل موردنظرتان چانهبزنید.
2- رییس مناسب را پیدا کنید نه شرکت مناسب
شاید اینکه در یک شرکت بزرگ با حقوق مناسب و محیط کار خوب، مشغول به کار شوید، بسیار ایدهآل به نظر بیاید اما این ویژگیها نباید تمام ماجرایِ شغلی شما باشند. بهتر است قبل از انتخاب شرکت رییس مناسب را انتخاب کنید.
داشتن یک مربی و راهنما میتواند کلید واقعی در رشد و پیشرفت شما باشد و مانع از فرسودگی در شغلتان شود، چراکه شاید کار و فعالیت در یک سازمان بزرگ با حقوق و مزایا خوب و ایدهآل باشد اما اگر این شغل فریز شود و با پیشرفت همراه نباشد، فایدهای ندارد.
3- برای پیشرفت گاهی قناعت پیشه کنید
همیشه پول حرف اول را نمیزند. دریافت حقوقِ زیاد خوب است، اما اگر شما در حرفهتان تازهکار هستید و نیاز به یادگیری بیشتر دارید، به عقیده بسیاری از افراد موفق و متخصصین بهتر است شغلی را که تنها درآمد بیشتری دارد اما فرآیند یادگیریتان را متوقف میکند، کنار گذاشته و سراغ شغلی با درآمد کمتر اما با دوره یادگیری مناسب و مفید بروید. هیچوقت مربی خوب را با مادیات عوض نکنید. چرا که برای یادگیری این مهارتها شاید برای بازه زمانی کوتاهی تحتفشار مالی باشید اما در آینده نزدیک همین مهارتها برای شما مفید و پولساز خواهند بود.
کار کردن نزد یک مربی باتجربه، از حقوق بالاتر ارزندهتر است.
دوران جوانی آمیختهشده با بیصبری است؛ اما به این فکر کنید که در بلندمدت میخواهید در چه جایگاهی قرار بگیرید و چگونه باید به آن هدف برسید؟ در این حالت از اینکه امروز یک گام به عقب بردارید نخواهید ترسید، چراکه در آینده دو گام به جلو خواهید برداشت.
4- ورای هر مهارتی، برای پیشرفت شغلی باید توسعه پیدا کنید
نکتهای که وجود دارد، این است که زمانی شما توانایی کار در یک محیط را خواهید داشت که مهارت برقراری ارتباط و تعامل با سایرین را داشته باشید. در مرحله اول شاید مهارتهای تخصصی و شخصی شما دارای اهمیت ویژهای باشند. اینکه شما چقدر خوب طراحی میکنید؟ ورد و اکسل و سایر مهارتهای متناسب با شغلتان را به چه میزان میدانید؟ تنها در مراحل اولیه بسیار مهم است اما در ادامه کافی نخواهد بود.
هر چه در زمان پیش میروید، مهارتهای تخصصی به آن پررنگی ابتدای کار نخواهند بود. کمکم این مهم میشود که چقدر میتوانید با بقیه افراد تعامل کنید؟ چطور با همکارانتان همکاری میکنید؟ چگونه فراتر از نقشتان تاثیرگذار و ارزشمند ظاهر میشوید؟ و یا اطلاع شما از نیاز شرکت و اهداف آن و قدم برداشتن در راستای آن اهداف میتواند، بسیار در پیشرفت شغلیتان تاثیرگذار باشد. به دیگر سخن اینکه شما شخصی توسعهیافته باشید و بتوانید در یک محیطی که افراد دیگری نیز بهغیراز شما در آن مشغول به کار هستند به فعالیت بپردازید، بدون اینکه تنش و رفتار پرهزینهای داشته باشید، بسیار مهم است.
5- آموزش واقعی در دانشگاه اتفاق نمیافتد
همین لحظه که در حال مطالعه این مطلب هستید، به شما پیشنهاد میکنم هر آنچه در ذهنتان با این مفهوم که «با مدرک تحصیلی میتوانید بهترین شغل را به دست بیاورید» را بیرون کنید. متاسفانه تفکر غالبی که در جامعه ما وجود دارد این است که بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه، بهترین موقعیتهای شغلی در انتظار افراد است؛ اما زمانی که فارغالتحصیلان با حقیقت جامعه مواجه میشوند و شغلی مناسب با مدرک تحصیلیشان پیدا نمیکنند، دلسرد و ناامید میشوند.
مانی که فارغالتحصیلان با حقیقت جامعه مواجه میشوند و شغلی مناسب با مدرک تحصیلیشان پیدا نمیکنند، دلسرد و ناامید میشوند.
پس به عقیده من بهتر است، پیش از وقوع حادثه برای آن خود را آماده کنیم. اینکه علت بیکاری این حجمِ زیاد از فارغالتحصیلان دانشگاهی چه چیزی است و چه باید کرد، موضوع این مقاله نیست. ما تنها میخواهیم بگوییم، مانند زمانی که شرایط بحرانی است باید آن را مدیریت کنید. کار شما بعد از گرفتن مدرک تحصیلی و پاس کردن واحدهای درسی تمام نمیشود، بلکه تازه شروع میشود.
افراد موفق چه میکنند؟
بسیاری از مطالبی که در دانشگاه میآموزیم، در دنیای واقعی کاربردی نیستند و در حد تئوری و نظریه باقی خواهند ماند. افرادی موفق هستند که مهارتهای خود را افزایش میدهند. معمولا این افراد در طول هفته یک کتاب میخوانند. به پادکستها گوش میدهند و به کنفرانسها میروند. نتیجه تحقیقات سایر افراد را مطالعه میکنند و با آدمهایی که کارهای بزرگ انجام میدهند، صحبت میکنند. به این شکل آنها نقاط بهظاهر بیربط را به یکدیگر وصل کرده و از آنها برای به وجود آوردن فرصتهای جدید استفاده میکنند.
6- خودتان و تواناییهایتان را آشکار کنید
آشکار کردن خود و به چشم آمدن به شما قدرت نفوذ میدهد. منظور از آشکارسازی این است که در دید عموم قرار بگیرید و توجه آنها را جلب کنید. زمانی که مشغول انجام یک کار حرفهای هستید، سعی کنید درباره آن در فضای مجازی بنویسید و با افراد دیگر درباره آن وارد بحث و گفتوگو شوید. آشکارسازی خودتان به شما اعتبار میبخشد. هرچقدر مخاطبینتان بیشتر باشند، مردم بیشتر شما را جدی میگیرند.
آدمهای موفق آنهایی نیستند که شانس در خانهشان را میزند، آنها کسانی هستند که در را میسازند.
این روزها به لطف گسترش روز افزون فضای مجازی این کار آسانتر شده است. همانطور که میدانید عدهای به دلیل همین قدرت نفوذ و دیده شدن در دید عموم، در حال کسب درآمد هستند؛ بنابراین سعی کنید خود و تواناییتان را بیشتر به نمایش بگذارید و مقبولیت بیشتری را کسب نمایید.
7- برنده از دری که خود ساخته است، وارد میشود
به تعداد انسانهای روی زمین راه برای موفقیت وجود دارد. موفقیت نسخهای از پیش تعیینشده نیست که برای همه انسانها یکسان باشد. یک سرمایهگذار موفق آمریکایی میگوید که تمام کسبوکارها و روشهای زندگی مانند باشگاههای شبانه هستند که همیشه 3 راه برای ورود به آنها وجود دارد. یکی درب جلویی است که 99 درصد مردم در صف منتظر هستند که از آن درب وارد شده و به خواسته خود برسند. یکی دیگر درب دومی است که معمولا مخصوص افراد معروف و پولدار (VIP) است که از آن وارد میشوند.
همیشه و همیشه یکراه سومی وجود دارد.
اما همیشه و همیشه یک راه سومی وجود دارد که شاید مانند دور راه اول متعارف نباشد اما شما را سریعتر به آنچه میخواهید میرساند. این راه میتواند این باشد که از پنجره وارد شوید یا از دیوار بالا بروید و از آشپزخانه وارد شوید و یا از دربی که کارگران رفتوآمد میکنند، وارد شوید و یا یک در را هزار بار بکوبید تا در 1001 امین بار باز شود.
نسخه موفقیت خود را بپیچید
پاسخ به سوالاتی مانند اینکه «چطور بیل گیتس اولین محصول نرمافزاریاش را فروخت؟» و یا «چطور اسپیلبرگ جوانترین کارگردان هالیوود شد؟» این است که تمامی آنها از درب سوم وارد شدند. به دیگر سخن راه ورود را متناسب با خودشان پیدا کردند و یا ساختند و از طریق آن وارد شدند.
البته منظور از این مثالی که زده شد، این نیست که دزدکی وارد ساختمان شویم! منظور این است که همیشه یک راه سومی وجود دارد که شاید متفاوتتر باشد اما با شما متناسبتر است. این ما هستیم که باید آن راه را پیدا کنیم و اینگونه موفقیت را به چنگ خواهیم آورد. هیچکس با روشی که بقیه افراد به موفقیت رسیدهاند، به موفقیت نمیرسد. تمامی انسانها فرصتهای متفاوتی دارند و این کاملا به خود ما بستگی دارد که چطور از این فرصتها استفاده کنیم. پس سعی کنید نسخه خود را بپیچید.
نظرات