ملکه ارزهای دیجیتال؛ روایت یک تقلب چهار میلیاردی
اثر هالهای (Halo Effect) یکی از مهمترین و بدترین خطاهای شناختی ما آدمها است. این خطای شناختی باعث میشود آدمها قول ظاهر را بخورند. بهواسطه این خطای شناختی است که میتوان منطق و درک عقلایی آدمها را در تحت تاثیر قرار داد و صرفا با ظاهر مرتب و تمیز، کاری کرد که دیگران قضاوتهای مثبت
اثر هالهای (Halo Effect) یکی از مهمترین و بدترین خطاهای شناختی ما آدمها است. این خطای شناختی باعث میشود آدمها قول ظاهر را بخورند. بهواسطه این خطای شناختی است که میتوان منطق و درک عقلایی آدمها را در تحت تاثیر قرار داد و صرفا با ظاهر مرتب و تمیز، کاری کرد که دیگران قضاوتهای مثبت درباره افراد داشته باشند بدون اینکه هیچ دلیل منطقی پشت آن باشد.
اثر هالهای پشت بزرگترین تقلب تاریخ بشر است. یک تقلب چهار میلیارد یورویی.
وقتی خوشتیپها قابلاعتمادترند!
اثر هالهای اینگونه است که آدمها تمایل دارند به افرادی که ظاهر زیبا یا خوشتیپ دارند بیشتر اعتماد کنند و بیشتر حرفش را بپذیرند.
به همین دلیل کسانی که شغلهایی دارند که دائم قرار است در آن شغلها، دیگران را قانع کنند و احیانا در این میان با در هم آمیختن واقعیت و دروغ، چیزی را در ذهن مخاطب بنشانند، معمولا با لباسهای شیک و رسمی ظاهر میشوند. سیاستمداران، وکلا، مدیران و احتمالا کارآفرینان نیز میتوانند از این افراد باشند.
مسئله اینجاست که وقتی مخاطب چنین افرادی، آدمهای حرفهای و باهوش هستند، بااینکه بازهم لباسشان اهمیت دارد، اما بعید است که بتوانند صرفا با همین لباس، این آدمهای حرفهای و باهوش را با ملغمه دروغ و واقعیت خود قانع کنند.
اما وقتی قرار است مخاطب عموم افراد باشند که نه آنقدر حرفهای هستند نه آنقدر تخصص دارند و مهمتر از همه نه آنقدر باهوش هستند، همین ظاهر خوب به همراه قدرت بیان و ترکیب آن با زبان بدن ، تصویری باورپذیر برای عموم درست میکند.
ترانوس، تقلب در قلب دره سیلیکون
یکی از مشهورترین مثالها از چنین افرادی الیزابت هولمز (Elizabeth Anne Holmes) بنیانگذار استارتآپ جعلی ترانوس (Theranos) است. الیزابت هولمز در سال 2003 هنگامیکه فقط نوزده سال داشت، استارتآپ خود با نام ترانوس را بنیانگذاری کرد.
او مدعی بود که در شرکت تحت مدیریت او به فناوری دستیافته است که میتواند یکبار برای همیشه آزمایش خون و هرچه مربوط به آن را متحول کند. در فناوری موردادعای او میشد همه آزمایشهای خون را بهجای یک نمونه خون مثلا با حجم ۵ سیسی، فقط با یک قطره کوچک که از انگشت میتواند بچکد روی یک چیپ انجام داد.
الیزابت هولمز
فناوری ابداعی او باعث میشد کل دستگاه آزمایش خون به چیزی در اندازه یک ستاپباکس تلویزیون کوچک شود.
الیزابت هولمز البته مثل هر کس دیگری میدانست که برای پیش بردن شرکت خود نیازمند سرمایه و سرمایهگذار است. جذب سرمایهگذار هم ثروت او را بیشتر میکرد و هم به استارتآپ جعلی او اعتبار میبخشید.
اما وقتی فناوری چندانی برای ارائه وجود ندارد، او چه چیزی را میتوانست به سرمایهگذاران نشان بدهد که بهواسطه آن، سرمایه دریافت کند؟
دروغ پشت دروغ
راهحل ساده است، استفاده از اثر هالهای و گزارشهای جعلی. او در جلسات با سرمایهگذاران بالقوه و رسانهها، نتایج آزمایشهای خونی را نشان میداد که مدعی بود با دستگاهها و فناوریهای ساخت ترانوس انجامگرفته است.
در همین زمان کارشناسان و متخصصین این حوزه بهدرستی این ادعا شک داشتند. آنها متوجه بودند که نمیتوان از یک قطره خون تمام این اطلاعات را گرفت. از آنسو نمیتوان همه آزمایشها را در چنین دستگاه کوچکی انجام داد. کارشناسان شبهه و شک خود را نیز مطرح کرده بودند اما تا وقتی رسانهها درستی چیزی را تایید میکنند، چه کسی به حرف متخصصین گوش میدهد؟
در نهایت نیز الیزابت هولمز توانست با خوشلباسی به سبک استیو جابز، چهره جوان، لبخندی بر لب و البته قدرت بیان عالی، سرمایهگذاران زیادی را جذب و قانع کند که پولشان را به او بدهند.
لوگوی ترانوس
در سال 2015 مجله فوربز او را جوانترین و ثروتمندترین زن خودساخته در دنیا با معرفی و ارزش شرکت ترانوس را 9 میلیارد دلار برآورد کرد.
اما بار کج به مقصد نمیرسد. طولی نکشید که مشخص شد که همه اینها دروغ و کلاهبرداری بوده است. ترانوس هیچ فناوری ندارد. تمام آزمایشهای خون را هم با دستگاههای موجود در بازار انجام میداد و از آنسو هم کارکنان خود را تحتفشار و تهدید قرار میداد که چیزی دراینباره به رسانهها نگویند.
یک سال بعد دوباره فوربز نام الیزابت هولمز را در مجله خود منتشر کرد؛ اما این بار او را جزو ناامیدکنندهترین رهبران جهان با ثروت صفر معرفی کرد.
الیزابت هولمز هم دستگیر و در دادگاه به 20 سال زندان محکوم شد. مشخصا هم ثروتی به جیب نزد.
روجا ایگناتووا یک دزد ۴ میلیارد دلاری
داستان ترانوس و الیزابت هولمز مثل خیلی از فیلمهای سینمایی یک پایان مثبت و امیدبخش دارد.
اما داستان بعدی از این هم بزرگتر است. با این تفاوت که این بار فرد متقلب نه دستگیرشده و نه تا به امروز مشخص است کجا رفته است. تنها چیزی که مشخص است این است او با 4 میلیارد یورو پول غیبش زده است.
قصه هم دوباره مثل قصه الیزابت هولمز با همین اثر هالهای آغاز میشود و با سوگیری جمع بهپیش میرود.
متولد صوفیه
روجا ایگناتووا (Ruja Ignatova) در ۳۰ می سال ۱۹۸۰ در شهر صوفیه بلغارستان متولد شد. مدتی بعد همراه با خانوادهاش به آلمان مهاجرت کرد و بخشی از کودکی خود را در شهر شرمبرگ (Schramberg) استان بادن-وورتمبرگ (Baden-Württemberg) آلمان گذارند.
او در سال 2005 دکترای حقوق خصوصی قانون اروپا را از دانشگاه کنستانس (University of Constance) دریافت کرد اما بعدها در راستای اجرای یک فریب همگانی اعلام کرد که او از آکسفورد دکترا گرفته است.
داستان روجا ایگناتووا زمانی برای رسانههای جذاب شد که او در مجموعه سفرهایی که برای معرفی ارز دیجیتال خود به کشورهای گوناگون انجام میداد، در میانه سال 2016 به لندن آمد و در برنامهای به همراه سباستین گرینوود (Sebastian Greenwwod) با ظاهری آراسته روی سن رفت و تولد ارز دیجیتال جدیدی را با نام وانکوین (OneCoin) را این بار در لندن اعلام کرد.
سباستین گرینوود یک سلبریتی و از محبوبان مجلههای موفقیت بود که صرفا با استفاده از سادگی افراد و با این وعده که پندهای او میتواند همه را ثروتمند و میلیاردر کند، توانسته بود در طول چندین سال برای خود ثروتی هنگفت فراهم کند.
روجا ایگناتووا
پس چه موقعیتی بهتر از این برای معرفی یک ارز دیجیتال جدید؟ موقعیتی که پوشش رسانهای دارد و پر از افرادی است که دیوانه ثروتاندوزی یکشبه و دوستدار پیمودن راه صدساله در یکشب هستند. موقعیتی که تمام حاضران بهسادگی خیال میکنند که میتوانند صرفا با یک سرمایهگذاری، ثروتی به هم بزنند و از آنسو هم یک نقطه عطف تاریخی برای خود بسازند و مثلا دنیا را متحول کنند.
اما تا به آنجا که میدانیم تغییردهندگان جهان از این جلسات موفقیت و مدیریت بیرون نمیآیند. بلکه معمولا در گوشهای برای خود کار میکنند و زمانی که ایدهشان به بار نشست روی سن میروند.
روجا ایگناتووا روی سن با آن لباس آراسته و چهره احتمالا متشخص با اعلام تولد وانکوین آن را قاتل بیتکوین نامید و گفت که دو سال بعد دیگر کسی حرفی از بیتکوین نخواهد زد و خبری از آن در دنیا نخواهد بود.
البته خود این را بهتر از همه میدانست که دو سال بعد خبری از او نخواهد بود و نه بیتکوین.
4 میلیارد یورو از 175 کشور جهان
در بریتانیا پسازاین سمینار تنها در شش ماه اول سال 2016 مردم 30 میلیون یورو روی وانکوین سرمایهگذاری کردند که تنها 2 میلیون یورو از آن در دو هفته اول معرفی وانکوین در بریتانیا بود.
البته روجا ایگناتووا وانکوین را دو سال پیش از آن در سال 2014 بنیانگذاری کرده بود و به مدد همین تکنیکها توانسته بود مردم را فریب دهد که با سرمایهگذاری در وانکوین بخشی از این انقلاب بزرگ باشند.
مردم هم از 175 کشور جهان داراییهای خود را تقدیم وانکوین کرده و در عوض توکن وانکوین دریافت کرده بودند. طبق تخمینها بین سال 2014 تا 2017 که هنوز تب وانکوین داغ بود، حدود 4 میلیارد یورو سرمایه وارد مجموعه وانکوین شد.
وانکوین بدون بلاکچین
اگر پیشازاین مقالات ما در آکادمی تجارتنیوز درباره بیتکوین و بلاکچین را خوانده باشید، میدانید که بلاکچین مهمترین بخش هر ارز دیجیتالی است که برای ذخیرهسازی تراکنشهای آن استفاده میشود.
اما در مورد وانکوین یک مشکل وجود داشت. آنهم اینکه وانکوین هیچ بلاکچینی نداشت.
شما وقتی میخواهید یک ارز دیجیتال درست کنید، باید در ابتدا زیرساختهای نرمافزاری لازم را آماده کنید. این کار هم البته امروز آنقدرها سخت نیست. چون اگر سخت بود امروزه بیش از 500 ارز دیجیتال گوناگون وجود نداشت.
ارزهای دیجیتال نسل اول تا سومی که امروز داریم همگی همین مسیر را طی کردهاند. در ابتدا نرمافزار و زیرساختهای نهچندان گران برای آن ساختهشدهاند و با افزایش تعداد کاربران و جذب سرمایه این زیرساختها را گسترش یافتند.
سباستین گرینوود
اما مشکل بسیاری از این ارزهای دیجیتال این است که خیلیها از افراد به آنها اعتماد ندارند.
وقتی کسی ارز دیجیتالی میخرد دو هدف بیشتر ندارد. یا اینکه مثل بیتکوین و اتریوم، سرمایه خود را به ارز دیجیتال تبدیل کند و منتظر افزایش قیمت و سود خود باشد.
یا اینکه میخواهد با این ارز دیجیتال کارهای پرداخت انجام دهد؛ اما وقتی کسی ارز دیجیتالی را که شما دارید، نمیخواهد، مشخصا با آن نمیتوانید چیزی معامله کنید.
از آنسو هم وقتی تعداد کاربران و استقبال از آن کم است مشخصا هم قیمت ارز دیجیتال مذکور پایین میماند و هم اینکه رشد چندانی نمیکند.
بلاکچین، کاربران و سرمایه
وقتی شرکتی میخواهد یک ارز دیجیتال منتشر کند، به چند مورد ضروری نیاز دارد. اول نرمافزار و سختافزارهای لازم، دوم کاربران و سوم سرمایه که هم هزینههای توسعه پلتفرم را تامین کند و هم با افزایش میزان نقدینگی ارز دیجیتال، دیگران را نیز ترغیب کند که آن را بخرند و برای سرمایهگذاری یا تبادل پول از آن استفاده کنند.
اینها دقیقا مثل فرآیندی است که پاول دروف هنگام عرضه ارز دیجیتال تلگرام طی کرد. به همین دلیل هم توانست در عرضه اولیه ارز دیجیتال خود سرمایه قابلتوجهی جلب کند؛ زیرا همه از قبل تلگرام و توان تیم فنی و زیرساختهای آن را میشناختند و حاضر بودند روی آن سرمایهگذاری کنند.
جذب سرمایهگذار هم بیشتر از سرمایهگذاران خطرپذیر و کسانی بود که میدانستند «سرمایهگذاری» یعنی چه.
اما وانکوین هیچکدام از اینها را نداشت. وقتی هم که هیچکدام اینها نداشته باشی، بعید است بتوانی حرفهایها و پولدارها را برای سرمایهگذاری جذب کنی.
در نتیجه کار روجا ایگناتووا بهعنوان مدیرعامل وانکوین بهجای انجام کارهای مدیریتی و پیشبرد شرکت برای رسیدن به اهداف تعیینشده، سفر به نقاط مختلف دنیا و برگزاری برنامههای معرفی گوناگون و فروختن ایده کذایی به کسانی بود که سرمایه کوچک آنها همه زندگیشان بود و از آنسو هم نمیدانستند «سرمایهگذاری» یعنی چه.
مجرم اشتباه میکند
اشتباه وانکوین زمانی رخ داد که این شرکت چهار ماه پس از مراسم لندن برای جلب اعتبار سراغ حرفهایها رفت و آگهی استخدام منتشر کرد. در نتیجه یک بنگاه کاریابی با بیورن بیرکه (Bjorn Bjercke) متخصص بلاکچین تماس گرفت و به او خبر یک موقعیت شغلی عالی در بلغارستان را داد. این شرکت به یک مدیر فناوری (CTO) نیاز داشت. مزایای آنهم حقوق 250 هزار پوند در سال به همراه خانه و ماشین بود.
نام این شرکت وانکوین و کارش ارز دیجیتال بود. او وقتی بیشتر در مورد این شغل سوال کرد، متوجه شد که این شد وانکوین هنوز بلاکچین ندارد و بخشی از کار او بهعنوان مدیر فناوری ایجاد یک بلاکچین برای آن بود.
مسئلهای که باعث شد بیورن بیرکه شغل را نپذیرد و از آنسو به وانکوین مشکوک شود.
قربانیان در خواب وانکوین
شهرت همیشه هم چیز خوبی نیست. وقتی یک شرکت با چنین سروصدایی یک ارز دیجیتال را معرفی میکند و یکمیلیون و چهارصد هزار نفر را تشویق میکند که سرمایهگذاری کنند و در نهایت بیش از ۵ میلیارد دلار سرمایه جذب میکند، چنین خبری به گوش همه از جمله متخصصین هم میرسد.
یکی از این متخصصین تیموتی کاری (Timothy Curry) بود. او خود بنیانگذار شرکتی با نام بلاکچین بیتیام (BlockchainBTM) است که خدمات فناوری به دیگر شرکتها و بانکها ارائه میدهد.
سروصدای وانکوین در سال 2015 کنجکاوی تیموتی کاری را بهعنوان یک متخصص در این حوزه برانگیخت. اولین کار هرکسی هم در این شرایط این است که به وبسایت شرکت وانکوین که هنوز هم فعال است سر بزند.
آن روزها وانکوین یک شرکت تازه تاسیس بود و فقط شش ماه عمر داشت.
بیورن بیرکه
تیموتی کاری در مصاحبهای که با شبکه TRT World انجام میدهد میگوید که اولین چیزی که شک او را برانگیخت وبسایت وانکوین بود. طراحی وبسایت ضعیف بود. از آنسو هم کلی غلط املایی در وبسایت وجود داشت.
بدتر از همه اینکه مطالبی در مورد ارزهای دیجیتال و بلاکچین روی وبسایت قرار داشت که نشان میداد فرد متخصصی پشت اینها نیست. از اینجا بود که او قضیه را بیشتر پیگیری کرد.
وقتی تیموتی کاری متوجه شد که وانکوین صرفا یک تقلب و کلاهبرداری است، سعی کرد با کسانی که روی آن سرمایهگذاری کرده بودند تماس بگیرد و به آنها هشدار بدهد. در برخی موارد هم موفق شده بود اما هیچکدام حرفش را باور نکرده بودند. او حتی به مرگ هم تهدید شده بود.
او همچنین قربانیان را به بیورن بیرکه هم معرفی میکرد که با او هم صحبت کنند. اما قربانیان تنها هنگامی متوجه شدند که حق با تیموتی کاری است که کار از کار گذشته بود.
بازاریابی شبکهای، تخلف قانونی
من زمانی با بازاریابی شبکهای آشنا شدم که یکی از دوستانم به علت بیکاری و البته نداشتن اطلاعات کافی و شاید عدم توانایی تحلیل عمیق قضیه، وارد این کار شده بود. او ساکن تهران بود و به دلیل روابط زیادی که با آدمهای مختلف داشت میتوانست کلی کالا در این شبکه بازاریابی بفروشد. کار این گروه بازاریابی شبکهای فروختن محصولات آرایشی و بهداشتی بود.
بازاریابی شبکهای نه در ایران و نه در بسیاری از کشورهای دنیا از جمله بریتانیا خلاف قانون نیست؛ اما یکچیز عمیقا اشتباه درباره آن وجود دارد.
اگر با بازاریابی شبکهای آشنا باشید، احتمالا متوجه شدهاید که بازاریابی شبکهای یک نسخه دیگر از شرکتهای هرمی است. با این تفاوت که در آن کالاهایی هم فروخته میشود.
ورودی دفتر وان کوین در صوفیه بلغارستان
مشکل اصلی هم این است که طبق معمول شرکتهای هرمی، در بازاریابی شبکهای بیشترین سود به کسانی میرسد که در بخشهای بالای هرم هستند و البته فعالیت اقتصادی مفیدی ندارند.
البته توضیح سازوکار پر از ایراد بازاریابی شبکهای خارج از موضوع مقاله است؛ اما آنچه باید بدانید این است که بازاریابی شبکهای بهشدت میتواند تعداد افراد درگیر در یک موضوع را زیاد کند.
بازاریابی شبکهای وانکوین
وانکوین برای جذب سرمایه به سراغ بازاریابهای شبکهای رفت که کلی فرد دیگر را تحت پوشش خود داشتند.
در بازاریابی شبکهای در نهایت ضعیفترین افراد جامعه هدف قرار میگیرند و وانکوین باواسطه همین بازاریابی شبکهای، اندوخته عمر بسیاری از افراد را گرفت.
تنها کسانی هم که ثروتمند شدند فقط خود وانکوین و افراد بالای هرم بودند که در ازای از بین بردن زندگی افراد زیادی، ثروت فراوانی به دست آوردند و از آن پشیمان هم نشدند.
مسئله دیگری هم که در مورد وانکوین و نمایشهای اغواگرایانه روجا ایگناتووا وجود داشت این بود که بعدازآنکه قربانیان کشورهای توسعهیافته متوجه شدند که نمیتوانند توکنهای وانکوین خود را بفروشند و پول خود را پس بگیرند، مشخصا به اطرافیان خود نیز هشدار دادند و اینگونه شد که دیگر این کشورها جایی برای وانکوین نبودند.
در نتیجه وانکوین بازاریابهای شبکهای خود را بهسوی کشورها و جوامعی فرستاد که نه سرمایه چندانی داشتند و نه مهمتر از آن دانش و سواد کافی. کشورهایی مثل اوگاندا.
وانکوین در آخرین روزهای حضور روجا ایگناتووا، به سراغ جذب سرمایه از اوگاندا رفت و خیلی هم معلوم چه زندگیهایی را در آنجا به باد داد.
وقتی 4 میلیارد یورو محو میشود
شاید شکهآورترین بخش داستان وانکوین، ناپدید شدن روجا ایگناتووا به همراه 4 میلیارد یورو در سال 2017 بود.
وقتی دیگر طشت رسوایی وانکوین از بام افتاده بود، در کشورهای مختلفی علیه وانکوین اعلامجرم شده بود. در این میان کنستانتین ایگناتووا برادر روجا ایگناتووا که با خواهرش در شرکت وانکوین فعال بود توسط افبیآی در آمریکا دستگیر شد.
سباستین گرینوود هم پسازاین رسوایی دستگیر و به 90 سال زندان محکوم شد. اما هنوز خبری از متهم اصلی نیست. روجا ایگناتووا از سال 2017 با همان 4 میلیارد یورو مفقود است و هیچکسی هم تا به امروز او را پیدا نکرده است. وانکوین تا به امروز بزرگترین کلاهبرداری موفق تاریخ بشریت بوده است.
نظرات