مثل یک مدیر غذا سفارش بدهیم
چندبار پیش آمده که به رستوران بروید، غذایی سفارش دهید و در نهایت نارضایتی و ناراحتی آنجا را ترک کنید؟ قیمت بالا، کیفیت بد، برخورد نامناسب، وضعیت نامناسب بهداشتی و هزاران مشکل دیگر میتواند طعم شام شما را تلخ کند. شاید مشکل از سمت رستوران نباشد. شاید این شما هستید که باید سفارش خود را
چندبار پیش آمده که به رستوران بروید، غذایی سفارش دهید و در نهایت نارضایتی و ناراحتی آنجا را ترک کنید؟ قیمت بالا، کیفیت بد، برخورد نامناسب، وضعیت نامناسب بهداشتی و هزاران مشکل دیگر میتواند طعم شام شما را تلخ کند. شاید مشکل از سمت رستوران نباشد. شاید این شما هستید که باید سفارش خود را مدیریت کنید. پس لازم است بدانیم که چطور میتوانیم مثل یک مدیر غذا سفارش بدهیم.
موضوع تنها سفارشدادن غذا نیست، خرید یک جفت کفش، انتخاب لپتاپ، سفارش دادن کیک و تقاضا برای شستوشوی ماشین هم به دانش مدیریت نیاز دارد. میتوانیم مثل یک فرد معمولی در رستوران بنشینید، غذا سفارش دهید و از نتیجه سفارش خود ناراحت شوید، یا مثل یک مدیر پیش بروید و به بهترین نتیجه ممکن برسید.
1- بررسی تمام گزینههای موجود
یک مدیر کارآزموده میداند که مجبور نیست از فرد یا شرکت خاصی خرید کند. او میداند پولی که در دست دارد ارزنده است و شرکتها باید بهدنبال پول او باشند، نه او به دنبال کالای آنها.
اگر رستورانی وجود دارد که شرایطش باب میل شما نیست، دلیلی ندارد که وضعیت ایدهآل خود را برایشان تشریح کنید. در نهایت ادب تمام سوالهای خود را بپرسید و اگر احساس کردید فاصله رستوران با ایدهآل شما خیلی زیاد است، به سراغ یک گزینه دیگر بروید.
اگر احساس کردید فاصله رستوران با ایدهآل شما خیلی زیاد است، به سراغ یک گزینه دیگر بروید.
«روزتان بخیر. همراه با غذا چه نانی میفرستید؟ امکانش هست برای ما سنگک بگذارید؟ خیر؟ متشکرم. خدانگهدار.» اگر از قبل تمام شرایط و قواعد رستوران را به درستی درک کنید و به این شرایط و قواعد احترام بگذارید، بعید است که ناراضی از رستوران خارج شوید.
مثل یک مدیر از دوستان و آشنایان باتجربه سوال کنید. نگاهی اجمالی به منو بیندازید. به رستوران زنگ بزنید و از شرایط آن اطمینان حاصل کنید. با چشم باز خرید کنید.
2- تعریف صحیح صورت مسئله
یک مدیر قادر است در کوتاهترین و شفافترین شکل ممکن نیازش را به طور کامل تشریح کند. اگر نیازتان را بیان نکنید، نمیتوانید توقعداشته باشید که آن را برآورده کنند.
در بسیاری از موارد نارضایتی شما از سفارش تنها به این دلیل پیش میآید که نیاز خود را تشریح نکردهاید. مثلا نگفتهاید که استیک کاملا پخته میخواهید و حالا از آبدار بودن گوشت خوشحال نیستید.
خیلی وقتها بعد از آن که سفارش خود را تحویل گرفتید هم میتوانید مشکل خود را در آرامش ابراز کنید و بخواهید که آنرا رفع کنند. «میشود این گوشت را کمی بیشتر بپزید؟»
3- قیمتِ زمانِ شما
در نهایت قرار است یک غذا سفارش دهید. نمیتوانید نصف روز را برای بررسی و مقایسه انواع رستورانها صرف کنید. برای همین است که میگویم به تجربه دوستان و آشنایان اعتماد کنید.
یک اشتباه رایج این است که مردم به سراغ گرانترین غذا در یک رستورانِ ارزان یا ارزانترین غذای یک رستورانِ گران میروند. معمولا انتخاب گزینهای میانه در یک رستوران متوسط، بهترین انتخاب است.
آدمهای عادی وقتی از غذای خود راضی نیستند، عصبانی میشوند. انگار دنیا به آخر رسیده و تمام دارایی خود را از دست دادهاند.
در صورتی که غذا بد بود، مثل یک مدیر از این اشتباه درس بگیرید و دفعه بعدی سراغ این رستوران نروید. این آخرین باری نیست که میخواهید غذا بخورید. از تجربههای خوب و بد برای بهتر کردن نتیجه در آینده استفاده کنید.
4- تغییر در منابع انسانی
یک مدیر در سازمان خود میداند که ترکیب منابع انسانی ثابت نیست و او است که جای آدمها را تعیین میکند. او میتواند وظیفهای را از یک نفر بگیرد و به شخصی دیگر بسپارد.
در رستورانها هم وضع به همین شکل است. اگر احساس میکنید از گارسون راضی نیستید، در نهایت ادب از مدیریت بخواهید که شخصی دیگر سفارش شما را بگیرد. میتوانید مشکل را توضیح دهید و بگویید که چرا نمیخواهید این فرد میزبان شما باشد.
تجربه شخصی نشان میدهد که مدیر رستوران در مواجهه با این درخواست انعطاف به خرج میدهد و حتی شاید خودش سفارش شما را ثبت کند.
مثلا در منوی یک رستوران نوشتهشده که آنها در پیتزا فلفل دلمهای میریزند. وقتی از گارسون خواستم که برای من فلفل دلمهی نگذارند گفت که دستور پیتزا ثابت و غیرقابلتغییر است. بدون بحث، سفارشم را به مدیر رستوران رساندم و چند دقیقه بعد یک پیتزا بدون فلفل دلمهای روی میزم بود.
5- ساختن یک رابطه
وقتی یک مدیر میخواهد از شرکتی دیگر خرید کند، میداند که این آخرین تجربه همکاری با آنها نخواهد بود. برای همین بجای تلاش برای تهیه «یک کالا» سعی میکند «یک رابطه» بسازد.
یک مدیر باتجربه میکوشد که با تامینکننده قطعات و مواداولیه رابطهای دوطرفه بسازد. این رابطه به بدهبستانهایی دوستانه منجر میشود. «شما این کار را انجام بده، ما آنجا برایتان جبران میکنیم.»
اگر با یک مدیر باتجربه به رستوران بروید متوجه میشوید که او میکوشد با آدمها ارتباط برقرار کند. اگر چندبار به همان رستوران برود، با کارکنان رستوران دوست میشود. این رابطه دوستانه سبب میشود که تجربه او با دیگران فرق کند.
اگر رستورانی پیدا کردهاید که از کیفیت آن رضایت دارید، ایرادی ندارد که برای ساختن یک رابطه بلندمدت وقت بگذارید.
6- ترک کمالگرایی
کارمندهای سطح پایین معمولا توقع دارند که در شرکت همهچیز کامل و بینقص باشد. آنها محیط کاری آرام، کامپیوتری قدرتمند، حقوقی بالا، پرداختهای منظم و ناهاری باکیفیت میخواهند، بدون آنکه محدودیت منابع را در نظر بگیرند.
یک مدیر میداند که هیچکس و هیچچیز کامل نیست و همیشه نقصهایی وجود دارد. یک مدیر باتجربه از دیگران توقع ندارد کاملا بیعیب باشند، درحالیکه خودش قادر به ارائه کاملا بیعیبونقص کارش نیست.
یک مدیر باتجربه از دیگران توقع ندارد کاملا بیعیب باشند، درحالیکه خودش قادر به ارائه کاملا بیعیبونقص کارش نیست.
با 20 هزار تومان نمیتوانید توقع داشته باشید گوشت بره را در بشقاب نقره برایتان سرو کنند. دنیای واقعی به این شکل است که همیشه باید چیزی را فدای چیز دیگری کنید. یک چیز بدهید تا چیز دیگری به دست بیاورید.
البته چیزهایی وجود دارد که فراهم کردن آنها هزینهای ندارد. اگر بشقاب یا میز کثیف است، غذا خوب نپخته یا مغایرتی در سفارش دیده میشود، نباید سکوت کنید. باادب و احترام موضوع را مطرح کنید و بخواهید که مشکل را در سریعترین زمان ممکن حل کنند.
7- مدیریت بحران
در هر سفارشی امکان خطا وجود دارد. شما خودتان غذا را درست نمیکنید بلکه آن را برونسپاری میکنید. برای همین ممکن است اتفاقهایی رخ دهد که پیشبینی نکردهاید.
ممکن است سالادی که شما میخواهید تمام شده باشد، غذا مثل همیشه نباشد یا سرد به دستتان برسد. مشکل وقتی جدی میشود که مهمان دارید و با توجه به سابقه خوب رستوران، به آنها اعتماد کردهاید.
یک مدیر همیشه پلن ب دارد و میداند در صورت بروز مشکل چطور میتواند مسئله را حل کند.
یعنی با این فرض که حتما همهچیز عالی پیش میرود، خوشباورانه منتظر رخداد بهترین سناریوی ممکن نمینشیند. بلکه برای بدترین سناریو راهحل در نظر میگیرد.
بیشتر از یک غذا
حتما متوجه شدهاید که منظور این نوشته، چیزی بیشتر از سفارش یک غذا است. سبک زندگی یک مدیر در مراودات عادی زندگی با افراد عادی فرق دارد.
او گزینههای موجود را بررسی میکند، به تعریف درست صورت مسائل میپردازد، ارزش زمان را میفهمد، به بازآرایی منابع میپردازد، رابطه میسازد و آن را توسعه میدهد، از کمالگرایی میپرهیزد و برای بدترین سناریو برنامه دارد.
سفارش غذا، خرید خودرو، سفارش عمده کالا یا بحث با همسر، یک مدیر کارآزموده در تمامی جنبههای زندگیاش متفاوت عمل میکند.
نظرات