۱- RE<۰۲- RE=۰۳- RE بین صفر و صددرصد۴- RE=۱۵- RE>۱
پارادوکس جِوُنز؛ چرا بهینهسازی لزوما خوب نیست؟
پارادوکس جِوُنز (Jevons Paradox) از پارادوکسهای مطرحشده در اقتصاد محیطزیست است و یکی از پارادوکسهایی است که شهود ما را شدیدا به چالش میکشد. بگذارید به این پارادوکس بپردازیم. پارادوکس جِوُنز، پارادوکس بهینهسازی کشف سوختهای فسیلی و اختراع موتورهای بخار و درونسوز این امکان را فراهم کرد که بتوان از انرژی ذخیرهشده در اینسوختها بهره
پارادوکس جِوُنز (Jevons Paradox) از پارادوکسهای مطرحشده در اقتصاد محیطزیست است و یکی از پارادوکسهایی است که شهود ما را شدیدا به چالش میکشد. بگذارید به این پارادوکس بپردازیم.
پارادوکس جِوُنز، پارادوکس بهینهسازی
کشف سوختهای فسیلی و اختراع موتورهای بخار و درونسوز این امکان را فراهم کرد که بتوان از انرژی ذخیرهشده در اینسوختها بهره برد؛ اما این موتورها همواره به بهترین وجه ممکن سوخت را نمیسوزاندند. ممکن بود کاربراتورها یا روشهایی که برای سوزاندن آنها استفاده میشد اکسیژن کافی به سوخت نرسانند و در نتیجه سوخت بهدرستی نسوزد، دوده تولید کند، هوا را آلوده کند و استهلاک موتور نیز زیاد شود.
به همین دلیل مخترعان این موتورها در طول زمان ظرفیت تولید انرژی، کارایی، استقامت و مهمتر از همه بازدهی این موتورها را افزایش دادند؛ یعنی تلاش کردند یک موتور بهینه تولید کنند. بهینه کردن هر چه بیشتر موتورها باعث شد میزان مصرف سوخت این موتورها کاهش و قدرتشان نیز افزایش یابد.
مشخصا این اتفاق باعث شد میزان کل مصرف سوخت در بین گروهی که از این موتورها لااقل تا مدتی کمتر شود؛ اما این روند اینگونه نماند.
مشکل اینجاست که کاهش مصرف سوخت موتورها باعث میشود استفاده از موتورها ارزانتر شود و افراد بیشتری بتوانند چنین موتورهایی را داشته باشند. در نتیجه با کاهش مصرف سوخت موتورها، احتمالا میزان کل مصرف سوخت بیشتر هم بشود زیرا این بار موتورها بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند.
البته این مسئله با اینکه شبیه پارادوکس بهینهسازی است، اما در این مورد خیلی نمیتوان گفت که باید همه جنبههای بهینهسازی رعایت شوند؛ زیرا از مهندس مخترع موتور خیلی نباید توقع داشت که به فکر اثرات اجتماعی که باعث تشویق مردم به خرید این موتورها میشود، باشد.
این افزایش استفاده از موتورها که باعث افزایش مصرف سوخت کل میگردد، پارادوکس جِوُنز نام دارد.
ریشه پارادوکس جِوُنز
پارادوکس جِوُنز اولین بار در سال ۱۸۶۵ توسط یک اقتصاددان انگلیسی به نام ویلیام استنلی جِوُنز (William Stanley Jevons) در کتاب او به نام «مسئله زغالسنگ» (The Coal Question) معرفی شد.
او متوجه شد که میزان مصرف زغالسنگ پسازاینکه جیمز وات موتور بخار را بهبود داد، افزایش یافت. همانطور که میدانید مخترع موتور بخار توماس نیوکامن (Thomas Newcomen) بود. جیمز وات صرفا طراحی اولیه او را ارتقا داد.
کار جمیز وات باعث شد زغالسنگ به یک منبع ارزان انرژی بدل شود. در نتیجه صنایع بیشتری به استفاده از این فناوری روی آوردند و در نهایت میزان مصرف زغالسنگ بیشتر از قبل هم شد.
مدل هم اندازه موتور بخار جیمز وات واقع در دانشگاه مادرید
در آن زمان حتی این نگرانی به وجود آمد که منابع زغالسنگ بریتانیا بهزودی تمام شوند.
وقتی جِوُنز این ایده را مطرح کرد که افزایش بازدهی موتورهای بخار باعث افزایش مصرف زغالسنگ میشود، بسیاری با حرف او مخالفت کردند زیرا با عقل جور درنمیآمد؛ اما مشخصا جِوُنز بیراه نمیگفت.
از آن زمان به اینسو پارادوکس جِوُنز در حوزههای دیگری مثل مصرف آب، مصرف بنزین و گازوئیل، پلاستیک، برق و تولید گازهای گلخانهای هم مورد استفاده قرار میگیرد.
پارادوکس جِوُنز چگونه ایجاد میشود؟
وقتی چیزی بهینهتر میشود، معمولا قیمتش کاهش مییابد. در نتیجه هم تعداد کسانی که از آن استفاده میکنند، بیشتر میشود و هم تعداد دفعاتی که مثلا یک فرد آن را استفاده میکند افزایش مییابد؛ یعنی تقاضای برای آن افزایش مییابد.
فرض کنید من امروز خودرویی دارم که مثلا در هر ۱۰۰ کیلومتر مسیر جادهای ۱۲ لیتر بنزین میسوزاند. اگر امروز ماشینم را عوض کنم و خودرویی بخرم که بازدهی کل آن ۸ درصد بیشتر از خودروی قبلی است، منطقی است که فکر کنیم مصرف بنزین من ۸ درصد کمتر شود. اما در عمل احتمالا مصرف بنزین من فقط ۳ درصد کمتر میشود.
۵ درصد گمشده در این میان به این علت رخ میدهد که چون این ماشین بهینهتر از ماشین قبلی است، حالا من سفرهای بیشتر و طولانیتری را انجام خواهم داد و همچنین تندتر خواهم راند؛ زیرا این بار میتوانم با هزینه کمتر برای سوخت، مسافت بیشتری را طی کنم.
این ۵ درصد گمشده یا بهطور دقیقتر اختلاف بین میزان بازدهی نظری و بازدهی واقعی را اثر جهش (Rebound effect) میگویند. در این مثال مقدار اثر جهش ۶۲٫۵ درصد است؛ زیرا با تقسیم عدد ۵ بر ۸ به عدد ۰٫۶۲۵ یا همان ۶۲٫۵ درصد میرسیم.
پارادوکس جِوُنز تنها زمانی صادق است که اثر جهش بیش از ۱۰۰ درصد باشد؛ یعنی زمانی که افزایش بازدهی باعث افزایش مصرف کل بشود.
حالتهای اثر جهش
اثر جهش را با توجه میزان آن میتوان اینگونه دستهبندی کرد. در اینجا اثر جهش را با عبارت RE نشان میدهیم.
۱- RE1
به این حالت «آتش به عقب» (Backfire) میگویند؛ یعنی افزایش بازدهی باعث افزایش مصرف شده است. این همان حالتی است که به آن پارادوکس جِوُنز گفته میشود.
در اقتصاد محیطزیست بهمنظور کاهش اثر جهش، پیشنهاد شده است که بهمنظور جلوگیری از این اثر جهش، روی مصرف اضافهای که حالا به دلیل افزایش بازدهی باید صرفهجویی شود، مالیات وضع گردد.
چرا پارادوکس جِوُنز مهم است؟
پارادوکس جِوُنز تلاش دائمی ما آدمها برای بهینه کردن تجهیزات و ابزارهایمان را کاری بیهوده نمیپندارد؛ یعنی باید تلاش کنیم که همواره از روشها و ابزارهای بهینهتر برای کارها استفاده کنیم؛ زیرا چنین چیزی هم به نفع اقتصاد است، هم به نفع خود ما و مهم از همه به نفع طبیعت است.
اما پارادوکس جِوُنز روی این نکته تاکید میکند که لزوما بهینهسازی ابزارها به نتایجی که مدنظر داریم نمیرسد؛ زیرا عوامل موثر برای کاهش مصرف، متعدد هستند و بازدهی وسایل تنها یکی از آنها است.
در نتیجه مسئله مهم در اینجا اثرات روانی این بهینهسازیها است. آنچه باید مدنظر گرفته شود چیزی شبیه پارادوکس بهینهسازی است. اینکه ما باید کل سیستم را بهینه کنیم نه صرفا یک بخش آن را. کل سیستم هم شامل تجهیزات و رفتار انسانهایی است که از این تجهیزات و وسائل استفاده میکنند.
اما میدانیم که بهینه کردن رفتار انسانها اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است. سیاستمدارها وقتی صحبت از بهینه کردن مثلا خودروها میکنند، در تلاش برای بهینه کردن تنها یکی از اجزای سیستم یعنی فقط خودروها هستند.
پارادوکس جِوُنز کمک میکند که متوجه شویم لزوما چنین تلاشهایی جواب مطلوب نمیدهد و شاید نتیجه معکوس هم داشته باشد.
کشورهای اروپایی دائما در تلاش هستند همین خودروهای سواری را بهینهتر کنند اما این تلاشها در نهایت باعث افزایش مصرف سوخت در این کشورها شده است. تحقیقی در این زمینه نشان میدهد که ۱۸ کشور اروپایی در این میان با پارادوکس جِوُنز مواجه هستند.
در کنار اینها برخی از عوامل هم روی میزان اثر جهش یا شکلگیری پارادوکس جِوُنز موثر هستند؛ مثلا احتمال بروز پارادوکس جِوُنز در جوامع مرفهتر کمتر است؛ زیرا چنین جوامعی در حالت عادی هم بهاندازه کافی سفر میروند و سوخت و الکتریسیته مصرف میکنند. افزایش بازدهی وسایل این افراد باعث کاهش مصرف کل این جوامع میشود زیرا دیگر امکان مصرف بیشتر برایشان وجود ندارد. چون قیدهای دیگری وجود دارد که باعث میشود دیگر بیش از آنی که امروز به سفر میروند، نتوانند مسافرت کنند. چون شاید وقتش را ندارند یا اینکه همه جای دنیا را دیدهاند.
همچنین با افزایش ثروت جوامع هم احتمال مواجهه با پارادوکس جِوُنز دقیقا به همین دلیلی که گفتیم کمتر میشود.
نظرات