مدیران کوهنورد، مدیران هلیکوپتری؛ وزیر کار چه کسانی را نشانه گرفت؟
بخشنامه اخیر وزیر کار مبنی بر «عدم بهکارگیری منسوبین به افراد سیاسی» میتواند اولین جرقه برای جلوگیری از ورود مدیران هلیبردشده به عرصه حکمرانی کشور باشد. این مدیران، افرادی هستند که به واسطه خویشاوندی با افراد ذینفوذ یا گرایشات سیاسی به قدرت رسیدهاند.
میلاد مرادی: در حالیکه فساد از دَرودیوار کشور در حال بالا رفتن است و تمام آمارها و شاخصهها حاکی از وضعیت بغرنج فساد در اقتصاد کشور است، گاه خبرهایی شنیده میشود که کورسوهای امید را برای بهبود اوضاع، روشن نگه میدارد.
به گزارش تجارتنیوز ، یکی از این روزنههای امید، بخشنامه اخیر وزیر کار مبنی بر عدم انتصاب منسوبین به افراد سیاسی است که با استقبال زیادی نیز مواجه شده و برخی این بخشنامه ربیعی را «بخشنامه انقلابی» نامیدهاند.
بخشنامه ربیعی و مدیران هلیبردشده
وزیر کار در این بخشنامه عنوان کرده: متاسفانه با وجود تاکیدات مکرر و صدور بخشنامههای متعدد، گزارشهایی در خصوص بهکارگیری منسوبین به افراد سیاسی، در سطوح مدیریتی شرکتها و هلدینگهای تابعه برخلاف اصول شایستهسالاری دریافت میکنم.
وی میافزاید: همینطور از ارتباطات غیررسمی و خارج از ماموریتهای غیرمحوله، توسط برخی مدیران با افراد ذینفوذ سایر قوا مطلع هستم. اینگونه اقدامات نشانگر عدم مسئولیت و بیکفایتی این نوع مدیران است که برآیند آن، مخدوشسازی سرمایه اجتماعی، ترویج یاس و بیتفاوتی است.
در این بخشنامه با هشدار به مدیران خاطی آمده است: بدون هیچگونه ملاحظهای و برای آخرین بار ابلاغ میکنم چنانچه مدیری به جای کار حرفهای به دنبال ارتباطات با ذینفعان من غیر حق و یا انتصابات سیاسی باشد، بیدرنگ عزل خواهد شد.
فارغ از اینکه علی ربیعی در طول دوران وزارت خود چه کارنامهای داشته و علایق سیاسی او به چه سمتوسویی بوده است، باید این اقدام وی را ستود. شاید عدهای با خود بگویند: «ای بابا اینقدر از این بخشنامهها داریم ما…»
اما حرکتهای اینگونه چنانچه ادامه داشته باشد، میتواند همانند روشن کردن شمعی کوچک در تاریکخانه فساد باشد. تاریکخانهای که عرصه جولان مدیران در برخی سازمانها و وزارتخانهها شده و فضا را برای مدیران کوهنورد به تنگ آورده است.
اما حکایت مدیران کوهنورد و مدیران هلیبردشده چیست؟
براساس آموزههای علم مدیریت، برخی از مدیران، از عملیاتیترین سطوح یک سازمان شروع به فعالیت میکنند و پلههای ارتقا را با تلاش، کسب مهارت و نشان دادن توانایی خود بالا میروند.
درست همانند کوهنوردی که از پایین کوه شروع به کوهپیمایی میکند، گاهی خسته میشود، برخی اوقات دستوپایش از گزند حشرات در امان نمیماند و سختی عبور از صخرهها را به جان میخرد، تا به نوک قله برسد. مدیران کوهنورد نیز همین فرایند را در عرصه سازمانی میپیمایند تا به ریاست برسند.
مدیران هلیبردشده، غالبا غیرمتخصص و منسوب به افراد سیاسی و صاحب نفوذ هستند. اما مدیران کوهنورد با تلاش و نشان دادن تواناییشان ارتقا یافتهاند.
در عوض، برخی دیگر از مدیران هستند که یک شبه و بعضا حتی بدون داشتن یک ماه سابقه در آن حیطه، در حساسترین پستها قرار میگیرند. درست همانند فردی که که به صورت هلیبردشده به قله کوهی رفته باشد.
در علوم نظامی، عملیات هلیبرد، عبارت است از جابجایی نیروهای رزمی از طریق بالگرد و استقرار آنها در منطقه مورد نظر. این شیوه از جابجایی، در عرصه مدیریتی کشور بسیار مشاهده میشود.
واقعیت آن است که بسیاری از مناصب مدیریتی در کشور، به تاریکخانهای برای تاختوتاز مدیران هلیبردشده تبدیل شده است. عرصه حکمرانی کشور از اینگونه انتصابات به سطوح آمده است.
بارها مشاهده کردهایم، فردی که حتی با الفبای مدیریت شهری نیز آشنا نیست، اما به یکباره معاون و مدیرکل در یک شهرداری میشود. فرد دیگری که حتی یک روز تجربه حضور در یک صندوق بازنشستگی را نداشته است، اما ناگهان سر از هیئتمدیره فلان صندوق درمیآورد.
ژنهای خوب هلیبردشده
اما به راستی هلیبردشدهها از کجا میآیند؟
هلیبردشدهها همان افرادی هستند که عامه مردم از آنها به عنوان نورچشمیها یاد میکنند. وزیر کار در بخشنامه خود آنان را منسوبین به افراد سیاسی خطاب میکند. البته در یک سال اخیر و به دنبال یک سری اتفاقات، واژه ژن خوب نیز به ادبیات این عرصه اضافه شده است.
نورچشمی، ژنخوب، هلیبردشده، منسوبین به افراد سیاسی و… همگی از یک مفهوم نشات گرفتهاند. مفهومی به نام «تبارگماری»، «خویشاوندسالاری» یا «قلبیهگرایی»، که فرنگیها از آن تحت عنوان نپوتیسم (Nepotism) یاد میکنند.
این شاخصه از فساد، چیزی است که به احتمال زیاد هر کدام از ما ایرانیان حداقل یکبار آن را مرتکب شدهایم. وقتی پسردایی در فلان بانک، هوای ما را بابت دادن تسهیلات دارد، دایی در فلان اداره، مصاحبه و آزمون استخدام را برای ما تبدیل به امری تشریفاتی میکند. یا هنگامیکه یک فرد همشهری، هممحلهای و همجناحی در یک اداره کار ما را خارج از نوبت انجام میدهد.
در کشور ما به علت برخی ویژگیهای فرهنگی، امکان تبارگماری و خویشاوندسالاری بیشتر وجود دارد.
تمامی این موارد مصداقهایی از نپوتیسم و فساد هستند. نباید تصور کرد که ما خود از این طاعون اجتماعی در امان هستیم. کارشناسان اعتقاد دارند بافت فرهنگی کشورهای شرقی و خاورمیانه که در آن نهادهایی مانند خانواده، قبیله و… از اهمیت بیشتری برخوردار است، استعداد بیشتری نیز برای پرورش نپوتیسم دارد.
جالب است، کشورهای توسعهیافته که کمتر از این مشکل رنج میبرند، اما نسبت به آن سختگیرانهتر برخورد میکنند و با تصویب قوانین مختلف، از پرورش نورچشمیها جلوگیری میکنند.
یکی از این اقدامات پیشگیرانه، اصل جدایی سیاست از اداره است که ویلسون، رئیسجمهور آمریکا و اندیشمند مسائل عمومی، آن را مطرح کرده است. این اصل از ورود افراد سیاسی به بسیاری از سطوح، ممانعت به عمل میآورد. در واقع به سیاسیون اجازه فعالیت در مناصب سیاسی را میدهد، نه آنکه تا عملیاتیترین سطوح یک وزارتخانه نیز نفوذ کنند.
سخت و تلخ اما درمانپذیر
با این حال باید گفت بخشنامه وزیر کار یکی از اولین جرقهها برای ممانعت از تاریکتر شدن تاریکخانه ژنهای خوب است. چنین اقداماتی را حتی اگر تاثیرگذاری اندکی داشته باشد، باید با لحن مشوقانه مورد حمایت قرار داد. چراکه فساد اقتصادی امری بسیار پیچیده است و کاستن از آن زمان زیادی را میطلبد.
چندی پیش یاداشتی با عنوان «سخت و تلخ اما درمانپذیر» از محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی منتشر شد. فاضلی در این یاداشت عنوان میکند که نباید تصور کرد که نظام اداری کشورهای توسعهیافته، که اکنون از فساد بری هستند، از ابتدا به همین میزان سالم بودهاند.
فاضلی با ارائه مثالهایی از انواع فساد اقتصادی در نظامهای اداری کشورهای توسعهیافته در گذشته، یادآور میشود، که این کشورها روزگاری در فساد غوطهور بودهاند. اما با انجام اصلاحات تدریجی و مستمر، امروزه به این درجه از سلامت اقتصادی رسیدهاند.
نظام اداری ایران به همان اندازه که در معرض فاسدتر شدن است، به همان میزان نیز امکان بهبود یافتن و کرهجنوبیشدن دارد.
اما کرهجنوبیشدن نیاز به الزاماتی دارد، الزاماتی که بخشنامه اخیر وزیر کار یکی از کوچکترین آنان است. بهتر است فعالان مدنی، کنشگران و جامعه علمی کشور تدوین و اجرای چنین قوانینی را به مطالبه ملی تبدیل کنند. تا شفافیت و مبارزه با فساد برای سایر دستگاهها نیز به یک دغدغه تبدیل شود.
دغدغهای که باعث شود تا مفهوم جمله «بهشت را به بها میدهند نه به بهانه» از دکتر بهشتی، در نظام حکمرانی کشور و برای تمام آحاد جامعه، تداعی شود.
همانطور که بهشت را به بهانه نمیدهند، افراد نیز نباید به بهانه ارتباطات سیاسی، خویشاوندی و… به مناصب مختلف برسند. آحاد جامعه نیز نباید به بهانه وجود یک فرد آشنا در یک اداره، امتیاز خاصی را به دست آورند. باید دید در جنگ «بها» و «بهانه» در کشور ما، کدام یک پیروز میشوند.
نظرات