اقتصاد در قرن بیستویک؛ عالمی دیگر باید ساخت!
همیشه بحث در مورد علم اقتصاد از اقتصاددانهای کلاسیک و در راس آنها آدام اسمیت شروع میشود و با دیوید ریکاردو، جان استوارت میل، کارل مارکس و آلفرد مارشال ادامه پیدا میکند. این متفکران بزرگ پایههای اساسی درک ما از اقتصاد را شکل دادند. اما وقتی آلفرد مارشال در سال 1924 دنیا را ترک میکرد،
همیشه بحث در مورد علم اقتصاد از اقتصاددانهای کلاسیک و در راس آنها آدام اسمیت شروع میشود و با دیوید ریکاردو، جان استوارت میل، کارل مارکس و آلفرد مارشال ادامه پیدا میکند. این متفکران بزرگ پایههای اساسی درک ما از اقتصاد را شکل دادند. اما وقتی آلفرد مارشال در سال 1924 دنیا را ترک میکرد، وضعیت جهان تفاوتهایی بنیادی با وضعیت امروز داشت. تفاوتهایی که ما را ملزم میکند بار دیگر در مورد اقتصاد در قرن بیستویک فکر کنیم.
البته که طبیعت انسان معاصر، شبیه همان انسانی است که در ابتدای قرن بیستم زندگی میکرد. انسان هنوز میکوشد به انگیزههای خود پاسخ دهد. او از زیان گریزان است و تلاش میکند منفعت مادی یا معنوی خود را حداکثر کند. وقتی از بازنگری در علم اقتصاد حرف میزنیم، منظورمان قصور گذشتگان در مطالعه یا خطای خوشبینی در عاقل فرضکردن آدمیزاد نیست. بلکه از مفاهیمی بنیادی حرف میزنیم که در آن زمان وجود خارجی نداشتند یا وضعیتشان به طور کامل متفاوت بود.
1- ارزندگی داراییهای نامشهود
در قرن 18 و 19 بیشتر داراییهای مردم قابللمس و قابل انبارکردن بود. مردم میتوانستند از محصول نگهداری کنند تا برای آن مشتری بهتری بیابند. کالاهای کمیاب و فاسدنشدنی مثل طلا، مروارید و الماس ارزش ویژهای داشتند. کشاورزان تلاش میکردند گندمهایشان را بهسرعت به سیم و زر تبدیل کنند.
در آن روزگار اگر کسی میخواست از ارزش یک مزرعه حرف بزند، به مواردی مثل متراژ زمین، تعداد دام و سهولت دسترسی به آب اشاره میکرد. بیشتر ارزش کارخانهها را هم ملک و ماشینآلات تشکیل میداد. داراییهای نامشهود وجود داشتند، اما فعالهای اقتصادی به ارزندگی این داراییها (مثل ارزش برند) بدبین بودند.
در گذشته تبدیل محصول به طلا، هدف نهایی فعالان اقتصادی بود.
در قرن بیستویکم شرکتهایی وجود دارند که تماما از داراییهای نامشهود میشوند. شرکت ویکیپدیا دارایی مشهود چندانی ندارد. وقتی واتساپ خریداری شد، موضوع معامله املاک و ماشینآلات نبود. گوگلمپ بهعنوان یک محصول، چیزی قابللمس یا قابلتجزیه به مواد تشکیلدهنده نیست. بیتکوین هیچ بخش فیزیکیای ندارد.
وقتی به سیمای عمومی جهان در قرن بیستویک نگاه میکنیم، ارزش داراییهای نامشهود دارد از اموال مشهود پیشی میگیرد. وقتی به یک شخص ارثی نامشهود میرسد، هنگامیکه اموال نامشهود کسی به سرقت میرود، زمانی که کالاهای نامشهود در انبار خراب میشوند، صادرات و واردات کالاهای نامرئی ، کمیابی و فراوانی اطلاعات، مازاد عرضه و مازاد تقاضای ایده و دیگر مفاهیم پایهای در دنیای جدید به بازنگری کلی نیاز دارند.
2- دنیایی همگن
چرا یک کشور کالایی را وارد میکند؟ چون در خارج کالای موردنظر ارزانتر است. چرا این کشور کالایی را صادر میکند؟ چون میتواند آن را ارزانتر از دیگران تولید کند. این پاسخی است که اقتصاددانها به تجارت بینالملل میدهند.
سرعت انتقال داده رشدی بارو ناپذیر داشته است. در یک چشم بههمزدن میتوانیم از تفاوت قیمت فولاد در لندن و توکیو باخبر شویم. به غیر از ما، همه به این اطلاعات دسترسی دارند. تاجر بهسختی میتواند اطلاعات خریدوفروشش را مخدوش کند.
در طول تاریخ هرگز فعالهای اقتصادی بهاندازه امروز، سیاسی نبودهاند.
به خاطر سهولت ترابری و در دسترس قرار گرفتن اطلاعات، قیمتهای جهانی بیشازپیش به هم نزدیک میشوند. کالاهایی وجود دارند که در آلمان، ژاپن، استرالیا و ایران اختلاف قیمت قابلتوجهی ندارند.
از طرف دیگر اخبار و رسانهها خیلی سریعتر از قبل قیمتها را تحت تاثیر میگذارند. خبر آتشسوزی یک انبار در کانادا قیمت در تهران را تغییر میدهد. در چند ثانیه. تصمیمها و رفتارهای جک ما، جف بیزس و مارک زاکربرگ بهاندازه رییسجمهور کشورها اهمیت دارد. در طول تاریخ هرگز فعالهای اقتصادی بهاندازه امروز، سیاسی نبودهاند.
3- عزیز میلیارد دلاری
در ابتدای قرن بیستم، شرکت فولاد ایالاتمتحده به ارزش یک میلیارد دلار رسید. این اولین شرکت میلیارد دلاری تاریخ بشر بود. صدسال بعد شرکت اسنپچت در کمتر از پنجسال به ارزش 16 میلیارد دلار رسید.
در سال 2017 شرکت تویوتا 250 میلیارد دلار (نصف درآمد کل کشور ایران) درآمد داشت. شرکت اپل برای تبدیلشدن به اولین شرکت تریلیون دلاری جهان تنها به 100 میلیارد دلار دیگر نیاز دارد. یعنی فقط صد برابر ارزش شرکت فولاد آمریکا در ابتدای قرن بیستم.
ابعاد این هیولاها غیرقابلتصور است. نکته مهمتر اینکه تعداد میلیارد دلاریها کم نیست. شرکتهایی که در مدتزمانی کوتاه ثروتی عظیم درست کردند. سرعت رشد برخی از آنها مدام بیشتر میشود. برخی دیگر در مدتی کوتاه خشک میشوند و از بین میروند.
در گذشته جرم بحرانی شرکت، تنها محدود به یک حدِ پایین بود. حداقل ابعادی که شرکت باید به آن دست مییافت تا بتواند به بقا ادامه دهد. اما اقتصاد ابعاد به ما یک حدِ بالا هم تحمیل میکند. شرکت به خاطر ابعاد بزرگ یا خشک میشود و میمیرد، یا به چند واحد کوچکتر تجزیه میشود. این هیولاهای نوظهور، علم اقتصاد را به بازنگری محتاج میکند.
4- خودمان کالا میشویم
شخصی برای خرید به مغازه وارد میشود. چه کسی فروشنده است؟ صاحب مغازه. چهکسی خریدار است؟ مراجعهکننده. کالا چیست؟ چیزی که مراجعهکننده از صاحبمغازه میخواهد. در مقابل او به شما پول میدهد.
به سایت گوگل مراجعه میکنید و یک اسم را جستجو میکنید. فروشنده کیست؟ شرکت گوگل. خریدار کیست؟ کسی که پول میدهد. شما که پولی پرداخت نمیکنید. چه کسی پول پرداخت میکند؟ شرکتی که بر اساس دادههایی که از گوگل میگیرد تبلیغات میکند. گوگل چه چیزی را به آن شرکت میفروشد؟ اطلاعات شما را! به بیان ساده، شما را!
چهکسی صورتحساب گوگل ما را میپردازد؟ در مقابل از ما چه میخواهد؟
امروزه جمله «اگر پول نمیدهید، کالا خود شما هستید» به یک کلیشه تبدیل شده است. فیسبوک، گوگل و توییتر اصرار دارند که به مشترکهایشان نگاه کالایی ندارند. آنها استدلال میکنند که شرکت بدون اعضایش هیچ ارزشی ندارد. پس آنها ملزم به ادای احترام کامل هستند. اما این استدلال چیزی را توجیه نمیکند.
فرض کنید یک آدم پولدار را برای شام دعوت میکنم. یکی از دوستانم که به سرمایه نیاز دارد هم به مهمانی دعوت میشود. من با شخص ثروتمند به بهترین شکل رفتار میکنم و طبیعتا در مقابل خدماتم از او پولی نمیگیرم. دستمزد من را دوستی میپردازد که به سرمایه نیاز دارد. در این جریان، غذایی که صرف میشود کالا نیست. «حضور آن فرد ثروتمند» کالایی است که معامله میشود.
5- جهان بدون مرکز
مرکز دنیا کجا است؟ این سوال برای قرنها در ذهن مردم وجود داشت. پادشاهان بهترین جواب را پیدا کردند. آنها گفتند که کاخ پادشاه مرکز عالم است. دیدگاه آنها اشتباه نبود. پول، ارتباطات، مالیات و تمام مناسبات اقتصادی کشور در همین کاخها شکل میگرفت.
در قرن بیستم شکل دولتها متحول شده بود. وقتی کینز در مورد نقش دولت در فعالیتهای اقتصادی حرف میزد، منظورش کاخ پادشاهان نبود. دولتهایی که ابزارهای پولی و مالی مجهز بودند و میتوانستند سیاستهایی انقباضی یا انبساطی پیش بگیرند، قابلمقایسه با دولت شاهانه نبودند.
برای ارائه انتقاد و پیشنهاد کسی نمیتواند به «شرکت اینترنت و شرکا» زنگ بزند. تمام مردم دستدردست هم اینترنت را آفریدهاند.
اما حالا چیزهای زیادی وجود دارد که از کنترل دولت خارج است. اینترنت مهمترین واحد غیرمرکزی جهان است. برای ارائه انتقاد و پیشنهاد کسی نمیتواند به «شرکت اینترنت و شرکا» زنگ بزند. تمام مردم دستدردست هم اینترنت را آفریدهاند. حتی شما که در حال خواندن این کلمات هستید، در خلق جهان اینترنتی نقش دارید.
ارز دیجیتال از دیگر نهادهای غیرمرکزی قرن بیستویک است. هیچ دولتی بر این ارز نظارت ندارد، کسی نمیتواند آن را بسط دهد یا با تغییر نرخ سپرده قانونی حجم آن را منقبض کند. به این ترتیب نقش دولت در اقتصاد کمرنگتر میشود و نهادهایی غیردولتی یا غیرمرکزی بسیاری از این نقشها را برعهده میگیرند.
قرن بیستویک و ابزارهای نوین مطالعه
علاوه بر تغییرات بنیادی اقتصاد در قرن بیستویک، ابزارهای مطالعه هم تغییر کردهاند. در حال حاضر ما به کلانداده دسترسی داریم. میتوانیم با کامپیوترهای کوانتومی تمام سناریوهای موجود را بسنجیم. با استفاده از هوش مصنوعی میتوانیم سناریوهایی جدید بسازیم که خود را اصلاح میکنند.
در قرن بیستویک میتوانیم رفتارهای جزئی تکتک افراد را مطالعه کنیم. در گذشته مطالعه رفتارها بر پایه بررسی دادههایی محدود بودند. تلاش نهایی این بود که از این دادهها یک رابطه کلی برای توصیف رفتار تمام آدمهای جهان به کار گرفته شود. ابزارهای نوین میتواند دید ما را به افقهای کشفنشده دانش اقتصاد باز کند. بهخصوص که میتوانیم رفتار فرد را بدون نیاز به تعمیم بررسی کنیم.
نظرات