بیکاری بالا یا دستمزد پایین
اول به این طبقهبندی دقت کنید. از منظر بیکاری و دستمزد میتوان سه حالت متمایز برای اقتصادها متصور شد:
۱) اقتصادی با بیکاری پایین و دستمزد معقول برای همه شاغلان (بهینه اول): این وضعیت آرزوی همه کشورها است. اقتصاد آمریکا، آلمان و برخی اقتصادهای کوچک ولی فعال اروپایی به این حالت نزدیک است. اقتصاد ایران هم در برخی مقاطع رونق به این وضعیت نزدیک شده است.
۲) اقتصادی با بیکاری بالا ولی دستمزد نسبتا بالا برای شاغلان: در این حالت وضعیت شاغلان (به طور نسبی*) مناسب و وضعیت بیکاران خیلی بدتر از آن است. بازار کار برخی کشورهای بزرگ اروپایی (مثل فرانسه و اسپانیا) تا حدی به این حالت نزدیک است. اقتصاد فعلی ایران هم کمابیش در این تعادل است.
۳) اقتصادی با بیکاری نزدیک به صفر ولی دستمزد پایین برای همه: در این حالت کسی در اقتصاد بیکار نیست ولی در عین حال سطح دستمزدها هم خیلی بالا نیست. برخی کشورهای آفریقایی، چین، هند و اقتصادهای آسیای شرقی میتوانند تقریبی از این وضعیت باشند. اقتصاد ایران پیش از صنعتی شدن کمابیش به این حالت نزدیک بود. اگر خاطرات افراد عادی در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ را بخوانید میبینید که کسی «بیکار» نبود ولی بهرهوری کار پایین بود و «مزد» خیلی از افراد شاغل به زحمت کفاف سیر کردن شکم را میداد. آشکار است که سطح بهرهوری، انباشت سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و درآمد نفتی امروز اقتصاد ایران از آن وضعیت فاصله دارد و هدف فقط بیان یک مثال تاریخی بود.
طبعا آرزوی همه ما این است که اقتصاد کشورمان (و همه دنیا) در وضعیت شماره یک (حالت ایدهآل) باشد و همه شهروندان بتوانند شغل دلخواه با درآمد مکفی داشته باشند. این حالت ایدهآل نیازمند اصلاحات ساختاری گسترده و خروج اقتصاد از رکود است که دستیابی به آن نیازمند زمان است.
سوال بسیار سختتر این است که در شرایط رکود که دستیابی به حالت یک دور از دسترس مینماید (حداقل در کوتاهمدت) باید اقتصاد و بازار کار را به کدام سمت برد؟ گزینه دو یا گزینه سه؟
سوال بسیار سختی است چون هر یک از دو گزینه ۲ و ۳ مزیتها و معایبی دارند. گزینه ۲ انگیزه حفظ شغل را برای شاغلین بیشتر می کند و بار تامین زندگی بیکاران را برعهده نظام تامین اجتماعی و نظام مبارزه با فقر میگذارد.
گزینه ۳ در عین اشکالات واضحش، این امتیاز را دارد که جلوی موج بیکاری بالا - که خود منشا بسیار مسایل اجتماعی و فردی است - را میگیرد و احساس فعالیت و مثبت بودن را به همه شهروندان میدهد.
هدف این نوشته فقط طرح سوال است. اینگونه سوالات پاسخ آشکار و صفر و یکی ندارند و رسیدن به یک گزینه، مستلزم گفتوگو در سطح ملی بر اساس منطق و استدلال است. ولی نقطه شروع این گفتوگو پذیرفتن گزینههای دردناک و تلاش برای انتخاب گزینهای است که نهایتا درد و رنج و سختی را برای اکثریت جامعه کمتر کند.
* وضعیت نسبی درآمد شاغلان به بیکاران طبعا بر اساس ظرفیت اقتصادهای مختلف متفاوت است. وقتی می گوییم «به طور نسبی بهتر» منظور در مقایسه با بیکاران است و نه لزوما دستمزد مکفی برای زندگی راحت.
منبع: کانال تلگرامی حامد قدوسی
نظرات