هوش مصنوعی؛ بیکاری یا بیمصرفی
یکی از مهمترین سؤالات قرن بیستم شاید این باشد: وقتی الگوریتمهای ناخودآگاه هوشمند یا همان هوش مصنوعی، میتوانند هر کاری را بهتر از انسانها انجام دهند، تکلیف افرادی که دیگر جایی در سیستم ندارند چیست؟ این سؤال جدیدی نیست. آدمها مدتهاست که از هر مکانیزاسیونی که منجر به بیکاری شود، هراس دارند. اما چنین اتفاقی
یکی از مهمترین سؤالات قرن بیستم شاید این باشد: وقتی الگوریتمهای ناخودآگاه هوشمند یا همان هوش مصنوعی، میتوانند هر کاری را بهتر از انسانها انجام دهند، تکلیف افرادی که دیگر جایی در سیستم ندارند چیست؟
این سؤال جدیدی نیست. آدمها مدتهاست که از هر مکانیزاسیونی که منجر به بیکاری شود، هراس دارند.
اما چنین اتفاقی تا به امروز نیفتاده است؛ زیرا هنگامیکه حرفههای گذشته بهدردنخور میشوند، حرفههای جدید به وجود میآیند. همیشه کارهایی وجود داشته که انسانها بهتر از ماشینها انجام میدادند.
هوش انسانی برتر از هوش مصنوعی، قانون نانوشته طبیعت؟
این که همواره چیزی وجود داشته باشد که در آن انسانها بهتر از ماشینها باشند،قانون طبیعت نیست. در نتیجه دائمی هم نیست. هیچ تضمینی هم وجود ندارد که قضیه به همین منوال پیش برود.
ایدهای که میگوید انسانها همواره توانایی یگانهای دارند که خارج از دسترس الگوریتمهای هوشمند است، شاید صرفا یک سخن آرزومندانه باشد. پاسخ علمی به این رویاپردازی را میتوان در سه اصل ساده خلاصه کرد:
۱- همهچیز الگوریتم است. تمامی حیوانها شامل هوموسیپینها (Homo-sapien) که ما انسانها هستیم، یک الگوریتم ساخته شده روی مواد ارگانیک هستند که در طول میلیونها سال فرگشت با انتخاب طبیعی به وجود آمدهاند.
۲- محاسباتی که الگوریتمها انجام میدهند مستقل از ماده تشکیلدهنده سختافزار آنها است. فرقی نمیکند شما یک چرتکه را از فلز بسازید یا چوب یا پلاستیک. دو بهاضافه دو همیشه چهار است.
۳- ازاینروی هیچ دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم الگوریتمهای طبیعی تواناییهایی دارند که الگوریتمها ناخودآگاه غیرطبیعی ندارند؛ بنابراین نمیتوانیم دلیلی بیابیم که تضمین کند کارهایی وجود دارند که الگوریتمهای غیرطبیعی نمیتوانند آنها را بهتر از الگوریتمهای طبیعی انجام دهند.
تا زمانی که محاسبات و ریاضیات، مستقل از ماده و سختافزار محاسبهگر، صحیح هستند، هیچ اهمیتی ندارد که محاسبه کننده از کربن ساخته شده است یا از سیلیسیم.
هنوز وقتش نرسیده است
این درست است که امروزه کارهای زیادی وجود دارند که الگوریتمهای طبیعی بهتر از الگوریتمهای غیرطبیعی میتوانند آنها را انجام دهند. متخصصین بسیاری هم کارهایی را مطرح کردهاند که به نظرشان هیچگاه الگوریتمهای غیرطبیعی نخواهند توانست آنها را انجام دهند.
اما وقتی دقیق فکر میکنیم، لااقل پیشرفت فناوری را در دهه گذشته بررسی میکنیم به نظر میآید این «هیچگاه»حداکثر دو دهه است.
تا همین چند سال پیش تشخیص چهره یکی از مثالهای محبوبی بود که در این حوزه مطرح میشد. کامپیوترها و الگوریتمهای آن زمان قدرت چندانی نداشتند. در نتیجه برای کار تشخیص چهره، یک کودک بسیار بهتر از الگوریتمها عمل میکرد.
ابزارهای یادگیری خودکار گوگل نهتنها چهره انسان، بلکه اشیاء را هم بهتر از انسانها تشخیص میدهند.
اما امروزه برنامههای تشخیص چهره میتوانند افراد را با دقت بسیار بالاتری از انسانها تشخیص دهند. ما در مقاله یادگیری ماشینی خودکار به این موضوع اشاره کردهایم.
پیشرفتها به حدی است که ابزارهای یادگیری خودکار گوگل نهتنها چهره انسان، بلکه اشیاء را هم بهتر از انسانها تشخیص میدهند.
در سال ۲۰۰۴، فرانک لوی (Frank Levy) در مؤسسه فناوری ماساچوست و ریچارد مورنانه (Richard Murnane) در دانشگاه هاروارد مقالهای درباره بازار کار منتشر کردند.
آنها در این مقاله شغلهایی را فهرست کردند که به علت اتوماسیون با هوش مصنوعی از بین خواهند رفت. رانندگی کامیون یکی از شغلهایی بود که به نظر آنها در آیندهای نزدیک رباتیک نمیشد.
گوگل و تسلا بازی هوش مصنوعی را عوض کردند
امروزه که کمی بیشتر از ده سال از انتشار آن مقاله میگذرد، گوگل و تسلا کامیونهای خودران ساختهاند و چند سال بعد هم آنها را در جادهها خواهیم دید.
هر چه زمان میگذرد جایگزین کردن انسانها با الگوریتم آسانتر میشود. این مسئله نهتنها به علت پیشرفت الگوریتمها است بلکه ریشه در تخصصیسازی شغلها هم دارد. هر چه کارها تکبعدی و تخصصیتر باشند، جایگزین کردن آنها با کامپیوتر سادهتر خواهد بود. نهتنها شغلهای سادهای مثل حسابداری و مدیریت مالی بلکه شغلهای پیچیدهای مثل پزشکی.
تخصصی کردن شغلها جایگزینی انسانها با هوش مصنوعی را سادهتر میکند.
خود هوش مصنوعی نمیتواند جای انسانها را بگیرد اما مهارتهای هوش مصنوعی میتوانند زیر ۹۹ درصد تواناییها و قابلیتهای انسانها برای انجام کارهای خیلی خاص در دنیای مدرن تفکیک شده است و بیشتر اوقات فقط یکی از آنها استفاده میشود.
برای اینکه هوش مصنوعی ما آدمها را از بازار کار بیرون بیندازند، لازم نیست که هوش مصنوعی خود ما را نابود کند. فقط کافی است مهارتها و تخصصها را بهتر از ما انجام دهد.
هر چه الگوریتمها انسانها را از بازار کار بیشتر خارج کنند، ثروت و قدرت متمرکزتر خواهد شد. در این حالت تمام ثروت و قدرت در دستان یک طبقه خاص که صاحب این الگوریتمها هستند، خواهد بود. این مسئله به نابرابریهای سیاسی و اجتماعی اجتنابناپذیری منجر خواهد شد. سناریو دیگر این است که در این حالت خود الگوریتمها به صاحبان و مالکان تبدیل شوند.
هوش مصنوعی مالک زمین
شاید برایتان عجیب باشد که فکر کنید مثلا یک الگوریتم صاحب شرکت یا زمین باشد؛ اما مدتها است که ما انسانها چنین قوانینی را پذیرفتهایم. قوانین انسانی همینالان هم چنین چیزی را به رسمیت میشناسند. برای مالک بودن نیازی نیست ذهن یا بدنی وجود داشته باشد.
مثلا شرکت سامسونگ و کشور آلمان نه جسم دارند و نه ذهن؛ اما قوانین به آنها حق مالکیت میدهد. حق مالکیت زمین و ثروت. آنها میتوانند علیه شخصی حقیقی یا حقوقی شکایت کنند. هر شخص دیگری هم میتواند در دادگاه علیه آنها شکایت کند.
اگر شرکتها و کشورها میتوانند مالک چیزی باشند و افراد را استخدام کنند، چه دلیلی دارد که الگوریتمها نتوانند؟
احتمالا در سالهای آینده موارد مشابهی در مورد الگوریتمها نیز داشته باشیم. بعدازآن یک الگوریتم میتواند مالک یک صندوق سرمایهگذاری یا یک شرکت هواپیمایی باشد.
قبل از اینکه این بحث را ببندیم بد نیست به خاطر بیاوریم که مالک بیشتر سیاره ما، انسانها نیستند. سیاره ما بیشتر توسط غیر انسانها تصاحب شده است یعنی کشورها و شرکتها.
اگر شرکتها و کشورها میتوانند مالک چیزی باشند و افراد را استخدام کنند، چه دلیلی دارد که الگوریتمها نتوانند؟
وقتی همهچیز در اختیار هوش مصنوعی است، انسانها چهکار خواهند کرد؟
هنر از آن چیزهاست که همواره میگویند هیچوقت نمیتواند به دست الگوریتمها خلق شود. فقط انسانها از عهده آن برمیآیند. در جهانی که کامپیوترها جای پزشکان، رانندهها، معلمان و حتی مالکان را میگیرند، آیا باید همه هنرمند باشند؟ آیا همه انسانها میتوانند هنرمند شوند؟
هنوز سخت است که بفهمیم چرا آثار هنری دور از دسترس الگوریتمها باقی میمانند. وقتی دقت کنیم میبینیم هنر چیزی حاصل از دنیای متافیزیک و غیرمادی نیست. هر چه هست از همین گوشت و خون به وجود میآید. همه الگوهای ریاضی هستند.
وقتی همهچیز ریاضی است و هوش مصنوعی هم میتواند این ریاضیات را بهتر از انسانها انجام دهد، پس هیچ دلیلی ندارد که هنر از دسترس الگوریتمهای هوشمند دور بماند.
وقتی حتی هنر هم در بطن خود صرفا ریاضیات است، پس هیچ دلیلی ندارد الگوریتمها نتوانند آثار هنری خلق کنند.
در قرن ۱۹ هنگامیکه انقلاب صنعتی یک طبقه فقیر عظیم به وجود آورد و سوسیالیسم به علت اینکه سرمایهداری نتوانست پاسخی به نیازهای موجود بدهد گسترش یافت، امیدهای و ترسهای فراوانی در دل این طبقه به وجود آمد.
لیبرالیسم در نهایت توانست با بهرهگیری از بخشهای خوب سیستم سوسیالیستی، آن را شکست دهد. در قرن ۲۱ ما احتمالا شاهد همین طبقه فقیر عظیم باشیم. طبقهای که کار نمیکند و از سیستمهای اقتصادی، سیاسی و حتی هر ارزش هنری جدا افتاده است.
این طبقه احتمالا هیچ سهمی در رفاه، قدرت و افتخار اجتماعی نخواهد داشت. این طبقه بیمصرف نهتنها بیکار خواهند بود بلکه اصلا نمیتوان آنها را درجایی استخدام کرد.
نمونه چنین دنیایی را میتوان در سریال کربن تغییریافته (Altered Carbon) مشاهده کرد.
هوش مصنوعی دنیای واقعی
در سپتامبر سال ۲۰۱۳ کارل بندیکت فری (Carl Benedikt Frey) و مایکل آزبورن (Micheal A. Osborne) دو استاد دانشگاه آکسفورد مقالهای با عنوان آینده اشتغال (The Future of Employment) درباره احتمال جایگزینی شغلهای گوناگون با الگوریتمهای کامپیوتری در ۲۰ سال آینده، منتشر کردند. آنها تخمین زدند که ۴۷ درصد از شغلها در آمریکا در خطر هستند. برای مثال:
به نظر آنها بهاحتمال ۹۹ درصد کارشناسان بیمه و بازاریابهای دورکار شغل خود را از دست میدهند. بهاحتمال ۹۸ درصد داوران ورزشی، ۹۷ درصد تحویلداران بانک، ۹۶ درصد سرآشپزها، ۹۴ درصد گارسونها، دستیاران حقوقی و راهنماهای تورها، ۸۹ درصد نانواها و رانندگان اتوبوس، ۸۸ درصد کارگران ساختمانی، ۸۴ درصد محافظان شخصی، ۸۳ درصد ملوانان، ۷۲ درصد نجارها و ۶۷ درصد نجاتغریقها شغل خود را تا سال ۲۰۳۳ از دست خواهند داد.
آنچه مهم است خلق شغلهایی است که در آنها انسانها همواره بهتر از الگوریتمها باشند.
البته هنوز شغلهایی وجود خواهند داشت که در حاشیه امنیت هستند. شغلهایی مثل زمینشناسی که احتمال جایگزینی آنها با الگوریتم در سال ۲۰۳۳ فقط ۰.۷ درصد است؛ زیرا الگوریتمها هنوز توان درک الگوها و تصاویر پیچیدهای را ندارند و از آن مهمتر توسعه الگوریتمهایی که بتواند کار زمینشناسی بکند چندان برای شرکتها سودده نیست.
تحویلدار بانک یا طراح فضای مجازی
البته احتمالا در سال ۲۰۳۳ حرفههای جدید نیز به وجود میآیند. حرفههایی مثل طراح فضای مجازی.
اما لازمه چنین حرفههایی حد زیادی از انعطافپذیری و خلاقیت است. چیزی که در بسیاری از شغلهای امروز وجود ندارد.
از سویی چندان مشخص نیست که یک کارشناس بیمه یا متصدی بانک ۴۰ ساله بتواند مهارتهای جدید یاد بگیرد و خود را به نحوی تغییر و انطباق دهد که یک طراح فضای مجازی باشد. این را هم در نظر بگیرید که فضای مجازی که یک تحویلدار بانک طراحی میکند چقدر میتواند خوب باشد.
سرعت تحولات و پیشرفت الگوریتمهای هوشمند به قدری زیاد است که احتمالا در سالهای ۲۰۳۰ انسانها مجبور شوند هر ده سال حرفه جدیدی بیاموزند.
حتی اگر آنها موفق هم شوند سرعت پیشرفت بهقدری زیاد است که احتمالا ده سال بعد دوباره مجبور شوند حرفه تازهای یاد بگیرند؛ زیرا در آن زمان الگوریتمها میتوانند در طراحی فضای مجازی نیز را نیز بهتر از انسانها عمل کنند.
نکته اساسی خلق شغلهای جدید نیست. آنچه مهم است خلق شغلهایی است که در آنها انسانها همواره بهتر از الگوریتمها باشند.
بحران آموزش
ازآنجاییکه نمیدانیم بازار کار در سال ۲۰۳۰ یا ۲۰۴۰ به چه شکل خواهد بود، در نتیجه هیچ ایدهای نداریم که چه چیزی باید به کودکان امروز آموزش دهیم تا در آن زمان صاحب شغل باشند. بیشتر چیزهایی که کودکان امروزه در مدرسه یاد میگیرند احتمالا ربطی به شغلهای بیست سال آینده ندارد.
بهصورت سنتی زندگی به دو بخش تقسیمشده است. دوره یادگیری و دوره کار. خیلی طول نمیکشد این سنت دوره مصرفش تمام شود. تنها راهی که برای انسانها باقی میماند این است که دائما یاد بگیرند و تا بتوانند همواره در حرفههای جدید مشغول شوند و اگر نگوییم همه؛ اما مطمئنا بیشتر آدمها چنین توانی ندارند.
از واقعیت مجازی سهبعدی تا مواد مخدر
پیشرفتهای فناوری ما را به دوران پساکمیابی هدایت خواهند کرد. در نتیجه تامین مواد غذایی انسانها آسانتر میشود؛ اما چه چیزهایی آنها مشغول نگاه خواهد داشت؟
یکی از پاسخها به این پرسش مواد مخدر و بازیهای کامپیوتری است. افراد غیر لازم در اجتماع احتمالا مدتزمان استفاده از واقعیت مجازی سهبعدی را افزایش خواهند داد؛ زیرا بیکار هستند و کار دیگری هم از دستشان برنمیآید.
این جهان سهبعدی هیجان و درگیری احساسی خیلی بیشتری نسبت به دنیای واقعی برای افراد فراهم میکند. دنیایی مثل فیلم بازیکن آماده شماره یک (Ready Player One) ساخته استیون اسپیلبرگ.
هنگامیکه هوش مصنوعی قویتر از هوش انسانی شود یا از نقطه تکینگی عبور کند، احتمالا نسل انسان منقرض میشود.
توسعه چنین دنیایی نیازمند سروکله زدن با مفهوم تقدس زندگی انسان و تجربههای انسانی است؛ اما اگر روراست باشیم واقعا چه تقدسی در زندگی انسان بیمصرفی که روزهایش در پرسه زدن در دنیای مجازی سپری میشود، وجود دارد؟
در مقاله ابرهوش مصنوعی، از درمان قطعی سرطان تا نابودی کامل بشر ، توضیح دادهایم که احتمالا هیچوقت انسانها از این بیکاری رنج نکشند زیرا هنگامیکه هوش مصنوعی قویتر از هوش انسانی شود یا از نقطه تکینگی عبور کند، احتمالا نسل انسان منقرض میشود. در نتیجه انسانی وجود نخواهد داشت که بیکار هم بماند.
آینده هوش مصنوعی
دو سناریو برای آینده هوش مصنوعی وجود دارد. یکی این است که احتمالا انسانها از هوش مصنوعی خواهند ترسید و تلاش خواهند کرد آن را نابود یا خاموش کنند.
سناریو دیگر هم این است که هوش مصنوعی دیگر تابع انسان نباشد و دنبال اهداف خودش برود. در این حالت برای انسانها بسیار سخت است که انگیزه یک سیستم هوشمندتر از خود را کنترل کنند.
حتی برنامهنویسی هوش مصنوعی و گنجاندن اهداف بیضرر یا حتی مفید برای انسان، احتمالا به دردسر بزرگی ختم میشود.
فرض کنید یکی از شرکتها توسعه اولین ابرهوش مصنوعی را آغاز کند و یک کار بیخطر مثل محاسبه عدد پی به آن بدهد. در این حالت قبل از اینکه کسی متوجه اتفاقی شود، هوش مصنوعی کل سیاره را میگیرد، نسل انسان را منقرض میکند، احتمالا کمپینی برای فتح کل کهکشان راه میاندازد و کل جهان هستی را به یک ابرکامپیوتر بزرگ برای محاسبه دقیق عدد پی تبدیل میکند؛ زیرا هدف غایی آن، محاسبه عدد پی است و هر چیزی را که مانع این کار شود، از بین خواهد برد، حتی ما انسانها که این هدف غایی را به او دادهایم و مانع رسیدنش به آن هستیم.
نظرات