تحلیل تجارتنیوز از زلزله کرمانشاه
مدیریت بحران و بحران اعتماد
حجم کمکهای مردمی در زلزله کرمانشاه نشان داد که نظام مشارکت اجتماعی در کشور نیازمند یک بازطراحی و تغییر اساسی است. نظامی که در آن مردم بیشترین سهم را داشته باشند.
میلاد مرادی: زلزله کرمانشاه اگرچه باعث کشته شدن تعداد زیادی از هموطنان و خسارتهای مالی فراوان شد. این رخداد برآمده از دل طبیعت، در کنار صحنههای دلخراشی که از مرگ هموطنان رقم زد، محلی برای یادگیری و آموختن از هر منظری بود. در این حادثه، آنچه بیش از همه هویدا شد، نقاط ضعف و قوت در عرصه اجتماعی کشور بود.
به گزارش تجارتنیوز ، مهمترین پتانسیل و نقطه قوتی که در این رخداد طبیعی باعث شگفتی همگان شد، میزان مشارکت اجتماعی صورت گرفته بود که از همان ساعات ابتدایی بعد از حادثه خود را نشان داد.
از دست به خیر شدن سلبریتیها تا کودکانی که اسباببازیهای خود را به زلزلهزدگان بخشیدند، همگی نمونههایی از مشارکت اجتماعی مردم بودند که ریشه در نوع دوستی و خیرخواهی مردم ایران داشت.
در این میان، به همان میزان که اخبار مختلف از کمکهای مردمی پخش شد، انتقادات به نهادهای دولتی درگیر در بحران پس از زلزله و نحوه مشارکتهای اجتماعی، بارها تحلیل شد و مورد نقد قرار گرفت.
نهادهای مختلفی در کشور درگیر مشارکتهای مردمی هستند. از کمیتهامداد، هلالاحمر، بهزیستی تا ستاد اجرایی فرمان امام(ره) و وزارت کشور، هر کدام بخشی از امور اجتماعی و مشارکتهای مردمی را بر عهده دارند.
زلزله اخیر نشان داد که کارآیی نهادهای دولتی درگیر در نظام مشارکت اجتماعی کشور به شدت پایین است
برخی دستگاهها مانند کمیتهامداد به صورت عملیاتی درگیر نظام مشارکت اجتماعی کشور هستند. برخی دیگر نیز مانند وزارت کشور در حیطه تنظیمگری نظام مشارکت اجتماعی فعالیت میکنند.
بدین صورت که با مجوزدهی به موسسات خیریه و سازمانهای مردمنهاد، به سیاستگذاری در این زمینه میپردازد. هر کدام از نهادهای مختلف خود را متولی اصلی نظام مشارکت اجتماعی کشور میدانند. و بعضا با یکدیگر نیز به مجادله پرداختهاند.
اما زلزله اخیر نه تنها نشان داد که کارآیی نهادهای دولتی درگیر در نظام مشارکت اجتماعی کشور به شدت پایین است بلکه حتی مردم تمایلی نداشتند تا کمکهای خود را به این نهادها اختصاص دهند. این در حالی است که سالانه بخش قابل توجهی از بودجه کشور و همچنین بخشی از کمکهای مردمی به این دستگاهها اختصاص مییابد.
در خلال چند روز بعد از زلزله روایتهای مختلفی شنیده شده است. عکسها، ویدئوها و متنهای زیادی از وضعیت امدادرسانی در این مناطق در رسانههای اجتماعی دست به دست چرخید.
ناهماهنگی در کمکهای مردمی، جرقهای برای تغییر
«کمکها زیاده اما بد توزیع میشه»، «آب معدنی اینجا خیلی زیاده و دور ریخته شده»، این دو جمله در طی چند روز بعد از حادثه بارها شنیده شده است. حتی در قالب تصاویر و فیلمهای مختلف در شبکههای اجتماعی نیز بارها پخش شد.
امری که بیش از همه نشان از عدم نیازسنجی صحیح برای کمکهای اهدایی مردم میداد. مساله دیگر ناآشنا بودن مردم با محیط جغرافیایی مناطق زلزلهزده بود.
تقریبا به جز اندک افرادی که در مناطق زلزلهزده با فعالین اجتماعی محلی ارتباط داشتند، اکثر افراد و نهادها به علت عدم آشنایی با منطقه دچار سردرگمی بودند.
روستاهای زیادی به علت آنکه بر سر مسیر اصلی نبودند از میزان کمکها بیبهره ماندند. در عوض برخی مناطق چندین بار کمک دریافت کرده بودند. دلیل اصلی عدم توزیع صحیح کمکهای مردمی، ناشی از ناآشنایی مردم با بافت محلی آن منطقه بود.
اما سوال این است اگر موسسات خیریه و سازمانهای مردمنهاد محلی به اندازه کافی در مناطق زلزلهزده شکل گرفته بودند و از قبل با سازمانهای مردمنهاد سایر استانها و تهران دارای شبکه و رابطه بودند، آیا باز هم این مشکل به وجود میآمد؟
یکی از ظرفیتهای موسسات مردمی در هنگام حوادث، توانایی بسیج کردن مردم از طریق ارتباطات و شبکهسازی است. به جرات میتوان گفت تعداد موسسات خیریه و سازمانهای مردم نهاد در استانی مانند کرمانشاه در حد بسیار پایینی است.
این در حالی است که کثرت موسسات خیریه در شهر ری، که یکی از شهرستانهای استان تهران است، آنقدر زیاد است که میتوان نام «شهر خیریهها» را بر این شهر گذاشت.
اکنون وقت سوال از نهادهایی مانند وزارت کشور، بهزیستی و سایر دستگاههای دستاندرکاران است که چگونه در طول سالیان متمادی چنین ظرفیتی را در استان کرمانشاه به وجود نیاوردهاند. گویا در این عرصه نیز باز هم تمرکز اصلی در تهران است.
عدم اعتماد به نهادهای متولی مشارکتهای اجتماعی یکی دیگر از آسیبها بود که خود را در زلزله کرمانشاه بیش از پیش نمایان ساخت. بسیاری از افراد به مردم توصیه میکردند که کمکها را شخصا به زلزلهزدگان اهدا کنند و آن را در اختیار نهاد یا ارگان خاصی قرار ندهند.
همین باعث ایجاد ترافیک سنگین و بروز برخی مشکلات دیگر شده بود. هر فرد کوچک و بزرگی احساس میکرد که مسئولیت بازسازی و خدماترسانی در این زلزله بر عهده وی است!
به همین دلیل شبکههای اجتماعی به بازار پخش شماره حساب اشخاص مختلف تبدیل شده بود. عدم اعتماد به برخی نهادهای دولتی در بحران اخیر، نشان از وجود یک آسیب جدی در عرصه اجتماعی است.
اعتماد لازمه اصلی مشارکت اجتماعی در تمامی کشورها است. مسئولان باید بدانند اگر خانههای ویران شده را میتوان با اعطای تسهیلات یا با روشهای دیگر دوباره ساخت، اعتماد از دست رفته چیزی است که ترمیم آن چندین برابر سختتر از ترمیم خانهها است.
مشکلات ریز و درشت در زلزله کرمانشاه نشان داد که برنامهریزی و سازماندهی برای نظام مشارکت اجتماعی در کشور دارای آسیبهای جدی است.
در اینگونه بحرانها نیاز به نیروهای متخصص دو چندان میشود. اما اکثر افرادی که کیلومترها راه را پیموده بودند، عملا تخصص چندانی برای کمک نداشتند. مردم نوعدوست در این حادثه، همانند فردی بودند که انگیزه پاک و درستی دارد اما انگیخته یا همان شیوه عمل وی در برخی موارد نادرست یا غیراصولی است.
نهادهای حمایتی و سازمانهای مردمنهاد میتوانستند از قبل تعدادی افراد داوطلب را برای وقوع چنین بحرانهایی تربیت کنند. افرادی که آموزشهای لازم را در امداد و نجات، پزشکی و سایر زمینههای تخصصی کسب کرده باشند.
اینها تنها مواردی از مشکلات پیش آمده عرصه خدماترسانی از طریق مشارکتهای مردمی در حادثه اخیر بود. مشکلات ریز و درشت در زلزله کرمانشاه نشان داد که برنامهریزی و سازماندهی برای نظام مشارکت اجتماعی در کشور دارای آسیبهای جدی است.
نخستین آسیب، عدم وجود یک نهاد یا سازمان مشخص برای امور مشارکتهای اجتماعی است. وجود دستگاههای متعدد در این زمینه، قدرت خدماترسانی را به شدت تضعیف کرده است. از طرفی مسئولیتپذیری و پاسخگویی در این عرصه را نیز تحتالشاع قرار داده است.
در بسیاری از کشورهای غربی، مشارکتهای مردمی نه تنها در زمینههای امدادی و حمایت از نیازمندان نقش بسزایی دارد، بلکه بسیاری از مراکز علمی مانند دانشگاه هاروارد، بخش قابل توجهی از بودجه خود را از این طریق تامین میکنند.
آیا از زلزله لیسبون درس میگیریم؟
زلزله اخیر میتواند به عنوان یک تلنگر، نگاه مردم و مسئولین را به بسیاری از مسائل تغییر دهد. زلزله بزرگ لیسبون در طول تاریخ شاهدی برای تغییر دیدگاه مردم به علت رخدادهای طبیعی بوده است.
در سال 1775 زلزله مهیبی در لیسبون رخ داد که باعث کشته شدن هزاران نفر شد. این زلزله باعث شد تا به لحاظ فلسفی و اندیشهای بسیاری از فیلسوفان آن زمان در مورد آن بحث و تبادل نظر کنند.
به همین دلیل این اتفاق جرقهای برای تغییر اندیشه و افکار شد. ژان ژاک رسو، فیلسوف فرانسوی از زلزله لسیبون به عنوان شاهدی یاد کرده است، که دیدگاه وی در مورد نفی زندگی شهری و بازگشت به زندگی طبیعی را تایید کرده است.
زلزله اخیر در کرمانشاه نیز همانند زلزله لیسبون در کنار رخدادهای تلخی که به نمایش گذاشت، در نوع خود همانند یک دانشگاه بود.
ایمانوئلکانت یکی دیگر از فیلسوفان بزرگ، چندین متن در مورد زلزله لیسبون منتشر کرد. بعدها والتربنیامین، فیلسوف آلمانی از متنهای کانت به عنوان یکی از سرآغازهای جغرافیای علمی آلمان و حتی لرزهشناسی نام برد.
زلزله اخیر در کرمانشاه نیز همانند زلزله لیسبون در کنار رخدادهای تلخی که به نمایش گذاشت، در نوع خود همانند یک دانشگاه بود.
دانشگاهی که ضرورت بازطراحی نظام مشارکت اجتماعی کشور، یکی از درسهای مهم آن بود. نظامی که در آن دولت کمترین دخالت را داشته باشد. و تنها به عنوان یک تنظیمگر در این عرصه حاضر شود.
نه آنکه دولت خود به صورت عملیاتی در این حوزه فعالیت کند. چرا که مشارکتهای اجتماعی مردمیترین فعالیت صورت گرفته در جامعه است.
نظرات