مسئله استعاره در محیط کار: ما انسان هستیم نه ماشین!
برای تمام ما پیش آمده که برای توضیح یک موضوع از مثالها و استعارهها استفاده کنیم. مثلا برای تشریح اوضاع، شرکت را به یک کشتی تشبیه کنیم یا از استعارههایی مثل نقشه راه، دماسنج و قله را برای توضیح استراتژی سازمان بهکار ببریم. هیچکس در این موارد اعتراضی ندارد. مشکل زمانی پیش میآید که میخواهید
برای تمام ما پیش آمده که برای توضیح یک موضوع از مثالها و استعارهها استفاده کنیم. مثلا برای تشریح اوضاع، شرکت را به یک کشتی تشبیه کنیم یا از استعارههایی مثل نقشه راه، دماسنج و قله را برای توضیح استراتژی سازمان بهکار ببریم. هیچکس در این موارد اعتراضی ندارد. مشکل زمانی پیش میآید که میخواهید منابع انسانی را توصیف کنید.
« یک رادیو را تصور کن که توانایی گرفتم تمام کانالها را دارد…» «درست مثل ماشینی که بنزین تمام کرده…» «مثل اسبی که میل به سریع دویدن دارد…» فهرست استعارههایی که برای توصیف کارمندان بهکار میرود تمامی ندارد. اما به دلایلی که توضیح میدهیم، این تمامی این استعارهها ایراد دارند و به عنوان یک مدیر هرگز نباید از آنها استفاده کنید.
استعارههای ماشینی
یکی از مرسومترین استعارهها شامل تشبیه نیروهای کار به ماشینهای مختلف است. استعارههایی که میتواند جنبه منفی یا مثبت داشته باشد. این استعارهها تداعیکننده نگاه ماشینی کارفرما به کارگر است و باید کنار گذاشته شوند.
استعاره ماشینی (حتی مثبت) به کارمند این پیام را میدهد که وجه انسانی او اهمیتی ندارد و کسی به عواطف، نیازها، احساسات و حالات روحی و روانی او توجه نمیکند.
این استعارهها تداعیکننده نگاه ماشینی کارفرما به کارگر است و باید کنار گذاشته شوند.
مدیر میگوید «او یک لودر قدرتمند است که در مسابقات رالی موفق عمل نمیکند.» میخواهد بگوید که مشکل از تواناییهای او نیست و در جای دیگر خیلی میتواند به مجموعه کمک کند.
اما چیزی که امیر میشنود این است که این لودر قدرتمند میتواند برای ما تولید بیشتری داشته باشد، اهمیتی ندارد که خودش به رالی بیشتر علاقه دارد یا به عملیات ساختمانی!
انسان شبیه به ماشین نیست
ماشینها ظرفیت محدود دارند. آنها برای هدفی خاص طراحی میشوند که و هر کاربرد دیگری غیر از هدف خاص طراح، از کارایی آنها کم میکند. واقعا یک لودر نمیتواند برنده مسابقات رالی شود و یک خودروی مسابقهای مناسب مسافرت نیست.
اما آدمها با ماشینها فرق میکنند. یک ریاضیدانِ باهوش میتواند تیراندازی حرفهی باشد و از نواختن قطعات ساده پیانو لذت ببرد. داشتن یک مهارت، ناقض وجود استعداد در زمینهای دیگر نیست.
یک نقاش حرفهای میتواند در تیراندازی مهارت پیدا کند.
از طرف دیگر ماشین نمیتواند کاربرد خود را دوست نداشته باشد. اما همین دوست ما که در تیراندازی بسیار ماهر است شاید از جنگ یا شکار لذت نبرد. مستعد بودن همیشه به معنای مناسب بودن نیست. انسان باید کاری را انجام دهد که از آن لذت میبرد و در آن استعداد دارد.
ماشین بهسختی قابل ارتقا است. یک کامپیوتر بد، بد است و برای خوب شدن باید ماهیت خود را تغییر دهد. اما یک کارمند بد میتواند پیشرفت کند و بهتر شود.
استعارههای حیوانی
حیوانات بیشتر از ماشینها به انسان شباهت دارند. اما معمولا کارمندها از اینکه به حیوان تشبیه شوند لذت نمیبرند. بهخصوص که در مثالها رابطه رئیس-مرئوس بهصورت رابطه انسان-حیوان توصیف میشود.
وقتی کارمند جدید را به اسبی تشبیه میکنید که تشنه دویدن است، این سوال بهوجود میآید که چه کسی قرار است سوار این اسب شود؟ رئیس؟ شرکت؟ سهامدارها؟ مشتریها؟
دقت کنید که سوارکار چلوکباب میخورد و اسب یونجه. سوارکار در تختخواب میخوابد اسب در اسطبل. سوارکار مختار است و اسب مجبور. سوارکار مالک است و اسب ملک.
رابطه کارگر-کارفرما بههیچعنوان شبیه به رابطه اسب-سوارکار نیست. انتخاب این استعاره سوتفاهمهای زیادی را بهوجود میآورد. استعارههایی مثل اسب برنده برای توصیف نیروهای مستعد نیز در همین دسته قرار میگیرند.
استعارههای نباتی
ممکن است کارمند به گیاهان و نباتات تشبیه شود. «نهالی که کاشتهایم تا بعدها بار بدهد» «بذری که در شرایط مطلوب حتما جوانه میزند» و تمثیلهایی ازایندست.
این مثالها هم میتواند به روحیه کارمند آسیب بزند و محیط کار را ناسالم کند: درخت از بار خود بهرهمند نمیشود. این استعاره باعث میشود که کارمندان خود را درنتیجه کارش سهیم ندانند. بذر هم تنها توانایی تبدیلشدن به یک گونه گیاهی خاص را دارد، بدون این که علاقه فردیاش در تعیین سرنوشت او نقش داشته باشد.
این استعاره باعث میشود که کارمندان خود را درنتیجه کارش سهیم ندانند.
استعارههایی مثل جوجهای که تازه از تخم بیرون آمده، درختی که هفت میوه میدهد یا زمین حاصلخیز هم میتواند به همین اندازه منفی باشد.
حیات نباتی و شرایط مناسب برای رشد گیاه بههیچوجه با یک محیط سالم و انسانی برای شکوفایی استعدادهای نهفته قابلمقایسه نیست.
این استعاره باعث میشود که خودتان هم محیط سالم کسبوکار را بیش از اندازه ساده فرض کنید. بهخصوص که گیاه توانایی فتوسنتز دارد و خودش نیاز خودش را برآورده میکند، کارمند این طور نیست.
استعارههای فروشگاهی و ساختمانی
معروفترین استعاره فروشگاهی، استعاره «ویترین» است. هیچ ایرادی ندارد که یک بخش از سازمان را ویترین خود بدانید. اما در مورد اینکه انسان را ویترین بنامید بهتر است بیشتر فکر کنید.
سازمان نردبان رشد انسانی است نه انسان وسیله ترقی سازمانی.
استعارههای ساختمانی مثل نردبان، پشتبام و پنجره هم صفات انسانی را از کارمند و کارگر میگیرد. بهتر است از این تمثیلها پرهیز کنید.
استعارههای انسانی
استعارههای انسانی میتوانند جایگزینهای خوبی باشند. بجای اسب مسابقه میتوانید کارمند تلاشگر را به یک دونده یا وزنهبردار تشبیه کنید.
یک استعاره مناسب دیگر هم استعارههای مربوط به مسافرت است. خیلی خوب است که اعضای سازمان را بهصورت همسفر یا گروهی کوهنورد ببینید که همه با هم برای رسیدن به هدفی مشترک تلاش میکنند.
آتشنشان یک استعاره بینظیر برای کارمند است. آتشنشانها قهرمان هستند. آنها فقط به جان و مال مردم فکر میکنند و در راه رسیدن به این هدف از جان و مال خود میگذرند.
نتیجه نهایی اینکه بجای عباراتی مثل «یک رادیو، یک ماشین و یک اسب» بهتر است بگویید «فردی را تصور کن که…» استعاره انسانی به کارمندان احساس عزتنفس و احترام میدهند.
نظرات