حمله لشکر گیگها به بازار کار ایران
معمولا واژههای نوظهور در علم اقتصاد خبر از تحولی جدید میدهند که میتواند تمام زندگی ما را تحت تاثیر قرار بدهد. این تغییرات شاید مثبت باشند، اما معمولا در روزهای نخست هیچ قانونی برای آنها وضع نشده است. عده زیادی در این فضای بیقانون قربانی میشوند و بهای زیادی پرداخت میشود تا شرایط به تعادل
معمولا واژههای نوظهور در علم اقتصاد خبر از تحولی جدید میدهند که میتواند تمام زندگی ما را تحت تاثیر قرار بدهد. این تغییرات شاید مثبت باشند، اما معمولا در روزهای نخست هیچ قانونی برای آنها وضع نشده است. عده زیادی در این فضای بیقانون قربانی میشوند و بهای زیادی پرداخت میشود تا شرایط به تعادل برسد. اقتصاد گیگ یا مشاغل گیگی یکی از همین پدیدههای جدید هستند که حالا برای دنیا اهمیت پیداکردهاند.
شاید در ابتدا به نظر برسد درهرصورت داشتن شغل از بیکاری بهتر است و ما باید به هر چیزی که نرخ بیکاری را پایین میآورد احترام بگذاریم. اما وقتی اخبار خودکشی رانندگان NYC و اوبر را میشنویم، وقتی به شرایط کار در شرکتهایی مثل مکدونالد نگاه میکنیم و وقتی فکر میکنیم این مشاغل به ایران هم وارد شدهاند، نمیتوانیم تنها به روی روشن ماه نگاه کنیم.
مشاغل گیگ چه هستند؟
برادر شما به خانه میآید و میگوید کار پیدا کرده است. چه فکر میکنید؟ احتمالا او باید هرروز ساعات مشخصی را به محل کار برود، وظایفی را انجام دهد و حقوق ماهانه بگیرد. عیدی، اضافهکار، بیمه، حق ماموریت و مرخصی بخشی از حقوقی است که کارفرما به او اعطا خواهد کرد.
در روزهای تعطیل مثل تعطیلات عید درآمد او قطع نخواهد شد. یک ماه از سال را میتواند در مرخصی سپری کند و اگر از این حق استفاده نکند درآمد بیشتری کسب خواهد کرد. او یک شغل ثابت دارد که شاید تنها به خاطر پیدا کردن شغلی بهتر آن را رها کند. البته تا آن روز هرسال حقوقش بیشتر و بیشتر خواهد شد… این تصوری است که بیشتر ما از اشتغال داریم.
شغلهای گیگی متفاوت هستند. در بیشتر موارد قراردادی وجود ندارد و موقعیت شغلی بهصورت موقت تعریف میشود.
اما شغلهای گیگی به این شکل نیستند. در بیشتر موارد قراردادی وجود ندارد. موقعیت شغلی بهصورت موقت تعریف میشود. کسی ساعت کاری تعیین نمیکند. وظایف عموما ساده و غیرتخصصی هستند و فرد بهسادگی میتواند با فردی دیگر جایگزین شود. درآمد فقط در ازای کار انجامشده کسب میشود و مرخصی و تعطیلی حتی اگر برای یک عمل جراحی حیاتی گرفته شوند باعث کم شدن درآمد فرد میشوند.
در اقتصاد گیگ افزایش حقوق وجود ندارد و در بیشتر موارد اگر کارگر یا کارمند بخواهد دستمزدش بیشتر شود، بهسرعت با او خداحافظی میکنند. معمولا شرکتهایی که بر پایه این مدل بنا شدهاند، صفی از متقاضیان کار درست میکنند تا این تغییر کارمند در کمتر از چند دقیقه رخ بدهد.
معنای کلمه گیگ
مشخص نیست چه کسی برای اولین بار از عبارت GIG برای توصیف این وضعیت استفاده کرد. اما امروز در زبان انگلیسی گیگ به شکل فعل (gigging) و اسم (gigs) به کار میرود. برخی معتقدند که این کلمه از موسیقی جز به ادبیات عمومی وارد شده و شاید از روی کلمه engagement ساخته شده باشد.
برخی دیگر ریشه کلمه را در کلمه فرانسوی gigue یا ژیگ به معنای رقصیدن میدانند. نظریه دوم میتواند تصور خوبی از وضعیت مشاغل گیگ به دست بدهد. گروهی در کنار خیابان مشغول نواختن موسیقی هستند. یک رهگذر به گروه اضافه میشود و با اجرای حرکاتی جمعیت را به وجد میآورد. مقداری پول از تماشاچیها جمع میکند و به راه خود ادامه میدهد. گروه موسیقی به کار خود ادامه میدهد.
نارضایتی گیگها از موقعیت شغلیشان، لذت قیمتهای ارزان را برای مشتری از بین میبرد.
این رهگذر شاید پزشک باشد یا دانشجوی پزشکی. او قصد ندارد برای همیشه به این گروه موسیقی بپیوندد. شاید هرروز در راه بازگشت به خانه برای مدتی کوتاه با گروه موسیقی همراهی کند. اما او هرگز نمیتواند برای روزی که بیمار میشود از گروه موسیقی مرخصی با حقوق بگیرد. درخواست افزایش دستمزد یا حق بیمه هم بیمعنی است.
درگیرشدن ( engagement ) او با گروه رخدادی موقتی و هیجانی است نه استخدامی رسمی و دائمی. او اگر بیشتر و بهتر برقصد پول بیشتری جمع میکند و اگر سر کار حاضر نشود دستش هم حالی میماند. تا اینجا مشکلی پیش نمیآید. اما چه میشود اگر دولتها بخواهند این مدل از کسب درآمد را الگوی اشتغالزایی خود کنند؟ سر هر کوچه یک گروه موسیقی بگذاریم و فکر کنیم داریم شغل درست میکنیم!
همهچیز از یک رستوران شروع شد
شاید اولین شرکت بزرگی که از اقتصاد گیگ استفاده کرد مکدونالد بود. در نظر تمام مردم آشپزی کردن کاری است تخصصی و دشوار. یک سرآشپز حرفهای مهمترین دارایی رستورانها است و اگر کارش را ترک کند، رستوران با خطر تعطیلی مواجه میشود.
بااینوجود هر سرآشپز میتواند تعداد مشخصی غذا درست کند و پاسخگوی نیاز خیل متقاضیان نیست. در مرحله اول کار سرآشپز را به مراحل کوچکتر تقسیم میکنیم و هر وظیفه را به یک کارگر ساده میسپاریم. یک نفر نان را آنطور که او میگوید برش میزند و دیگری همانقدر که او میخواهد ادویه اضافه میکند. سرآشپز بر کار آنها نظارت میکند. به این شکل هم کار سرآشپز سبکتر میشود و هم تولید مجموعه بالا میرود. تعداد زیادی هم شغل ایجاد میشود.
اما چندی بعد چه اتفاقی میافتد؟ کارگرها بهطور کامل با فرایند درست کردن غذا آشنا شدهاند و بدون سرآشپز هم از عهده کار بر میآیند. سرآشپز اخراج میشود. دستگاهی خودکار در مقابل کارگر قرار میگیرد که با فشار یک دکمه مقدار نمک موردنیاز به غذا اضافه میشود. این کارگر در ازای هر بار فشار دادن دکمه حقوق دریافت میکند.
بعد از یک سال کارگر به صاحب رستوران مراجعه میکند و اضافهحقوق میخواهد. اما آیا او تنها کسی است که میتواند یک دکمه ساده را فشار دهد؟ کارگر به خاطر توقع زیاد اخراج میشود، هنوز وسایلش را جمع نکرده که کارگری دیگر بهجای او دکمه را فشار میدهد. شرکت از ثابت ماندن کیفیت و کاهش هزینه تولید محصولاتش خوشحال است. اما کارگری که ده سال در آشپزخانه این رستوران کار کند، یاد نمیگیرد که چطور یک همبرگر خوشمزه درست کند.
تاکسیهای اینترنتی، همه برای یکی
مکدونالد تنها شرکتی نبود که از اقتصاد گیگ بهره برد. شرکتهای تاکسیرانی مثل اوبر هم از همین سیستم استفاده کردند. برای آنها استخدام و اخراج راننده کار سختی نبود. برای همین بهطور مداوم رانندههای خود را تعویض میکردند.
از سویی دیگر رشد نجومی این شرکتها باعث شد که تقاضا و عرضه برای تاکسی از تعادل خارج شود. حالا برای تمام تاکسیهایی که در سطح این شهرها کار میکنند مسافر وجود ندارد. اما آیا اوبر از مازاد عرضه تاکسی و کسری تقاضا بیخبر است؟ بیتردید نه. پس چرا هنوز سعی میکند راننده استخدام کند؟
شرکتهای تاکسیرانی سنتی که با رانندههایشان قراردادهای بلندمدت و قانونی دارند نمیتوانند این قیمتهای بیاندازه ارزان را تحمل کنند.
ماجرا این است که این مازاد عرضه تاکسی باعث میشود که قیمت کاهشی چشمگیر داشته باشد. مسافرهایی که از این قیمتهای ارزان خوشحال هستند هم از ادامه روند ارزانی حمایت میکند. شرکتهای تاکسیرانی سنتی که با رانندههایشان قراردادهای بلندمدت و قانونی دارند نمیتوانند این قیمتهای بیاندازه ارزان را تحمل کنند.
اما به خاطر اقتصاد گیگ اوبر میتواند شرایط را برای رانندههایش سختتر کند و از هزینههایش بکاهد. اوبر برنده نهایی این رقابت خواهد بود. اما برای پیروزی کارمندهای خودش را هم قربانی میکند. در بلندمدت رانندههای ناراضی و عصبانی برای مشتریها خوشایند نخواهند بود. اما سهامداران از این شرایط لذت خواهند برد.
بیشتر از یک ساندویچ
مشاغلی ازایندست که دستمزدی پایین دارند ممکن است بتوانند در بهبود نرخ اشتغال به کار بیایند. کافی است پای تاکسیهای اینترنتی را به شهرهای دیگر ایران هم باز کنیم. در مدتزمانی کوتاه و با سرمایهگذاریای اندک تعداد زیادی شغل ایجاد میشود. این مدل در خدمات تحویل کالا، اجاره ویلا و اتاق، واحدهای تولیدی، رسانههای خبری و تقریبا هر شغلی دیگر قابلاجرا است.
دانشجوها میتوانند از این روش استفاده کنند و برای خود کمکهزینه تحصیلی فراهم کنند. کارمندها و کارگرها میتوانند در اوقات فراغت خود به کار بپردازند. بهاینترتیب سرانه درآمد کشور افزایش پیدا میکند و مالیات بیشتری پرداخت میشود. اگر ماجرا در همین سطح بماند وضع همه بهتر میشود.
مکدونالد به شرایط بد کار شهرت دارد.
اما این بهبود شرایط عمومی زمانی رخ میدهد که اقتصاد گیگ قصد نداشته باشد اقتصاد مرسوم را ببلعد. تاکسیها سر جایشان باشند و تاکسیهای اینترنتی خلاهای موجود را پر کنند. رستورانهای سنتی باقی بمانند و فستفودهای زنجیرهای به طیف جدیدی از مشتری توجه کنند. اما اگر قرار باشد تمام شرکتها به بهرهکشی کوتاهمدت و بیتعهد بپردازند، مردمی باید از قیمتهای ارزان لذت ببرند که درآمدی کمتر دارند.
کاهش درآمد عمومی به خاطر اقتصاد گیگ بیشتر از کاهش عمومی قیمتها خواهد بود. درنهایت تاکسی و ساندویچ ارزانتر از قبل است اما راننده و آشپز پول کافی برای تاکسی گرفتن و ساندویچ خوردن نخواهند داشت. مخلص کلام این که اقتصاد گیگ مبحثی کاملا سیاه یا کاملا سفید نیست. خوبی یا بدی این مدل نوین به رفتار قانونگذاران و اهالی سیاست بستگی دارد.
لشکر گیگها و نقص قوانین
هیچکس معتقد نیست که استخدام به شیوه گیگ باید غیرقانونی شود. هیچکس ادعا نمیکند که شرکتهایی مثل مکدونالد و اوبر تنها منشا شر بودهاند. هیچکس از انحصار شرکتهای تاکسیرانی سنتی دفاع نمیکند. در واقع مشکل اصلی اقتصاد گیگ نه در مدل کسبوکار، بلکه در قوانین سنتی است.
بیشتر قانونهای موجود برای کسبوکار برپایه مشاغل سنتی تدوین شدهاند. این قوانین سالهای سال صیقل خوردهاند و بهبود پیدا کردهاند. حالا شرایط کار ایدهآل و بینقص نیست اما در مقایسه با چند قرن قبل پیشرفتی قابلتوجه دارد. اما مدلهای نوین کسبوکار با الگوی این قوانین همخوانی ندارند. قانون در مقابل رهگذری که در لحظه تصمیم میگیرد با یک گروه موسیقی همراه شود حرفی برای گفتن ندارد. نه میتواند او را متوقف کند و نه در مقابل همکارانش از او دفاع کند. بااینحال سهم بالای اقتصاد گیگ در اقتصاد جهانی ما را ملزم میکند که دستکم بحث در مورد قوانین این مشاغل نوظهور را آغاز کنیم.
نظرات