بررسی پرونده حذف ۴۰ درصد رشتههای دانشگاهی:
بیم و امید آموزش عالی ایران/ موج تعدیل نیرو در دانشگاههای غیرانتفاعی
بنا بر اعلام معاون وزارت علوم، 40 درصد رشتههای دانشگاهی از دفترچه کنکور حذف میشود. زهرا کریمی، تحلیلگر مسائل اقتصادی با بررسی دلایل خالی ماندن صندلیهای دانشگاه در ایران میگوید: «به دنبال کاهش شمار دانشجویان ورودی به دانشگاه، تعدیل نیرو در دانشگاههای غیرانتفاعی زیاد شده است و در برخی مناطق دانشگاه تعطیل هم میشود.»
به گزارش تجارتنیوز ، خالی ماندن صندلیهای دانشگاه، موضوعی است که در سالهای اخیر بارها از سوی مقامات آموزش عالی مطرح شده است. تعداد دانشجویان هر سال کمتر و کلاسها خالیتر میشود.
بررسی آموزش عالی ایران نشان میدهد، در میانه دهه 80 جذب دانشجو و ساخت دانشگاه در مناطق مختلف کشور افزایش چشمگیری داشت. تا جاییکه برخی از کارشناسان ساخت دانشگاهها را رشد قارچی و بیرویه توصیف میکردند.
رشد واحدهای غیرانتفاعی و پیام نور، چالش مهمی بود که در دوره ریاست جمهوری محمود احمدینژاد در میانه دهه 80 برای آموزش عالی ایران ایجاد شد. به گفته منتقدان، افزایش چشمگیر واحدهای پیامنور صرفا برخاسته از تقابل احمدینژاد با اکبر هاشمی رفسنجانی و نفوذ نداشتن در دانشگاههای آزاد بود.
حالا مقامات آموزش عالی ایران میگویند برخی از رشتهها متقاضی ندارد و برخی از کلاسها خالی مانده است. قاسم عموعابدینی، معاون آموزشی وزارت علوم گفته 40 درصد از رشتههای کممتقاضی از دفترچه کنکور حذف میشوند.
از سوی دیگر فرزاد جهانبین، معاون فرهنگی دانشگاه آزاد از کاهش 50 درصدی تمایل دانشجویان برای ادامه تحصیل و خالی ماندن 600 هزار صندلی دانشگاه خبر داد. اما ماجرا چیست؟ آیا افراد از دانشگاه ناامید شدهاند و قید تحصیلات آکادمیک را زدهاند؟
تجارتنیوز در گفتوگویی با زهرا کریمی، تحلیلگر مسائل اقتصادی و عضو هیأت علمی دانشگاه مازندران دلایل بیتقاضا ماندن رشتههای تحصیلی، حذف رشتهها از دفترچههای کنکور و خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها را بررسی میکند.
دلایل خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها چیست؟
به نظرم اینطور نیست که اگر گفته شد 600 هزار صندلی خالی مانده و 40 درصد رشتهها بدون متقاضی مانده، یعنی به همین میزان افراد قید تحصیل را زده باشند. احتمال اینکه خانوادهها فرزندان خود را برای کار بدون مهارت به دانشگاه نفرستند، کم است.
ساختار سنی جمعیت ایران تغییر کرده است. از دهه 70 رشد جمعیت کشور رو به کاهش رفت. در دهه 80 تعداد دانشجویان به بیش از چهار میلیون نفر رسید.
در سه دهه گذشته نوزدان کمتری به دنیال آمدند. این تغییر ساختار با یک وقفهای تاثیرش را در ورود به دانشگاه هم نشان میدهد. پس از کاهش رشد جمعیت کشور، تعداد افراد 18 تا 20 ساله در نیمه دوم دهه 90 و بعد از آن کم شد. یعنی همان گروه سنی که برای شرکت در کنکور اقدام میکنند. این موضوع تاثیر بسیار جدی روی دانشگاههای غیرانتفاعی گذاشته است. یا بسته شدند یا تعداد کارکنان خود را کاهش دادهاند.
در دهه 80 تعداد دانشجویان دانشگاههای پیام نور به شدت افزایش یافت. دورهای که محمود احمدینژاد جنگی برای مقابله با هاشمی رفسنجانی راه انداخته بود که به اصطلاح کمر دانشگاه آزاد را بشکند. بسیاری از دانشگاههایی که در آن زمان ساخته شد، حالا بدون دانشجو مانده است.
مسئله مهم دیگر، بازار کار است. افراد به دنبال رشتهای هستند که بازار کار داشته باشد. تعدادی از رشتهها قبلا در همان اوج استقبال از دانشگاه ایجاد شد و افراد هم فقط میخواستند به هر شکلی وارد دانشگاه شوند، بنابراین حاضر بودند در هر رشتهایی تحصیل کنند. رشتههایی در نیمه دوم دهه 80 و اوایل دهه 90 ایجاد شد که فایدهای نداشتند.
حالا افراد دلیلی نمیبینند در رشتهای تحصیل کنند که تقاضایی برای آن نیست، بنابراین صندلیها خالی میماند. البته در بحث تعطیلی رشتههایی که آینده شغلی ندارند، برخی از رشتهها غیرقابل حذف است؛ مانند رشته فلسفه. چون پایه و مادر علوم است.
نامتوازنی در جذب دانشجو در کیفیت آموزش اثرگذار است. کیفیت علمی دانشگاهها بسیار افت کرده است.
خالی ماندن صندلیهای دانشگاهها چه تاثیری روی آموزش عالی و بازار کار میگذارد؟
اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90، دانشجویان با رتبه خوب به دانشگاههای بزرگ در تهران و مراکز استانها مانند شیراز و اصفهان میرفتند. افراد در سطح متوسط در دانشگاه دولتی شهرستان و ضعیفها در پیام نور و… تحصیل میکردند. حالا تعداد صندلیهای دانشگاه آنقدر زیاد است که افراد در سطح قوی و متوسط تحصیلی در دانشگاههای بزرگ جذب میشوند. دانشجویان در دانشگاههای شهرستانها عموما ضعیف هستند.
این نامتوازنی در جذب دانشجو هم در کیفیت آموزش اثرگذار است. برای مثال کلاسهایی که با سطح ضعیف پر میشود، اساتید مجبور میشوند در همان سطح دانشجویان تدریس کنند. به عبارتی در بهترین حالت در سطح میانگین کلاس تدریس میکنند. نتیجه هم این شده که کیفیت علمی دانشگاهها بسیار افت کرده است.
افت کیفیت علمی نیز روی بازار کار اثر منفی میگذارد. نیروی کاری که از این دانشگاهها خارج میشوند، کیفیتی ندارد. بنگاهها هم این گلایه را دارند، گاهی هم باید هزینهای کنند و همین نیروی کار بیکیفیت را آموزش دهند.
افزایش جذب دانشجویان 2 اثر منفی بزرگ در بازار کار دارد: کمبود نیروی کار غیر ماهر و نیروی کار ممتاز.
افزایش جذب دانشجویان مشخصا چه تاثیری روی بازار کار، نیروی کار ماهر و غیرماهر دارد؟
به طور کلی افزایش جذب دانشجویان 2 اثر منفی بزرگ در بازار کار دارد. از آنجاکه همه وارد دانشگاه شدند، ما در بازار با کمبود نیروی کار غیرماهر مواجه شدیم. تقاضا برای نیروی کار غیرماهر زیاد و عرضه کم است.
از سوی دیگر با پایین آمدن کیفیت علمی دانشگاهها، نیروی کار ممتاز هم کمبود داریم. در نتیجه سالانه 700 هزار فارغالتحصیل داریم که نه حاضرند در مشاغل ساده کار کنند و نه نیروی ممتاز هستند؛ یعنی همان نیروی کار نیمه ماهر که سالانه کیفیت آنها کمتر و کمتر هم میشود. ضمن اینکه نرخ بیکاری بین این دسته از افراد بسیار بالاست.
در دانشگاههای غیرانتفاعی نیروها به شدت در حال تعدیل هستند و در برخی مناطق دانشگاه تعطیل هم میشود.
با حذف رشتهها و خالی ماندن صندلیها، شاهد تعدیل نیرو در دانشگاهها خواهیم بود؟
تعطیلی 40 درصد رشتهها و خالی ماندن صندلیها در تعدیل نیروی دانشگاههای دولتی چندان تاثیر چندان ندارد. در دانشگاههای غیرانتفاعی اما نیروها به شدت در حال تعدیل هستند و در برخی مناطق دانشگاه تعطیل هم میشود.
البته ریشه این تعدیل نیرو به همان کاهش شمار دانشجویان ورودی به دانشگاه برمیگردد. تغییر در ترکیب سنی در ایجاد این شرایط بسیار اثرگذار است.
بهرهوری در دانشگاههای دولتی مانند بسیاری از سازمانهای دولتی و شبه دولتی رو به افول است. بودجه دولت، آب رفته است. نه میتواند بودجه این دانشگاهها را قطع کند نه میتواند بودجه را بیشتر کند
شکلگیری بیرویه دانشگاهها چه خسارتی به اقتصاد کشور وارد کرد؟
دانشگاههای دولتی بر اثر کاهش شمار دانشجویان تعطیل نمیشوند. این دانشگاهها معمولا بر اثر فشارهای سیاسی ساخته میشوند و بر اثر همان فشار سیاسی به فعالیت خود ادامه میدهند. اگر در شهری دانشگاهی تعطیل شود، مردم آن منطقه به شدت ناراحت میشوند. بنابراین با وجود کاهش دانشجویان همچنان هزینه حقوق اساتید، کارمندان، سرویسها، خوابگاهها، سلفها و… پرداخت میشود.
از سوی دیگر بودجه دولت هم آب رفته است. بنابراین بودجهای که به دانشگاههای کشور هم داده میشود، دیگر کفاف ارائه خدمات باکیفیت را نمیدهد. این موضوع هم در افت کیفیت دانشگاهها موثر است. به طور کلی دولت نه میتواند بودجه را قطع کند و نه میتواند بودجه را بیشتر کند.
دولت نمیتواند دست به ترکیب ساختار دانشگاهها بزند. بهرهوری در دانشگاهها مانند بسیاری از سازمانهای دولتی و شبه دولتی رو پایین و رو به افول است. در چنین شرایطی نقش آموزش عالی چندان تعیینکننده نبود. اغلب تصمیمات سیاسی بوده که آموزش عالی را به این وضعیت رسانده است.
گرایش به مهاجرت میان دانشجویان بالاست. افراد تلاش میکنند در همان مقطع کارشناسی هر طور شده وارد بازار کار شوند یا مهاجرت کنند.
وضعیت بازار کار چه تاثیری روی بیمیلی افراد برای ادامه تحصیل دارد؟
بحثی در اقتصاد توسعه وجود دارد مبنی بر اینکه دانشگاهها، پناهگاه بیکاران تحصیلکرده هستند. به این معنا که برای فرد فعلا «کار» نیست، چند سالی هم به دانشگاه مشغول بماند تا در آینده چه پیش آید!
برخی از افراد که به این دلیل به مقاطع بالای تحصیلی میروند، که کار مناسبی پیدا نکردهاند. یعنی اگر شغلی پیدا کنند، دیگر در مقطع ارشد و دکتری ادامه نمیدهند.
البته گرایش به شرکت در دوره دکتری در سالهای اخیر کم شده است. گرایش به مهاجرت میان دانشجویان بالاست. افراد سعی میکنند یا مهاجرت کنند یا در همان مقطع کارشناسی یا کارشناسی ارشد هر طور شده وارد بازار کار شوند. بسیاری از کسانی که در حال حاضر در مقطع دکترا تحصیل میکنند، شاغل هستند و صرفا برای تغییر جایگاه شغلی در سازمان خود به این مقطع آمدهاند.
نظرات