مهمترین نقش دولت در اقتصاد چیست؟
اگر بخواهم اقتصاد سیاسی را به چهار بخش کلی تقسیم کنم، در نهایت به چهار فرد کلیدی میرسم: کارل منگر، میلتون فریدمن، جان مینارد کینز و کارل مارکس. شاید شما به افراد دیگری هم فکر کنید. اما توضیح خواهم داد که چرا برای تشریح نقش دولت در اقتصاد این چهار نفر را انتخاب کردهام. مارکس
اگر بخواهم اقتصاد سیاسی را به چهار بخش کلی تقسیم کنم، در نهایت به چهار فرد کلیدی میرسم: کارل منگر، میلتون فریدمن، جان مینارد کینز و کارل مارکس. شاید شما به افراد دیگری هم فکر کنید. اما توضیح خواهم داد که چرا برای تشریح نقش دولت در اقتصاد این چهار نفر را انتخاب کردهام.
مارکس در سمت چپ نمودار معتقد بود که تمام فعالیتهای اقتصادی باید بهطور کامل در دست دولت باشد تا یک بازار «آزاد از رانت » (نه آزاد از دولت) به دست بیاید. کینز به بخش خصوصی و مالکیت فردی اعتقاد داشت اما موافق «دخالتهای موردی» دولت مثلا برای تحقق اشتغال کامل بود.
میلتون فریدمن باور داشت که دولت بهغیر از مواردی بسیار ویژه مثل امنیت نظامی در هیچ زمینه دیگری نباید در اقتصاد دخالت کند. در سمت راست، کارل منگر خواهان یک اقتصاد آزاد (لسهفر) بدون هیچ دخالت دولتی بود تا یک بازار رقابت آزاد (نه آزاد از رانت) ایجاد شود.
نقش انکارناپذیر دولت
وقتی از نقش بخش خصوصی در نوآوری حرف میزنیم، سخت است که به یاد استیو جابز و کمپانی اپل نیفتیم. مردی که از هیچ، شرکتی چند میلیارد دلاری آفرید. داستان پیدایش اپل معمولا از کلاس خوشنویسی و کالج نیمهتمام شروع میشود و به دوران اوج شرکت یعنی معرفی آیفون میرسد.
اما چیزی که در اینجا نادیده گرفته میشود نقش دولت در پیدایش و رشد شرکت اپل است. جابز و وزنیاک از منابع دولتیِ زیادی بهره بردند. دستکم آنها از جاده و خیابانهایی استفاده کردند که بخش خصوصی آنها را احداث نکرده.
چیزی که نادیده گرفته میشود نقش دولت در پیدایش و رشد شرکت اپل است.
از طرفی فناوریهایی مثل اینترنت، جیپیاس، صفحه قابللمس و بسیاری از فناوریهای مورداستفاده در محصولات اپل در بخش دولتی (نظامی) توسعه پیدا کردهاند. به فهرست منافع دولت برای اپل میتوانیم به تمام کارمندان با استعداد این شرکت اشاره کنیم که در مدارس یا دانشگاههای دولتی درس خواندهاند. مثل بیش از 1000 کارمندی که از دانشگاه سن خوزه فارغالتحصیل شدهاند.
علاوه بر یارانههایی که دولت آمریکا برای تحقیق فناوری دارد، بدون وامهایی که شرکت اپل از دولت گرفته هرگز موفقیتی حاصل نمیشود. اما وقتی داستان موفقیت جابز را میگویند، هیچکس حتی یک کلمه به نقش بخش دولتی اشاره نمیکند. درست است که بخش خصوصی تاثیر خیلی زیادی در شکلگیری یکی از مهمترین نوآوریهای قرن داشت، اما اپل محصول همکاری هر دو بخش خصوصی و عمومی است.
دولت چه کار میکند؟
بعضیها فکر میکنند که دولت باید نخبگان را پیدا کند و با حمایت از آنها زمینه رشدشان را فراهم آورد. به تعبیر عامیانه، تصور میشود که وظیفه دولت شرطبندی به روی اسبهای برنده است.
اما کار دولت نباید این باشد. نتیجه حمایت از نخبگان، پیدایش رانتی عظیم برای نورچشمیها و ژنهای خوب است که استاد تلف کردن منابع عمومی هستند. دولت هرگز نمیتواند در تشخیص نخبگان موفق عمل کند. نشان به آن نشان که علی لاریجانی نیمی از کارمندان صداوسیما را مازاد میداند.
90 درصد بودجه پژوهش کشور دستمزد کارکنانی است که بازدهی بهشدت پایینی دارند.
بخش خصوصی به این دلیل از عهده این کار بر میآید که توقع دارد در مقابل پول پرداختشده سود دریافت کند. برای همین در انتخاب ژنهای خوب نهایت دقت را به خرج میدهد؛ و البته گاهی اشتباه میکند و پول خودش (نه پول مردم) از دست میرود.
وظیفه دولت حمایت از سرسبزترین و پربارترین درختها نیست. بلکه وظیفه او مرطوب نگهداشتن خاکی است که دانهها در آن قرار دارند. دولت باید زمینه پیدایش نخبگان را فراهم کند، نه آنکه به حمایت از نخبگان بپردازد.
جسورترین سرمایهگذار کشور
فرض کنید یک میلیارد دلار بهتان هدیه بدهم. آیا حاضرید تمام این پول را برای پروژه فرستادن انسان به فضا سرمایهگذاری کنید؟ شما را نمیدانم اما من برای برداشت شخصی دستکم پانصد میلیون دلار التماس خواهم کرد.
بخش خصوصی بهسختی حاضر میشود پولش را برای «سفر به ماه» سرمایهگذاری کند، مگر آنکه در راه چند مسافر بزند که خرج سفر در بیاید. اگر دارید به شرکت خصوصی اسپیسایکس فکر میکنید، بد نیست در مورد وامهای دولتیای که ایلان ماسک دریافت کرده تحقیق کنید.
اما بخش دولتی این کار را انجام میدهد. موضوع فقط ساختن آپولو 11 نبود. لباس فضایی، غذای موردنیاز و البته تحقیقات فراوانی که پیش از آپولو شکست خوردند، بخشی از هزینههای این سفر بودند که از عهده بخش خصوصی خارج است.
یکی از وظایف دولت ورود به همین عرصهها است. سرمایهگذاریهای بهشدت پرریسکی که بخش خصوصی به آنها وارد نمیشود، اما منافع عمومی سرمایهگذاری قابل دفاع است. فناوری خودروهای الکتریکی (کمپانی تسلا) از جمله بخشهایی بود که بدون حمایت دولتی ممکن نمیشد.
دولت و کارهای دولتی
نه میخواهیم بگوییم که دولت باید مالک همهچیز باشد و نه قصد داریم نقش دولت در بازار (بهخصوص در شکست بازار) را نادیده بگیریم. موضوع اینجا است که منابع مالی دولت بیانتها نیست. اگر این منابع در جای غلط خرج شود، قطعا در جایی دیگر خلا بهوجود میآید.
شاید چیزی در دیانای بخش دولتی یا خصوص نباشد که آنها را ذاتا در یک وظیفه بهتر یا بدتر کند. شاید واقعا مدارس و دانشگاههای دولتی هم بتوانند عملکرد خوبی داشته باشند، اما وقتی بخش خصوصی (با سرمایه شخصی) میتواند این وظیفه را به بهترین شکل انجام دهد، چرا باید از منابع عمومی هزینه شود؟
شاید چیزی در دیانای بخش دولتی یا خصوص نباشد که آنها را ذاتا در یک وظیفه بهتر یا بدتر کند.
کشوری را تصور کنید که راههای کافی ندارد، اینترنتش کُند است، آلودگی هوا برای مردم مشکل ایجاد کرده و به خاطر نبود منابع مالی کافی، نظام مالیاتی کارا ندارد. اما این کشور پول زیادی برای تولید بنزین خرج میکند و بنزین را زیر قیمت تمامشده به مردم میدهد.
شاید مردم از قیمت پایین بنزین راضی باشند. اما آیا مردم حاضر نبودند که بخش خصوصی بنزین را به قیمت آزاد بفروشد اما وضعیت جاده، اینترنت، هوا و مالیات اصلاح شود؟ معمولا استدلال میشود که در دولتهای فاسد، منابع مالی حاصل از گران شدن بنزین خرج زیرساخت نمیشود و به تاراج میرود. اما فراموش نکنیم که ابعاد بزرگ دولت و ورود به بخشهای مختلف تولید از دلایل اصلی ایجاد فساد است. و البته دولت فاسد میتواند در پالایشگاه هم شیطنت کند.
مثال: نقشهبرداری دولتی
اگر نقشههای کشور بهبود پیدا کند و تمام جزئیات در آن ثبت شود، تولید ناخالص ملی تا 1% رشد خواهد کرد. نقشههای بهتر باعث میشود که مردم سریعتر راه خود را پیدا کنند، کمتر در ترافیک بمانند و با شهامت بیشتر به مناطق جدید سفر کنند.
اما چه کسی حاضر است برای تهیه و بهروزرسانی مداوم نقشهها سرمایهگذاری کند؟ شاید بهسرعت به گوگل فکر کنید. اما سوال خوب اینجا است: گوگل چطور 1.1 میلیارد دلار پولی که برای خرید ویز هزینه کرده را توجیه کند؟ بیشتر تمرکز ویز به جمعآوری داده و همچنین تبلیغ است.
تمرکز ویز بر ناوبری است، نه به نقشههای جغرافیایی.
برای مثال شرکت اسپاتیفای برای اینکه در ویز تبلیغ داشته باشد (علامت موسیقی در بالا سمت راست صفحه) به گوگل پول میدهد. پمپبنزینهای خصوصی و فروشگاهها هم از دیگر مشتریان ویز هستند. به همین دلیل نگاه گوگل بیشتر به سمت مناطقی با قابلیت تجاری است و کمتر به مناطق محروم میپردازد.
در این شرایط دولتها میتوانند برای تهیه و بهبود وضعیت نقشهبرداری هزینه میکنند. نقشههای دولتی اطلاعاتی بیش از نقشه راهها را در اختیار دارد و تمام تلاشش برای پیدا کردن کوتاهترین مسیر نیست. مثلا در این نقشهها میشود به زیستگاه جانوران، منابع آب و لجستیک کالا هم فکر کرد.
نتیجهگیری
نقش دولت در توسعه و پایداری اقتصاد انکارناپذیر است. علاوه بر دخالت دولت در صورت شکست بازار (مثل بحرانهای زیستمحیطی بهخاطر تولید محصولات آلوده) ایجاد زمینه و زیرساختهای کافی برای ظهور و رشد نخبگان از وظایف دولتی است.
مثلا بخش خصوصی نمیتواند برای مبارزه با فساد و بهبود سهولت کسبوکار تلاش کند. برای همین بهتر است کسبوکار به بخش خصوصی سپرده شود و دولت وقت و منابعش را معطوف راحتتر کردن این فرایند کند.
همچنین قیمتگذاری، حمایت از مصرفکننده و کنترل قیمتها وظیفه دولت نیست. دولتهای حامی مصرفکننده معمولا در کنترل تورم ناکام میمانند. اما اگر دولت زمینه را برای ظهور 5 رقیب جدید ایجاد کند و وقتش را صرف شکستن انحصار و تبانی کند، رقابت آزاد بهطور طبیعی باعث کنترل قیمت میشود.
نتیجه نهایی این که مهمترین وظیفه اقتصادی دولتها ایجاد بستر مناسب برای شکلگیری یک بازار آزاد از رانت (ایدهآل کارل مارکس) و بدون انحصار (ایدهآل کارل منگر) با اتخاذ سیاستهای ضدتبانی و ضدانحصاری است.
نظرات