اهمیت اخلاق در بازار سرمایه؛ هرکس اخلاق نمیداند وارد نشود
کارهای ما میتوانند تاثیرات گوناگونی روی خود ما و آدمهای اطراف ما بگذارند. بهطور خاص کارهایی که ما بهعنوان سرمایهگذار، معاملهگر، ناظر، بازرس و قانونگذار در بازارهای مالی انجام میدهیم، میتواند افراد زیادی را به نحوهای گوناگون تحت تاثیر قرار دهد. برخی از این افراد ممکن است سود ببرند و برخی دیگر ضرر کنند. بسته
کارهای ما میتوانند تاثیرات گوناگونی روی خود ما و آدمهای اطراف ما بگذارند. بهطور خاص کارهایی که ما بهعنوان سرمایهگذار، معاملهگر، ناظر، بازرس و قانونگذار در بازارهای مالی انجام میدهیم، میتواند افراد زیادی را به نحوهای گوناگون تحت تاثیر قرار دهد.
برخی از این افراد ممکن است سود ببرند و برخی دیگر ضرر کنند. بسته به اینکه ما در کجای یک بازار مالی هستیم و چقدر قدرت و کنترل در اختیار ماست، دامنه اثرات کارهای ما هم تغییر میکنند. هر چه جایگاه و قدرت ما بالاتر و بیشتر باشد، تعداد افراد تحتتاثیر، بیشتر میشود. در این حالت یک رفتار غلط و یا یک اشتباه از سوی ما میتواند عدهای را ثروتمند و زندگی عدهای را نابود کند.
در اینجاست که لزوم توجه به رفتارها و داشتن یک چارچوب رفتاری و اخلاقی که اسلوبی برای سنجش درستی یک رفتار در بازارهای مالی ارائه دهد، بسیار مهم میشود. این چارچوب، سلامت اخلاقی بازار را تضمین میکند.
هدف از مبحث اخلاق در بازار سرمایه و لزوم رعایت قواعد اخلاقی و چارچوبهای رفتاری در این بازار نه بهمنظور رسیدن به اهداف غایی و سعادت اخروی بلکه بیشتر برای حفظ سلامت خود بازار، عملکرد و کارایی آن است.
اگر در بازار سرمایه قواعد اخلاقی مرتبط رعایت نشوند، سرمایهگذاران از این بازار کنار میکشند. وقتی هم سرمایهگذار کنار بکشد، نقدینگی، بازدهی و بهینگی بازار کاهش مییابد. اتفاق نامطلوبی که در نهایت میتواند کل بازار را به سقوط بکشاند.
پس اخلاق در بازار سرمایه یکی از ملزومات رشد و پایداری بازار است؛ اما بگذارید این بحث را بیشتر باز کنیم.
قصه این روزهای من از بازار سرمایه
چند وقت پیش یکی از دوستانم یکی فایل صوتی از مکالمه تلفنی یکی از فعالین بازار سرمایه با کسی که احتمالا از مسئولان بخش بازرسی سازمان بورس بود، برایم فرستاد. مکالمه با حرفهای این فعال بازار سرمایه مبنی بر کار غیرقانونی یکی از ناظران بازار آغاز شد.
قضیه این بود که ناظر یکی از سهمها با اعلام اینکه اطلاعات گروه الف در مورد آن سهم افشا شده است، سهم را بسته بود. طبق قوانین باید این سهم به مدت ۴۸ ساعت بسته میماند تا سهامداران فرصت مطالعه این اطلاعات را داشته باشند و بتوانند برای آینده سهمی که خریدهاند تصمیم بگیرند.
نیازی به توضیح هم نیست که صرف انتشار اطلاعات مهم درباره یک سهم که میتواند روی قیمت آن تاثیر چشمگیری بگذارد، برای بازار کافی نیست؛ بلکه بایدتا حدی اطمینان حاصل کنیم که همه سهامداران توانستهاند از این اطلاعات با خبر شوند.
شکایت این سهامدار از واحد بازرسی سازمان بورس به این دلیل بود که ناظر این سهم تخلف کرده و برخلاف مقررات، سهم را دو ساعت بعد از بستن، باز کرده است.
درخواست او این بود که چنین تخلفی باید بررسی شود و در صورت لزوم معاملات آن روز لغو شوند. بررسی چنین اتفاقی هم باید هر چه سریعتر و در چند ساعت رخ دهد؛ زیرا اگر این پرونده یک ماه به طول بینجامد، یک ماه دیگر نمیتوان معاملات یک ماه پیش را لغو کرد.
عذر بدتر از گناه
آنچه در این مکالمه از همه جالبتر بود، پاسخ مسئول بخش بازرسی سازمان بورس بود. او پس از شنیدن شکایات این سهامدار، کمی فرصت خواست تا دراینباره پرسوجو کند. او پس چند ثانیه پشت تلفن بازگشت و پاسخ داد: «وقتی بازار منفی است، چنین کاری انجام میشود».
پاسخ او عملا غیرمسئولانه و عذر بدتر از گناه بود. این سهامدار شاکی هم در جواب گفت که پاسخ وی قانعکننده نیست. اهمیتی هم ندارد بازار چه رفتاری انجام میدهد. طبق مقررات سهام باید ۴۸ ساعت بسته میشد.
پاسخ بعدی مسئول سازمان بورس، مکالمه را از این هم آتشینتر کرد. او گفت که این سهام در فرابورس است و شما باید با فرابورس تماس بگیرید. این فعال بازار سرمایه با حالت ناراحتی شدیدی جملات مهمی را گفت. سخن او این بود که «فرابورس یک شرکت سهامی عام است. در نتیجه دلیلی ندارد هوای سهامداران خرد را داشته باشد. این سازمان بورس است که باید از سهامداران خرد حمایت کند.
سازمان بورس که قرار است یکی از شفافترین ارگانها باشد، باید به دنبال احقاق حقوق ما فعالین باشد»؛ و مکالمه در اینجا تمام شد.
من هیچوقت شخصا آنقدر سرمایه نداشتم و آنقدر پیگیر نبودم که چنین تغییراتی را رصد کنم؛ اما دوستی دارم که بیشتر از من پای تابلو مینشیند و معاملات را زیر نظر دارد.
او یکبار از اتفاقات عجیبی که بر سر یک سهم فلزی در بورس تهران میافتاد، حرف میزد. او میگفت فلان سهم به نحو مشکوکی هر دو سه روز یکبار به بهانه افشای اطلاعات گروه الف یا ب بسته میشود و هر بار هم که باز میشود با بازه نوسان ۱۰ یا ۲۰ درصد باز شده عموما هم همین مقدار مثبت میخورد.
حرف او این بود که این بسته شدن و باز شدن مکرر مشکوک است. به نظر او شاید ناظر سهم یا افراد نزدیک او از این سهم خریدهاند به همین دلیل با هر بهانهای سهم را میبندند و باز میکند و کلی سود نصیب آنها میشود.
مستقل اینکه چقدر چنین اظهاراتی درست هستند، احتمالا هرکدام از کسانی که در بازار سرمایه فعالیت میکنند یا اینکه با فعالین این بازار در ارتباط هستند، با شنیدن این حرفها، به ایدهای مشترک میرسند. اینکه بازار سرمایه آنقدرها هم که فکر میکردند، جای خوبی نیست. آنقدر هم مناسب نیست که بخواهند وارد شوند.
چنین حالتی زمانی رخ میدهد که بازیگران اصلی بازار و خصوصا کسانی که کارهای آنها تاثیرات زیادی روی بقیه میگذارد، به قوانین، مقررات و چارچوبهای اخلاقی و استانداردهای رفتاری که برای فعالیت در این بازار وضعشده، پایبند نباشند. چنین رفتاری در نهایت به ضرر خود همین فعالین بازار سرمایه است؛ اما اهمیت اخلاق در بازار سرمایه از این هم فراتر میرود.
چرا اخلاق در بازار سرمایه بسیار مهم است؟
برای اینکه بتوانیم به این پرسش پاسخی درخور بدهیم باید ابتدا به این سوال جواب دهیم. چرا بازار سرمایه در وهله اول به وجود آمد؟
شاید من فرد مناسبی برای پاسخ به این سوال نباشم؛ اما اخیرا مطالعه یکی از معتبرترین منابع موجود در دنیا برای بازارهای مالی یعنی مطالعه برای آزمون CFA را آغاز کردهام. در این منابع جواب خوبی در این سوال یافتهام.
مرحله اول آزمون CFA شامل امتحان از ۳۶۰۰ صفحه است که اولین کتاب آن موضوع اخلاق در بازار سرمایه را مطرح میکند.
۳۰۰ صفحه اول کتاب فقط در مورد استانداردهای اخلاقی و کدهای رفتاری است که لااقل کسانی که میخواهند این مدرک بینالمللی را بگیرند، باید به آنها پایبند باشند. انگار که در همان ابتدای کتاب میگوید «اگر اخلاق ندارید، وارد بازار سرمایه نشوید».
در این کتاب هدف بازارهای مالی اینگونه توصیف میشود: «صنعت سرمایهگذاری و فعالین حرفهای بازارهای با اتصال کسانی که سرمایه تامین میکنند و کسانی که سرمایه لازم دارند، به جوامع خدمات میرسانند».
این تعریف مشخصا شامل هر نوع فعالیت مالی دیگر مثل بانکداری نیز میشود و محدود به بورس نیست.
ما در ادامه کسانی را که در این بازار سرمایه تامین میکنند، «سرمایهگذاران» و کسانی را که نیازمند سرمایه هستند، «وامگیرندگان» مینامیم.
وامگیرندگان و سرمایهگذاران
وامگیرندگان ممکن است برای اهداف بلندمدتی نظیر ساخت یا ارتقا کارخانهها، مدارس، پلها، بزرگراهها، فرودگاهها، راهآهن و یا امکانات دیگر به دنبال سرمایه باشند. برخی از وامگیرندگان نیز به دنبال اهداف کوتاهمدت مثل تامین هزینههای عملیاتی هستند. چنین کارهایی نهتنها برای خود وامگیرندگان بلکه برای کل جامعه سودده است.
برخی وامگیرندگان برای تامین سرمایه موردنیاز خود ممکن است به بانکها، موسساتی مالی مراجعه کنند. برخی دیگر هم برای تامین این سرمایه به بازارهای سرمایه رجوع میکنند.
در سوی دیگر این معادله البته سرمایهگذاران هستند. سرمایهگذاران به دنبال کسب سودی از این سرمایهگذاری خود میگردند.
یکی از کارهای فعالین بازارهای مالی این است که به این سرمایهگذاران کمک کنند در محل درستی سرمایه خود را وارد کنند. متخصصان این بازارها با تحلیل و مطالعه شرایط کلی اقتصاد، موقعیتهای سرمایهگذاری و ریسکها، به سرمایهگذاران کمک میکنند، بیشترین سود را با کمترین ریسک از سرمایهگذاری خود بردارند.
اعتماد شیرازه بازارهای مالی
اما آنچه در این میان اهمیت دارد، اعتماد است و بهطور خاص اعتمادی که سرمایهگذاران به متخصصین بازارهای مالی دارند. اگر یکی از همین متخصصین کار خود را بهدرستی انجام ندهد، این اعتماد از بین رفته یا تضعیف میشود.
اگر حرفهایهای بازارهای مالی مثلا تحلیلها و گزارشهای جانبدارانهای بنویسند که سود خودشان بیشتر از مشتریان مدنظرشان باشد، یا اینکه در کار خود تنبلی به خرج دهند و منابع و اطلاعات کافی برای تحلیل خود را مطالعه نکنند، یا سهلانگاری و بیدقتی به خرج دهند، بالاخره زمانی این تنبلیها، جانبداریها و سهلانگاریها اثر خود را نشان میدهد.
در این حالت دیگر اعتماد سرمایهگذاران از بین میرود.
بازارهای مالی زمانی در صورتی میتوانند بهینه کار کنند که بین همه اجزای آن یعنی سرمایهگذاران، وامگیرندگان و متخصصین بازار این اطمینان وجود داشته باشد که همه این اعضا اخلاقی رفتار میکنند. لااقل پایبند به چارچوبهای اخلاقی تعریفشده در آن بازارها هستند.
رفتار اخلاقی بین همه این افراد اعتماد درست کرده و آن را پرورش میدهد. وقتی مردم بدانند که یک فرد یا یک موسسه قابلاعتماد است، بیشتر حاضر به ریسک میشوند و برای مثال حاضرند ریسک نوسانهای کوتاهمدت بازار را بپذیرند و با کوچکترین نسیمی قرمزی، سرمایه خود را از بازار خارج نکنند.
اهمیت اخلاق برای جذب سرمایههای کوچک
یکی دیگر اهداف بازارهای مالی با امکان جذب سرمایههای کوچک مثل بازار بورس، این است که به افرادی که سرمایه زیادی ندارند امکان میدهد که اولا دارایی کم خود را کمی بهدوراز تورم نگاه دارند. از آنسو همین پولهای کوچک میتواند سرمایه چشمگیری برای شرکتهای سهامی عام فراهم کند تا بتوانند کسبوکار خود را توسعه دهند و در نهایت وضعیت اقتصاد و اشتغال را بهبود بخشند.
اخلاق بازار را بهینهتر میکند
بازارهای مالی زمانی میتوانند به بهینهترین وجه ممکن عمل کنند که تعداد اعضا و فعالین آن بهاندازه کافی زیاد و متنوع باشند؛ مثلا اگر تعداد اعضا در یک بازار کم باشند، احتمال تشکیل باندها و قدرت گرفتن آنها زیاد است.
اما در یک بازار متنوع و گسترده در صورتی هم که چنین باندهایی نیز تشکیل شوند، به دلیل اینکه افراد زیادی بازار را نظارت میکنند و از آنسو تعداد و مجموع داراییشان زیاد است، یک باند نمیتواند آنقدرها روی بازار تاثیر بگذارد.
البته این یکی از مثالها در مورد این است که چرا افزایش تعداد اعضا و فعالین، بازار را بیشتر بهینه و معقول میکند. چندین دلیل دیگر مثل افزایش نقدینگی بازار، امکان مدلسازی و پیشبینی و تحلیل بازارها هم که امکان سرمایهگذاری کم ریسک را فراهم میکند، از دلایل دیگری است که باعث میشود هر چه اعضا و فعالین بازار بیشتر باشد، کارایی آن نیز افزایش یابد.
نبود اخلاق در بازار سرمایه میزان اعتماد به متخصصین بازار را کاهش میدهد. در نتیجه سرمایهگذار نمیتواند با تکیه بر گزارش تحلیلی که یک متخصص بازار که بابت آن گزارش کلی هم پول گرفته، با ریسک مطلوبی وارد بازار شود. در این حالت بعید نیست که این سرمایهگذار سرمایه خود را از بازار بیرون بکشد و به فکر بازارهای دیگر بیفتد.
چنین کسی هم بهخودیخود میتواند بقیه سرمایهگذاران را نیز همراه خود بیرون بکشد و در نتیجه به دلیل کاهش تعداد بازیگران، بازار را تبدیل به میدانی برای جولان تعداد اندکی شود که همین هم باعث میشود سرمایهگذاران خرد نیز از بازار بیرون بیایند.
چنین اتفاقی در نهایت باعث میشود بازار سرمایه هم به چیزی شبیه بازار مسکن و فعالین به دلالان و بنگاهداران این بازار تبدیل شوند. دلالان بازار مسکن در طول این سالها با رفتارهای خود کاری کردهاند که کمتر کسی به آنها اعتماد داشته باشد. در نتیجه در کنار هم قیمتها را حبابی بالا بردهاند و بیشتر از همه به خود سود رساندهاند. امروز هم شاید تنها دلیلی که این بازار هنوز سر پا است، این است که مسکن یک نیاز اساسی است و نمیتوان آن را کنار گذاشت.
وقتی سرمایهگذاری نباشد، متخصصین بازار سرمایه به چهکار میآیند؟
اگر مواردی که در ابتدای مقاله آوردیم کاملا درست و واقعی باشند، ما را به این میرساند که ناظر دو سهم مذکور، دانسته یا نادانسته تخلف میکند. این رفتار غیرقانونی ناظرها ممکن است صرفا برای نفع رساندن به خود و چند فرد نزدیک خودشان باشد، اما معلوم نیست با همین رفتارهای غیرقانونی و غیراخلاقی چند نفر دیگر متضرر شوند.
این مسئله خصوصا برای افرادی که سرمایه اندکی دارند چشمگیرتر و خطرناک است؛ زیرا احتمالا همان پول کل دارایی آنها باشد و رفتار غیرقانونی و غیراخلاقی یک ناظر بازار میتواند به این سرمایهگذاران آسیب فراوانی بزند و آنها از بازار بیرون براند.
وقتی بیاخلاقی میلیونها نفر را بیکار و بیخانمان میکند
هنگامیکه صحبت از اخلاق و استانداردهای رفتار حرفهای به میان میآید، جنبههای بسیار متعددی در مورد چیستی و چگونگی این رفتارها مطرح میشود.
صداقت، دقت و توجه کافی برای مطالعه و بررسی، لزوم ارجاع به منابع معتبر، قدرت تشخیص «نظر شخصی» از «واقعیت»، لزوم اولویت دادن به منافع مشتری، لزوم اهمیت دادن به تراکنشهای مشتری درصورتیکه کنترل اکانت شخصی او دست شماست، لزوم حفظ اطلاعات محرمانه، عدم استفاده از اطلاعات محرمانه در معاملات، عدم دستکاری بازار، لزوم ارائه درست عملکرد سبد و بسیاری از نکات دیگر از مسائلی هستند که در استانداردهای رفتار حرفهای و اخلاقی در بازار سرمایه یا حداقل در مجموعه CFA مطرح هستند.
بررسی هرکدام از این جزئیات خود نیازمند مقالههای مجزایی است؛ اما برای اینکه روشن کنیم چگونه یک بیاخلاقی و رعایت نکردن کدهای رفتاری حرفهای میتواند به مشکلات عمیق در بازارهای مالی و حتی بحران مالی در سطح جهان منجر شود، بگذارید یک مثال بزنیم.
بحران مالی سال ۲۰۰۸ که هنوز هم برخی از کشورها از زیر بار تبعات آن خلاص نشدهاند، علاوه بر دلایلی همچون طمعکاری یک دلیل دیگر هم داشت، آنهم عدم دقت و توجه کافی برای تحلیل شرایط و متغیرهای بازار بود. در جریان بحران مالی سال ۲۰۰۸ آنقدر اشتباه، بیدقتی و سهلانگاری روی داد که میتوان صرفا از دل روایتهای همین بحران مالی سال ۲۰۰۸ کلی مثال آموزنده درباره لزوم رعایت اخلاق در بازار سرمایه پیدا کرد.
طمعکاری بانکها در بحران مالی سال ۲۰۰۸
در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی بانکهای آمریکای شاهد ورود سرمایههای فراوانی از کشورهای آسیایی بودند. احتمالا هم دلیلش مشکلات اقتصادی در این کشورها بود که باعث شده بود سرمایهگذاران آسیایی داراییهای خود را به بانکهای آمریکایی بیاورند.
از آنسو بانکهای آمریکایی که دریافتکننده این داراییها بودند، نمیخواستند این پولها صرفا گاوصندوقهایشان را پر کند و بلااستفاده باقی بماند. آنها ترجیح میدادند با این پولها کاری بکنند تا سودی بردارند.
یکی از راهکارها این بود که بانکها وام خرید مسکن (Mortgage) بدهند. در این وام، وقتی کسی میخواست خانهای بخرد، از بانک وام میگیرد؛ اما سند خانه بهعنوان تضمین در اختیار بانک میماند و درصورتیکه وامگیرنده قسطهایش را پرداخت نکند، در شرایطی خاصی بانک خانه را مصادره میکرد. چنین اقدامی البته خبر خوبی برای کسانی که دنبال خانه میگشتند بود.
همزمان افزایش قیمت خانهها به دلیل افزایش تقاضا، میزان ریسک برای وام دادن از طرف بانکها را کاهش داد. مشتریان هم تمایل بیشتری برای گرفتن وامهای بزرگتر برای خرید خانههای بزرگتر و بیشتر پیدا کردند. قیمت مسکن در آمریکا در سال ۲۰۰۱، ۸ درصد، در سال ۲۰۰۴، ۱۴ درصد و در سال ۲۰۰۵، ۱۵ درصد افزایش یافت.
این در حالتی بود که از آنسو فدرال رزرو هم نرخ بهره کوتاهمدت را تا یک درصد پایین آورده بود. اقدامی که باعث میشد ریسک گرفتن وام بسیار کاهش یابد.
در نتیجه این اتفاق دیگر بانکها راحتتر وام میدادند؛ زیرا قیمت خانهها افزایش مییافت و در صورتی هم که وامگیرندهها نمیتوانستند اقساط خود را پرداخت کنند، بانک میتوانست خانه را مصادره کند و حتی سود بیشتری نسبت به دریافت سود وام به دست آورد.
سهلانگاری در پرداخت وامهای مسکن
مجموع این اتفاقات باعث شد که بانکها دیگر ریسکهای مهم پرداخت وامها را در نظر نگیرند و وامهای پر ریسک بدهند. از جمله اینکه وامهایی با نرخ بهره متغیر با پرداختهای اولیه کم و بدون در نظر گرفتن وضعیت اقتصادی و شغلی وامگیرنده میدادند؛ یعنی به کسانی وام میدادند که تضمین درآمدی قوی نداشتند. به این وامهای با پشتوانه ضعیف، Subprime Mortgage میگفتند.
بعد از این کار بانکها برای اینکه پول بیشتری دربیاورند، این وامها را در دستههای چند هزارتایی جمع میکردند و آن را نقدا میفروختند. این دستهها CDO یا Collateralized Debt Obligation نام داشتند.
مشتریان این دستههای وام، صندوقهای بازنشستگی، بیمهها، موسسات سرمایهگذاری و بانکهای دیگر بودند. این خریداران میتوانستند با خرید این بستهها، در طول زمان با دریافت اقساط وامهای درون آن، سود معقولی کسب کنند.
مشکل اینجا بود که چون برخی از این بستهها متشکل از وامهای با ریسک بالا بودند، مشتریان خیلی تمایلی به خرید آنها نداشتند. در نتیجه بانکها برای اینکه همچنان بتوانند آنها را بفروشند، این بستهها را بیمه کردند.
بیمه کردن این بستهها این تضمین را به خریداران میداد که درصورتیکه حتی وامگیرندگان اقساط خود را نتوانند بپردازند، بیمه میتواند ضرر آنها را جبران کند.
بزرگترین شرکت بیمه آمریکا
یکی از این شرکتهای بیمهکننده CDO-ها، شرکت بیمه AIG یا American International Group بود. AIG در آن زمان بزرگترین شرکت بیمه آمریکا بود. این شرکت بیمه در سال ۱۹۱۹ کار خود را آغاز کرده بود.
شرکت بیمه AIG در سال ۲۰۰۸ صدها میلیارد دلار دارایی داشت و کمی مانده بود که به اولین شرکت تریلیون دلاری در دنیا تبدیل شود.
کاری که AIG کرد این بود که با فروش بیمهنامه برای CDO-هایی که اعتبار پایین داشتند، به آنها اعتبار میبخشید و عملا اعتبار خود را پای این بستههای وام میگذاشت. به چنین کاری «جابهجایی اعتبار» یا Credit Default Swap میگفتند؛ زیرا عملا اعتبار بد بستههای وامها با اعتبار این شرکت بیمه بزرگ جابهجا میشد.
این یک فرصت عالی برای AIG بود. با چنین کاری AIG در طول سال کلی بسته وام را بیمه میکرد و کسبوکارش حسابی رونق گرفته بود. درآمد واحد فروش این بیمهنامهها در همین سالها، ۴ برابر شد و به ۳ میلیارد دلار در سال رسید که 17.5 درصد از درآمد سالانه شرکت را تشکیل میداد.
همه اینها تا زمانی خوب بودند که AIG طمعکاری نمیکرد. طمعکاری باعث شد این شرکت بیمه از چارچوبهای اخلاقی و حتی چارچوبهای بازار مالی خارج شود.
بیاخلاقی AIG را فرو میریزد
وقتی یک شرکت بیمه چیزی را بیمه میکند که در صورت مثلا باید در صورت نیاز یکمیلیون دلار پول پرداخت کند، باید این یکمیلیون دلار را قبل از آغاز قرارداد بیمه، در حساب خود داشته باشد.
اما چون کسبوکار فروش بیمهنامه برای بستههای وام پر رونق و ساده بود، AIG بهجای پیروی از این اصل ساده، ترجیح داد که «احتمال آماری سقوط بازار مسکن» را در نظر بگیرد.
کسانی هم که این احتمال را بررسی میکردند بهجای اینکه دقیقا محتوای بستههایی را که بیمه میکنند، بخوانند و بدادند درون آنها چه خبر است، صرفا به یک تخمین کورکورانه و خوشبینانه از بازار مسکن تکیه کردند. در نتیجه احتمال آماری سقوط بازار مسکن را هم ناچیز در نظر گرفتند و دقیقا از همینجا ضربه خوردند.
این یک اشتباه و بیدقتی بزرگ بود. بیدقتی که استانداردهای رفتار حرفهای و اخلاقی، همه فعالین بازارهای مالی را مجاب میکند که از آن بپرهیزند.
آغاز سقوط
بازار مسکن در سال ۲۰۰۷ به دلیل عدمتوانایی وامگیرندگان برای بازپرداخت آنها سقوط کرد. در نتیجه نرخ بهره وامهای با بهره متغیر افزایش یافت و حالا تعدادی زیادی از خریداران مسکن در آمریکا بودند که مبلغ اقساطشان زیاد شده بود و نمیتوانستند آنها را بپردازند.
وقتی اقساط این وامها پرداخت نشد، بستههای وامی که این وامها در آنها بود نیز ارزشش را از دست دادند؛ اما بانکها و موسسات سرمایهگذاری که این بستهها را خریده بودند، نگران نبودند؛ زیرا آنها محصولی را خریده بودند که توسط AIG بزرگترین شرکت بیمه آمریکا بیمه شده بود.
اما وقتی زمان بازپرداخت این بیمهها رسید، AIG متوجه شد ارزش CDO-هایی که بیمه کرده است بسیار بیشتر از داراییهای AIG است. وقتیکه کفگیر این شرکت بیمه به تهدیگ خورد، همه بانکها و موسسات مالی که بر پایه بیمهنامههای AIG بسته وام خریده بودند نیز سقوط خود را آغاز کردند.
سرعت این سقوط هم بسیار جالب بود. AIG در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ اعلام کرد که دیگر پولی برای پرداخت ندارد. چند ساعت بعد در همان روز هم بانک برادران لیمن (Lehman Brothers) که یکی از بزرگترین و قدیمیترین بانکهای آمریکا بود مجبور شد، اعلام ورشکستگی بکند.
بیاخلاقی و سقوط اقتصاد دنیا
اقتصاد امروز دنیا شدیدا بههمپیوسته است. در این میان آمریکا بهعنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا یکی از نقاط مهم این شبکه اتصال جهانی است. در نتیجه وقتی یک بیتوجهی ساده از سوی AIG که میتوانست با صرف چند روز وقت اضافه، کاملا رفع شود و مانع از ریسک بزرگی گردد، اقتصاد آمریکا را به زیر کشاند، اقتصاد بقیه کشورها یا لااقل آنهایی که ارتباط مالی با آمریکا داشتند هم سقوط کرد. در این میان AIG یکی از مهمترین نقشها را در بحران اقتصادی داشت و البته کمتر از همه مقصر شناخته شد.
بحران مالی سال ۲۰۰۸ اعتبار عمومی بانکداران را در دنیا را شدیدا تحتتاثیر قرار داد.
اما چیزی که شاید بتوانیم از تمامی این سخنان برداشت کنیم، این است که مهم نیست یک نفر چقدر دانش معامله یا چقدر سرمایه و قدرت به بازار آورده است، اگر او در این بازار اخلاقی رفتار نکند، چهبسا آسیبهای غیرقابل جبرانی به خود، آدمهای اطراف و کلیه فعالین این بازار بزند.
نظرات