الهام میرمحمدی: دانشگاه رفتن و مدرک گرفتن بیش از هر زمان دیگری برای جوانان مهم شده است اما بازده مالی تحصیل، تعریفِ چندانی ندارد. دانشآموزان در یک کلاس درس در سئول روی نیمکتهای خود نشستهاند و در سکوت محض مشغول پاسخ دادن به سوالات امتحانیشان هستند. کوهی از کتاب در کنار آنهاست. مطالعه در این کلاسها از 8 صبح شروع میشود و تا 4 و نیم بعدازظهر ادامه دارد. اما بعضی از این دانشآموزان گاهی تا دیروقت در کلاس میمانند و مطالعه میکنند. همچون صدها هزار نفر دیگر در کره جنوبی، آنها در حال آماده شدن برای آزمون سائونگ (suneung) هستند؛ آزمونی چندگزینهای که عمدتا مشخص میکند چه کسانی صلاحیت دانشگاه رفتن را دارند. به گزارش تجارتنیوز ، طی سالهای اخیر در کره جنوبی، کسب مدارک دانشگاهی آسانتر شده است. 70 درصد از دانشآموزانی که از مقطع متوسطه فارغالتحصیل میشوند، به طور مستقیم به دانشگاه راه پیدا میکنند. بر اساس گزارشها سهم 25 تا 43 سالههایی که مدرک دانشگاهی دارند در مقایسه با سال 2000، 37 درصد افزایش یافته است. دانشآموزان دبیرستانی برای راه یافتن به معتبرترین موسسات و دانشگاهها تلاش و رقابت میکنند. بسیاری از آنها در سنین بسیار پایین با هدف ورود به دانشگاه، مطالعات خود را شروع میکنند. اگرچه کره جنوبی یک مورد بسیار افراطی در زمینه دانشگاه و گرفتن مدرک محسوب میشود، اما گزارشها نشان میدهد کشورهای دیگر هم شاهد افزایش چشمگیر سهم جوانان با تحصیلات دانشگاهی هستند. OECD یا همان سازمان همکاری و توسعه اقتصادی متشکل از 35 کشور است. در میان کشورهای عضو این سازمان، 43 درصد از جوانان 25 تا 34 ساله مدرک دانشگاهی دارند. این رقم در آمریکا 48 درصد است. سیاستگذاران بر این باورند که فرستادن جوانهایِ بیشتر به دانشگاه، باعث رشد اقتصادی و تحرک اجتماعی میشود. در فاصله سالهای 1995 تا 2014، نسبت بودجه دولت برای آموزش عالی به تولید ناخالص داخلی در میان کشورهای OECD، از 0.9 درصد به 1.2 درصد افزایش یافت. این در حالی است که نسبت هزینههای بخش خصوصی برای آموزش عالی به تولید ناخالص داخلی، از 1.2 درصد به 1.5 درصد افزایش یافت. سوبسیدهایی که دولتها برای شهریه دانشجویان در موسسات و دانشگاهها در نظر میگیرند موجب شده، هزینهها در امر آموزش بالا برود. از سال 1990، هزینه دانشجویان آمریکایی که بورسیه ندارند یا وام بلاعوض دریافت نمیکنند، در مقایسه با تورم کلی دو برابر بیشتر افزایش یافته است. سیاستگذاران بر این باورند که فرستادن جوانهایِ بیشتر به دانشگاه، باعث رشد اقتصادی و تحرک اجتماعی میشود. هر دو مفهوم بسیار جذاب است و قطعا هر چه افراد تحصیلکرده در یک کشور بیشتر باشند، نوآوری بیشتر شده و در نهایت بهرهوری افزایش مییابد. همانطور که تغییرات تکنولوژیکی مطالبات بیشتری از کارگران را به دنبال دارد، کاملا منطقی به نظر میرسد که افراد نیاز به تحصیلات بیشتری هم داشته باشند. باید پذیرفت که مدرک بدیهیترین روش برای جوانان باهوش از خانوادههای فقیر است تا تواناییهای خود را به اثبات برسانند. اما مقایسه کشورهای مختلف در این زمینه نشان میدهد که رشد اقتصادی و میزان تحصیل در دانشگاهها چندان ارتباط محکمی با یکدیگر ندارند. کشورهای ثروتمندتر فارغالتحصیلان بیشتری دارند. شاید دلیلش این است که آنها پول بیشتری دارند و بالعکس فوریت کمتری برای کسب درآمد. تحقیقاتی که از سوی فدرالرزرو نیویورک انجام شده، نشان میدهد که بازده مالی تحصیلات عالی در بازه زمانی 1980 تا 2000 در آمریکا افزایش یافته است. از سوی دیگر، سرعت رشد اقتصادهای ثروتمند آرامتر است. شاید دلیل رشد آهسته در این کشورها الزاما آموزش و پرورش نباشد. آنها احتمالا راههای ساده کمتری برای افزایش بهرهوری دارند. دانشگاههای واقعی و بازگشت سرمایه سیاستگذاران معمولا با ارائه شواهد و مدارک به اضافه حقوق فارغالتحصیلان دانشگاهی اشاره میکنند. این اضافه حقوق و دستمزد با در نظر گرفتن هزینهها، شهریه و درآمدهای آنها در حین تحصیل، تفاوت میانگین درآمد افراد با مدرک دانشگاهی و کسانی که بیش از دوره متوسطه تحصیل نکردهاند، محاسبه میشود. به این شکاف دستمزد در آموزش عالی «بازگشت سرمایه تحصیل» گفته میشود. تحقیقاتی که از سوی فدرالرزرو نیویورک انجام شده، نشان میدهد که بازده مالی تحصیلات عالی در بازه زمانی 1980 تا 2000 در آمریکا افزایش یافته است. این افزایش در سال گذشته حدود 15 درصد بوده است. بانک جهانی گزارشی در مورد بازگشت سرمایه تحصیل در 139 کشور جهان برآورد و منتشر کرده است. اعداد و ارقام از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. تجزیهوتحلیل اکونومیست از این دادهها نشان میدهد که بازگشت سرمایه تحصیل به سهم افراد تحصیلکرده و همچنین طیف درآمدها مرتبط است. به عنوان مثال، بازگشت سرمایه تحصیل در انگلیس و آلمان مشابه ایالات متحده آمریکاست. در کشورهای جنوب صحرای آفریقا -منطقهای که تعداد مدارس کم است و کارگران با کمترین میزان تحصیلات به کسب درآمد میپردازند- بازگشت سرمایه تحصیل در حدود 21 درصد در سال است. آمار و ارقام نشان میدهد، در آمریکا حدود 40 درصد از دانشجویان که دورههای آموزشی 4 ساله را آغاز میکنند، موفق به پایان تحصیلات نمیشوند و مدرکی کسب نمیکنند. در کشورهای اسکاندیناوی، جایی که نابرابری دستمزد کمتر است و دوپنجم افراد بزرگسال دارای مدرک دانشگاهی هستند، این عدد به 9 درصد میرسد. اما چنین محاسباتی که تنها افزایش دستمزد در صورت تحصیل و دسترسی به آموزش عالی را در نظر میگیرد، اشکالات بسیاری دارد. حتی در نظر گرفتن این عامل در داخل یک کشور هم دارای نقصهای بسیاری است. به عنوان مثال، بیشتر دانشآموزان در دوره متوسطه میدانند که داشتن مدرکی در علوم ریاضی یا مالی بهتر از داشتن مدرک در رشته موسیقی یا علوم اجتماعی است. اما آنچه این دانشآموزان کمتر به آن دقت دارند این است که در مورد داشتن مدرک و در نهایت درآمد بیشتر مبالغات زیادی انجام شده است. اگر نمرات آنها خوب نباشد و شایستگی ورود به دانشگاه را نداشته باشند، دیگر چه تفاوتی دارد که در چه رشتهای تحصیل کنند. یکی از اشکالات این نوع محاسبه این است که افراد ترک تحصیلکرده با کسانی که هیچگاه به دانشگاه نرفتهاند در یک دسته قرار میگیرند. این در حالی است که آنها نه تنها موفق به کسب درآمد نشدهاند بلکه حتی شهریه هم پرداخت کردهاند. همچنین باید در نظر داشت که تعداد این افراد قابل توجه است. آمار و ارقام نشان میدهد، در آمریکا حدود 40 درصد از دانشجویان که دورههای آموزشی 4 ساله را آغاز میکنند، موفق به پایان تحصیلات نمیشوند و مدرکی کسب نمیکنند. میانگین نرخ افرادی که در کشورهای توسعهیافته ترک تحصیل میکنند، حدود 30 درصد است. تحقیقات نشان میدهد، در فاصله سالهای 1970 تا 2015 در آمریکا، سهم کارگران 25 تا 64 سال با حداقل مدرک کارشناسی در 256 شغل از 265 شغل افزایش یافته است. عمدتا نیمهکاره رها کردن تحصیل در میان دانشجویانی که با پایینترین رتبه و نمره ممکن در دانشگاه پذیرفته میشوند، بالاتر است. برایان کاپلان در کتابی به نام The Case Against Education در مخالفت با سیستم آموزش و پرورش استدلال میکند که با در نظر گرفتن نرخ پایین فارغالتحصیلی و این واقعیت که افراد باهوشتر تمایل بیشتری به کسب درآمد دارند، به این نتیجه میرسیم که بازگشت سرمایه از سوی فارغالتحصیلان در یک دوره 4 ساله در آمریکا طیفی در حدود 6.5 درصد برای دانشجویان خوب و 1 درصد برای دانشجویان ضعیف است. بخشی از این اختلاف به این دلیل است که ضعیفترین دانشجویان معمولا در بدترین دانشگاهها ثبتنام میکنند؛ یعنی دقیقا همان جایی که امکان ترک تحصیل بسیار زیاد است. از سوی دیگر، زمانی که دانشجویان در موسسات و دانشگاههای بهتری تحصیل میکنند، میزان بازگشت سرمایه بیشتر است. در مطالعهای که در سال 2014 منتشر شد، ست زیمرمان (Seth Zimmerman)، درآمد کسانی را که در پایان دوره متوسطه نمراتشان در پایینترین حد ممکن برای قبولی در دانشگاه بوده، مقایسه کرده است. قطعا احتمال پذیرفته شدن در یک دانشگاه خوب توسط کسانی که نمره بالاتری داشتند در مقایسه با کسانی که حداقل نمره را کسب کرده بودند، بیشتر بود. پس از فارغالتحصیل شدن هم بازگشت سرمایه و درآمد کسانی که پیش از ورود به دانشگاه، نمره بهتری کسب کرده بودند، بالاتر بود. راه معمول برای محاسبه بازده اجتماعی تحصیلات عالی، جمع حقوق و دستمزد فارغالتحصیلان و تفریق یارانههای دولتی از آن است. اما باید در نظر داشت که این افزایش دستمزد محصول رقابت با افراد دیگر برای پیدا کردن یک شغل خوب است. در حالی که قاعدتا باید از طریق دستیابی به مهارت و دانش کسب شود. برای یک محاسبه کامل، نباید تنها منفعت فارغالتحصیلان را اندازهگیری کرد. بلکه این محاسبه باید شامل ضرر و زیان ترک تحصیلکنندهها و دانشگاهنرفتهها هم باشد. با در نظر گرفتن مشاغلی که در مقایسه با گذشته نیمی از آنها توسط افراد با مدرک دانشگاهی پر شدهاند، به این نتیجه میرسیم که دستمزدهای واقعی کاهش یافتهاند. از سوی دیگر، مدرک دانشگاهی ابزاری است برای استخدامکنندگان. آنها با تقاضا برای افراد با مدارک دانشگاهی سدی ایجاد میکنند تا بتوانند جلوی ورود کارمندان با صلاحیت و انگیزه کمتر را بگیرند. یک مطالعه تازه از سوی جوزف فولر (JOseph Fuller) و منجری رامان (Manjari Raman) در مدرسه کسبوکار هاروارد نشان میدهد که شرکتها به شکل فزایندهای انتظار دارند متقاضیان شغل تحصیلات عالی داشته باشند. اما نباید فراموش کرد که این امر بیشتر از طریق تنبیه کسانی که فارغالتحصیل نشدهاند به افزایش دستمزد فارغالتحصیلان میپردازد. تجزیهوتحلیل اکونومیست در دادههای سرشماری آمریکا نشان میدهد که در فاصله سالهای 1970 تا 2015 سهم کارگران 25 تا 64 سال با حداقل مدرک کارشناسی در 256 شغل از 265 شغل افزایش یافته است. بدیهی است که در برخی از مشاغل، چون مهندسین هوافضا یا آمارشناسان تقاضا برای مدرک اجتنابناپذیر بوده است. از سوی دیگر، 16 درصد از پیشخدمتهای رستورانها در آمریکا مدرک دانشگاهی دارند چرا که موفق به پیدا کردن شغلی متناسب با تحصیلاتشان نشدهاند. همچنین مشاغلی چون روزنامهنگاری، پرستاری و تدریس در مدارس ابتدایی همواره نیاز به آموزش کوتاهمدت داشته است. در گذشته اغلب این امر در حین کار انجام میشد. امروز اما داشتن مدرک یک نیاز مبرم برای ورود به چنین مشاغلی محسوب میشود. رئیس تحقیقات آموزشی در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی معتقد است، امروز کشورها دارای کمبود مهارت هستند و نه کمبود مدرک دانشگاهی. اکونومیست به تازگی مطالعهای در مورد مشاغلی که در سال 1970 از سوی دارندگان مدارک دانشگاهی اشغال شده بود، انجام داده است. بر اساس این مطالعه، امروز تنها 35 درصد از فارغالتحصیلان در چنین شغلهایی مشغول به کارند؛ یعنی 51 درصد کمتر در مقایسه با 45 سال گذشته. این مطالعه همچنین نشان میدهد که با در نظر گرفتن عناوین شغلها، 26.5 میلیون از کارگران در آمریکا، که حدود دو سوم از آنها مدرک دانشگاهی دارند، در حال حاضر به کارهایی مشغول هستند که نیم قرن پیش توسط کسانی انجام میشد که مدرک دانشگاهی نداشتهاند. بخشی از این تغییرات مربوط به پیشرفت تکنولوژی است. پیشرفت و توسعه تکنولوژی موجب شده برخی از مشاغل، مهارتها و تواناییهای بیشتری را بطلبد، اما نه همه آنها. با انجام چنین مطالعاتی متوجه میشویم که تنها یک پیوند بسیار ضعیف میان سهم بیشتر فارغالتحصیلان در یک شغل و افزایش درآمد وجود دارد. با در نظر گرفتن مشاغلی که در مقایسه با گذشته نیمی از آنها توسط افراد با مدرک دانشگاهی پر شدهاند، به این نتیجه میرسیم که دستمزدهای واقعی کاهش یافتهاند. رئیس تحقیقات آموزشی در سازمان همکاری و توسعه اقتصادی معتقد است، امروز کشورها دارای کمبود مهارت هستند و نه کمبود مدرک دانشگاهی. حدود نیمی از افراد بیکار در کره جنوبی مدرک دانشگاهی دارند. او میگوید، در حال حاضر دانشگاهها آموزش و تحصیلات عالی را به صورت انحصاری به دست گرفتهاند و این امر مشکلساز است. چرا که دانشگاهها برای همه دانشجویان مناسب نیستند. دانشجویان بسیاری تحصیلات خود را نیمهکاره رها میکنند و به این ترتیب منفعتی که بنا بود در پایان تحصیلات خود به آن برسند، کسب نمیکنند. از سوی دیگر، پیشرفتهای امیدوارکنندهای در زمینه آموزش به وجود آمده است. امروز دورههای حرفهای کوتاهمدت که اغلب در رشتههای آیتی و کامپیوتر تشکیل میشود، میتواند تا حدی زمینهساز از میان بردن مشکل مدرکگرایی باشد. به عنوان مثال، دانشگاه یوداسیتی (Udacity) یک موسسه آموزشی آنلاین است که انواع مختلفی از آموزش را برای دانشجویان فراهم میآورد. از آموزش ساخت خودروهای بدون راننده گرفته تا بازاریابی دیجیتال که از سوی فیسبوک و گوگل هم تایید شده است. موسسه دیگری به نام ادکس (EdX) با همکاری هاروارد، MIT (موسسه فناوری ماساچوست) و سایر دانشگاههای پیشرو، دورههای مشابهی را به صورت رایگان و با هدف افزایش مهارت برگزار میکند. پس از پایان دوره، دانشجویان تنها با پرداخت چندصد دلار شایستگی خود برای دریافت مدرک را اثبات میکنند. افزایش مهارتها با توسعه موسسات غیردانشگاهی اما مشکل اینجاست که در حال حاضر، این موسسات و دورهها به جای اینکه جایگزین دانشگاهها شوند به آنها اضافه شدهاند. گزارشها نشان میدهد که سهچهارم دانشجویان ادکس در زمان ثبتنام خود دارای مدرک کارشناسی بودهاند. اما شاید در آیندهای نزدیک، داشتن مدرک از سوی این موسسات برای کارفرماهایی که هنوز از متقاضیان درخواست تحصیلات دانشگاهی دارند، راضیکننده باشد. علیرغم اینکه بسیاری از فارغالتحصیلان در حال انجام کارهایی هستند که زمانی توسط دانشگاهنرفتهها انجام میشد، همچنان دانشگاه نرفتن یک تصمیمِ پرخطر است. حدود نیمی از افراد بیکار در کره جنوبی مدرک دانشگاهی دارند. برای آنها شاید «بازده مالی تحصیلات عالی» مفهومی مسخره باشد. یک کارفرما در کره جنوبی میگوید، نیمی از متقاضیان برای مشاغل مربوط به خدمات مشتری در شرکت او، فارغالتحصیلان دانشگاه هستند. در حالی که برای چنین مشاغلی تنها پایان دوره متوسطه کفایت میکند. او میگوید، کسانی که دانشگاه نرفتهاند اما تجربه دارند را به فارغالتحصیلان بیتجربه ترجیح میدهد. چون حالا باید زمانی را صرف آموزش به افراد دانشگاهرفته کند. اگرچه ممکن است کارفرماهای منطقی نظیر او کم نباشند، اما جالب است که با این حال، جوانها هنوز برای دانشگاه رفتن و مدرک گرفتن اصرار دارند. آنها به خوبی میدانند که داشتن مدرک باعث نمیشود دستمزدشان تغییر قابل توجهی داشته باشد، با این حال بر این باورند که بدون مدرک، اوضاع به مراتب بدتر خواهد بود.