هفت چالش پیشروی تجارت جهانی
همین لحظه که شما در حال خواندن این مقاله هستید، ممکن است یک کیف مارک فندی همراهتان باشد، کفش مارک آدیداس پوشیده باشید و فریم عینکتان ساخت کشور سوییس باشد و البته بهاحتمالزیاد همین متن را با گوشی هوشمند خود که شاید ساخت کمپانی اپل باشد بخوانید. اگر از ظاهر شما بگذریم، با کمی توجه
همین لحظه که شما در حال خواندن این مقاله هستید، ممکن است یک کیف مارک فندی همراهتان باشد، کفش مارک آدیداس پوشیده باشید و فریم عینکتان ساخت کشور سوییس باشد و البته بهاحتمالزیاد همین متن را با گوشی هوشمند خود که شاید ساخت کمپانی اپل باشد بخوانید. اگر از ظاهر شما بگذریم، با کمی توجه به دوروبرتان کالاهای ساخت کشورهای دیگر بالاخص چین نیز بهوفور موجود است. کاملا روشن است که شما مصرفکننده یک سری کالای خارجی هستید.
بسیاری از وسایلی که ما استفاده میکنیم؛ یا مستقیما در کشوری دیگر ساختهشدهاند و یا قطعات آن در کشور دیگری ساختهشدهاند. در کنار تمام اینها احتمالا در برنامههای خبریِ رسانهها و صفحات روزنامهها اخبار مربوط به تجارت جهانی و نیاز به توانمندسازی داخلی را خواندهاید. مواردی که گفته شد، مبحثی به نام تجارت بینالمللی را به وجود میآوردهاند که درعینحال که کشورهای مختلف نیازمند آن هستند، نگرانیهایی درباره وابستگی بیشازاندازه به آن نیز وجود دارد.
اتومبیل آمریکایی را چه کشوری میسازد؟
شاید مطرح کردن این سوال عجیب به نظر برسد و با خود بگویید که هوندا آکوردی که در ایالت اوهایو تولید میشود آمریکایی نیست؟ اما من از شما سوال میکنم آیا تویوتا و یا مزدایی که تقریبا 40 درصد قطعات آنها در ژاپن تولید میشود، آمریکایی هستند؟
اگر بخواهیم بیشتر کندوکاو کنیم، مسئله سختتر و سختتر میشود. بهطور مثال گفته میشود که اتومبیلی که در آمریکا، کانادا و مکزیک ساخته شود، اتومبیل آمریکایی محسوب میشود. اما اتحادیه کارگران خودروسازی آمریکا اعتقاددارند که خودروهایی که در آمریکایشمالی ساخته میشوند، با استفاده از نیروی کار خارجی تولید میشوند و یا عدهای اعتقاددارند خودروهایی که توسط ژاپن در خاک آمریکا تولید میشوند خودروی خارجی هستند.
چراکه اولا مشاغلی که برای ساختن اتومبیل لازم است، توسط سازندگان (ژاپنیها) ایجاد شده است، ثانیا نزدیک به 40 درصد قطعات از ژاپن وارد آمریکا میشود و در ساخت ماشین استفاده میشود و ثالثا سود حاصل از ساخت خودرو به کشور ژاپن منتقل میشود. همانطور که میبینید با رفتن دنیا به سمت جهانیشدن، حتی اینکه بخواهیم بگوییم یک کالا دقیقا تولید چه کشوری است، برای ما دشوار میشود.
از معاوضه کالایی تا تجارت در سطح جهانی
تولید محصولات مختلف در یک کشور همواره یکی از چالشبرانگیزترین مسائل در سیاستگذاری بوده است. تعیین این موضوع که به چه میزان باید تولید کرد و چه چیزی باید تولید کرد مهمترین موضوع برای سیاستگذارن است. انسانهای نخستین و جوامع بدوی ناچار بودند هر آنچه که میخواهند را خودشان تولید کنند اما به دلیل نبود منابع کافی برخی نیازهایشان بیپاسخ میماند. با پیشرفت جوامع بشری کمکم انسانها متوجه شدند که میتوانند کالایی که خود توانایی تولید آن را ندارند، از کسی که توانایی تولید آن را دارد، خریداری کنند و در عوض چیزی که آن شخص نمیتواند تولید کند را به او بفروشند و این شروع تجارت و بعدتر تجارت بینالملل بوده است.
قطعات خودرویی کرهای در چین تولید و در ایران مونتاژ میشود. این خودرو کجایی است؟
تجارت بینالمللی در دنیای امروز و با پیشرفت تکنولوژی و ارتباطات تغییرات بسیاری کرده است. تجارت بینالملل برای کشورهای درحالتوسعه میتواند بهمثابه یک فرصت باشد که با استفاده از آن، کالاهایی را تولید کرده و به کشورهای دیگر صادر کنند. این کار هم باعث ایجاد اشتغال در داخل کشورها میشود و هم از این طریق درآمدی کسب میکنند. در دنیای امروز کشورها بااینکه خود میتوانند برخی کالاها را با کارایی خوبی در داخل تولید کنند اما این کار را نکرده و آن کالا را از کشورهای دیگر وارد میکنند.
ایالاتمتحده آمریکا به وسعت یک قاره است و منابع انسانی و طبیعی فراوانی دارد. بهطوریکه میتواند بسیاری از کالاهای موردنیازش را با کارایی بالا تولید کند. اما میبینیم بسیاری از کالاها چون؛ قهوه، موز و کاکائو را وارد میکند. آمریکا میتواند بدون کاهش قابلملاحظهای در سطح زندگی شهروندانش در انزوای کامل به حیات خود ادامه دهد و تجارت بینالمللی را بهطور کامل کنار بگذارد. اما چه اتفاقی میفتد که این کار را نمیکند؟ پاسخ چنین سوالاتی را اقتصاددانانی که بر روی تجارت بینالملل کار کردهاند بهروشنی دادهاند.
زمانی که واردات از تولید کمهزینهتر است
همانطور که گفته شد کشورهایی چون آمریکا میتوانند در انزوای کامل و بدون تجارت به حیات خود ادامه دهند و درعینحال که توانایی تولید کالایی را در داخل کشور دارند آن را وارد میکنند. یکی از دلایل این اقدام این است که واردات آن کالا برایشان بسیار کمهزینهتر از تولید آن در داخل کشورشان میشود.
بهطور مثال ممکن است دستمزد نیروی کار در چین بسیار پایینتر از آمریکا باشد. در این حالت هزینه تولید پارچه در چین کمتر از آمریکا میشود و این خود باعث شکلگیری تجارت میان دو کشور میشود. این مبحث موجب به وجود آمدن نظریههای مزیت در فضای تجارت بینالملل شده است که در مقالات بعدی به آن میپردازیم.
اقتصاد علم تخصیص است
یکی دیگر از اتفاقاتی که باعث به وجود آمدن تجارت میشود، همان عبارتِ تعریف علم اقتصاد است یعنی: «استفاده از منابع محدود برای برطرفکردن نیازهای نامحدود» طبق این عبارت میدانیم که منابع هر کشوری محدود است. در نتیجه ممکن است تولید یک سری کالاها این منابع محدود را با سرعت بیشتری به سمت تمامشدن سوق دهند. بنابراین در چنین زمانی کشورها برای حفظ منابع خود به فکر تجارت و واردکردن کالاها از کشورهای دیگر میافتند.
ممکن است تولید یک سری کالاها این منابع محدود را با سرعت بیشتری به سمت تمامشدن سوق دهند. بنابراین در چنین زمانی کشورها برای حفظ منابع خود به فکر تجارت و واردکردن کالاها از کشورهای دیگر میافتند.
بهطور مثال در کشوری که با مشکل کمآبی و یا خشکسالی دستبهگریبان است، کاشت محصولات آببر چون؛ هندوانه، پسته و نظایر آن، تنها باعث زودتر تمام شدن منابع آبی آن کشور میشود. چنین کشورهایی باید سیاستهای تجاری خود را به سمت واردات کالاهای آببر و کاشت و صادرات کالاهایی که کمتر به آب نیاز دارند ببرند.
چالشهای پیشروی تجارت بینالملل
اقتصاد بینالملل طی دو قرن گذشته با تلاشی که اقتصاددانانی چون آدام اسمیت، دیوید ریکاردو، جان استورات میل، آلفرد مارشال، جان مینارد کینز و پل ساموئلسون انجام دادهاند، تحولات و رشد بسیاری کرده است. در نظریههای اقتصادی که در تجارت بینالملل مطرح شدهاند، معمولا برای سادگی، جهانی با دو کشور، دو کالا و دو عامل تولید در نظر گرفته میشود. علاوه بر این فرض میشود که هیچگونه محدودیت و موانع تجاری وجود ندارد و تحرک کامل عوامل تولید در داخل کشور و عدم تحرک عوامل تولید در سطح بینالمللی وجود دارد. همچنین فرض میشود که بازارهای کالا و عوامل تولید رقابت کامل هستند و هزینههای حملونقل صفر است.
با اینکه این فروض بسیار از دنیای واقعی فاصله دارد اما این نظریهها توانستهاند تا حد بالایی تجارت بینالملل و اتفاقاتی که در طی آن برای کشورهای مختلف میافتد را توضیح دهند. نتایج به دست آمده از این محدودیتها توانستهاند به دنیای واقعی راه پیدا کنند و آن را توضیح دهند. بهطور کلی نظریههای تجارت بینالملل به بررسی منافع ناشی از تجارت، دلایل محدودیتهای تجاری و آثار آنها، سیاستهای تجارت بینالملل، رفاه و مسائل اینچنینی میپردازند. از سوی دیگر اقتصاد بینالملل همواره با یک سری چالش روبهرو بوده است. مطالعه نظریهها و سیاستهای اقتصاد بینالملل این کمک را میکند که به درک بهتری از این چالشها برسیم و راهحلی برای برونرفت از آنها ارائه کنیم. در ادامه چالشهای اقتصاد بینالملل را بیان خواهیم کرد.
1- حمایت گرایی تجاری در کشورهای پیشرفته
با مطالعه نظریههای که درباره تجارت بینالملل وجود دارد، به این نتیجه میرسیم که بهترین سیاست برای کشورهای جهان، پیروی از تجارت آزاد است. با تجارت آزاد هر کشور در تولید کالایی که در آن کارایی بیشتری دارد، متخصص میشود و با تولید آن کالا و صادر کردنش به کشورهای دیگر میتواند، در نقطهی بالاتری از منحنی امکانات تولیدش قرار بگیرد.
بهترین سیاست برای کشورهای جهان، پیروی از تجارت آزاد است.
البته در دنیای واقعی همواره محدودیتهایی بر سر راه تجارت آزاد وجود داشته است و کشورها به حمایت بیشازحد از صنایعی که در آنها دارای مزیت نسبی نیستند، میپردازند. در حال حاضر این مشکل با تقسیم دنیا به سه ناحیه بزرگ تجاری حادتر شده است. این مناطق شامل آمریکایشمالی (شامل ایالاتمتحده آمریکا، کانادا و مکزیک)، منطقه تجاری اروپا و منطقه تجاری تعریفنشده و کوچکتر آسیا میشود.
2- نوسانات و عدم تعادل وسیع نرخهای ارز
اینکه نرخهای ارز دارای نوسانات بسیار زیادی میشوند و با بینظمی و عدم تعادل روبهرو هستند، مسئله واضحی است اما بیشتر از هر چیز این نوسانات به تجارت بینالملل لطمه میزنند و آن را با مشکل روبهرو میکنند. نوسانات نرخ ارز باعث درهمریختگی و آشفتگی میشوند و حرکت جهان به سمت تخصصیشدن در صنایع را با مشکل روبهرو میکنند.
3- افزایش رقابت بینالمللی کشور چین و ترس از کاهش اشتغال
این روزها پای هر کالایی که مصرف میکنیم، ساخت چین حک شده است. اینکه چین در حال گرفتن بخش بزرگی از بازار جهانی (حتی در کشورهای پیشرفته) است، باعث نگرانی بسیاری از سیاستمداران و اقتصاددانان شده است. چین جمعیتی نزدیک به 1.4 میلیارد دارد و بخش از این جمعیت همچنان در روستا زندگی میکنند و در بخش کشاورزی فعالیت میکنند. نیروی کار در چین دارای دستمزد پایینی است و این دستمزد پایین یک مزیت بزرگ رقابتی در بازار بینالمللی برای چین به وجود آورده است.
در حال حاضر چین یکی از بزرگترین واردکنندگان جریان عظیم سرمایهها و فناوریها از کشورهای پیشرفته صنعتی است و میتواند کالاهای بسیار بیشتری با هزینه کمتر نسبت به کشورهای ثروتمند تولید و روانه بازار کند. چالش بزرگ کشورهای پیشرفته و یا حتی تمام دنیا این است که چگونه با این وضعیت در صحنه رقابت جهانی باقی بمانند و از بیکاری در کشورشان جلوگیری کنند؟ در حالی که بازارها هر روز از کالاهای ارزان چینی پر میشوند، چگونه چرخهای تولید را بچرخانند؟
5- بحرانهای مالی در اقتصادهای متکی بر بازار و چالش ساختار اقتصاد
از ابتدای دهه 90 میلادی بحرانهای مالی در کشورهایی که اقتصادشان متکی به بازار است به وجود آمده است که ثبات نظام پولی بینالمللی را مورد تهدید قرار داده است. اگر چه پیشرفتهای قابلتوجهی در ساختار اقتصادهای مبتنی بر بازار طی سالها گذشته به وجود آمده است اما همچنان نیاز به تحولات وجود دارد. مطالعه اقتصاد بینالملل میتواند به درک بهتر ماهیت این چالشها و ارزیابی تلاشهای اخیر در رفع این مشکلات کمک کند چراکه این بحرانها میتوانند با افزایش بیثباتی نظام پولی، تجارت بینالملل را به خطر بیندازند.
6- فقر شدید در بسیاری از کشورهای درحالتوسعه
درست است که کشورهای در حالتوسعهای چون چین و هند رشد اقتصادی بالایی دارند اما بسیاری از فقیرترین کشورهای درحالتوسعه مانند کشورهای آفریقایی با فقر شدید، رکود تورمی، بدهیهای خارجی و تفاوت سطح طبقاتی بالا، دستوپنجه نرم میکنند که این اتفاق خود فرآیند تجارت بینالملل را با مشکل روبهرو میکند. اگر بهدرستی برای تجارت بینالمللی در چنین کشورهایی تصمیم گرفته نشود، تجارت میتواند از یک فرصت تبدیل به یک تهدید شود.
هند، میتواند چین بعدی باشد!
دنیایی که بیشتر از یک میلیارد نفر از مردمش با درآمد روزانهی کمتر از یک دلار زندگی میکنند و سالانه میلیونها نفر در اثر قحطی و گرسنگی از دنیا میروند، هم از نظر اخلاقی دنیایی غیرقابلقبولی است و هم به سختی میتوان انتظار صلح و آرامش را در آن داشت بنابراین نیاز جدی به حل این معضل در سطح جهانی وجود دارد. تجارت بینالملل میتواند تا حد زیادی این مشکلات و فقر را در کشورهای درحالتوسعه از بین ببرد البته اگر برای آن برنامهریزی صحیح و اصولی انجام بگیرد.
7- چالش جهانیشدن
همانطور که در مقالات پیشین نیز به آن اشاره کردیم، جهانیشدن اتفاقی است که گریزی در برابر آن وجود ندارد. به عقیده بسیاری از اقتصاددانان، جهان امروز در شرف انقلابی چون انقلاب صنعتی قرار دارد. در راستای جهانیشدن اقتصادهای دنیا یکپارچه میشوند. بخشی از این یکپارچگی از طریق جریانهای کالایی، تجاری و پولی، انتقال افکار، مهاجرت نیروی کار و تسهیلات فراهمشده از طریق انقلاب ارتباطات و حملونقل به وجود میآید.
جهانیشدن باعث نزدیک شدن سلیقههای مردم در سرتاسر جهان میشود و این خود جریان مبادله کالاها و خدمات میان کشورها را افزایش میدهد. بنگاهها ترجیح میدهند قطعات موردنیاز خود را از سرتاسر دنیا و با هزینه کمتر خریداری کنند. نیروی کار خود را از مناطق ارزانتر استخدام کنند و سرمایه و فناوری خود را برای بازدهی بیشتر به نقاط کارآمد و مولد جهان منتقل کنند. جهانیشدن موضوع بسیار مهمی است و با توجه به آنکه نمیتوان از وقوعش اجتناب کرد باید برای مواجه با آن در کمهزینهترین حالت ممکن آماده بود.
سخن آخر
جهانیشدن به دلیل گرفتاریها و مشکلاتی چون افزایش نابرابری و درآمد کشورهای جهان، کار کردن کودکان، آلودگی محیطزیست و… که به وجود آورده است، مورد نقد بسیاری قرار گرفته است. این انتقادات باعث شکلگرفتن نهضت ضدجهانیشدن، شده است اما نکتهای که وجود دارد این است که بسیاری از این هجمهها گمراهکننده است.
جهانیشدن به میزان باز یا بسته بودن اقتصاد، فناوری و عقاید و افکار کشورها بستگی دارد و اگر بدانیم که چگونه با آن روبهرو شویم اتفاق خوبی میتواند برای ما رقم بزند. با توجه به چالشهایی که در این مقاله بررسی شد و نظر به اینکه روزبهروز وابستگی کشورها به یکدیگر بیشتر میشود، آشنایی با اصول تجارت بینالملل یکی از مهمترین مسائل دنیای امروز ما است.
نظرات