«انقلاب شغلی» در سه حرکت: چرا ما مثل قدیمیها کار نمیکنیم؟
«ما از شغلمان چه انتظاری داریم؟» در ایرانِ امروز که عمده شاغلین (و حتی کسانی که بیش از یک شغل دارند) هم به اندازه مخارجشان درآمد ندارند، شاید پرسیدن این سوال بیش از اندازه فانتزی جلوه کند. به گزارش تجارتنیوز، با این همه، احتمالا همه تصویری از شغل رویایی خود دارند: شغلی که به اندازه
«ما از شغلمان چه انتظاری داریم؟» در ایرانِ امروز که عمده شاغلین (و حتی کسانی که بیش از یک شغل دارند) هم به اندازه مخارجشان درآمد ندارند، شاید پرسیدن این سوال بیش از اندازه فانتزی جلوه کند.
به گزارش تجارتنیوز، با این همه، احتمالا همه تصویری از شغل رویایی خود دارند: شغلی که به اندازه کافی درآمد داشته باشد؛ شغلی که به آنها عزت نفس بدهد؛ شغلی که احساس مفیدبودن به فرد بدهد و غیره و غیره. اما نکته اینجا است که ظاهرا تصویری که افراد از شغلشان دارند، در حال تغییر است و این تغییر، به زودی خود را در بسیاری عرصههای جدید هم نشان خواهد داد.
در ادامه، به ۳ مورد از تغییراتی اشاره میکنیم که بازار کار در عرصه جهانی در حال تجربهکردنِ آنها است و ظاهرا شرایط همهگیری کرونایی هم در شکلگیری آنها بیتاثیر نبوده است:
۱-کار هویتِ شما را تعریف نمیکند!
نخست اینکه بر خلاف دهههای گذشته، یعنی زمانی که موقعیت شغلی فرد در تمام طول زندگیاش ثابت بود، حالا ثبات شغلی اهمیت به مراتب کمتری پیدا کرده است. بسیاری از بازنشستههای امروزی (چه در ایران و چه در کشورهای دیگر)، تمام مدت عمرِ کاریشان را در یک موقعیت شغلی سپری کردهاند و بعد بازنشسته شدهاند.
کارمند آموزش و پرورش، کارگر کارخانه نساجی و فروشنده سوپرمارکت، در دهههای گذشته ۳۰ سال، یا کمتر و بیشتر، در شغل خود میماند و وقتی از او میپرسیدی چهکاره بوده، شغلش جزئی از هویت او بود.
از منظر تاریخی، این شکل از اشتغال، با مفهوم «فوردیسم» (Fordism) گره خورده است: کار در کارخانههای بزرگی که «سریکاری» میکنند و محصول یکشکل را به صورت انبوه روانه بازار میکنند، آن هم کاری که همیشه یکشکل است. (چارلی چاپلین در فیلم «عصر جدید» نماد خوبی از کارگران آن دوره است.)
دوره «پسا-فوردیسم» (Post-Fordism) اما ویژگیهای دیگری دارد که مختص اشتغال در زمانه ما است: وظایف شغلی حالا تخصصیتر شدهاند؛ نقش فناوری اطلاعات در فرآیند تولید قوت گرفته و حتی کارخانههای بسیار بزرگ، به کارگاههای کوچک بدل شدهاند.
کار در کارخانه دیگر شکل غالب در فضای کار جهانی را تشکیل نمیدهد.
برخی معتقدند که ما اکنون جایی ورایِ دوره «پسا-فوردیسم» قرار داریم، اما هر چه باشد، نشانههای تغییر واضح هستند: حالا بسیاری از افراد هر چند سال یکبار (یا هر چندماه یکبار) شغلشان را عوض میکنند؛ قراردادهای شغلی مادامالعمر دیگر کمتر پیدا میشوند؛ بسیاری افراد حتی تواناییهای شغلیِ متعدد میآموزند و دیگر خبری از کارگری که صبح تا شب پیچها را سفت میکند (چارلی چاپلین) به چشم نمیخورد.
۲- کارگران دیگر «جاهطلب» نیستند
برخی بررسیها نشان میدهند که کارگران (بر خلاف تصور رایج) حالا دیگر کمتر از گذشته به فکر بالا رفتن از نردبان شغلی هستند و به جای آن، راحتی و آسایشِ شغلی و تعادل میان کار و زندگی را ترجیح میدهند.
بررسی مشترک دو موسسه Atlassian و PwC نشان میدهد که بخش عمده کارگران ترجیح میدهند به جای پیشرفت در شغلشان، راحتتر زندگی کنند و به عبارت ساده، «زندگی را فدای کار نکنند».
بر اساس این پژوهش کاملا جدید (در سال ۲۰۲۱ میلادی) حدود ۵۰ درصد از کارگران استرالیایی قصد داشتند شغلشان را تغییر بدهند تا در شغل جدید، امکان «دورکاری» به آنها داده شود. حدود ۶۰ درصد هم اعلام کرده بودند که نیازی به ترفیع شغلی ندارند و به جای آن «سلامت ذهنی» برایشان اهمیت دارد.
برخی آمارها نشان میدهند که تقاضا برای ارتقای شغلی (ترفیع شغلی) در مقایسه با گذشته کاهش پیدا کرده است.
از آن سو، پژوهشی تازه منتشرشده نشان میدهد که میل و علاقه آلمانیها به کار روز به روز کمتر میشود: آنها ترجیح میدهند زمان کمتری کار کنند، حتی اگر درآمد کمتری کسب کنند. بر این اساس، در پژوهشی که بنیاد آلمانی «تحقیقات اقتصادی» به سفارش روزنامه «فرانکفورتر الگماینه» انجام داده، هم مردان و هم زنان آلمانی مایل به کار کمتری هستند.
نتیجه این پژوهش نشان میدهد که مردان آلمانی ترجیح میدهند حداکثر ۳۶ ساعت در هفته کار کنند و پایینآمدن درآمد هم برایشان مهم نیست. آنها در سال ۲۰۰۷ میلادی به ۳۹ ساعت کار در هفته تمایل داشتند.
زنان آلمانی هم ترجیح حداکثر ۲۹ و نیم ساعت در هفته کار کنند، در حالیکه در ۲۰۱۱ میلادی برای ۳۱ ساعت کار آمادگی داشتند. همین پژوهش نشان می دهد که از تفاوت رغبت به کار در میان زنان و مردان آلمانی نیز کاسته شده است: در سال ۲۰۰۰ میلادی زنان مایل بودند ۹ ساعت کمتر از مردان کار کنند، اما اکنون آنها به ۶ و نیم ساعت کارِ کمتر رغبت دارند.
۳ -میخواهیم در خانه کار کنیم!
تقاضا برای دورکاری هم زمان با آغاز همهگیری کرونا در جهان اوج گرفت. همزمان، گزارشها در مورد کارگرانی که بیش از همیشه «دورکاری» (Telecommuting) را به عنوان یک مزیت شغلی در نظر می گیرند، هر روز افزایش پیدا میکند.
به این ترتیب، به نظر میرسد که دورکاری کمکم میرود که به یک هنجار در بازار کار بدل شود و شاید شیوع ویروس کووید-۱۹ نه عامل اصلی این تغییر بزرگ در بازار کار، که تنها یک کاتالیزور برای این رخداد بوده باشد.
همین چندی پیش، شرکتهای «اپل» و «توئیتر» اعلام کردند که «دورکاری» را به عنوان یک هنجار دائمی برای کارکنان شان میپذیرند و البته در ایران هم برخی استارتاپها همین رویکرد را دنبال کردند.
دورکاری به زودی بیشتر و بیشتر به عنوان یکی از صورتهای اشتغال مرسوم خواهد شد.
دادههای «Global Workplace Analytics» در سال ۲۰۱۷ میلادی نشان میدهد که در این سال در ایالات متحده آمریکا حدود ۳.۷ میلیون نفر (معادل ۲٫۸ درصد از نیروی کار این کشور) دستکم نیمی از زمان کاری خود را در منزل سپری کردهاند
این نسبت اما به تدریج افزایش پیدا کرده است: نتایج تحقیقی به روزتر که دوران شیوع کرونا را هم در بر میگیرد، نشان میدهد که تا پیش از شیوع ویروس کووید-۱۹، حدود ۱۷ درصد از نیروی کار آمریکایی ۵ روز در هفته یا بیشتر، «دور کاری» کرده و این در حالی است که این نسبت در طول دوران همهگیری تا ۴۴ درصد افزایش پیدا کرده است.
به این ترتیب، ظاهرا کار کردن و شکل و شمایل آن به سرعت در حال تغییر کردن است. کسی نمیداند، اما شاید تا چند دهه دیگر (و حتی چند سال دیگر) هوش مصنوعی همه چیز را بیش از تصورات ما تغییر بدهد. اما این داستانی دیگر است که باید در جایی دیگر به آن بپردازیم.
نظرات