دارویی برای تب سرد بیکاری
همه با مفهوم بازار آشنا هستند. بازار جایی است که خریداران و فروشندگان برای انجام تبادل همدیگر را ملاقات میکنند. با این تعریف فکر میکنید چند نوع بازار وجود دارد؟ بازار کالا و خدمات، بازار پول، بازار سرمایه، بازار تجارت بینالملل و البته بازار کار. واضح است که در بازار کار عرضهکنندگان نیروی انسانی و
همه با مفهوم بازار آشنا هستند. بازار جایی است که خریداران و فروشندگان برای انجام تبادل همدیگر را ملاقات میکنند. با این تعریف فکر میکنید چند نوع بازار وجود دارد؟ بازار کالا و خدمات، بازار پول، بازار سرمایه، بازار تجارت بینالملل و البته بازار کار. واضح است که در بازار کار عرضهکنندگان نیروی انسانی و صاحبان مشاغل، کار را خرید و فروش میکنند. هدف نهایی از بین بردن کامل بیکاری و رسیدن به اشتغال کامل است.
تقریبا تمام خانوارها مشتریِ بازار کالا و عرضهکننده کار هستند. در مقابل بنگاههای اقتصادی کالا و خدمات عرضه میکنند و نیروی کار میخواهند. این موضوع ما را وارد یک چرخه میکند. مردمی که برای خرید به بازار کالا میروند و بنگاههایی که برای خرید به بازار کار میآیند. (هر خانوار علاوه بر کار، عرضهکننده ملک و سرمایه است.)
بیکاری خرد و بیکاری کلان
از دو منظر میشود به مسئله بیکاری نگاه کرد. نگاه اول از اقتصاد خرد میآید. در این دیدگاه میخواهیم از ارتباط یک فرد با یک بنگاه اقتصادی سر در بیاوریم.
موارد زیادی در این دیدگاه بررسی میشوند. مثلا این که افراد چقدر برای دستمزد بیشتر قدرت چانهزنی دارند، ارزش جایگزینی برای بنگاههای اقتصادی چقدر است و هزینه فرصت چطور بر درک ما از سود و زیان اقتصادی اثر میگذارد؟
دیدگاه دیگر، دیدگاه اقتصاد کلان است. در این دیدگاه به بررسی بازار کار و تاثیر پارامترهای کلان مثل نرخ تورم بر بیکاری پرداخته میشود.
برای مثال میخواهیم بدانیم که آیا با بسط پول و افزایش نقدینگی میتوانیم نرخ بیکاری را کاهش دهیم یا خیر. این دیدگاه معمولا در اقتصاد سیاسی اهمیت پیدا میکند.
اصلا چه کسی کار میخواهد؟
جامعه بهطور کلی به دو دسته تقسیم میشود. دسته اول مشارکت اقتصادی دارند: یعنی تمام کسانی که یا شاغل هستند یا به دنبال شغل میگردند. البته کسی که در خانه نشسته و ته دلش آرزو میکند که ایکاش شغل داشته باشد، در این دسته جای نمیگیرد.
هر فرد میتواند شاغل، بیکار (جویای کار) یا بدون مشارکت اقتصادی باشد.
دسته دوم کسانی هستند که باوجود داشتن سن قانونی، شغل ندارند و به دنبال شغل هم نمیگردند. این افراد بیکار به حساب نمیآیند. بنابراین هر فرد میتواند شاغل، بیکار (جویای کار) یا بدون مشارکت اقتصادی باشد.
انواع دیگر بیکاری
این دستهبندی خیلی کلی است و به ما درک درستی از تمام وضعیتهای شغلی افراد نمیدهد. برای رفع این مشکل میتوانیم موضوع را بازتر کنیم:
- کسی که بیش از سه ماه و نیم در طول سال بیکار بماند، بیکاری نوع U1 دارد.
- کسی که تا امروز شاغل بوده اما حالا شغلش را از دست داده باشد، حتی اگر بهدنبال شغل نگردد در بیکاری نوع U2 قرار میگیرد.
- کسی که در یک ماه گذشته برای یافتن کار فعالیتی داشته بیکار U3 است.
- کسی که دوست دارد کار کند، حتی اگر بهدنبال کار نگردد در گروه بیکاری U4 قرار میگیرد.
- کسی که در یکسال گذشته کوچکترین فعالیتی در راستای پیدا کردن شغل داشته، بیکار نوع U5 است.
- هر کس که داشتن شغل را دوست دارد (چه دنبال شغل باشد و چه نه)، کسی که در مشاغل کاذب باشد، دورکاری کند، بهطور قراردادی فعالیت داشته باشد و همچنین کارگر فصلی در طبقه U6 است. کارگران فصلی معمولا دوست دارند که به استخدام رسمی در بیایند.
کسانی که پیشنهاد کار را حتما رد میکنند، زندانیان، کسانی که در آسایشگاه روانی هستند، کودکان و سالمندان در هیچ تعریفی بیکار نیستند. جمعیت Un تقسیم بر تعداد شاغلها به علاوه Un، نرخ بیکاری مرتبه n است.
بیکاری ساختاری
ده سال پیش اگر میخواستید برای یک رسانه آنلاین نویسنده استخدام کنید، پیدا کردن کسی که کلمه «سئو» را شنیده یا تجربه کار با «وردپرس» داشته باشد، خیلی سخت بود.
عدم همخوانی مهارتهای کارجویان با نیاز صاحبان مشاغل بهخصوص در مشاغل تخصصی و فناوریهای نوین دلیل اصلی بهوجودآمدن بیکاری ساختاری است.
بهبود زیرساختهای آموزشی، توسعه نفوذ اینترنت و بهبود وضعیت مدیریت منابع انسانی از بیکاری ساختاری میکاهد.
بیکاری اصطکاکی
فرض کنید همین امروز از کار خود جدا شوید. ممکن است کار فعلی را دوست نداشته باشید یا اخراج شوید. حالا باید بهدنبال شغل جدید بگردید. الان در طبقه بیکار (U3) هستید.
مدتی را اینترنت، مجلات، سایتها و اپلیکیشنها بهدنبال شغل میگردید، به مصاحبه کاری میروید، برای دستمزد چانه میزنید و در نهایت یک شغل را انتخاب میکنید.
طبیعی است که از شغل قبلی به شغل جدید یک فاصله زمانی وجود داشته باشد. این فاصله زمانی باعث میشود که همیشه در اقتصاد یک بیکاری وجود داشته باشد. به این نوع از بیکاری، بیکاری اصطکاکی میگوییم.
پیشرفتهای فناوری مثل افزایش نفوذ اینترنت، اپلیکیشنها و وبسایتهای کاریابی، مصاحبه از طریق ویدیوکنفرانس و همچنین پایگاه آموزش مهارتهای حرفهای از بیکاری اصطکاکی میکاهد.
بیکاری طبیعی
به جمع بیکاری ساختاری و بیکاری اصطکاکی، بیکاری طبیعی میگوییم. این کمترین نرخ بیکاری است که در شرایط ایدهآل میشود به آن دست پیدا کرد.
مثلا فرض کنید که اشتغال کامل محقق شود و همه مشغول بهکار شوند. اگر کسی تصمیم بگیرد شغلش را عوض کند یا نیاز شرکت به نیروهای متخصص بهروز شود، دوباره بیکاری بهوجود میآید.
برای همین نرخ بیکاری صفر نه ممکن است و نه مطلوب.
بدون وجود این بیکاری طبیعی، عرضه نیروی کار وجود کم میشود و شرکتها در جذب نیروهای تازهنفس مشکل پیدا میکنند. برای همین نرخ بیکاری صفر نه ممکن است و نه مطلوب.
درصد بیکاری طبیعی در مناطق و زمانهای مختلف، یکسان نخواهد بود. این نرخ ممکن است بین 1 تا 5 درصد تغییر کند.
بیکاری کمبود تقاضا
فرض کنید کسی خانه نوساز نخرد. طبیعی است که تمایل برای ساختوساز کاهش پیدا کند. به این ترتیب تعداد زیادی مهندس عمران، کارگر ساختمانی، نقاش، کابینتساز، کارمند بنگاه معاملات و راننده کامیون شغل خود را از دست میدهند.
این افراد میتوانند به بازارهای دیگر بروند. مثلا شاید راننده تاکسی، تحلیلگر بازار سرمایه یا کارمند بنگاه خودرو شوند. اما چه میشود اگر تقاضا برای تمام کالاهای دیگر (تاکسی، مثل سهام و خودرو) هم کاهش پیدا کند؟
این بیکاری که به آن بیکاری کینزی یا چرخهای هم میگوییم، از راه افزایش هزینههای کل جامعه (Aggregate Expenditure) برطرف میشود. دقت کنید که این بیکاری شامل هر نوع بیکاری بهغیر از نرخ طبیعی است.
کینز چهار دارو (کلان) را برای درمان این تب سرد تجویز میکند:
- افزایش مصرف خانوار مثلا از طریق طرحهای ویژه، تخفیف، کوپن، تشویق به مصرف، وام و امکان خرید اعتباری.
- افزایش مخارج سرمایهگذاری مثل تشویق مردم به سرمایهگذاریهای مولد بهخصوص در بخش تولید.
- افزایش مخارج دولت مثل احداث راه، پارک، بیمارستان، نوسازی خطوط تلفن و ارتقای کیفیت زیرساختها مثل اینترنت.
- افزایش صادرات یا کاهش واردات از طریق تسهیل فرایند صادراتی و سیاستهای انحصارزدایانه.
در شرایط رکود مردم به پسانداز بهشکل طلای آبشده و ارز تمایل نشان میدهند. این رفتار به کاهش مصرف و افزایش بیکاری دامن میزند، درآمد کل کاهش پیدا میکند و درنهایت مردم پول کمتری برای پسانداز خواهند داشت. به این اثر پارادوکس خِسّت میگوییم.
نظرات