چه زمان مردم کاهش تورم را احساس میکنند؟
تورم در چهل سال گذشته، جزئی انکارناپذیر از ادبیات اقتصادی ایران بوده است. هر زمان در ارتباط با قیمتها از مردم سوال شود، با اشاره به قیمت گذشته کالا میگویند کاهش تورم را در زندگی روزمرهشان احساس نمیکنند.
دولت دکتر روحانی، در شرایطی سکان هدایت کشور را در دست گرفت که کشورمان، اسیر تورم کمسابقهای بود. شکاف طبقاتی، تنگنای معیشتی، به زوال رفتن اشتغال و تعطیلی تعداد قابل توجهی از واحدهای تولیدی و صنعتی، تنها بخشی از تبعات آن بر اقتصاد کشور بوده و است.
در این شرایط انضباط پولی و مالی، کنترل نوسانات نرخ ارز و کاهش حبابهای گرانی، از سیاستهای اصلاحی بود که دولت اعتدال در پیش گرفت و تورم کمسابقه (35درصدی) کشور را، به نزدیکیهای 11 درصد در پایان دوره اول ریاستجمهوری خود رساند.
با همه اینها هنوز برای مردم سوال است که چرا کاهش تورم را در زندگی روزمره خود احساس نمیکنند؟
جواب این است که بخش قابل توجهی از مردم، تفاوتی میان دو مفهوم تورم و گرانی قائل نیستند. به همین دلیل هنگامی که صحبت از کاهش تورم میشود، مفهوم ایندو را عملا درک نمیکنند.
تورم به زبان ساده، هرگونه تغییری است که در سطح عمومی قیمتها، چه در بخش کالا و چه در بخش خدمات اتفاق میافتد. کاهش نرخ تورم نشاندهنده کاهش قیمتها نیست، بلکه بیانگر این است که سرعت افزایش قیمتها در سیر نزولی قرار گرفته است.
در نتیجه، ادعای دولت مبنی بر کاهش تورم از 35 درصد در سال 92 به 11 درصد در سال 95، نشان دهنده این است که سطح عمومی قیمتها با سرعت و شیب کمتر نسبت به گذشته حرکت میکند.
تورم یا گرانی؟ مسئله این است!
همیشه در کنار تورم، گرانی مطرح میشود. ممکن است قیمت تعدادی از کالاهای مصرفی افزایش پیدا کند و مردم این افزایش قیمت را به تورم نسبت دهند. اما واقعیت این است که در زمان مشابه شاید قیمت برخی از کالاها افزایش پیدا نکرده باشد و چه بسا، شاهد کاهش در برخی از قیمتها نیز باشیم.
به عبارت دیگر، اگر اقتصاد را یک ماشین در حال حرکت فرض کنیم، حرکت ماشین نشاندهنده گرانی، و سرعت ماشین نشاندهنده تورم است. در واقع سرعت ماشین کاهش یافته، اما ماشین کماکان در حال حرکت است.
به طور معمول در کنار تورم ایجاد شده، دولتها سیاست افزایش حقوق و دستمزد را در پیش میگیرند. اگر این افزایش در حقوق متناسب با افزایش تورم باشد، آن را جبران میکند.
اگر مانند شرایطی که تورم شدیدی را تجربه کردیم، سطح تورم نزدیک به 40% باشد، دولت توان مالی بالایی ندارد که سطح حقوق و دستمزد را تا نزدیکیهای 40% افزایش دهد.
زمانی فشار تورم در زندگی مردم احساس میشود، که نرخ تورم از سطح دستمزدها بیشتر باشد. اما در شرایط کنونی که تورم نزدیک به 11% است، و سطح دستمزدها متناسب با آن و به میزان 10% افزایش یافته است، فشار تورمی کمتر از قبل احساس میشود.
با تکرقمی شدن تورم در سال 96 و افزایش دستمزدها، بعد از مدتزمانی طولانی سطح دستمزد در کشور بالاتر از نرخ تورم قرار گرفته و انتظار میرود در سالهای آتی، سایه این تورم همیشگی بر کشور کوتاهتر شود.
به عبارت دیگر، مردم زمانی کاهش تورم را احساس خواهند کرد، که درآمد ملی کشور افزایش یابد. تنها در این صورت توان مالی دولت بیشتر شده و امکان استفاده از سیاستهای بهتر در قبال تورم و به نفع مردم وجود خواهد داشت.
نظرات