از اقتصاد رفتاری تا همسریابی اینترنتی
به این گزاره توجه کنید: «آمار طلاق رو به فزونی است». برخی باور دارند که این اتفاق خوب نیست و نشان میدهد که روابط دچار آسیب شدهاند. درحالیکه برخی دیگر معتقدند روابط سنتی هم به مشکل برمیخوردند، اما امکان جدایی برای آنها وجود نداشت. پرسش اینجا است که آیا اپهای همسریابی در این فرایند نقشی
به این گزاره توجه کنید: «آمار طلاق رو به فزونی است». برخی باور دارند که این اتفاق خوب نیست و نشان میدهد که روابط دچار آسیب شدهاند. درحالیکه برخی دیگر معتقدند روابط سنتی هم به مشکل برمیخوردند، اما امکان جدایی برای آنها وجود نداشت. پرسش اینجا است که آیا اپهای همسریابی در این فرایند نقشی دارند؟
در زمانهای قدیم دو نفر با هم آشنا میشدند، ازدواج میکردند و تا ابد کنار هم میماندند. امروزه ممکن است یک فرد با افراد زیادی آشنا شود، چندبار تا پای ازدواج برود و پشیمان شود، دوباره با افراد جدید آشنا شود و درنهایت بالاخره با کسی ازدواج کند. ازدواجی که چند سال بعد به طلاق و شروع دوباره آشناییهای بیفرجام منجر میشود. چرا در عصر ارتباطات، ارتباط دو نفر تا این اندازه دشوار شده است؟
شکلگیری یک بازارِ مجازی
در روابط قدیمی چیزی به اسم عرضه و تقاضا وجود نداشت. دو نفر وارد یک رابطه میشدند و تمام. اینطور نبود که من بهعنوان متقاضیِ همسر، عرضهکننده صفات جذاب باشم و از بین متقاضیها به دنبال بهترین گزینه ممکن بگردم.
اما حالا شرایط تغییر کرده است. در اپهای همسریابی و شبکههای اجتماعی مدام افراد مختلف را میبینیم، در مورد آنها میخوانیم و برخی از آنها را محک میزنیم. موضوع فقط به دوستان و آشنایان اینستاگرامی ما خلاصه نمیشود.
پژوهشها نشان میدهد که شخصیتهای معروف و افرادی که نمیشناسیم و به آنها دسترسی نداریم هم بر ذهن ما اثر میگذارد. ما بهوضوح میبینیم که همسرمان میتواند خیلی جذابتر از چیزی باشد که در بین گزینههای موجود میتوانیم پیدا کنیم. پس چرا منتظر یک گزینه خیلی جذاب نمانیم؟
توجه کنید که هدف نهایی تمام بازارها، جفت کردن عرضهها و تقاضاهای نزدیک به هم است. مثلا اگر برای یک کالا هزار فروشنده وجود داشته باشند، بهترین عرضهکننده (ارزانترین) با بهترین خریدار (گرانترین) مچ میشود و معامله شکل میگیرد. چرا در بازارِ اپهای همسریابی این اتفاق نمیافتد؟
چطور عرضهها و تقاضاها فهرست میشوند؟
دن آریلی (اقتصاددان رفتاری) یک فرض جالب را به مسئله وارد میکند. فرض کنید تعریف همه از جذابیت یکی باشد. در این معیار زیبایی ظاهر، موقعیت اجتماعی، هوش و هزاران چیز دیگر نقش دارد. حالا ما افرادِ عضو در یک اپ را از جذابترین تا غیرجذابترین مرتب میکنیم.
جذابترین مرد در این اپ میتواند با هر زن در سمت مقابل ازدواج کند، چون او جذابترین مرد است. جذابترین زن هم همین وضعیت را دارد. اما برای یکی در میانه لیست (جایی که بیشتر آدمها در آن قرار میگیرند) چه وضعیتی دارد؟
فرض کنید در فهرست هزارتایی فردی در رتبه 499م باشد. اگر همه در مورد فهرست توافق داشته باشند، او باید بتواند با یکی از 499 نفرِ آخر فهرست ازدواج کند. اما سه مشکل اساسی وجود دارد:
- یک، آدمها معمولا جایگاه خود را بهتر از رتبه واقعی خود تخمین میزنند.
- دو، آدمها معمولا به سراغ افراد بالای فهرست مقابل میروند، هر چه بالاتر بهتر.
- سه، آدمهای فهرست مقابل هم همین دو خطا را مرتکب میشوند.
در دنیای واقعی هیچ فهرست واحدی وجود ندارد. اما ما در ذهن خود آدمها را دستهبندی میکنیم. و به خاطر وجود شبکههای اجتماعی، در ذهن خود فهرستهایی طولانی میسازیم.
اودکلن یا گوشی؟
فروشگاههای مجازی در فروش لوازم الکترونیکی موفق عمل کردهاند. اما برای فروش عطر ماجرا متفاوت میشود. عطر را نمیشود توصیف کرد. لازم است که عطر را بو کنید و ببینید چه حسی نسبت به آن دارید. و البته ممکن است شما از عطر شماره یک جهان، خوشتان نیاید.
برای گوشی میتوانیم جنس بدنه، قدرت سیپییو و مقدار رم را بنویسیم. از طرف دیگر یک گوشی خوب، تقریبا برای همه خوب خواهد بود. اما به این دو تعریف از دو اودکلن در یک فروشگاه دیجیتال نگاه کنید:
- نوع رایحه: تلخ, گرم. ساختار رایحه: چرم, چوب, مرکبات, اسموکی
- نوع رایحه: تند, تلخ, گرم. ساختار رایحه: ادویه, چوب, چرم
کدام را ترجیح میدهید؟ حتی اگر اطلاعات دیگر موجود در این فروشگاه را برایتان بنویسیم، باز هم بهسختی میتوانید تصمیم بگیرید. عطر اول 100 هزار تومان قیمت دارد و عطر دوم 4 میلیون و نیم.
یک بازار مجازی برای انسان
آدمها گوشی نیستند. نمیشود آنها را توصیف کرد. نمیشود در فضای مجازی ویژگیهای آنها را نوشت. اطلاعاتی مثل قد، وزن، شغل و تحصیلات چیزی نیست که یک فرد را به همسر ایدهآل تبدیل میکند.
صفاتی مبهم مثل خونگرم، باهوش، اجتماعی، هنردوست و علاقهمند به چرم و عاشق مرکبات همانقدری بیفایده هستند که توصیف یک عطر با کلمات به درد نمیخورد.
احساس در مراوده است که شکل میگیرد، نه در معارفه.
احساسی که در مراوده با افراد داریم، بههیچعنوان قابل قیاس با توصیفات مبهم و چند عکس در شبکههای اجتماعی نیست. احساس در مراوده است که شکل میگیرد، نه در معارفه.
نمیخواهم بگویم آدمهای دنیای مجازی آدمهای بدی هستند. بلکه همانطور که خیلی بعید است که بتوانید عطر دلخواه خود را در فروشگاه اینترنتی پیدا کنید، احتمال یافتن همسر ایدهآل در سوشال هم بسیار پایین است.
ما کاربر هستیم یا محصول؟
یک اپ را تصور کنید که قرار است برای یافتن شریک زندگی به ما کمک کند. درآمد این اپ از تبلیغ و فروش اطلاعات آماری کاربران است. دلخواه شما این است که در هفته اول پس از نصب برنامه، نیمه گمشده خود را بیابید و اپ را برای همیشه پاک کنید. اما برای هر اپلیکیشن، پاک شدن یک شکست بزرگ است.
به بیان ساده، موفقیت این اپ (در پیدا کردن نیمه گمشده) بزرگترین شکست برای همین اپ (پاک شدن) خواهد بود. باور کنید این اپها بیشتر از سرنوشت زندگی عاشقانه شما، نگران کسبوکار خود هستند.
مشتری اپهای همسریابی که باید راضی نگهداشته شوند، شرکتی است که تبلیغ میکند یا مشتریای که اطلاعات شما را میخرد. در این اپها شما محصولی هستید که قرار است به این مشتریهای اصلی فروخته شوید.
بنابراین اگر مدام به اپ برگردید، مشتری واقعی راضیتر خواهد بود و پول بیشتری میپردازد. به این شکل اپلیکیشن اعتیادآوری که مردم را ناکام میگذارد، پولدارتر، موفقتر و معروفتر میشود. نه اپلیکیشنی که واقعا مشکل تنهایی آدمها را حل میکند.
اپهای همسریابی و تغییر در یک الگوی رفتاری
در یک اپ، در چند ثانیه تصمیم میگیرم که او را «بپسندم» یا «رد کنم». بعد با او چند کلمه صحبت میکنم و سعی میکنم در مورد ادامه بحث بهسرعت تصمیم بگیرم. شاید به دیدن او بروم و با هم در مورد گرمشدن کره زمین حرف بزنیم. حالا باید تصمیم بگیرم که آیا میخواهم با او ادامه دهم؟
در همین لحظه از سمت اپ برای من پیام میآید که دو نفر جدید من را پسندیدهاند… چند کلمه صحبت… یک قهوه… کمی بحث در مورد گرم شدن کره زمین…
اگر یک گفتوگو را نیمهکاره رها کنم و به یک گفتوگوی جدید ادامه دهم چه اتفاقی میافتد؟
مشکلی که پیش میآید «هزینه جایگزینی» بسیار پایین است. اگر یک گفتوگو را نیمهکاره رها کنم و به یک گفتوگوی جدید ادامه دهم چه اتفاقی میافتد؟ تقریبا هیچ.
عادت کردن به این روند باعث میشود که روابط برای ما بیاهمیت شود. حس میکنیم با از دست دادن یک نفر، در طول مدتی کوتاه میتوانیم یکی دیگر را جایگزین کنیم، و البته فرض میکنیم که این فرد جدید الزاما جذابتر است.
آدرس اشتباه یک بازار
تمام آیفونهای موجود در بازار شبیه به هم هستند. اما هر آدم فقط شبیه به خودش است. هیچکس نمیتواند جایگزین کسی دیگر باشد. هر کس منحصرا فقط خودش است.
شبکههای اجتماعی در ابتدا یک بازار با رقابت انحصاری درست کردند: باوجود پذیرش تفاوتهای فردی، رقابتی برای جذابتر دیده شدن بهوجود آمد.
اما اپهای همسریابی فرض میکنند که همه آدمها شبیه به هم هستند و هرکدام میتواند جایگزین دیگری شود. فقط کافی است چهره یکی را دوست داشته باشید تا با او آشنا شوید.
بیایید صادق باشیم. شاید مردها خیلی هم از این بازار همگن بدشان نیاید. اما آنها یک نکته را در نظر نمیگیرند: هماناندازه که آدمها برای او کمارزش میشوند، خودش هم دارد بیارزش میشود.
پس چهکار کنیم؟
یک- بر روی اپهای همسریابی (بهخصوص تیندر) پژوهشهای زیادی در سراسر جهان انجام شده است. نتیجه این پژوهشها نشان میدهد که هنوز روابطی که در دنیای حقیقی و با توجه به تجربه احساسی که از افراد داریم شکل میگیرند، دوام بیشتری دارند.
دو- توجه کنید که درنهایت فقط باید «یکنفر» را پیدا کنید. رسیدن به جذابیت آماری (توافق حداکثری برای جذابیت) برای ستارههای سینما خوب است، اما این موضوع تاثیری بر موفقیت رابطه نمیگذارد. پس اولا قرار نیست سلبریتی شوید، در ثانی لزومی ندارد در طرف مقابل خود به دنبال جذابیت آماری بگردید.
سه- اگر کسی را پیدا کردید، شبکههای اجتماعی بصری را ترک کنید. حتی اینستاگرام خود را ببندید. آلن دوباتن نشان میدهد که هرقدر هم ادعا کنیم نسبت به این محرکها بیتفاوت هستیم، باز هم ذهنمان تخت تاثیر بمباران مدام تصاویر قرار میگیرد.
چهار- شما، فقط شما هستید. قرار نیست با هیچکس رقابت کنید. درنهایت باید کسی را پیدا کنید که «شمای واقعی» را میپسندد، نه یک نسخه «شبه سلبریتی» از شما را.
پنج- نهادهای سنتیتر (حلقه دوستان و خانواده) واقعا تلاش میکنند که شما «یک» رابطه موفق داشته باشید. برخلاف اپهای همسریابی، سود آنها در این نیست که مدام به شما فردی جدید را معرفی کنند.
نظرات