آیا آزادی انسانی یک ضرورت است؟
آزادی از آن واژههایی است که در طول تاریخ همواره برای بشر با نوعی تقدس همراه بوده است؛ اما شاید حس آزادی چه برای کسانی که از آن برخوردار هستند و چه کسانی که آزادیشان به تاراج رفته است، پیشپاافتاده و تکراری شده باشد. به دیگر سخن کسانی که بهطور نسبی آزادیهای فردی و اجتماعی
آزادی از آن واژههایی است که در طول تاریخ همواره برای بشر با نوعی تقدس همراه بوده است؛ اما شاید حس آزادی چه برای کسانی که از آن برخوردار هستند و چه کسانی که آزادیشان به تاراج رفته است، پیشپاافتاده و تکراری شده باشد.
به دیگر سخن کسانی که بهطور نسبی آزادیهای فردی و اجتماعی را دارند، کمکم این آزادی برایشان عادی شده است. از سوی دیگر انسان زاده عادت است و کسانی که طعم آزادی را نچشیدهاند هم به این وضعیت عادت کردهاند.
آزادی از شرق تا غرب
اگر بخواهیم وقایع تاریخ را در نگاهی گذرا ببینیم، سراسر آن مملو از تلاش انسانها برای آزادی و یا تلاش برای بازپسگیری آن است. متفکران زیادی تلاش کردهاند مفهوم آزادی را تفسیر کنند.
اندیشمندان غربیِ بسیاری به بسط و تعریف آزادی پرداختهاند اما متفکران شرقی، کمی در این زمینه با مشکل مواجه بودهاند. زیرا شرق همواره دیکتاتورهایی را در خود داشته است که مفاهیمی چون آزادی سیاسی و یا اجتماعی را در فرهنگ و تفکر نخبگان شرقی و مردمان عادی ناشناخته باقی گذاشتهاند.
چیزی که بیشتر در نوشتهها و آثار اندیشمندان شرقی به چشم میخورد، آزادی از هوای نفس است. در اشعار و نوشتههای متفکران، عرفا و شعرای شرقی، همواره مردم به آزادی از شهوت، امیال دنیوی و صفات ناپسند اخلاقی دعوت شدهاند.
پس از شناخته شدن نیاز دموکراتیک در دنیا و عملی شدن آن، کمکم آوازه آن به شرق نیز رسید.
با وجود شناخته نبودن نیاز به آزادی اجتماعی، فردی و بهطورکلی مفهوم نیاز در شرق، پس از شناخته شدن نیاز دموکراتیک در دنیا و عملی شدن آن، کمکم آوازه آن به شرق نیز رسید. بهطوریکه طبایع الاستبداد که موضوعش تماما سیاسی بود و درباره زیانهای استبداد سخن میگفت، در مصر به چاپ رسید.
تا قبل از این کتاب، اساسا نویسندهها بهطور تخصصی و مستقل مسائل سیاسی را بررسی نمیکردند و این خود تحولی بزرگ در این زمینه بهحساب میآمد. این کتاب در فضایی مملو از اختناق و استبداد قاجار در ایران ترجمه و چاپ شد و خود تحولات بسیاری را در ایرانِ آن زمان به دنبال داشت.
در جستوجوی آزادی
چه در غرب، چه در شرق و هر جایی از کره زمین، انسانهای زیادی در راه آزادی و برای آزادی کشته شدهاند؛ اما آیا به آزادی رسیدهاند؟ آزادی چیست؟ انسانها، آزادی از چه چیزی را میخواهند و یا اینکه آیا آنها آزادی را برای رسیدن به چیزی فراتر طلب میکنند؟
دانستن مفهوم آزادی بسیار حائز اهمیت است. چراکه انسانها دارای نیرویی هستند که اگر سرپوش روی این نیرو گذاشته شود، محبوس میشود و ممکن است ناگهان آزاد شده و خسارات زیادی را به بار آورد.
برخی از افراد آزادی را رهایی از هرگونه قیدوبندی میدانند. اما چنین چیزی ممکن نیست. زیرا ماهیت وجودی ما با قیود آمیخته است.
از سوی دیگر دولتها با سلب آزادی از مردمانشان از پتانسیل بالقوه آنها استفاده نمیکنند. این در حالی است که این پتانسیل میتواند بهصورت موثری اقتصاد را پیش ببرد.
بعضی از افراد آزادی را در نبودن هیچگونه قیدوبندی میدانند. البته میدانیم که ماهیت خلقت ما با قیود آمیخته است. بهطور مثال ما نمیتوانیم پرواز کنیم، غذا نخوریم، تنفس نکنیم و یا نخوابیم. اینها قیودی هستند که بشر هنوز نتوانسته است برطرفشان کند و نمیتواند از آنها آزاد شود. در نتیجه آزادی از تمامی قیدوبندها تا امروز که شما این مقاله را میخوانید غیرممکن است.
تا جامعه هست آزادی نیست
اگر از این قیود طبیعی فاکتور بگیریم، برخی از قیدها را خود ما میسازیم. بهطور مثال شما با پیِژامه سرکار نمیروید و یا افراد هر جامعه به شکلی متفاوت برای عزیزانشان عزاداری میکنند و مراسمشان را طبق اصول خاصی برگزار میکنند.
به این قیود اصطلاحا قیود اجتماعی میگویند. البته این قیود خود به دو دستهی رسمی و غیررسمی تقسیم میشوند. قیود رسمی توسط نیروی مسلط بر جامعه تعیین میشوند و مردم مجبور هستند، چه بخواهند چه نخواهند آنها را رعایت کنند.
اما اجباری به اجرای قیود غیررسمی وجود ندارد و مردم بهصورت خودجوش به آنها عمل میکنند. قیود غیررسمی بهطورمعمول بر اساس ارزشها، آدابورسوم، سنتها، عواطف و عادات موجود در یک جامعه شکل میگیرند. بهطور مثال هیچ قانونی مبنی بر منع پوشیدن پیژامه در بیرون از خانه وجود ندارد اما من و شما ترجیح میدهیم پیژامههایمان را برای منزل بگذاریم و با آن در انظار عمومی ظاهر نشویم.
تا جامعه هست آزادی طبیعی وجود ندارد.
اگر در یک جامعه تمامی قیود رسمی برداشته شود، بازهم جامعه درگیر انبوهی از قیود غیررسمی خواهد بود. این قیود غیررسمی به عبارتی سازنده یک جامعه هستند. اگر بخواهیم تمام این قیود را از بین ببریم، باید کل آن جامعه را از بن نابود کنیم.
در نتیجه شاید بتوان اینگونه بیان کرد که در صورت برداشت تمام قیود رسمی که به آن آزادی دموکراتیک میگوییم، بازهم به آزادی طبیعی نمیرسیم و به دیگر سخن تا جامعه هست آزادی طبیعی وجود ندارد.
آزادی دموکراتیک
کشورهای بلوک شرق معمولا برای نشان دادن اینکه نظامی عادلانه و بر مبنای مساوات دارند، صفت دموکراتیک را به نام کشورشان اضافه میکردند؛ اما دموکراتیک بودن و داشتن آزادی دموکراتیک یعنی چه؟
اگر بخواهیم در یک جمعبندی، آزادی دموکراتیک را شرح دهیم، میتوانیم اینگونه بگوییم که حذف هر نوع قید و اجباری که توسط قدرت موجود در جامعه بر مردم اعمال میشود را آزادی دموکراتیک میگویند.
این ﺗﻌﺮﻳﻒ نهتنها اﻧﻮاع آزاديﻫﺎﻳﻲ را ﻛﻪ اﻣﺮوز در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺎ نامهای ﻣﺘﻔﺎوت ﻧﻈﻴﺮ آزادي ﺳﻴﺎﺳﻲ، آزادي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، آزادي ﻣﺬﻫﺒﻲ، آزادي ﺑﻴﺎن را در برمیگیرد، ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺴﻴﺎري از آزادیهایی را ﻛﻪ در ﺟﻮاﻣﻊ دﻣﻮﻛﺮاﺗﻴﻚ اﻣﺮوز آزادی ﺗﻠﻘﻲ ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ را ﻧﻴﺰ شامل میشود. این تعریف بسیار فراگیر است و حتی ممکن است اجرای آن برای عموم، خوشایند نباشد.
حد بهینه آزادی کجاست؟
زمانی که یک جامعه بشری تشکیل میشود، آزادی دموکراتیک در بیشترین حد خود قرار دارد. زیرا در ابتدای تشکیل جوامع هیچ حکومت و یا نیروی غالبی وجود ندارد که فشار و قیدی را بر افراد تحمیل کند.
در این حالت اگر همبستگی بین افراد وجود دارد، به دلیل وجود قیود غیررسمی است که خودشان کمکم آنها را شکل میدهند. در این جامعه هرکسی آنقدر آزادی دارد که هرچه دلش خواست بخورد، بپوشد و هر جا خواست برود.
اما این موضوع بهتبع باعث آزار سایرین میشود. اگر هزینههای جامعه را جمعِ جبریِ هزینهای که تکتک افراد متحمل میشوند، بدانیم، در این صورت در حالتی که آزادیهای دموکراتیک در بالاترین حد خود قرار دارند، این هزینه نیز بسیار بالا است.
اگر تمام قیود رسمی حذف شوند، مشکلاتی بهوجود میآید. هر جامعهای مجبور است برخی قیود رسمی را تصویب و عملی کند.
برای حل این مشکل، جامعه با تصویب اکثریت، قیودی را برقرار میکند؛ البته اگر این قیود روزبهروز بیشتر شوند بازهم جامعه دچار مشکل میشود؛ چراکه برای برقراری هرکدام از قیود و محدودیتها، حکومت نیاز به ابزارها و نهادهایی دارد که همهی آنها هزینههای بالای را برای جامعه به همراه خواهند داشت. در نتیجه از جایی به بعد برقراری قیود بیشتر برای جامعه هزینهبر خواهد بود.
از کدام مسیر به آزادی برسیم
نقطه مقابل حالتی است که افراد هیچگونه آزادی ندارند و جامعه پر از قیود مختلف است. به دیگر سخن، گویی افراد را در پادگانی با قوانین سفتوسخت قرار دادهایم و هرگونه آزادی را از آنها سلب کردهایم. در چنین حالتی هزینه اداره کردن این پادگان بسیار بالا است.
همانطور که پیشتر نیز بیان کردیم، برقراری قیود در جامعه هزینهبر است. در نتیجه ما برای داشتن قیود و آزادی نقطهای داریم که در آن نقطه، آزادی در جامعه مقدار یا حالتی بهینه دارد. هر جامعه نقطه بهینه متفاوتی دارد و باید با توجه به آن نقطه بهینه به افراد آزادی داد و قیود را وضع کرد.
با افزایش آزادی دموکراتیک، استعدادها شکوفا میشوند، رقابت به وجود میآید، کیفیتها بهبود پیدا میکنند.
زمانی که به افراد یک جامعه آزادی داده میشود، نیروی محبوس درونشان به جوشوخروش افتاده و خلاقیتها و نبوغشان آزاد میشود. با افزایش آزادی دموکراتیک، استعدادها شکوفا میشوند، رقابت به وجود میآید، کیفیتها بهبود پیدا میکنند، جریان اطلاعات سرعت میگیرد و از سوی دیگر هزینه به دست آوردن اطلاعات نیز کاهش پیدا میکند.
بهطورکلی اندازه بهینه آزادی در هر جامعه متفاوت است و نمیتوان نسخه یکسانی برای همه پیچید. به دیگر سخن هزاران راه تا رسیدن به آزادی وجود دارد. این راهها به باورها و ارزشهای موجود در یک جامعه، سازوکارها و ساختارهای نهادی حاصل از قوانین وضعشده و فناوریهای مورداستفاده آن، بستگی دارند.
توسعه و آزادی
منافع ناشی از آزادی بهخوبی و بهصورت واضح مشخص نیست؛ اما تجربههای عملی نشان میدهد که هر چه میزان توسعهیافتگی افراد یک جامعه بیشتر میشود، دادن آزادی به آنها با هزینههای کمتر و گرفتن آزادی با هزینههای بیشتری همراه است.
بهطور مثال در یک جامعه سنتی بهراحتی میتوان مردم را موظف به استفاده از کالایی خاص کرد اما در یک جامعه توسعهیافته این کار با هزینههای بالایی همراه است. مردم این قید را برنمیتابند و در مقابل این سلب آزادی مقاومت میکنند. بهتبع دولت برای مقابله با این مخالفت باید هزینه صرف کند.
با توجه به آنچه گفتیم میتوان نتیجه گرفت که هر جامعهای میتواند بر اساس رفتار بازیگرانش، به یک جامعه دموکراتیک تبدیل شود و حدی از آزادی را به شهروندانش اعطا کند.
هر جامعهای میتواند بر اساس رفتار بازیگرانش، به یک جامعه دموکراتیک تبدیل شود و حدی از آزادی را به شهروندانش اعطا کند.
بعد از رسیدن به سطح بهینهای از دموکراسی و در صورت نبودن مانعی برای ارتباط بین جوامع مختلف، اطلاعات بهراحتی به گردش درمیآیند و مانعی بر سر راه آن قرار نخواهد گرفت.
زمانی که اطلاعات با کمترین هزینه بین جوامعی که نقطه بهینه آزادی متفاوتی دارند، به گردش درمیآید، کمکم اتفاقاتی در این جوامع میفتد. در این حالت کشورها ممکن است، متوجه این موضوع شوند که نسبت به کشورهایی که با آنها در ارتباط هستند، منافع کمتری از آزادیشان میبرند. در نتیجه به تکاپو میفتند که با تغییر در ساختارها، باورها، ارزشها و قوانین، خود را به سطح بالاتری برسانند.
در آینده باورها و ارزشهای مردم زمین به یک نقطه همگرا میشود
بررسیها نشان میدهد در جوامعی که در معرض جهانیشدن قرار دارند و ارتباطاتشان روزبهروز گستردهتر و قویتر میشود، تمایل طبیعی به وجود میآید که باورها و ارزشهای خودشان را به کشورهایی که منافع بیشتری از آزادی به دست میآورند نزدیک کنند.
در ﻋﺼﺮ جهانیشدن و ﮔﺴﺘﺮش ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻛﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ از ﻋﻤﻠﻜﺮد نظامهای ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﺟﺘﻤﺎعی ﺳـﺎﻳﺮ ﺟﻮاﻣﻊ بهراحتی ﻣﻄﻠﻊ میشوند، ﺑﺎزﻳﮕﺮان اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ (رايدﻫﻨﺪﮔﺎن و رايﮔﻴﺮﻧﺪﮔﺎن) ﺗﻤﺎیل ﻃﺒﻴﻌﻲ ﭘﻴﺪا میکنند ﻛﻪ بستهی «ﺑﺎور ـ ارزش» ﺧﻮد را بهسوی ﺟﻮاﻣﻊ داراي ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﺎﻟﺺ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺳﻮق دﻫﻨﺪ.
انتظار میرود در آینده هر چه بیشتر شاهد همگرایی جوامع باشیم.
ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ، درصورتیکه نظامهای ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺟﻮامع، واﻗﻌـﺎ در چهارچوب قواعد دموکراسی عمل کنند و درصورتیکه ﻓﺮاﻳﻨﺪ جهانیشدن و ﮔﺴﺘﺮش ارﺗﺒﺎﻃﺎت و اﻃﻼﻋﺎت، همچنان ﺗﺪاوم پیدا کند، انتظار میرود در آینده هر چه بیشتر شاهد همگرایی جوامع باشیم.
اقتصاد با آزادی شروع شد
شکافهایی که میان جوامع توسعهیافته و توسعهنیافته وجود دارد، نه ربطی به رنگ پوستشان دارد، نه نژادشان، نه جغرافیایشان و نه حتی منابع طبیعی در دسترسشان. بسیاری از کشورهای توسعهنیافته و یا درحالتوسعه دارای منابع و ثروتهای طبیعی کافی و فراوانی هستند که گاهی آنها را از آنسوی بوم انداخته و برایشان به نفرین منابع تبدیلشده است.
علت فقر و ثروت کشورها ریشه در این مسائل ندارد. طبق تحقیقات اقتصاددانهای مختلف وجود نهادهای اقتصادی متفاوت باعث این تناقض شده است. نهادهایی که از دل آنها ثبات سیاسی، آزادی، رشد و صدالبته توسعه خارج میشود.
بسیاری از کشورهای درحالتوسعه بعد از پایان دوران استعمار و به دنبال استقلال سیاسی نتوانستند دولتهایی با ثبات و توسعهیافتهای را تاسیس کنند. همین بیثباتی سیاسی و عدم توانایی در تولید نهاد دولتی قوی و کارآمد باعث دور شدن آنها از مسیر توسعه شده است. از سوی دیگر آزادی نیز در این کشورها مهجور مانده است.
به دیگر سخن در این جوامع یا تعریف آزادی کنفیکون شده است و یا به طرق مختلف از مردم گرفته شده است. مطالعات تجربی و نظری همگی حاکی از آن هستند که لازمهی توسعه، آزادی است. مگر اینکه بخواهیم سخنان بنیانگذار اقتصاد، آدام اسمیت را از یاد ببریم.
نظرات