توسعه در چین، بیگبنگی در اقتصاد
چین پرجمعیتترین کشور جهان است. این موضوع شاید اولین چیزی باشد که با شنیدن نام این کشور به ذهن برسد؛ اما مدیریت این جمعیت و رسیدن بهجایگاه کنونی، داستانی شنیدنی و صدالبته عبرتآموز دارد. تمدن چین از کهنترین تمدنهای تاریخ جهان است. این کشور نزدیک به 6 هزار سال نظام سلطنتی داشت؛ اما در سال
چین پرجمعیتترین کشور جهان است. این موضوع شاید اولین چیزی باشد که با شنیدن نام این کشور به ذهن برسد؛ اما مدیریت این جمعیت و رسیدن بهجایگاه کنونی، داستانی شنیدنی و صدالبته عبرتآموز دارد.
تمدن چین از کهنترین تمدنهای تاریخ جهان است. این کشور نزدیک به 6 هزار سال نظام سلطنتی داشت؛ اما در سال 1911 با تشکیل جمهوری چین، این نظام سلطنتی از بین رفت.
شروع قرن بیستم برای چین با اختلاف و جنگ داخلی و خارجی همراه بود. در سال 1937 ژاپن به چین حمله کرد. در طول این جنگ نزدیک به 20 میلیون چینی کشته شدند و فجایع انسانی بسیاری در این کشور اتفاق افتاد.
بر اساس مستندات تنها در جریان اشغال شهر نانجینگ بیش از 200 هزار چینی قتلعام شدند. در نهایت در سال 1945 ژاپنیها تسلیم شده و از خاک چین خارج شدند. با اینکه چین پیروز این میدان بود اما بهتبع ترکشهای جنگ همچنان بر پیکره اقتصادش به چشم میخورد.
از سوی دیگر به دلیل عدماعتماد بین کمونیستها و ملیگراها دوباره جنگ داخلی از سر گرفته شد. در نهایت در سال 1949 کمونیستها در جنگ داخلی پیروز شدند و جمهوری مردمی چین تاسیس شد.
اصلاح اصلاحات در چین: هیچکس از درهای بسته منتفع نمیشود
مائو تسهتونگ رهبر حزب کمونیست چین بود و برنامه اصلاحی را در چین به اجرا گذاشت. مائو تلاش کرد با ساختن یک اقتصاد متمرکز و برنامهریزی شده دولتی، وضع اقتصاد و مردم را بهبود بخشد.
با اینکه مائو با برنامه صنعتی کردن چین توانست پایههای استواری برای اقتصاد این کشور بسازد اما مردم در طول دو دهه حاکمیت بیچونوچرای اندیشههای کمونیستی و مبارزه طبقاتی، فقیرتر شدند و اقتصاد کشور رو به ورشکستگی گذاشت.
مائو با این رویکرد که چین باید به خودکفایی برسد، سیاست انزواطلبی را انتخاب کرد و نمایندگیهای سیاسیاش را در اکثر کشورها تعطیل کرد؛ اما هیچکس در طول تاریخ از درهای بسته سود نبرده است و چین نیز از این قاعده مستثنا نبود.
با بدتر شدن وضعیت اقتصادی و سیاسی در چین و تهدیدهای جدی شوروی، چین بهاجبار به سمت ایالاتمتحده رفت.
با بدتر شدن وضعیت اقتصادی و سیاسی در چین و تهدیدهای جدی شوروی، چین بهاجبار به سمت ایالاتمتحده رفت و از آن زمان سیاست تعامل با جامعه جهانی در این کشور آغاز شد.
در طول 27 سال حکومت مائو، طیف گستردهای از نظریههای مختلف و متناقض در عرصه سیاستهای اقتصادی و سیاسی در داخل و خارج چین به اجرا گذاشته شد.
این آزمونوخطاها برای این کشور کمهزینه نبود و آثار فاجعهباری بهجا گذاشت، زیرا برخی از این سیاستها با شکست کامل مواجه شدند. با توجه به این هزینهها و اوضاع نابسامان اقتصاد چین، رهبران چینی مجبور شدند که روند نوسازی را بهگونهای دیگر ادامه دهند.
در ادامه به بررسی ضرورتهایی که چین را وادار به اصلاحِ اصلاحاتش کرد، خواهیم پرداخت.
رویای خودکفایی
نزدیک به دو دهه سیاستهای توسعه ملی برگرفته از شکل روسی و بهصورت اقتصادی متمرکز و برنامهریزی شده در چین دنبال شد. از سوی دیگر این سیاستها باعث پیشرفت نسبی اقتصاد شد، زیربنای صنعتی ایجاد کرد و توزیع یکنواخت درآمد و محصولات را به همراه داشت.
اما بااینحال، سطح زندگی مردم بسیار پایین بود و کشور مسائل و مشکلات اقتصادی زیادی در زمینه رفاه داشت. این موضوع، بیکفایتی نظام اقتصادی را برای مردم و حاکمان چین روشن میکرد. نظام اقتصادی مائو بیشازحد متمرکز و بوروکراتیک بود و آزادیهای اقتصادی در آن به چشم نمیخورد.
نظام اقتصادی مائو بیشازحد متمرکز، بوروکراتیک و بهلحاظ اقتصادی بسته بود.
در دوره مائو سرمایهگذاری عظیم منابع داخلی به رشد اقتصادی کمک کرد اما این رشد، سطح زندگی مردم را بالا نبرد. در آن دوران تجهیزات سرمایهای چین فرسوده شدند و این موضوع باعث کاهش بازدهی کار و سرمایه شد. با اینکه کشاورزی وضعیت به نسبت مطلوبی داشت اما این کشور همچنان تا خودکفایی فاصله زیادی داشت.
سیاست درهای بسته، چین را از درون فرسود
در زمان مائو صحبت از جذب سرمایه خارجی عملی ناپسند بهحساب میآمد. نظام مزارع اشتراکی موفق عمل نکرد و انگیزه کار و تولید بیشتر را در دهقانان خشکاند.
در این دوران که چین درهای کشورش را بر جهانیان بسته و از درون دچار فرسودگی و اضمحلال شده بود، دنگ شیائو پینگ، با ارائه نظریه « سیاست درهای باز » تصویر تازهای از تجارت را نشان داد.
دنگ در مدت 5 سال و با برداشتن سیستم کمونهای کشاورزی مائو و دادن آزادیهای نسبی در پروسه تولید و فروش محصولات به روستاییان، میزان بازدهی کشاورزی را در مقایسه با 25 سال گذشته 4 برابر و بازدهی زمینهای کشاورزی را به بیش از دو برابر افزایش داد.
در فاصله زمانی سالهای 1971 تا 1978 رشد متوسط اقتصاد 5.3 درصد بود اما در فاصله 1979 تا 1999 به 9.7 درصد رسید. این رشد نشان میدهد که اصلاحات حداقل در اعداد و ارقام موفق بوده است.
اصلاحات از خارج و بهصورت قهری وارد اقتصاد چین نشد
از سال 1966 تا 1976 در چین انقلاب فرهنگی به وجود آمد که خاطرهی خوشی برای چینیها بر جای نگذاشت. موسسههای آموزشی و تحقیقاتی در تمام دوران انقلاب فرهنگی وضع بسیار آشفتهای داشتند و دانشگاههای این کشور به مدت 4 سال تعطیل و دانشجویان و اساتید برای کار به مزارع و روستاها فرستاده شدند.
نتیجه این بهاصطلاح انقلاب فرهنگی عقبماندگی و تنها ماندن علمی و تکنولوژیک چین نسبت به سایر کشورها بود. انقلاب فرهنگی باعث بیشتر شدن فاصله بین مردم و حاکمیت شد.
انقلاب فرهنگی باعث بیشتر شدن فاصله بین مردم و حاکمیت شد.
اصلاحاتی که در چین اجرا شدند، ریشه عمیقی در داخل خود این کشور داشتند و از خارج سیستم به آن تحمیل نشدند. تا ابتدای دهه 70 میلادی مائو با پیش گرفتن سیاستهای انزواطلبانه و با شعار خودکفایی، بسیاری از موقعیتها را از کشور دور کرد و از جهان خارج جدا نمود.
از سوی دیگر مائو با حمایت از برخی نهضتهای آزادیبخش و حرکتهای کمونیستی در جهان، زمینه دشمنی بسیاری از کشورهای دیگر را نیز با خود فراهم کرد؛ اما از زمان اصلاحات و سیاست درهای باز، یکی از مهمترین دگرگونیهایی که در سیستم چین به وجود آمد، تلاش برای ارتباط با جهان، جذب سرمایهی خارجی و تکنولوژی و دانش مدیریت جهان بود.
به دیگر سخن، چین در این دوران حقیقتا کوشید که درهای کشورش را به دنیا بگشاید.
بیگبنگ اقتصادی
چینیها برای جدا شدن و رهایی از قیدهای عقیدتیِ دست و پاگیر، اصلاحات آرامی را آغاز کرده و سعی کردند که در این راه صبور بودند.
اصلاحطلبان، حزب کمونیست را مجاب کردند که بهجای مبارزه طبقاتی ، توسعه اقتصادی را در صدر اهداف خود قرار دهند. آنها متوجه شدند که تنها با یک نظام اداری کارآمد و بهدوراز بوروکراسیهای اضافی میتوانند به رشد اقتصادی برسند و اوضاع کشور را به سامان کنند.
چینیها متوجه شدند که تنها داشتن یک نظام اداری کارآمد و دور از بروکراسیهای اضافه میتواند رشد اقتصادی را افزایش دهد.
به دلیل مشکلات عدیده اقتصادی که وجود داشت، مردم اوضاع زندگی مناسبی نداشتند و آماده پذیرش تغییر و تحولات اساسی و اصلاحات عمیق سیستم بودند.
ما در ادامه این مقاله به بررسی روند اصلاحات در چین خواهیم پرداخت و آن را در سه محور اصلاحات اقتصادی، اصلاحات سیاسی و اصلاحات فرهنگی اجتماعی بررسی میکنیم.
اصلاحات اقتصادی
با شروع اصلاحات اقتصادی برای رسیدن به توسعه در چین، این کشور یکی از سریعترین رشدهای اقتصادی را در دنیا تجربه کرد. چین بعد از انقلاب کمونیستی در سال 1949 سیاست توسعه اقتصادی را پیش گرفت. این روند تا سال 2003 باعث شد اقتصاد چین 12 درصد از کل تولید ناخالص جهان را به خود اختصاص دهد.
بین سالهای 1978 تا 1984 چینیها در سیاستهای اقتصادی خود به نقش بازار بسیار توجه کردند. در این دوران تنوع محصولات در بخش کشاورزی افزایش یافت و وضعیت در بازارهای روستایی بهتر شد.
این روند تا سال 2003 باعث شد اقتصاد چین 12 درصد از کل تولید ناخالص جهان را به خود اختصاص دهد.
بخش صنعت پیشازاین تماما در دست دولت بود اما در این دوره مجددا نظام اعطای امتیاز را ایجاد کردند. این روند در نهایت سهم دولت در تولید صنعتی را به کمتر از نصف کاهش داد. بین سالهای 1984 تا 1988 اصلاحات دیگری در اقتصاد چین اجرا شد:
نظام قیمتگذاری دوگانه برای وضع مالیات بر بنگاههای اقتصادی ایجاد شد، نظام دستمزدها اصلاح شده و رابطه نزدیک بین دستمزد و تولید به وجود آمد.
سیستم تک بانکی منحل شد که این موضوع در نهایت منجر به تشکیل بانکهای مختلف و نظام بانکی کارا در این کشور شد. از سوی دیگر برای تشویق بنگاههای اقتصادی به اخذ وام از بانکها، نظام سرمایهگذاری را اصلاح کردند.
کاهش ارزش پول بهمنظور توسعه صادرات
از سال 1988 تا 1991 اصلاحاتی که صورت گرفت، باعث رونق گرفتن تقاضا شد اما این افزایش تقاضا تورم ایجاد کرد. بهطوریکه در اوایل سال 1988 نرخ تورم سالیانه دو برابر شد.
در سال 1990 مقامات چینی دست به سیاستهای مالی و سرمایهگذاری تازهای زدند تا اقتصاد چین را در مسیر رشد قرار دهند. به همین دلیل شروع به کاهش ارزش پول خود در برابر دلار از 4.72 یوآن به 5.42 کردند. این اتفاق بهتبع باعث رشد صادرات در اقتصاد چین و رونق تولید شد.
دولت چین با کاهش عمدی ارزش پول کشورش باعث افزایش صادرات و رونق تولید شد.
چینیها در همان سالها بازار معاملات سوآپ را ایجاد کردند. البته در سال 1993 آنها یک مقدار حداقل ارزش برای پول کشورشان در نظر گرفتند چراکه ایجاد بازار سوآپ ارزش پول را بهتدریج کاهش داده بود؛ بنابراین دولت 8.5 یوآن به ازای هر دلار را پایینترین نرخ در نظر گرفت. از سال 1994 در چین موج جدید اصلاحات با هدف ایجاد یک اقتصاد مبتنی بر نیروهای بازار در نظر گرفته شد.
در نظام ارزی نیز اصلاحاتی چون: ایجاد ﻧﺮخ واﺣﺪ ارز، اﻳﺠﺎد ﻳﻚ ﻧﻈﺎم بینبانکی ارز ﺧﺎرﺟﻲ، دﺳﺘﺮﺳﻲ آزادﺗﺮ و آﺳﺎنﺗﺮ ﺑﻪ ارزﻫﺎي ﺧﺎرﺟﻲ ﺑﺮاي ﺗﺠﺎرت و ﻣﻌـﺎﻣﻼت ﺗﺠﺎري و ﻛﺎﻫﺶ محدودیتهای ﺗﺠﺎري صورت گرفت.
بانک جمهوری خلق چین
همچنین بانک جمهوری خلق چین تاسیس شد که استقلال عمل خوبی برای کنترل و توسعه بازار پول و سیاستهای پولی و مالی داشت. چین با اصلاحاتی که تا به اینجا بیان کردیم، توانست شرایط اقتصادش را متحول کند.
بهطورقطع اگر برنامه اصلاحی چین اجرا نمیشد، کشوری با چنین جمعیت و محدودیتها از نظر منابع، با مشکل بزرگی مواجه میشد. با انجام سیاستهای اصلاحی در بخش کشاورزی، درآمد بخش بزرگی از مردم رشد کرد. بهطوریکه تولید ناخالص ملی چین در فاصله سالهای 1980 تا 1992 رشد بالایی را تجربه کرد.
منبع دادهها: بانک جهانی
اصلاحات فرهنگی و اجتماعی: ساختن نظامی که رشد و توسعه بیاورد
تا به اینجا اصلاحات اقتصادی چین را بررسی کردیم اما موج اصلاحات در این کشور تنها مختص به اقتصاد نمیشد بلکه ابعاد گستردهای داشت.
چینیها میدانستند که برای رشد اقتصادی لازم است نظامی را تشکیل دهند که بتواند این رشد را بهصورت مداوم حفظ کرده و بهپیش ببرد و لازمه چنین رشدی داشتن انسانهایی توسعهیافته است؛ بنابراین در ابتدا شروع به اجرای سیاستهایی چون تمرکززدایی در برنامهریزیهای شهری و روستایی، تغییر در ساختار قضایی کشور و اجرای برنامههای جمعیتی کردند.
بعد از اصلاحات و اجرا شدن سیاست درهای باز، هفتاد هزار شهرستان به وجود آمد.
اﮔﺮ ﭼﻪ ﺣﺎﻛﻤﺎن ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ ﻣﻨﺎﻃﻖ روﺳﺘﺎﻳﻲ و ﺷﻬﺮي ﺗﻮﺟﻪ داﺷﺘﻨﺪ، اﻣا اﻳﻦ ﻃﺒﻴﻌﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﭼﻴﻦ بهعنوان ﻛﺸﻮري ﻛﻪ ﺻﻨﻌﺘﻲ ﺷﺪن را در ﺻﺪر ﺑﺮﻧﺎمههای ﺧﻮد ﻗﺮار داده بود، ﺑﺎ رشد ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺷﻬﺮﻧﺸﻴﻨﻲ روبهرو ﺑﺎﺷﺪ. بعد از اصلاحات و اجرا شدن سیاست درهای باز، هفتاد هزار شهرستان به وجود آمد.
از سوی دیگر با توجه به جمعیت بالای چین، این کشور سیاستهای اجباری تنظیم خانواده را اجرا نمود که باعث رشد منفی سالانه جمعیت از 1.8 درصد در دهه 70 میلادی به 1.5 دهه 1980 شد.
چین نظام آموزش خود را متحول کرد و بهطوریکه کیفیت خروجی دانشگاههایش آنقدر بالا رفت که توانست بیش از ده هزار دانشجو را برای تحصیل به خارج از کشور اعزام کند و همزمان موسسههای آموزش عالی را از ششصد موسسه در سال 1978 به بیش از هزار موسسه در سال 1990 برساند.
اصلاحات سیاسی بدون کشتار و هزینه
با اینکه هدف اصلی دنگ و دیگران رهبران توسعهطلب چین توسعه و نوسازی اقتصاد چین بود؛ اما لازمه این هدف اصلاحات سیاسی نیز بود؛ بنابراین از سالهای پایانی دهه 70 اصلاحات سیاسی و اقتصادی بهصورت همزمان به جلو حرکت کردند.
نکته جالبتوجه در اینجا اصلاحات عقیدتی آرام و صبورانه بود. رهبران اصلاحطلب چین بهآرامی توانستند، ناسیونالیسم را جایگزین عقیدههای کمونیستی کنند و این کار بدون اجبار و کشتار صورت گرفت.
با حذف جایگاه ریاست حزب در سال 1982، رهبران اصلاحات به یکی از اهدافشان رسیدند. هدف دنگ جلوگیری از مقدس شمردن رییس حزب و القاب اضافی بود.
یکی از کارهای موفق اصلاحطلبان در چین، حذف تقدس و القاب اضافی از رهبر حزب بود.
از قرن نوزدهم تا زمان انقلاب فرهنگی، نظامیان در زندگی مردم چین نقش مهمی داشتند اما دنگ تلاش کرد این نفوذ را کاهش دهد، چراکه ارتش در برابر بسیاری از سیاستهای اصلاحطلبانه حزب و دولت ایستادگی میکرد و روی جهتگیریهای تازه سیاستهای خارجی چین تاثیر منفی میگذاشت.
در دوره مائو زمانی که نیاز به تصمیمگیری درباره سیاستهای مهم بود، بدون تحلیل و بررسی جوانب موضوع، تصمیمگیری توسط شخص مائو انجام میگرفت؛ اما دنگ به گفتوگو و مذاکره معتقد بود.
برای تصمیمگیریها از اندیشمندان و محققان کمک میگرفت. بهطورکلی میتوان ﮔﻔـﺖ ﻛﻪ ﻣﺎﻫﻴﺖ اﺻﻼﺣﺎت ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﭼﻴﻦ، ﻓﺮآﻳﻨﺪي آرام و ﺑﺪون اﻳﺠﺎد بیثباتی ﺳﻴﺎﺳﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ در راﺳﺘﺎي بهینهسازی وﺿﻌﻴﺖ اقتصادی ﺑﻮد.
سخن آخر
موضوع اصلی که در مقاله به بررسی آن پرداختیم، فرآیند توسعه در کشور چین بود. این مقاله مقدمهای خواهد بود برای معرفی اقتصاد این کشور و چالشهای پیش روی آن.
بهطور خلاصه میتوان اینگونه بیان کرد که چین در حوزه اقتصادی به سمت سیاستهای بازار آزاد و اقتصاد سرمایهداری حرکت کرده است و توانسته بدون زیان هنگفت، از نظام کمونیستی به سمت سرمایهداری منتقل شود.
نکته مهم این است که رهبران توسعهطلب چین با اینکه بارها آزمونوخطا کردهاند و هر بار مشکلاتی سد راهشان شده است؛ اما از ادامه مسیر منصرف نشده و در این مسیر نهایت تلاششان را کردهاند.
بسیاری از کارشناسان، حرکت اقتصاد چین و تحولات توسعهای در اقتصاد را با نام بیگبنگ اقتصادی یاد کردهاند. اصلاحات اقتصادی توانسته در 35 سال گذشته صادرات محصولات چین را 35 برابر کند. از سوی دیگر سرمایهگذاری در این کشور در طول سه دهه بعد از آزادسازی اقتصاد همواره سیری صعودی داشته است.
بر اساس اطلاعات بانک جهانی طی سالهای 1980 تا 2015 سرمایهگذاری در این کشور رشدی حدود 5500 درصدی داشته است.
نظرات