ماجرای سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری اعضای گروه G۷ به جز روسیه
اعضای گروه «جی ۷» (G7) همین چند روز پیش در آلمان دور هم جمع شدند. رهبران این گروه در مورد موضوعات زیادی صحبت کردند، اما یکی از آنها احتمالا برای تمام مردم دنیا مهمتر از بقیه بود: سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری اعضای گروه G7 در ۵ سال آینده برای رقابت با یک طرح چینی.
به گزارش تجارتنیوز ؛ اعضای گروه «جی ۷» (G7) همین چند روز پیش در آلمان دور هم جمع شدند و در مورد موضوعات زیادی صحبت کردند، اما یکی از آنها احتمالا برای تمام مردم دنیا مهمتر از بقیه بود: سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری اعضای گروه G7 در ۵ سال آینده برای رقابت با یک طرح چینی.
ماجرا از چه قرار است و چرا قدرتهای جهانی بر سر سرمایهگذاری در کشورهای ضعیفتر با هم سرشاخ شدهاند؟
گروهی که ۸ بود و ۷ شد
گروه G7 در سال ۱۹۷۳ میلادی (حدود ۱۳۵۱ خورشیدی) تشکیل شد که از قضا یکی از مهمترین سالها در تقویم جهانی در یک قرن اخیر است.
در آن سال، جنگی میان کشورهای عربی و اسرائیل به وقوع پیوست و به دنبال آن، کشورهای عربی عضو «اوپک» فروش نفت به اسرائیل و متحدانش (شامل آمریکا، ژاپن و چند کشور اروپایی) را تحریم کردند.
به دنبال این رخداد، قیمت نفت به شکلی بیسابقه جهش کرد و از بشکهای ۳ دلار به بشکهای ۱۲ دلار رسید (معادل ۴۰۰ درصد افزایش).
کشورهای صنعتی آن روزگار (که فهرستشان با فهرست امروزی تفاوتهایی داشت)، تصمیم گرفتند گروهی تشکیل بدهند و برای موارد مشابه آماده شوند. (پیشزمینههایی مانند « شوک نیکسون » هم البته بیتاثیر نبودند.)
به این ترتیب، گروه G7 به دنیا آمد، گروهی که شامل آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ایتالیا و ژاپن میشد. (در ابتدا کانادا عضو گروه نبود و این گروه ۶ عضو بیشتر نداشت، اما بعد با عضویت کانادا، G7 تکمیل شد.)
رهبران گروه جی ۷ در نشست اخیر این گروه در آلمان
«اتحادیه اروپا» هم عضو غیر رسمی این گروه است و مقامات آن در جلسات حضور دارند.
از طرفی، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، روسیه هم تمایل نشان داد که به این گروه اضافه شود و این اتفاق در سال ۱۹۹۸ میلادی رخ داد و G7 به G8 تبدیل شد.
اما پس از حمله روسیه به اوکراین، روسها دوباره از بازی کنار گذاشته شدند.
دورهمیِ پدرخواندهها
آنچه اجلاس سران G7 را جذاب میکند، جمعشدنِ سالانه رهبران کشورهایی است که در مجموع نزدیک به ۴۰ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) دنیا را تولید میکنند و نزدیک به ۵۰ درصد از ثروت (Net wealth) دنیا را هم در اختیار دارند.
واضح است که تصمیمی که در این گروه گرفته میشود، نمیتواند مهم نباشد.
حالا هم در جلسه اخیر این گروه در آلمان، دستکم دو تصمیم مهم که به نحوی به ما ایرانیها ربط پیدا میکند، اتخاذ شده است.
جاده ابریشم جدید، چین را به بزرگترین اقتصاد دنیا بدل خواهد کرد.
نخست اینکه گفتوگویی در مورد ایران به میان آمده و از جمله، فرانسه خواستار آن شده که نفت ایران به بازار جهانی برگردد.
این تصمیم (در کنار سرعتگرفتن دیپلماسی در منطقه) به سرعت به اعلام آغاز قریبالوقوع دور جدیدی از گفتو گوهای هستهای در قطر ختم شد.
خبر دوم هم این بود که گروه G7 قصد دارد در مقابل طرح «یک کمربند، یک جاده» (یا همان طرح جاده ابریشم جدیدِ چین) طرحی مشابه با سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری کلید بزند.
اژدها چه در سر دارد؟
طرح «جاده ابریشم جدید» که چینیها نزدیک به یک دهه (و شاید هم بیشتر) است به شکل جدی دنبالش میکنند، قرار نیست تکرار همان جاده ابریشم قدیمی باشد.
جاده ابریشم قدیمی، کالاها (به ویژه ابریشم و ادویهجات) را از چین به اروپا میرساند و در میانه مسیر از کشورهایی مانند ایران هم گذر میکرد.
طرح جدید اما نه فقط همان مسیر قدیمی را زنده خواهد کرد، که دستکم دو مسیر زمینی دیگر در آسیا، چند مسیر در آفریقا و یک مسیر دریایی عمده از چین به آفریقا و اروپا را هم ایجاد خواهد کرد.
چینیها برای تکمیل رویایشان (که در نهایت آنها را به پادشاه اقتصادی دنیا و تامینکننده اصلی کالا در جهان بدل خواهد کرد)، تاکنون بین ۱ تا ۱٫۳ تریلیون دلار (۱۰۰۰ تا ۱۳۰۰ میلیارد دلار) سرمایهگذاری کردهاند.
این بزرگترین سرمایهگذاریِ زیرساختی در تاریخ انسان است.
چین و آمریکا حالا به مرحله رقابت در سرمایهگذاری در کشورهای کمتر توسعهیافته رسیدهاند.
کشورهایی مانند پاکستان (با جذب سرمایه دستکم ۳۰ میلیارد دلاری) در صدر مقاصد سرمایهگذاری چینیها هستند، اما نکته جالبتوجه این است که چین با دهها کشور (بین ۷۰ تا ۱۴۰ کشور) به صورت محرمانه و چراغخاموش در این مورد مذاکره کرده و یکی از شروط هم همین محرمانگی اعداد و ارقام بوده است!
در واقع، در مورد بیشتر سرمایهگذاریها و سمت و سویِ آنها چیزی نمیدانیم.
به عبارت دیگر، مشابه همان قرارداد معروف ۲۵ ساله میان ایران و چین، دهها مورد قرارداد دیگر هم وجود دارد که چینیها به صورت محرمانه با کشورهای دیگر امضا کردهاند و بسیاری از آنچه در عمل قرار است رخ بدهد را کسی نمیداند.
«مارشال» در مقابل «ابریشم»
ایده این قبیل سرمایهگذاریها اما جدید نیست.
پس از پایان جنگ جهانی دوم و در حالی که اروپا به یک ویرانه بدل شده بود، آمریکاییها طرحی به نام «طرح مارشال» (Marshall Plan) را کلید زدند که هدفش بازسازی اروپا با پول آمریکاییها بود، آن هم با این هدف که اروپاییها دیگر درگیر جنگ با یکدیگر نشوند و البته به دامنِ شورویِ کمونیستی و ایدههای آن هم نیفتند.
در «طرح مارشال» حدود ۱۳ میلیارد دلار هزینه شد که با احتساب تورم، برآورد میشود که برابر با حدود ۱۱۵ میلیارد دلارِ امروز باشد.
اهداف طرح اما محقق شدند: اروپا وارد دورانی طلایی از شکوفایی اقتصادی شد؛ آلمان از خاکستر جنگ برخاست و چندین کشور اروپایی به متحدانی قدرتمند برای آمریکا بدل شدند که برای چند دهه سدی آهنین در مقابل اتحاد شوروی بودند.
چین بزرگترین سرمایهگذار خارجی در کل قاره آفریقا است
چینیها هم حالا چیزی شبیه به این میخواهند: آنها میخواهند به طیفی از کشورهای مختلف پول تزریق کنند، در زیرساختهای آنها سرمایهگذاری کنند و در نهایت، به ابرقدرتی اقتصادی-نظامی تبدیل شوند که چندین برابر بزرگتر از آمریکایِ دیروز و امروز باشد.
آیا طرح طرح سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری اعضای گروه G7 به رقیبی برای «جاده ابریشم جدید» بدل میشود؟
تصویر تقریبا مشخص است: چینیها سرمایهگذاری در کشورهای مختلف را شروع کردهاند و آمریکا و متحدانش هم با تاخیر، طرحی مشابه را روی میز گذاشتهاند.
نکته اما اینجا است که چینیها کار را زودتر شروع کردهاند و سرمایهگذاری را به جاهایی کشاندهاند که آمریکا و اروپا فکرش را هم نمیکردند.
و همه این کارها را هم با چراغِ خاموش انجام دادهاند.
نخست اینکه چین سرمایهگذاری بینظیری را در کشورهای آفریقایی کلید زده، یعنی جایی که حافظه عمومی، از غربیها چیزی به جز استعمار و غارت به یاد ندارد. ((دو گزارش اختصاصی «تجارتنیوز» از قاره آفریقا را در آفریقا-بخش اول و آفریقا- بخش دوم بخوانید.))
چین در ۲ دهه گذشته نزدیک به ۱۳۰ میلیارد دلار به کشورهای آفریقایی وام داده (که البته بر سرِ این وامها و نحوه بازپرداخت آنها شک و شبههایی هست) و بیش از ۴۰ میلیارد دلار هم در کشورهای آفریقایی سرمایهگذاری مستقیم انجام داده است.
یا مثلا موردِ ایران را در نظر بگیرید.
تقریبا هر آنچه در مورد قرارداد ۲۵ ساله میان ایران و چین گفته شده، حدس و گمان است. هیچ عدد و رقم یا زمینه سرمایهگذاری به شکل رسمی در این مورد اعلام نشده است.
چین علاوه بر ایران، با دهها کشور دیگر هم قراردادهای محرمانه تجاری امضا کرده است
با این همه، از آنچه در گوشه و کنار (و برخی رسانههای خارجی) به گوش میرسد، میشود حدس زد که حجم سرمایه (یا وام) وعده داده شده از سوی چینیها به ایران، دستکم ۴۰۰ میلیارد دلار (یا معادل آن به «یوان») باشد.
مهم این است که سرمایه بیاید
در شرایطی که غربیها (با فشار آمریکا) ایران را از نقشه اقتصاد جهانی حذف کردهاند، چین میخواهد در ایران سرمایهگذاری کند. (یا به ایران وام بدهد، یا به ایران کالا بفروشد.)
و البته واضح است که چینیها نفع خودشان را میبرند.
با این همه، میتوان پرسید چرا که نه؟!
میگویند چین میخواهد نفت ایران را با تخفیف بخرد و این نوعی استثمار است.
اما منتقدان ارتباط با چین (با وجود تمام مشکلاتی که در مورد چین و حکمرانی آن هست و میدانیم) نمیگویند که چرا این موضوع نگرانکننده است؟
آمریکاییها نفت ایران را تحریم کردهاند. ایران از یک حق مسلم (فروش کالایی که دارد و جهان هم به آن نیازمند است) محروم شد. اگر چین نفت ما را میخواهد، چرا نباید خوشحال باشیم؟
برخی میگویند چین با ایجاد «تله بدهی»، کشورهای دیگر را به استثمار میکشد.
علاوه بر این، در شرایطی که نفت تا حداکثر ۲ دهه دیگر به کالایی با ارزش بسیار کمتر از امروز بدل میشود، چرا ایران باید تنها نظارهگر فروش نفت در کشورهایی مانند عراق و عربستان باشد؟
همزمان، خبرها نشان میدهند که چین نفت و گاز روسیه را هم با تخفیف میخرد. این برای روسیه (که باز هم آمریکا و اروپا تحریمش کردهاند) یک فرصت طلایی است که از هیچ بهتر است.
اگر طرح سرمایهگذاری ۶۰۰ میلیارد دلاری اعضای گروه G7 ( آمریکا و اروپا) جایی برای ایران هم باشد، چه بهتر. اما اگر نبود و چینیها پیشنهادی در حد قابل قبول داشتند، چرا ایران باید نه بگوید؟!
نظرات