ما دههشصتی هستیم؛ ببخشید که هستیم!
اظهارات اسحاق جهانگیری جوانان دههشصتی را برآشفته کرد. اگرچه دههشصتیها در به دنیا آمدنشان مقصر نیستند، اما سهمی هر چند اندک در بیکاری خود دارند.
میلاد مرادی: تنها کلیپی چند دقیقهای از اسحاق جهانگیری کافی بود تا جوانان دههشصتی که این روزها با انواع چالشها دستوپنجه نرم میکنند، از کوره در روند.
به گزارش تجارتنیوز ، در کلیپ منتشرشده از معاون اول رئیسجمهور، وی به چالشهای جدی بر سر راه جوانان دهه شصتی از دبستان تا سالمندی اشاره کرده بود.
«متولدین دهه 60 در هر مقطعی وارد شدند با مشکل مواجه شدیم. از زمان ورود به دبستان تا دبیرستان و دانشگاه و الان هم بحث اشتغال و در آینده موضوع سالمندی آنها باید مورد توجه جدی قرار گیرد.»
فرا رسیدن صف اشتغال!
در واکنش به اظهارات معاون اول رئیسجمهور، جوانان دههشصتی نیز دست به قلم شدند و در فضای مجازی به اظهارنظر پرداختند.
یکی از کاربران میگوید: ما دههشصتی هستیم… با تموم سختیها… با تموم نداریها… با تموم نداشتنها… با تمومی دلخوشیهای کوچک…ما دههشصتی هستیم.
دیگری میگوید: نصف عمر ما تو صف گذشت .صف نون، صف جنس کوپني، صف اتوبوس، صف کنکور، صف اشتغال و صف مردن.
مصطفی داننده در عصر ایران مینویسد: دهه شصتیها به دنیا آمدند تا جمعیت ایران در بحبوحه جنگ 8 ساله زیاد شود. کلی محمد، کلی علی، کلی حسین و فاطمه، زهرا و زینب به جامعه اضافه شد. این نسل زیاد با هم رفت مهدکودک، با هم رفت مدرسه، با هم رفت دانشگاه، با هم رفت سربازی، با هم رفت سرکار.
این روزها اکثر جوانان دههشصتی نسبت به آینده شغلی و کاری خود ناامید هستند.
فارغ از آنکه دوران کودکی، نوجوانی، مدرسه و دانشگاه افراد دههشصتی چگونه گذشته است، باید گفت اکنون نسلسوخته -بنا بر اظهارات جوانان دههشصتی- در صف اشتغال هستند.
فضای مجازی پر از اظهارات ناامیدانه جوانان دههشصتی در مورد بازار کار و پیدا کردن شغل است. قطعا بخشی از عوامل شکلگیری این ناامیدی، نبود سیاستگذاری جمعیتی مناسب از طرف حاکمیت بوده است.
با این حال، برخی دلایل دیگر نیز برای بیکار ماندن جوانان دههشصتی وجود دارد که در این نوشتار به آن میپردازیم. دلایلی که تا حدودی مربوط به ویژگیهای شخصی شکلگرفته در این نسل جمعیتی است.
یک سوزن به خود!
ابتدا باید گفت، هر نسل جمعیتی ویژگیهایی دارد که حاصل تاثیر متغیرهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی حاکم بر آن نسل است. دههشصتیها نیز از این موضوع مستثنی نیستند.
فارغ از آنکه دوران کودکی، نوجوانی و مدرسه جوانان دههشصتی چگونه سپری شده، باید پذیرفت که دوران دانشگاه برای این نسل از جمعیت بسیار تاثیرگذار بوده است.
کنکور و دانشگاه رفتن برای جوانان دهه پنجاه و حتی اوایل دهه شصت، بیشتر شبیه معجزه بود. رفتهرفته و بعد از سالهای 83 و 84، ظرفیت دانشگاهها به حد قابلتوجهی بالا رفت.
فازغ از اینکه چه سیاستی در قبال بالا بردن ظرفیت دانشگاهها بوده است، باید گفت از آن سالها به بعد نه تنها ظرفیت دانشگاهها به شدت بالا رفت، بلکه انواع و اقسام دانشگاههای مختلف در کشور شکل گرفت.
در کنار این مساله، باید توجه داشت که تب ادامه تحصیل نیز کمکم از همان دوران شکل گرفت. درست زمانیکه همه همدیگر را لیسانسه میدیدند. بنابراین همگی به امید متمایز شدن، به سمت گرفتن مدرک کارشناسیارشد و دکتری پیش رفتند.
انفجار دانشگاهها و رشد تب علمی در کشور، موجب شد تا بسیاری از افراد دههشصتی در اوج گرفتن تب علمی گرفتار شوند. موضوعی که منجر به دور شدن آنان از بازار کار شد.
تا قبل از چنین وضعیتی، عموما دانشگاه رفتن و گرفتن مدرک دانشگاهی تنها برای تعداد محدودی از افراد امکانپذیر بود. بنابراین کسب درجه علمی از وجهه اجتماعی بسیار زیادی در بین مردم و در بازار کار برخوردار بود.
به طوری که دارندگان مدرک دانشگاهی در مشاغل با موقعیت بهتر، مشغول به کار میشدند. علم اقتصاد میگوید، هنگامیکه عرضه یک محصول در بازار بالا برود، قیمت آن نیز پایین میآید.
انفجار گرفتن مدرک توسط دههشصتیها نیز از این منطق اقتصادی پیروی کرد. بنابراین اکنون وضعیت به گونهای رسیده است که بازار کار و جامعه دیگر همانند سابق به مدارک دانشگاهی توجه نمیکنند.
از طرفی، پیشذهن دههشصتیها نسبت به جوانان تحصیلکرده، بیشتر جوانان دهه پنجاه است. افرادی که با داشتن مدرک دانشگاهی میتوانستند قدرت چانهزنی بالاتری در جامعه و بازار کار داشته باشند.
اما این موضوع اکنون به علت انواع و اقسام مدارک دانشگاهی دیگر چندان صادق نیست. با این حال، گویا هنوز پیشذهن دههشصتیها در قبال داشتن مدرک دانشگاهی همان پیشذهن گذشته است.
اگرچه سیاستگذاریهای اشتباه دولتی در بیکاری دههشصتیها، نقش اول را بازی میکند. اما آنان در بیکاری خودشان سهمی هرچند اندک نیز دارند.
موضوع تاثیرگذار دیگر بر اشتغال جوانان دههشصتی، جو ایجادشده در چند سال اخیر در جامعه، دانشگاهها و مراکز علمی مبنی بر توصیه به کارآفرینشدن و تب خوداشتغالی است.
بر کسی پوشیده نیست که خوداشتغالی و کارآفرینی تا چه حد میتواند همزمان بر رشد اقتصادی کشور و توسعه فردی یک شخص تاثیرگذار باشد. اما همایشهای پیدرپی و جو تبلیغاتی ایجادشده در این زمینه، در بسیاری از موارد موجب گمراه شدن افراد و دور شدن آنان از فضای تخصصی میشود.
همایشهایی که عموما با عناوین کلیشهای «کارمندی یا کارآفرینی» در کشور برگزار میشود و بدون در نظر گرفتن انطباق شغل و شاغل، نسخه کارآفرینشدن را برای همه میپیچند.
این کار باعث میشود تا جوانان جویای کار که دههشصتیها بخش اعظمی از آنان هستند، به جای آنکه به دنبال پختهشدن در بازار کار باشند، بیشتر در تنور داغ و هیجانی برای کارآفرین شدن، بسوزند. البته موضوع فوق چیزی است که امروزه جوانان اوایل دهه هفتاد را نیز به خود مشغول کرده است.
در پایان نباید نادیده گرفت که سیاستگذارایهای اشتباه در بازار کار و جمعیت کشور دلیل اصلی مشکلات اشتغال دههشصتیها را شامل میشود. با این حال نباید از دلایل دیگر غافل شد.
نظرات