حباب قیمت و تورم؛ از گل لاله تا بهار آزادی
حتما شما هم این روزها با واژه حباب قیمت برخورد کردهاید. وقتی سیاستمداران ایرانی هر واکنش شدید بازار به تصمیمهای سیاسی را حباب میخواندند، برای بسیاری از مردم سوال شد که حباب قیمت چیست؟ چطور شکل میگیرد؟ و از همه مهمتر، آیا قرار است یک روز این حبابها بترکند؟ پرسشی که قصد داریم در این
حتما شما هم این روزها با واژه حباب قیمت برخورد کردهاید. وقتی سیاستمداران ایرانی هر واکنش شدید بازار به تصمیمهای سیاسی را حباب میخواندند، برای بسیاری از مردم سوال شد که حباب قیمت چیست؟ چطور شکل میگیرد؟ و از همه مهمتر، آیا قرار است یک روز این حبابها بترکند؟ پرسشی که قصد داریم در این مقاله به آن پاسخ بدهیم.
قبل از آنکه به مفهوم حباب قیمت وارد شویم، باید اندکی از تورم حرف بزنیم. اگر میخواهید در مورد تورم بیشتر بدانید میتوانید مقاله جداگانهای که برای تورم نوشتهایم را بخوانید. بااینوجود اینجا اندکی از مفهوم تورم و دلایل بهوجود آمدن آن حرف خواهیم زد.
تورم چیست؟
شاید لازم نباشد برای ایرانیها تورم را تعریف کنیم. ما بهتر از بقیه میدانیم که به رشد قیمتها نسبت به سال قبل تورم میگویند. اما چیزی که خیلی از ماها نمیدانیم این است که اگر قیمت یک کالا (مثل خودرو) 100% رشد کند، تورم برابر با 100% نخواهد بود.
برای مثال وضعیت قیمتها در ابتدای سال 1397 را در نظر بگیرید. یک خودروی ال90 صفرکیلومتر در فروردین نودوهفت 40 میلیون تومان قیمت داشت. در اواخر مردادماه همین سال 70 میلیون تومان خریدوفروش شد. 75% رشد در 6 ماه یعنی 150% درصد رشد سالانه. اما آیا تورم 1397 صدوپنجاه درصد است؟ خیر.
اگر قیمت یک کالا (مثل خودرو) 100% رشد کند، تورم برابر با 100% نخواهد بود.
وقتی تورم 150% درصد میشود که قیمت همهچیز در طول یکسال 2.5 برابر شود. اما دستکم مطمئن هستیم که قیمت یکچیز 2.5 برابر نمیشود: دستمزد من و شما. همچنین نرخ کرایه تاکسی، قیمت یک ساندویچ فلافل و قیمت نان هم به این میزان رشد نکرد.
اما بین تورم واقعی و چیزی که شما احساس میکنید تفاوت وجود دارد. شاید رشد قیمت ورقه فولاد بهاندازه رشد نان لواش برای شما اهمیت نداشته باشد. پس شما تمام تورم را احساس نمیکنید. از طرفی وقتی قیمت مرغ بالا برود درحالیکه قیمت گوشت کم شده باشد، بار روانی رشد قیمت مرغ باعث میشود که ما احساس کنیم قیمت تمام خوراکیها دارد بالا میرود.
قدرت خرید و تورم
وقتی قیمتها بالا میرود، قیمت برخی از کالاها بدون تغییر میماند و متاسفانه حقوق من و شما یکی از همین موارد است. در اصلاح اقتصادی میگویند که قیمت این کالاها چسبندگی دارد. مثلا از مقایسه قیمت ملک و نرخ اجارهبها در املاک تهران متوجه میشویم که نرخ اجارهها چسبندهتر از قیمت خانه است.
فرض کنید شما ماهانه یکمیلیون تومان حقوق میگیرید. یک پیتزا هم ده هزار تومان قیمت دارد. یعنی شما میتوانید هرماه 100 پیتزا بخرید. حالا قیمت هر پیتزا 20 هزار تومان میشود، بعید است که حقوق شما تغییری کند. از این به بعد میتوانید 50 پیتزا در ماه بخرید.
غذا و گوشی گران میشود، حقوق من و شما و نه!
در ادبیات اقتصادی با افزایش هزینهها، قدرت خرید (Purchasing Power) شما کاهش پیداکرده است. یعنی حالا قدرت کمتری برای خرید کالا در اختیار دارید. توجه کنید اگر در این شرایط دوبرابر کار کنید و دو میلیون تومان پول در بیاورید، با وجود این که باز میتوانید 100 پیتزا بخرید، قدرت خرید شما کم شده است.
قدرت خرید درواقع میزان توانی است که یک واحد پول برای خرید یک واحد کالا دارد. میتوانیم شرایطی را تصور کنیم که در آن حقوق شما زیاد اما قدرتخریدتان کم شده باشد.
تورم و درآمد دولت
فرض کنید تمام پولهای کشور 1000 تومان باشد. تمام کالاهای موجود در کشور هم 1000 تومان قیمت داشته باشد. دولت میخواهد 100 تومان از تمام مردم مالیات بگیرد. اما قطعا مردم نمیخواهند ده درصد از درآمد خود را بهسادگی فدا کنند.
اگر اتفاقی بیفتد که جمع قیمت تمام کالاها به 1100 تومان برسد، دولت میتواند 100 تومان پول اضافه چاپ کند. در واقعیت معمولا برعکس این اتفاق میافتد. بانک مرکزی 100 تومان اسکناس اضافه چاپ میکند، قیمت همهچیز به 1100 تومان میرسد. (نظریه پولی)
این صد تومان اضافه عملا مالیاتی است که مردم به دولت پرداخت کردهاند. از نظر ریاضی فرقی نمیکند که از هر 1000 تومان خود 100 تومان از دست بدهید، یا ارزش 1000 تومانی شما 100 تومان افت کند. این که مالیات بهصورت شفاف و روشن گرفته شود، یا مالیات خاموش بر دوش ملت تحمیل شود، انتخاب خود مردم است.
بیشتر درآمد دولت از نفت است. اما بیشتر هزینههای دولت (از جمله حقوق کارمندان) ریالی است. طبیعی است که گران شدن قیمت دلار درآمد دولت را افزایش بدهد، بدون آن که تغییر زیادی در هزینههایش به وجود بیاورد. چرا دولت باید از افت ارزش پول ملی استقبال نکند؟
شاخص قیمت برای مصرفکننده
از آنجایی که پیتزا متر خوبی برای اندازهگیری اقتصاد نیست، یک سبد از کالاهای مختلف بهعنوان شاخص قیمت برای مصرفکننده تعریف میشود. در این شاخص تمام کالاها و خدمات مورداستفاده یک جامعه منظور میشوند.
بهاینترتیب با درصد خوبی میتوانیم بگوییم که قیمتها از سال 1360 تا 1390 چه تغییری داشتهاند. دقت کنید که تنها با مقایسه قیمت سکه، دلار یا پیکان نمیشود تغییر قیمتها را سنجید.
زمانی بود که پیکان بهترین ماشینی بود که مردم میتوانستند بخرند. مقایسه قیمت پیکان طی این سالها ملاک خوبی برای سنجش قیمتها نیست.
برای این کار باید تعداد زیادی کالا مثل نان، دارو، سینما، بنزین، اجاره خانه و صدها کالای دیگر در نقاط مختلف کشور بررسی شوند تا درنهایت بفهمیم عدد تورم چقدر است.
و اما حباب قیمت
تا اینجا در مورد تورم صحبت کردیم و گفتیم چاپ پول باعث میشود قمیتها بالا برود و ارزش پول کم شود. طبیعتا قیمت همه کالاها متناسب با هم رشد نمیکند. مثلا قیمت بنزین در سال 96 و 97 هزار تومان بود، در حالی که قیمت 206 از 40 میلیون به 70 میلیون رسید.
بهغیراز چاپ پول دو عامل دیگر هم میتواند باعث تورم شود. مردم برای خرید یک کالا هجوم بیاورند یا یک کالا در بازار نایاب شود. مثلا فرض کنید تمام برنجهای شمال آفت بزنند و از بین بروند. طبیعی است که قیمت برنج ایرانی تغییر کند.
حباب قیمت وقتی پیش میآید که کالایی در بازار نایاب نشده باشد و هیچ دلیل بنیادی برای تغییر قیمت آن وجود نداشته باشد. اما مردم به دلیلی روانی برای خرید یک کالا (مثلا تخم گل لاله) هیجانزده شوند.
وقتی قیمت تخم گل لاله بالا برود، توجه سوداگران به این بازار جلب میشود. هجوم تجار برای خرید تخم گل باز هم قیمت این کالا را بالاتر میبرد. تا جایی که مردم حاضر میشوند یک زمین زراعی پهناور را با چند تخم گل لاله عوض کنند. اما آیا روند قیمت همیشه صعودی خواهد بود؟
حباب قیمت میترکد
حباب لالهگون شاید عنوانی شاعرانه بهنظر برسد. اما در سال 1630 میلادی گل لاله وارد هلند شد و به محبوبیت بالایی رسید. تجار پول زیادی را برای تجارت لاله هزینه کردند و ثروتمندان برای خرید یک شاخه گل سر و دست میشکستند.
در سال 1636 تا 1637 قیمت لاله رشدی وحشتناک داشت. کسانی که وارد این تجارت شده بودند در مدتی کوتاه به ثروت رسیدند. اگر شما در آن شرایط حضور داشتید چه کار میکردید؟
حباب قیمت وقتی پیش میآید که هیچ دلیل بنیادی برای تغییر قیمت یک کالا وجود نداشته باشد. اما مردم به دلیلی روانی برای خرید آن هیجانزده شوند.
طبیعی است که خیلی از مردم کار و کاسبی خود را تعطیل کردند و به کشت لاله مشغول شدند. نتیجه آنکه در سال 1638 مردم حجم بالایی لاله داشتند، اما برای همه گلها خریداری وجود نداشت. گلهای گرانقیمت داشتند پرپر میشدند.
همه وحشتزده میخواستند لالههای خود را بفروشند که پای لالههای ترک به اروپا باز شد. قیمتها ریخت و سرمایهها به باد رفت. اما یک اتفاق بدتر افتاد. خیلیها لاله پیشخرید کرده بودند و حالا باید پول زیادی برای خرید یک شاخه گل بیارزش پرداخت میکردند. دولت تصویب کرد که خریداران با پرداخت 10 درصد مبلغ، قرارداد را لغو کنند، اما همین 10 درصد هم عدد زیادی بود.
حبابهای بعد از این
شاید داستان لاله به نظر احمقانه بیاید. مثلا ممکن است پیش خودتان بگویید که اگر در قرن 17 بودید، حتی یک سنت هم برای خرید لاله هزینه نمیکردید. اما گل لاله تنها حباب قیمت در تاریخ نبود.
شاید فکر کنید چقدر خوب میشد اگر به سال 2004 باز میگشتید و روی گوگل سرمایهگذاری میکردید. 50 دلار شما امروز 1250 دلار شده بود. اما مردم زیادی در آمریکا با همین تفکر نابود شدند. چون هیچکس نمیدانست اپل و گوگل برندگان نهایی رقابت داتکام هستند.
گوگل چند پروژه شکست خورده داشت؟ برای سرمایهگذاران این طرحها چه اتفاقی افتاد؟
پولهای زیادی بر روی شرکتهای مختلف سرمایهگذاری شد. کسانی بودند که روی گوگل سرمایهگذرای کرده بودند اما طبیعتا گوگل تنها سبدی نبود که در آن تخممرغ میگذاشتند. تعداد شرکتهایی که از بین رفتند خیلی بیشتر از سود حاصل از رشد گوگل بود.
حباب داتکام ترکید. سرمایهها نابود شد. دامنههایی که مثل طلا خریدوفروش میشدند ارزش خود را از دست دادند. دیگر شعار ثروت این نبود که پشت هر کلمهای که دوست داری یک داتکام بگذار و بفروش.
حباب مسکن، طلا و هر چیزی که فکرش را بکنید
همانطور که تا الان دیدیم، حباب قیمت وقتی رخ میدهد که یک کالا به دلایل غیرعقلایی خیلی بیشتر از ارزش واقعی آن شود. بیتکوین، مسکن و طلا ازجمله کالاهایی بودند که حباب را تجربه کردهاند.
اما این که به دلیل سومدیریت یکباره قیمت تمام کالاها، از پراید گرفته تا گوشی، از نسکافه تا قوطی نوشابه، از مسکن تا هرچیزی که دولت با باتوم قیمتش را ثابت نگه نداشته گران میشود، برچسب حباب قیمت کمی سنگین بهنظر میرسد.
در این مورد حتی بهسختی میشود از حباب منفی ریال یا حباب مثبت دلار صحبت کرد. اگر ریال ارزشی بیشتر از قیمتش در بازار داشت، سرمایهگذاران خارجی برای خرید ارز ایران صف میکشیدند. کسانی که مدعی حباب قیمت دلار هستند باید از خود سوال کنند که چرا کسی برای خرید پول ایران صف نمیکشد؟
قصد نداریم بگوییم که ایران هرگز حباب قیمت تجربه نکرده است. بلکه میخواهیم بگوییم هر شوکی در قیمت هر کالایی حباب نیست.
نظرات