تحصیلات عالی رایگان: مرثیهای برای یک رویا
رایگان بودن یا نبودن تحصیلات همیشه موضوع بحث بوده است. عدهای از تحصیلات عالی رایگان حمایت میکنند و هستند کسانی که این شیوه از تحصیل را مناسب نمیدانند. در کشور خودمان دیدهایم که طبقه متوسط و مرفه مدارس غیرانتفاعی را به مدرسههای دولتی ترجیح میدهند. در سالهای اخیر کیفیت مدارس غیرانتفاعی رشد کرده است. از […]
رایگان بودن یا نبودن تحصیلات همیشه موضوع بحث بوده است. عدهای از تحصیلات عالی رایگان حمایت میکنند و هستند کسانی که این شیوه از تحصیل را مناسب نمیدانند. در کشور خودمان دیدهایم که طبقه متوسط و مرفه مدارس غیرانتفاعی را به مدرسههای دولتی ترجیح میدهند. در سالهای اخیر کیفیت مدارس غیرانتفاعی رشد کرده است. از طرف دیگر خلوت شدن مدارس دولتی به کیفیت تحصیلی اقشار ضعیفتر کمک میکند.
اما در تحصیلات عالی هنوز مشکل بزرگی وجود دارد. بهترین دانشگاههای کشور رایگان هستند، ولی برای بهرهمند شدن از کیفیت آموزش پایینتر باید پول پرداخت کنیم. آیا اقتصاد میتواند این شیوه را تایید کند؟ پیتزای خوب رایگان است، اما اگر پیتزای بدتر میخواهید باید پول را بدهید!
چه کسی پول تحصیل دانشجویان را پرداخت میکند؟
تحصیل در دانشگاه سراسری در عمل رایگان نیست. از یکسو برای ورود به این دانشگاه رقابت وجود دارد. از سوی دیگر اگر کسی وارد دانشگاه بشود، جا را برای دیگر متقاضیان ورود تنگ میکند. صندلی دانشگاه، درست مثل صندلی سینما یک کالای رقابتی و محرومکردنی است. چنین کالایی حتما رایگان نیست.
وقتی چیزی نباید رایگان باشد، اما برای استفاده از آن کسی پولی از شما نمیگیرد، یعنی دیگران در جایی دیگر پول آن را پرداختهاند. درست مثل غذای نذری.
ممکن است فکر کنید دولت دارد پول تحصیل دانشجوها را میدهد؛ اما دولت از کجا این پول را تامین میکند؟ از مالیات، از پول نفت، از بانک مرکزی و در یککلام از منابع عمومی؛ یعنی تکتک مردم دارند هزینه تحصیل در دانشگاههای سراسری را پرداخت میکنند. در همین لحظه که در حال خواندن این مقاله هستید، دارید پول تحصیل عدهای را میپردازید.
یک نفر پول ناهار من را بدهد
طبیعی است که دولت پول عموم مردم را برای کالاهای عمومی خرج کند. کالاهای عمومی رقابتی نیستند و هیچکس نمیتواند دیگران را از آنها محروم کند. اتوبان، امنیت ملی و بهداشت، کالاهایی عمومی هستند؛ اما مگر تحصیل در دانشگاه شریف کالایی عمومی است که عموم مردم پول آن را بدهند؟ یک نفر میخواهد درس بخواند و برای خودش آینده بهتری بسازد. چرا ما باید پولش را بدهیم؟ وقتی فکر میکنیم که تعداد زیادی از این فارغالتحصیلها کشور را ترک میکنند، اوضاع وخیمتر میشود.
یک مغالطه معروف این است که در نهایت عموم مردم از فواید تحصیل یک دانشجو بهرهمند میشوند. فعالیتهای یک انسان تحصیلکرده آثار جانبی مثبت دارد و برای جامعه اضافه رفاه به همراه میآورد.
پرسش اینجا است که آیا کتابخواندن من آثار جانبی مثبت ندارد؟ آیا مردم حاضرند پول خرید کتابهای من را بپردازند؟ آیا تولید خودرو، غذا و خبر هیچ سودی به عموم مردم نمیرساند؟ چرا از آنها حمایت نمیشود؟
آیا باید از هر کاری که آثار جانبی مثبت داشته باشد حمایت کنیم؟
زمانی همه برای استفاده از یک کالا پول میدهند که هیچکس حاضر نیست هزینه بهرهمندی از منافع این کالا را بپردازد، ولی همه میخواهند از آن استفاده کنند: کسی برای تمیز کردن کوچه نظافتکار استخدام نمیکند، اما همه کوچهای تمیز میخواهند؛ بنابراین دولت پول نظافت را از همه میگیرد.
میان این همه خواهندگان به من چه رسد؟
برخی معتقدند که باید تحصیلات عالی رایگان باشد تا طبقات پایین جامعه هم فرصت داشته باشند به دانشگاه وارد شوند. بهبیاندیگر هدف از تحصیلات عالی رایگان ایجاد یک فرصت برابر آموزشی است؛ اما آیا واقعا فرصتی برابر وجود دارد؟
تقاضا برای هر کالای مطلوبی که ارزان باشد زیاد میشود. تعداد کسانی که در آزمون سراسری ثبتنام میکنند نشان میدهد که تقاضا برای ورود به دانشگاه زیاد است. به خاطر این تقاضای بالا، برای ورود به دانشگاه صف تشکیل میشود. همین صف باعث میشود که رقابت برای ورود به دانشگاه سخت باشد. طبیعتا ثروتمندها راحتتر میتوانند از پس این رقابت سنگین بربیایند.
طبقات ضعیف نمیتوانند از عده این مخارج بربیایند، اما آنها در تامین مخارج تحصیلی کسانی مشارکت میکنند که هیچ نیازی به کمکهزینه تحصیلی ندارند.
کلاس کنکور، کتاب کمکآموزشی، آزمون آزمایشی، معلم خصوصی و مواردی ازایندست هزینه زیادی دارند که اقشار کمدرآمد به سادگی از عهده آنها برنمیآیند. دانشآموزان برای این که از سد رقابت عبور کنند و به دانشگاهی مثل شریف وارد شوند، به محیطی آرام برای مطالعه نیاز دارند. دسترسی به این محیط برای طبقه ضعیف دشوارتر است.
قبول شدن در دانشگاههای رایگان، هزینههای زیادی دارد.
تمام هزینهها به همینجا محدود نمیشود. کسی که در دانشگاه درس میخواند، در طول مدت تحصیلش کار نمیکند و فرصت به دست آوردن حقوق این کار را از دست میدهد. میدانیم که هزینه فرصت هزینهای واقعی است. آیا اقشار کمدرآمد میتوانند 4 سال زندگی بدون حقوق را تحمل کنند؟
طبقات ضعیف نمیتوانند از عده این مخارج بربیایند، اما آنها در تامین مخارج تحصیلی کسانی مشارکت میکنند که هیچ نیازی به کمکهزینه تحصیلی ندارند. آیا میتوانیم ادعا کنیم که تحصیلات عالی رایگان عادلانه است؟
تحصیلات بیش از نیاز جامعه
چه کسی شکلات مجانی نمیخواهد؟ حتی اگر دیابت داشته باشیم، میتوانیم شکلات مجانی را به یکی از دوستانمان هدیه بدهیم. تحصیلات رایگان هم به همین شکل است. به خاطر قیمت پایین برای ورود به دانشگاه مازاد تقاضا وجود دارد. برای همین کسانی که به تحصیلات نیاز ندارند هم از خیر این کالای «مفت و مجانی» نمیگذرند.
این افراد حتی ممکن است در رشتههایی تحصیل کند که جامعه به آنها نیازمند نیست. آیا ما به این تعداد فارغالتحصیل رشتههای جنگلداری، آمار و زیستشناسی جانوری نیاز داریم؟ جالب است بدانید که نیمی از فارغالتحصیلهای محیطزیست، 40 درصد از کسانی که علوم کامپیوتر خواندهاند و یکچهارم آنهایی که در رشته حقوق تحصیلکردهاند، بیکار هستند. بعید است که آن نیمه دیگر فارغالتحصیلان جنگلداری در حال مراقبت از جنگلهای کشور باشند. ریشه این مازاد عرضه نیروی کار در کجا است؟ آیا این آمار و ارقام هیچ معنایی ندارند؟
نتیجه این حمایت، جمعیت کثیری از فارغالتحصیل است که هیچ استفادهای از مدرک تحصیلی خود نمیکنند و فقط برای مدت 4 تا 10 سال از فعالیت اقتصادی به دور بودهاند. حالا بعد از 10 سال باید همهچیز را از نو شروع کنند؛ مثلا کسی با مدرک دکترای ذرات بنیادی، به عنوان یک راننده تاکسی بیتجربه مشغول به کار میشود. آیا این فرد اشتباه کرده که در رشته ذرات بنیادی دکترا گرفته است؟ خیر. هر فرد عاقلی یک کالای مطلوب و مجانی را قبول میکند. اشتباه اصلی در مجانی بودن این کالا است. تحصیلات ناعادلانه رایگان، کارآمد هم نیست.
آیا واقعا علم بهتر است از ثروت؟
فرض اساسی برای ارائه تحصیلات عالی رایگان این است که فقرا فرصت ثروتمند شدن را داشته باشند. اگر بپرسند «آیا رابطهای بین تحصیلات و درآمد وجود دارد؟» ممکن است جوابمان مثبت باشد؛ اما اگر بپرسند «آیا بیشتر ثروتمندها تحصیلکرده و بیشتر تحصیلکردهها ثروتمندند؟» در مورد پاسخ خود تردید میکنیم.
آیا عموم مردم هزینه یادگیری حرفههای مختلف را پرداخت میکنند؟
بررسیهای آماری نشان میدهد که نرخ بیکاری در افراد تحصیلکرده بیشتر از بیکاری کل کشور است. از سوی دیگر مقدار پولی که مردان ایرانی در طول عمرشان دریافت میکنند با گرفتن مدرک کارشناسی 10 درصد کاهش مییابد؛ و نرخ مشارکت مردان ایرانی پنج برابر بیشتر از مشارکت زنان است.
به این دلیل بالارفتن سطح تحصیلات عمومی، باعث بالا رفتن درآمد ملی نخواهد شد. بلکه بخش زیادی از نیروی کار برای مدت 4 سال از محیط کسبوکار دور میمانند. اگر هر دانشجو به مدت 4 سال در خانه میخوابید وضع اقتصادی کشور بهتر از این بود.
شغل بدون مدرک، یا مدرک بدون شغل؟
«ما پول خرج میکنیم که پول کمتری در بیاوریم.» در سال 1395 دانشگاه تهران 7 هزار میلیارد، دانشگاه شهید بهشتی 3 هزار میلیارد، دانشگاه صنعتی شریف 2.5 هزار میلیارد، دانشگاه امیرکبیر 2.2 هزار میلیارد، دانشگاه علامه طباطبایی 2 هزار میلیارد و دانشگاه علموصنعت 1.8 هزار میلیارد تومان بودجه داشتند. با بودجه این شش دانشگاه میشد 100 هزار شغل پایدار ایجاد کرد. حدس بزنید این 6 دانشگاه چند دانشجو دارند؟ کمی بیش از 100 هزار دانشجو!
میگوییم هدف از تحصیلات رایگان حمایت از اقشار کمدرآمد است؛ اما فکر میکنید خود آنها کدام را ترجیح میدهند: شغل پایدار بدون مدرک، یا مدرک تحصیلی بدون شغل؟ کدام مورد برای جامعه رفاه بیشتری به همراه میآورد؟
تحصیل عالی رایگان و اخلاق
همانطور که گفتیم هیچ ایرادی ندارد که همه ما برای استفاده از یک کالای عمومی پول بدهیم. همچنین از نظر اقتصاد هیچ فرقی ندارد که پول را به شما بدهند و بعد آن را پس بگیرند یا از ابتدا سهم شما را نپردازند. این که کسی دلش بخواهد به تحصیل نیازمندان کمک کند، ایرادی ندارد، حتی خوب هم هست؛ اما آیا میتوانیم مردم را مجبور کنیم که برای نیاز کسی دیگر پول بدهد؟
در تمام طول تحصیلات کارشناسی خود فقط یک دانشجوی نیازمند دیدم. تمام دانشجوهای دیگر از تحصیل رایگان بهرهمند شده بودند برای این یک نفر. تحصیلات عالی رایگان نهتنها اثر مثبتی به همراه ندارد، بلکه مضراتش به مراتب بیشتر از فواید آن است. از منظر اقتصادی، یارانه تحصیلی در نیروهای بازار اختلال ایجاد میکند. اختلالی که نه کارآمد است و نه عادلانه. میدانیم که در دل این یارانه یک رویا خوابیده است. رویای توسعه و اعتلای علمی و اقتصادی کشور؛ اما نتیجه نهایی چیزی بیشتر از مرثیهای برای این رویا نیست.
نظرات