چگونه پولها کوچک میشوند؟
اگر برای خریدن یک واحد از کالا در طی زمان، پول بیشتری را میپردازید، با پدیده تورّم (Inflation) در قیمت آن کالا مواجه هستید. وجود تورمی که تجربه کردهاید دو منشا احتمالی دارد. یا میزان ارزش کالا افزایش پیدا کرده است (که میتواند به دلیل کمیاب شدن کالا یا افزایش در قیمت نهادههای تولید آن
اگر برای خریدن یک واحد از کالا در طی زمان، پول بیشتری را میپردازید، با پدیده تورّم (Inflation) در قیمت آن کالا مواجه هستید. وجود تورمی که تجربه کردهاید دو منشا احتمالی دارد. یا میزان ارزش کالا افزایش پیدا کرده است (که میتواند به دلیل کمیاب شدن کالا یا افزایش در قیمت نهادههای تولید آن باشد) یا ارزش پولی که در دستان شماست، به نحوی کاهش یافته که برای همان کالا باید مقدار پول بیشتری پرداخت کنید.
اگر از بُعد پولی نگاه کنیم، پدیده تورم زمانی شروع شد که حاکمان تصمیم گرفتند پولهایی که ارزش ذاتی داشتند را با پولهایی با ارزش قراردادی جایگزین کنند. آنها سکههای طلا و نقره را که دیرزمانی به عنوان پول رایج برای مبادله بین مردم استفاده میشد، جمعآوری کردند. سکهها را ذوب کردند و با فلزات دیگری مثل نیکل، مس و سرب، سکههای جدید ضرب کردند و به عنوان پول رایج به مردم دادند. در این حالت، پول فقط یک ارزش «قراردادی» داشت و پشتیبان این قراردادِ ضمنی، قدرت حاکمه بود.
این روند تا چاپ اسکناس ادامه پیدا کرد، و با این ترفند، مقدار پول بیشتر -اما با ارزش ذاتی بسیار کمتر- در دسترس مردم قرار میگرفت.
اما تا این زمان هنوز پشتوانه پول رایج، خزانههایی مملو از طلا و جواهرات بود. به عبارت دیگر، اگر چه پول خود ارزش ذاتی چندانی نداشت، اما نمایانگر میزان مشخصی از داراییهای خزانه (عمدتا طلا) بود.
موج بعدی تورم پولی، زمانی شکل گرفت که حکومتها لزومی در حفظ پشتوانه طلا برای پول ملی خود ندیدند. این چنین شد که پول رایج، ارتباط مستقیم خود را با یک ارزش مرجع از دست داد، و تابع متغیرهای متعددی مانند سیاستهای پولی-مالی دولتها و قدرت اقتصادی و سیاسی کشورها شد. تورم از دیدگاه پولی، افزایش حجم پول (سکه یا اسکناس) غیرقابل تبدیل به طلا و بدون ارزش ذاتی است.
مفهوم تورم در اقتصاد کلان مدرن، افزایش قیمت در یک یا چند کالای معدود نیست، بلکه آن را برای رشد سطح عمومی قیمتها به کار میبرند. از طرف دیگر، تورم گرانی نیست. گرانی مفهومی ایستا و نسبی است. تورم گران «بودن» یک کالا نیست، گران «شدن» آن در طی زمانی معین است.
در اقتصاد امروزی، سه عامل اصلی موجب زایش و رشد تورم میشود:
- افزایش تقاضا/کمبود عرضه: زمانی که میزان تقاضای یک کالا از میزان عرضه آن پیشی بگیرد. یا زمانی که تقاضا ثابت است، اما عرضه کالاها و خدمات محدود میشود. برای مثال، کاهش تعداد مهندسان حرفهای نرمافزار در اثر مهاجرت، میتواند قیمت خدمات سطح بالای نرمافزاری را افزایش دهد.
- فشار هزینه: وقتی که افزایش در مواد اولیه، حقوق و دستمزد یا سایر نهادههای تولید، هزینه تولید کالا یا خدمات را بالا ببرد.
- افزایش نقدینگی: زمانی که سرمایه نقد زیادی در دست مردم است، اما کالا و خدمات به تناسب آن در جامعه وجود ندارد. سیاستهای انبساطی شدید، نقدینگی را به درون اقتصاد پمپاژ میکند.
در طول تاریخ حیاتِ جوامع، گونههای متفاوتی از تورم دیده شده است. بسته به بزرگیِ نرخ افزایش قیمتها، شاهد پدیدههای تورمی زیر خواهیم بود:
- ابرتور: این نوع تورم بسیار نادر است و معمولا زمان جنگ یا بحرانهای طبیعی و انسانی اتفاق میافتد. رشد قیمتها بیش از ۵۰% در یک ماه است. مانند تورم آلمانِ جمهوری وایمار (۱۹۹۲۱-۱۹۲۴) و زیمباوه (۲۰۰۸).
- تورم جهنده: این تورم اقتصاد را دچار بیثباتی میکند. قیمتها بیش از ۱۰% در سال افزایش مییابند. سرمایهگذاران خارجی از سرمایهگذاری منصرف میشوند و سیاستهای اتخاذ شده توسط دولتمردان شکست میخورد. در این مقیاس از تورم، نوسانهای ارزی و نرخ مبادلات امری طبیعی است.
- تورم جاری: در این حالت قیمتها بین ۳ تا ۱۰ درصد در یک سال صعود میکنند. گرچه نرخ این تورم پایینتر از دو نوع تورم بالاست، اما با این میزان از تورم هم بخش عرضه معمولا دچار اختلال میشود و عموم مردم توان تطابق با این شرایط را نخواهند داشت. علاوه بر آن، خرید و فروش سهام هم افت شدیدی را تجربه میکند.
- تورم خزنده: قیمتها حدود ۳% در سال زیادتر میشوند. این نرخ تورم نشانهای از سلامت اقتصاد است و به دلیل اثرات خوبی که در تعادل بازارها و افزایش میزان سرمایهگذاریها دارد، مطلوب اکثر اقتصاددانان است.
گاهی اوقات، اقتصاد در مقاطعی دچار تورم در داراییها میشود. این تورم تقریبا در تمام مدت سال وجود دارد. برای مثال، در فصل بهار بازرگانان تقاضای بیشتری برای سوخت دارند و قیمت نفت و گاز صعود میکند، چون تابستان فرصت بهتری برای حملونقل کالا است.
اما بد نیست کمی هم درباره پدیده جالب ضدتورم بدانیم. همانگونه که از نامش پیداست، این مفهوم نقطه مقابل تورم است و زمانی ظهور میکند که قیمتها در یک بازه زمانی فروکش کنند. این پدیده به ندرت در اقتصاد اتفاق میافتد. برای مثال، در اقتصاد آمریکا سال ۲۰۱۴ در بخش نفت و گاز شاهد ضد تورم بودیم. در حالی که قیمت مسکن به صورت آهسته و پیوسته در حال افزایش بود. سه عامل مهم زیر، زمینه را برای ضدتورم آمادهتر میکنند:
- کاهش تقاضا: در این حالت کسبوکارها مجبور به کاهش قیمت میشوند و رقابت قیمتی به وجود میآید.
- تغییرات فناوری: پیشرفت فناوری علاوه بر اینکه قیمت خودِ کالاهای مبتی بر فناوری بالا (high-tech) را کاهش میدهد، با افزایش بهرهوری در فرآیند تولید کالاها و خدمات، قیمت تمامشده آنها را پایین میآورد.
- نرخ مبادلات: به عنوان نمونه، اگر چین ارزش یوان را در مقایسه با دلار آمریکا پایین نگه دارد، هزینه تولید چین از آمریکا پایینتر میشود و در نتیجه قیمت تمام شده کالا در این کشور ارزانتر از آمریکا خواهد شد. (که البته این شرایط به نوبه خود، صادرات چین را به آمریکا افزایش خواهد داد.)
گاهی ممکن است تورم و ضدتورم به طور همزمان اتفاق بیفتد، به طوری که برخی از گروههای کالایی دچار تورم و برخی دیگر دچار ضدتورم شوند. از آنجا که نرخ تورم محاسبه شده توسط بانکهای مرکزی، میزان رشد در میانگین وزنی قیمت در کالاها و خدمات اساسی است، تورم کل اقتصاد را برآیندِ شدت و ضعف تورم در گروههای مختلف کالایی تعیین میکند. معمولا بانکهای مرکزی تلاش میکنند قیمتها را در فرآیندی مستمر و دقیق پایش کنند، و بر مبنای گزارشهای بهروز و واقعی، سیاست پولی مناسب را طراحی کنند.
نظرات