اکونومیست پاسخ میدهد:
رکودهای اقتصادی چگونه آغاز میشوند؟
اگرچه اقتصاددانان اتفاقات مشخصی را به عنوان نشانههای افزایش احتمال وقوع رکود معرفی میکنند، با این حال نگاهی به گذشته نشان میدهد رکودهای اقتصادی ممکن است کاملا غیرمنتظره و بدون پیشبینیِ قبلی از راه برسند. در حالی که تحلیلها و اخبار این روزها در مورد وقوع رکود اقتصادی هشدار میدهند، اما بسیاری از علائم دورههای رکود پیشین دیده نمیشود.
در هفتههای اخیر جستجوها در گوگل در مورد رکود اقتصادی افزایش یافته است. واضح است که هرچه بازارها نوسانات بیشتری را تجربه میکنند، صحبتها، اخبار و تحلیلها در رسانهها در مورد خطر وقوع رکود هم بیشتر میشود.
به گزارش تجارتنیوز به نقل از اکونومیست ، با این حال این اخبار بسیاری از جستجوکنندگان را گمراه میکند. در ماه جولای اقتصاد آمریکا موفق شد 164 هزار شغل جدید ایجاد کند. در عین حال طی این ماه فروش در بخش خردهفروشی روند صعودی از خود نشان داد.
این وضعیت حتی برای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا هم تا حدی گمراهکننده است. او اخیرا افزایش احتمالات برای وقوع رکود اقتصادی را توطئهای در دوران ریاستجمهوری خود معرفی کرده است. اگرچه ادعای توطئه مضحک و نامعقول به نظر میرسد، اما تهدید رکود کاملا جدی است.
به عبارت دیگر، رکودهای اقتصادی ممکن است کاملا غیرمنتظره و بدون پیشبینی قبلی از راه برسند.
به سختی میتوان رکودی در گذشته را به خاطر آورد که به نوعی با بحران مالی در ارتباط نبوده باشد.
بخشی از سردرگمی و گمراهیهای امروز مربوط به بازار سهام و وقایع اقتصادی متفاوت در مقایسه با گذشته است. آخرین رکود اقتصادی در جهان در بحبوحه بحران مالی رخ داد؛ بحران مالی که تقریبا دو دهه قبلتر آغاز شده بود و بار دیگر با سقوط بازار سهام همراه شد. (در آگوست 2000 و سپتامبر 2001، شاخص S&P 500 و شاخص نزدیک به ترتیب بیش از 30 درصد و 60 درصد سقوط کردند.) در مقابل حالا شاخصها در بازار سهام آمریکا در همان سطحی که یک سال پیش بودند، قرار دارند.
به سختی میتوان رکودی در گذشته را به خاطر آورد که به نوعی با بحران مالی در ارتباط نبوده باشد. نویسنده اما اشاره میکند که رکود ممکن است بدون ریزش بازارهای مالی اتفاق بیفتد. در عین حال، اقتصاددانهایی که معتقدند رکودی رخ نمیدهد هم اندک نیستند.
یکی دیگر از علائم رکود این است که گزارشهای سه ماهه مربوط به بخش تولید در بیش از دو دوره روند نزولی داشته باشد. بهطور دقیقتر میتوان گفت، رکود زمانی اتفاق میافتد که بسیاری از متغیرهای اقتصادی از جمله تولید ناخالص داخلی، تولید صنعتی، اشتغال و غیره از روند صعودی به نزولی تغییر مسیر بدهند.
شوک در مدلهای اقتصاددانان اینگونه تعریف میشود: نابسامانی ناگهانی که اقتصاد را از شکل طبیعی خود خارج میکند. افزایش شدید قیمت نفت، وحشت بازارهای مالی، اقداماتی چون افزایش نرخ بهره یا اتخاذ سیاستهای ریاضتی هم میتوانند چنین تاثیراتی داشته باشند.
نرخ بهره بالاتر در حالی که برای برخی فشار محسوب میشود، برخی دیگر را در وضعیت دیگری قرار میدهد.
چنین شوکهایی ممکن است با محدود کردن منابع اعتباری یا فروش، فشارهایی بر شرکتها یا خانوارها اعمال کنند. آنها همچنین میتوانند تا زمان برطرف شدن شوک، مردم را برای به تاخیر انداختن سرمایهگذاریهای پیشنهادی ترغیب کنند.
استدلالها و توضیحات مبتنی بر شوک در مورد رکود اقتصادی معقول به نظر میرسد. بهعنوان مثال استدلال میشود که با کاهش قیمت سهام، نرخ بیکاری افزایش یافت.
با این حال به عقیده نویسنده علیت اقتصادی به ندرت تا این حد صریح و روشن است. چرا که نرخ بهره بالاتر در حالی که برای برخی فشار محسوب میشود، برخی دیگر را در وضعیت دیگری قرار میدهد. اگرچه شکست تولیدکننده بزرگ آسیب کارگران و سهامداران را به دنبال دارد اما در عین حال، فرصتهایی را برای رقبا به وجود میآورد تا نیروی کار و سرمایه بلاتکلیف را جذب کنند.
از این رو میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که تمام شوکهای اقتصادی منجر به رکود نمیشوند. در مواقعی هم که شوک رکود اقتصادی را به دنبال داشته، دلیل آن به مشکلات اقتصاد برای تطبیق با شرایط موجود مربوط بوده است.
به عنوان مثال، در دوره افزایش نرخ بهره، بانکها و وامدهندگان این فرصت را دارند تا از سودهای غیرمنتظره در جهت اشتغالزایی بهره ببرند اما احتمالا بسیاری ترجیح میدهند از آن برای سرمایهگذاری امن از جمله مامن اوراق قرضه دولتی استفاده کنند.
همچنین رکودها تنها اثر جانبی شوکها نیستند؛ بلکه دورههایی هستند که مردم و بنگاهها نمیتوانند از منابع ارزشمندی که وجود دارد، بهره لازم را ببرند.
در طول قرن گذشته، زمانی که دولتها مسئولیت جلوگیری از بروز رکود را داشتند، دوران رونقهای اقتصادی طولانیتر و دورههای رکود کمتر و ملایمتر شد. عمدتا هر زمان که کاهش تقاضا اقتصاد را تهدید میکند، دولتها و بانکهای مرکزی با استفاده از سیاستهای پولی و مالی وارد میدان میشوند. با این حال، تعهد آنها برای مبارزه با رکود اقتصادی خود از نقشی روانشناختی در بازار برخوردار است. وعده مقاومت در برابر رکود در بازار این اطمینان را به وجود میآورد که اقتصاد قدرت خود را حفظ خواهد کرد.
نویسنده اکونومیست در پایان تاکید میکند که این اعتماد اطمینان بیثبات و لغزنده است. کاهش نرخ بهره در دوران افزایش بدبینیها، اختیارات کمتری را برای تحریک اقتصاد در اختیار بانکهای مرکزی میدهد. از این رو، در مواجهه با رفتارهای متناقض و عجیب رهبران این ابزارها هم بهتدریج تضعیف میشوند.
در پایان میتوان اینطور نتیجهگیری کرد که رکودها تا حدود زیادی یک تصور ذهنی محسوب میشوند؛ به همین دلیل، برای درک این موضوع که چرا وضعیت اقتصادی دچار مشکل شده نیازی به یک تئوری توطئه نیست.
نظرات