با قانون پایستگی به هر چیزی که میخواهید برسید!
سالها است که دوست دارم یک رمان بنویسم. داستان را بهطور کامل با تمام جزئیات میدانم. طرح داستان را نوشتهام، شخصیتها را طراحی کردهام و همهچیز برای شروع کار آماده است. بااینحال پیدا کردن زمانی خالی برای نوشتن سیصد صفحه تقریبا غیرممکن به نظر میرسد. تصور کنید همان چهار سال پیش که طرح داستان کامل
سالها است که دوست دارم یک رمان بنویسم. داستان را بهطور کامل با تمام جزئیات میدانم. طرح داستان را نوشتهام، شخصیتها را طراحی کردهام و همهچیز برای شروع کار آماده است. بااینحال پیدا کردن زمانی خالی برای نوشتن سیصد صفحه تقریبا غیرممکن به نظر میرسد.
تصور کنید همان چهار سال پیش که طرح داستان کامل شد، هرروز فقط یک صفحه مینوشتم. اگر 65 روز نمیتوانستم به کار برسم، 300 صفحه طی یک سال تمام میشد. اما حالا چهار سال است که دارم به دنبال فرصتی برای نوشتن میگردم. نوشتن هر صفحه با ویرایش دقیق تنها روزی یک ساعت وقت میگرفت.
هر کتابی که دوست دارید
خیلی از آدمها برای خواندن کتاب، نداشتن وقت را بهانه میکنند. حرفشان به نظر منطقی میآید. روزی هشت ساعت کار و دیگر مشغلههای زندگی وقت آزادی باقی نمیگذارد.
یکلحظه به فهرست کتابهایی که دوست دارید بخوانید، فکر کنید. جنگوصلح، بینوایان، بربادرفته، کتابهای قطور مربوط به شغلتان و شاید حتی تاریخ تمدن ویل دورانت.
تصور خواندن کتابی با حجم هزار صفحه خیلی دشوار بهنظر میرسد. اما چه میشود اگر هرروز فقط یک ساعت وقت بگذاریم و خواننده خیلی سریعی نباشیم و البته هفتهای دو روز هم از برنامه خود عقب بیفتیم، جنگوصلح در طول 2 ماه تمام میشود.
ادامه همین روند آرام روزی بیست صفحه (که میتواند در مترو یا تاکسی برگزار شود) به خواندن 6 کتاب قطور در سال یا 24 کتاب 250 صفحهای منجر میشود. و باور کنید حتی خواندن یک کتاب در ماه، رکورد فوقالعادهای است.
بدنسازی برای آقای دکتر!
انگار واقعا باید هرکس که به اندامش توجه دارد از دانش و هنر بهدور بماند و هر کسی که میخواهد به دانش و هنر توجه کند باید از اندام خود بهطور کامل غافل شود. چرا؟ وقت!
جالب است بدانید که برای داشتن اندامی متناسب (نه برای رقابتهای جهانی زیباییاندام) تنها نیم ساعت تمرین روزانه تاثیر عمیقی دارد، اگر تمرین اصولی باشد. تمرینی که فقط به یک جفت دمبل نیاز دارد.
کافی است تنها روزی یک ساعتونیم بیشتر از حد معمول برای خودمان وقت بگذاریم.
روزی یک ساعت کتاب و روزی نیم ساعت تمرین. یعنی کافی است تنها روزی یک ساعتونیم بیشتر از حد معمول برای خودمان وقت بگذاریم تا به فردی با اندام متناسب تبدیل شویم که هرماه یک کتاب میخواند!
قانون پایستگی از فیلم تا سریال
فیلمهای زیادی هستند که بهخاطر طول زیاد از دیدن آنها منصرف میشویم. مثلا خیلیها حوصله ندارند یک فیلم چهارساعته را تماشا کنند. اما آخرین سریالی که دیدم 600 قسمت 20 دقیقهای داشت، یعنی دویست ساعت.
دیدن یک فیلم چهارساعته بهصورت پیوسته غیرممکن است. اما تماشای سریالی 200 ساعته نه. چون این سریال روزی 20، 40 یا 60 دقیقه وقت میگیرد. قانون پایستگی همینطور کار میکند.
وقتی به یک پروژه که 200 ساعته فکر میکنیم، هرگز برای شروع آن انگیزه کافی پیدا نمیکنیم. اما اگر همین پروژه به 400 تکه کوچک نیمساعته تقسیم شود، بهسادگی میتوانیم از پس آن بربیاییم.
نکته این است که ما یک قسمت 20 دقیقهی از سریال طنز را بهعنوان بخشی از یک پروژه بزرگ نمیبینیم. بلکه از همان 20 دقیقه بهصورت مستقل لذت میبریم.
کمبود وقت، بهانه یا واقعیت؟
سیستمعامل جدید آیفون بخشی به اسم اسکرین تایم دارد. اسکرین تایم به شما نشان میدهد هرروز چند ساعت از کدام برنامههای استفاده میکنید. من خودم را آدمی پرمشغله میدانم که برای انجام خیلی از کارها وقت کم میآورد. اما آمار اسکرین تایم چیز دیگری میگوید.
بدون برنامه اسکرین تایم فکر میکردم بیشتر وقت من به خواندن کتاب الکترونیک میگذرد. گاهی به شبکههای اجتماعی سر میزنم، اما بیشتر از خواندن کتاب، ویدیوهای آموزشی (بهخصوص برای زبان انگلیسی) میبینم. مجموع اینها شاید یک ساعت در روز وقت گرفته باشد.
در هفته گذشته 16 ساعت را در شبکههای اجتماعی گذراندهام، 8 ساعت به تماشای ویدیو گذشته و 6 ساعت به مطالعه کتاب الکترونیک. مجموع این اعداد نشان میدهد که روزانه بیشتر از چهار ساعت از گوشی استفاده میکنم! آیا میتوانم ادعا کنم خالی کردن روزی یک ساعتونیم وقت آزاد غیرممکن است؟
فقط در زمانهای مرده
از روزانه چهارساعتی که پای گوشی هستم، بخشی از آن ضروری و حتی مفید است. اما تردید ندارم که نصف زمانی که در اینستاگرام هستم یا بخش زیادی از ویدیوهایی که میبینم حیاتی نیستند. یعنی با مدیریت بهتر زمان، بهسادگی میتوانم دو ساعت وقت آزاد خالی کنم.
هرروز دو ساعت در مسیر رفتوبرگشت تلف میشود. زمانی که میتواند کاربردی بهتر از خیره شدن به حاشیه خیابان داشته باشد.
در همین چهار ساعت میتوانم ورزش کنم، جنگوصلح بخوانم و به نوشتن داستانی بپردازم که چهار سال است به آن فکر میکنم و یک ساعت وقت اضافه برای کاری دیگر مثل تمرین سهتار باقی بماند.
تنها کافی است بجای قرار دادن «مطالعه کتابی 1000 صفحهای» در فهرست کارهای روزانه خود بنویسم «مطالعه 20 صفحه کتاب در مسیر برگشت». سادگی 20 صفحه را نمیشود با وحشت 1000 صفحه مقایسه کرد.
چند نفر-ساعت کار؟
در فضای کسبوکار برای اندازهگیری طول مدت یک پروژه از واحدی به نام نفر-ساعت استفاده میشود. مثلا وقتی میگوییم یک پروژه به 100 نفر-ساعت نیاز دارد یعنی 100 نفر میتوانند پروژه را یکساعته تمام کنند یا یک نفر باید برای انجام آن 100 ساعت وقت صرف کند.
کارهایی که دوست داریم انجام دهیم هم به پر کردن ساعت نیاز دارند. خواندن یک کتاب هزارصفحهای 50 ساعت وقت میخواهد. خواه دهروزه و با صرف 5 ساعت در روز کتاب را تمام کنید، خواه برای خواندن آن در طول 100 روز، روزانه نیم ساعت وقت بگذارید.
برای همین است که قانون پایستگی کار میکند. بعد از مدتی یک ساعت مطالعه (در مترو یا قبل از خواب) نیم ساعت تمرین بدنی (بعد از کار یا اول صبح) و نیم ساعت تمرین ساز (بعدازظهر بعد از صرف چای) در زندگی شما پایسته میشود.
این ورزشکارِ کتابخوان و نوازنده، استوریهای اینستاگرام زیادی را از دست میدهد. اما اطمینان دارم بعد از گذشت یک سال او دلش برای دیدن عکس گربه و غذا و قلیان تنگ نمیشود.
قانون پایستگی تکانه
حالت عادی ما چیست؟ یعنی اگر هرروز به خودمان روحیه ندهیم، یادآوری نکنیم و برای انجام کارها برنامهریزی نکنیم، روز چطور سپری میشود؟
شاید فکر کنید در این صورت تمایل طبیعی ما به تنبلی و بیکاری است. اما واقعیت چیز دیگری است. تمایل ما به ایجاد کمترین تغییر در برنامه روتین روزانه است. چیزی که به آن عادت میگوییم.
خیلی از کارهایی که هرروز انجام میدهیم، از سر عادت هستند. این عادتها باعث میشوند که کمتر برای انتخاب کاری برای انجام دادن، به ذهن خود فشار بیاوریم.
بعد از مدتی دیگر لازم نیست برای تمرین بدنی صبح، کتاب خواندن در مسیر و تمرین موسیقی بعدازظهر برنامهریزی کنید. وقتی این کارها به عادتهای روزانه شما تبدیل شوند.
بیشتر از پایستگی زمان
مهارن
اما پایمردی در زمینههای دیگر هم کار میکند. مثلا کافی است فکر کنید که در مسیر تکامل موجودات، میلیونها سال تداوم تغییرات بسیار جزئی باعث بهجود آمدن چنین تنوع عظیم ژنتیکیای شده است.
میلیونها سال تداوم تغییرات بسیار جزئی باعث بهجود آمدن چنین تنوع عظیم ژنتیکیای شده است.
این تداوم را میتوانیم در مورد هر چیزی به کار ببندیم. مثلا شاید فکر کنید اختلاف سود سالانه 20% و 18% عدد کوچکی است. اما اگر ده سال به یک پول مساوی بهره 20 و 18 درصد تعلق بگیرد، بازده 620% و 520% به دست میآید. 100% اختلاف بازده عدد کوچکی نیست.
اگر همین اتفاق 25 سال (از آغاز به کار تا بازنشستگی یک فرد) ادامه پیدا کند، 9500% و 6250% بهره حاصل میشود. اینکه یک تفاوت 2 درصدی به 3250 درصد تفاوت منجر شود، به خاطر تداوم یک تغییر کوچک است.
نوابغ و قانون پایستگی
وقتی درنهایت به حاصل کار نوابغ نگاه میکنیم، حیرت میکنیم. مثل کسی که در یک سرمایهگذاری بلندمدت 9500% درصد سود کرده باشد. بهخصوص برای کسانی که زندگیشان با ضرر پیوند خورده است.
اما تمام نتایج حیرتآور کار نوابغ حاصل سالها تمرین، ممارست و ایجاد یک تغییر کوچک برای مدتی طولانی است.
ما به محصول نهایی نابغه نگاه میکنیم و تمرینهای مداوم شبانهروزی را نادیده میگیریم. مهمترین تفاوت آنها با افراد عادی این است که سالهای سال، یک کار را هرروز تمرین کردهاند.
نظرات