داستان تعرفه از طریفه تا ترامپ!
برای تمام ما طبیعی است که قیمت یک کالای مشابه در مکانهای مختلف یکسان نباشد. میگو در کنار خلیجفارس از میگو در یزد ارزانتر است و اهالی رفسنجان پسته را ارزانتر از مردم بوستون میخرند. البته تنها تولید بیشتر، دلیل تغییر قیمت نیست. سیب در خیابان پاسداران از سیب در نازیآباد گرانتر است. روی کاغذ
برای تمام ما طبیعی است که قیمت یک کالای مشابه در مکانهای مختلف یکسان نباشد. میگو در کنار خلیجفارس از میگو در یزد ارزانتر است و اهالی رفسنجان پسته را ارزانتر از مردم بوستون میخرند. البته تنها تولید بیشتر، دلیل تغییر قیمت نیست. سیب در خیابان پاسداران از سیب در نازیآباد گرانتر است. روی کاغذ باید پاسداراننشینها برای خرید سیب به نازیآباد بروند و سیبفروشان نازیآباد محصول خود را به خیابان پاسداران ببرند تا درنهایت قیمت به تعادل برسد. اما در واقعیت به هزاران دلیل این اتفاق نمیافتد. جدای از دلایل طبیعی، یکی از دلایل مصنوعی و انسانی برای بهوجود آمدن تبعیض قیمت تعرفه است. موجودی عجیب و تاحدی پیچیده که دوستها و دشمنهای زیادی دارد.
معمولا دولتها (محلی یا مرکزی) تعرفه وضع میکنند. باوجود تعرفه بهای تمامشده برای خریدار بیشتر از قیمتی میشود که فروشنده پیشنهاد میدهد. چون باید درصدی از قیمت معامله را به دولت بپردازد. مثلا فرض کنید یک خودرو در کشور تولیدکننده 9 هزار دلار است. فروشنده حاضر است خودرو را در تهران به قیمت 10 هزار دلار تحویل دهد. اما دولت با وضع تعرفه، 5 هزار دلار مالیات طلب میکند. بهاینترتیب قیمت خودرو برای خریدار 15 هزار دلار و برای فروشنده 10 هزار دلار خواهد بود. این اختلاف به جیب دولت جاری میشود.
داستان پرآب این کلمه
قبل از آن که وارد بحث اقتصادی شویم اجازه دهید کمی بحث ادبی کنیم. واژه تعرفه در نگاه اول کمی عجیب به نظر میرسد. در ظاهر این کلمه از ریشه عَرَفَ در وزن تَفعَله ساخته میشود. مثل تذکره، تبصره و مفسده. اما چرا باید به مالیات اخذشده برای واردکردن یک کالا بگوییم تعرفه؟تعرفه باعث «شناساندن» و «معرفیکردن» چه چیزی میشود؟ آیا کلمهای قبل یا بعد از تعرفه وجود داشته که حذف شده است؟ آیا تعرفه برگهای بوده که قیمتها را شناسایی میکرده و به اطلاع عموم میرسانده؟ برخی گفتهاند که کلمه در اصل تعریفه بوده است و رفتهرفته کلمه سابیده شده و یای خود را از دست داده تا به شکل امروزی رسیده است.
نکته جالب این است که در انگلیسی و فرانسه هم کلمه (Tariff) به ریشه عربی خود شباهتهایی دارد. آیا اولینبار اعراب بودند که تعرفه اخذ کردند و این ابداع بعدها به اروپا وارد شد؟
نکته جالب این است که در انگلیسی و فرانسه هم کلمه (Tariff) به ریشه عربی خود شباهتهایی دارد. آیا اولینبار اعراب بودند که تعرفه اخذ کردند و این ابداع بعدها به اروپا وارد شد؟ برخی بر این باورند که کلمه Tariff از روی کلمه Tarifa که نام بندری است در اسپانیا ساخته شده است. این بندر بهاحتمالزیاد نام خود را از فرماندهی مسلمان به نام طریف بن مالک گرفته شده باشد. توجه کنید که بندر طریف (یا تریفا) جنوبیترین نقطه اروپا (به غیر از جزایر) است.
دروازه اروپا
این شهر بهعنوان دروازه آفریقا-اروپا شناخته میشود. نزدیکترین راه برای ارتباط کشورهایی مثل انگلستان، اسکاتلند، ایرلند، پرتغال، فرانسه، بلژیک و هلند برای رسیدن به مراکش از این شهر عبور میکند. کشورهای شرقیتر مثل آلمان هم اگر نخواهند از پالرمو به تونس بروند از طریف عبور خواهند کرد. بعید نیست که این بندر مهم برای نخستینبار برای عبور و مرور کالاها تعرفه اخذ کرده باشد. اگر این نظریه را قبول کنیم، شکل اصلی کلمه طریفه یا تریفه بوده است نه تعریفه.
صادرات تعرفه، از جنوب تا همهجا
بیایید تاریخ، جغرافیا و لغتشناسی را کنار بگذاریم و به اقتصاد برگردیم. چرا باید دولت کاری بکند که قیمت یک کالا برای مردم خودش گرانتر شود؟ در شهر تریفا اخذ مالیات از مغربیهایی که میخواستند کالاهای خود را به پورتو بفرستند منطقی بود. این پول به اقتصاد مردم محلی کمک میکرد. تجار یا مجبور بودند برای عبور از دریای بالتیک و رسیدن به ایتالیا یا بارسلونا پول بیشتری بابت کشتی و خدمه بپردازند و ریسک دزدان دریایی و طوفان را به جان بخرند، یا برای عبور از جبلالطارق (راه دریایی طنجه- تریفا) سر کیسه را شل کنند. اما چه اتفاقی میافتاد اگر بارسلونا، مالاگا و پالرمو هم به فکر اخذ مالیات میافتادند؟ چه میشود اگر تمام حاکمان برای مالیات اخذشده از تجار کیسه بدوزند؟
بندر تریفا؛ دروازه ورود به اروپا
مردم تریفا مصرفکننده تمام کالاهای وارداتی نبودند. قرار بود این کالاها به شهرهای دیگر بروند. درست است که تعرفه قیمتها را افزایش میداد. اما درآمد عظیم حاصل از مالیات، خیلی بیشتر از افزایش قیمتها به این شهر ساحلی خیر میرساند. هرکسی حاضر است برای هزارتومان درآمد بیشتر، یک قران بیشتر خرج کند. اما برای مردم لندن این وضعیت وجود نداشت. کالایی که به لندن وارد میشد قرار بود در همین شهر مصرف شود. هزار تومان اضافه درآمد، به اندازه هزارتومان قیمتها را بالا میبرد و چیزی برای مردم نمیماند. از طرف دیگر افزایش قیمت باعث میشد که مردم کالای کمتری مصرف کنند. این کاهش مصرف ، قیمتها را به سمت پایین هل میداد و درنهایت از حاشیه سود تجارت کم میکرد. به بیان ساده هم تاجرها و هم مشتریها ضرر میکردند، تا دولت بریتانیا درآمد داشته باشد.
اضافه رفاه و تعرفه
همانطور که دیدیم تعرفه باعث میشود فروشنده و مشتری حال بدتری داشته باشند. فرض کنید قیمت یک گوشی موبایل 3 میلیون تومان است و شما حاضرید تا 4 میلیون برای تلفن هزینه کنید. در این قیمت شما 1 میلیون تومان اضافه رفاه کسب میکنید. با این یکمیلیون مثلا میتوانید یک هدفون بلوتوث، چند نرمافزار اوریجینال و یک شارژر وایرلس بخرید. اما اگر با وضع مالیات قیمت به 4 میلیون تومان برسد شما تمام این وسایل اضافه را از دست میدهید و فقط یک گوشی دریافت میکنید.
از طرفی دوست شما که نهایتا میتوانست 3.2 میلیون خرج کند، از خیر خرید گوشی (و یک هدفون اضافه) میگذرد. علاوه بر شما و دوستتان، فروشنده هم ضرر میکند چون اضافه رفاهی را که از فروش گوشی به دوست شما به دست میآورد، از دست میدهد. درمجموع 1.2 میلیون از رفاه شما دو نفر کم میشود و مقداری هم از رفاه فروشنده (فرض کنید 300 هزار تومان). در مقابل دولت از خرید شما 1 میلیون درآمد کسب میکند. یعنی منفعت جامعه درمجموع بهاندازه 500 هزارتومان کم میشود. درآمد مالیاتی دولت از تعرفه، همیشه از کاهش رفاه جامعه کمتر است. اگر تمام این درآمد را به شکل یارانه یا خدمات به خودتان بازگردانند، باز هم به اندازه حالت بدون مالیات خوشحال نمیشوید. چون برای این 1 میلیون یارانه، 1.5 میلیون از دست میرود. اما چرا دولتها کاری میکنند که رفاه کل جامعه کاهش پیدا کند؟
اقتصاد منطقی و اقتصاد رفتاری
از نظر ریاضی حالت بدون تعرفه برای شما خوشایندتر است و اگر کمی خودخواه باشید باید از حذف تعرفهها حمایت کنید. اما در واقعیت اتفاق عجیبی رخ میدهد. دولت الف هیچ تعرفهای اخذ نمیکند. شما گوشی و لوازم جانبی میخرید و دولت نه به شما مالیات میدهد نه برایتان بیمارستان میسازد. دولت ب از شما مالیات تعرفه میگیرد. گوشی گران میشود اما شما یارانه و خدمات رایگان درمانی دریافت میکنید. دیدیم که دولت الف، که برایتان هیچکاری نمیکند، بیشتر از دولت مهربان ب به شما خدمت کرده است. اما در واقعیت مردم (باوجود رفاه کمتر) از دولت ب رضایت بیشتری خواهند داشت. استدلال هم این است که مردم مرفه که گوشی موبایل میخرند، پول آموزش و درمان مردم فقیر را میپردازند.
استدلال این است که مردم مرفه که گوشی موبایل میخرند، پول آموزش و درمان مردم فقیر را میپردازند. اما به دو دلیل این استدلال درست نیست.
اما به دو دلیل این استدلال درست نیست. اول، دیدیم که درمجموع کل جامعه ناراحتتر از قبل میشود نه فقط طبقه مرفه. از طرف دیگر طبقه مرفه خیلی بیشتر از مردم فقیر از کالاها و خدمات عمومی رایگان بهره میبرند. آنها بیشتر سفر میکنند و اتوبان و جاده و یارانه بنزین بیشتر در خدمت آنها است. ثروتمندان بیشتر به پزشک و داروخانه میروند، بیشتر دارو میخرند، بیشتر تحصیل میکنند، بیشتر آب و برق مصرف میکنند و البته گران شدن گوشی چندان برایشان اهمیت ندارد. در مقابل قشر ضعیف نمیتوانند گوشی، کامپیوتر، خودرو و هزار کالای دیگر بخرند و این نابرابری باعث فقیرتر شدن آنها میشود. در عمل ثروتمندان از این که خودرو و گوشیشان لوکستر به نظر برسد، خوشحالتر میشوند.
تعرفه واردات و حمایت از تولید
بیایید با خودمان صادق باشیم. هدف نهایی دولت رای آوردن است نه حداکثر کردن رفاه جامعه. برای همین دولتها حاضر میشوند کاهش رفاه را با افزایش درآمد دولت مبادله کنند. اما آنها برای اجرای این سیاست به بهانهای عامهپسند نیاز دارند. یکی از مرسومترین بهانههای وضع تعرفه حمایت از تولید داخلی است. مثلا فولاد تولیدشده در چین از فولاد آمریکایی ارزانتر است. طبیعی است که آمریکا فولاد را وارد کند. اما اگر دولت از فولاد وارداتی مالیات بگیرد، فولاد داخلی ارزانتر از نمونه خارجی خواهد شد. این قیمت ارزانتر، از فولاد بدون تعرفه گرانتر است و به کل جامعه صدمه میزند. اما میتواند باعث بقای صنعت فولاد در آمریکا شود. آیا این مبادله معقول است؟
تعرفه واردات لپتاپ باعث افت کیفیت آموزش و دامنزدن به نابرابری میشود.
جواب به این پرسش آسان است. خیر! طبیعی است که تمام مردم آمریکا در صنعت فولاد مشغول نیستند. تعرفه میتواند به کارگران کارخانه فولاد کمک کند. اما آیا خون این کارگرها از بقیه جمعیت آمریکا رنگینتر است؟ چرا باید یک سیاست به همه لطمه وارد کند، تا از گروهی خاص حمایت شود؟ از طرف دیگر این که تعرفه وضع کارگران فولادسازی را بهتر میکند هم مشکوک است. فولاد ارزان میتوانست به افزایش مصرف محصولاتی که از فولاد ساخته میشوند منجر شود. تولید این محصولات هم به کارگر نیاز دارد. کارگران میتوانند در شرکت فولاد با حاشیه سود کمتر بمانند یا به کارخانه جدید بروند و به تولید محصولی بیشتر با حاشیه سود بالاتر بپردازند. در این حالت ممکن است تعرفه واردات فولاد حتی وضع کارگران فولاد را هم بدتر کند.
روزی روزگاری بندری در اسپانیا
اگر به اطراف خود دقت کنید متوجه میشوید حتی کالاهایی که نمونه داخلی ندارند هم مشمول تعرفه واردات میشوند. ایران تولیدکننده گوشی موبایل و لپتاپ نیست. اگر هدف تعرفه حمایت از تولید ملی میبود، این کالاها باید بدون تعرفه به کشور وارد میشدند. از طرف دیگر بهسختی میتوان گفت که تعرفه واردات خودرو به عموم مردم ایران نفع رسانده است. خودروهای بیکیفیت، هوای آلوده، مرگومیر جادهای و حجم زیاد مصرف سوخت نتیجه این تعرفهها است. در عمل خریداران پراید بیشتر از خریداران مرسدس مالیات میدهند. اگر در محاسبات خود عامل قدرت خرید را هم منظور کنیم، میبینیم که بار این مالیات بیشتر بر دوش قشر کمدرآمدتر است.
در مقابل اگر واردات خودرو تعرفه نداشت، اما قیمت بنزین بجای یارانهای با مالیات همراه میبود، درآمد دولت کم نمیشد و رفاه جامعه افزایش پیدا میکرد. خیابانهای خلوتتر، هوای پاکتر و ماشینهایی امنتر هم با رفاه بیشتر همراه است. بر پایه اصول تجارت بینالملل این تغییر ساده حتی وضع کارگران کارخانههای خودروسازی را هم بهتر میکند. بااینوجود درآمد حاصل از این اختراع بندرنشینهای اسپانیا، که در آن روزگار و در آن جغرافیا کارآمد بود، هر دولتمردی را به وسوسه میاندازند. چه کسی باور میکرد که ایالاتمتحده، پرچمدار اقتصاد آزاد، روزی به فکر وضع مالیات فولاد بیفتد؟
نظرات