چطور آدمهای سمی را دوست داشته باشیم؟
این روزها خیلی عبارت آدمهای سمی یا toxic people را میشنویم. عبارتی که پشتوانه علمی ندارد اما در کتابها، سایتها و مجلات متعددی در مورد آن بسیار نوشتهاند: اینکه آدمهای سمی چه کسانی هستند و چطور باید از شر آنها خلاص شد. اما دلایلی وجود دارد که فکر میکنم مطالبی با عنوان «راهنمای عملی متنفر
این روزها خیلی عبارت آدمهای سمی یا toxic people را میشنویم. عبارتی که پشتوانه علمی ندارد اما در کتابها، سایتها و مجلات متعددی در مورد آن بسیار نوشتهاند: اینکه آدمهای سمی چه کسانی هستند و چطور باید از شر آنها خلاص شد.
اما دلایلی وجود دارد که فکر میکنم مطالبی با عنوان «راهنمای عملی متنفر شدن از آدمهای سمی» بهشدت مسموم هستند. مهمترین دلیل این است که این طرز تفکر، تنفر از آدمها را توجیه میکند و به آن رنگ علمی میزند. «چرا از همکارت متنفری؟ معلوم است! چون او یک آدم سمی است!» تفکری که بیشباهت به دیدگاه هیتلر در مورد مسمومیت ژنتیکی، ذاتی و درمانناپذیر غیرژرمنها نیست.
مشکل تئوری آدمهای سمی
مطالبی که در مورد آدمهای سمی در اینترنت وجود دارد، خواننده را فردی کاملا سالم و غیرسمی فرض میکند. طبیعتا منِ خواننده هم فروتنانه نمیگویم «البته من یکی از آن مسمومهای خطرناک هستم». بعد شروع میکند به برشمردن صفاتی که تقریبا همه آدمها آنها را دارند.
همه آدمها کمابیش خودپسند، حسود و قضاوتگر هستند. اصلا همین که شما میگویید فلانی قضاوتگر است، او را مورد قضاوت قرار دادهاید. اگر قضاوتگری یک صفت مسموم است، شمایی که در مورد قضاوتگر بودن آنها قضاوت میکنید هم به هماناندازه مسموم میشوید.
نظریه آدمهای سمی تصویری از شهری طاعونزده ارائه میکند که در آن افرادی بیمارمیخواهند سلامت شما را بهخطر بیندازند.
نظریه آدمهای سمی تصویری از شهری طاعونزده ارائه میکند که در آن افرادی بیمار، آلوده و روانی میخواهند سلامت شما و عزیزانتان را بهخطر بیندازند. چیزی شبیه به فیلمهایی با موضوع زامبی.
این کتابها و مقالههای بجای آنکه به شما کمک کنند تا آدمهای متفاوت را بپذیرید، آنها را دوست داشته باشید و در صورت بروز مشکل ارتباطی، در مهارتهای اجتماعی خود بازنگری کنید، با برچسب «مسموم» نفرت از دیگران را موجه میکنند.
1- آدمهای یک گوش و دو زبان
یکی از ژانرهای معرفیشده در مورد آدمهای سمی، افرادی هستند که دوست دارند خودشان صحبت کنند و از اینکه به حرفهای شما گوش بدهند لذتی نمیبرند. (در متن یکی از این مطالب، از عبارت آدمهایی که هرگز خفه نمیشوند استفاده شده است.)
اگر در زندگی شما اشخاصی وجود دارند که نمیگذارند شما صحبت کنید اما مدام از صحبت کردن لذت میبرند، شاید که مشکل از مسمومیت آنها نباشد. دلایل بروز این مشکل متفاوت است و بجای نصب سریع انگهایی مثل «خودپسند در مکالمه» بهتر است به مشاور مراجعه کنید.
مثلا شاید او در درون بهشدت احساس تنهایی میکند و دوست دارد شما تحسینش کنید. او مدام از موفقیتها، ایدهها و تخیلاتش میگوید تا خود را به شما نزدیک کند. شاید و فقط شاید، مشکل از سوی شما است که بهاندازه کافی از تلاشهای او قدردانی نمیکنید.
فرض کنید که شما کسی هستید که بدون توقف صحبت میکنید و بهطرف مقابل اجازه ابراز نظر نمیدهید. او مجبور میشود صحبتهای شما را قطع کند. آیا در این مورد میتوانیم بگوییم که فرد موردنظر، آدمی سمی است که مدام میپرد وسط حرف شما؟ یا لازم است از خود بپرسید که چطور حرف بزنم که دیگران گوش بدهند؟
حتی اگر مشکل از طرف مقابل باشد، عدم توانایی در گوش کردن یا ناتوانی در برقراری یک ارتباط موثر، سم و بیماری نیست. مشکلی است که باید برای آن راهحل پیدا کرد.
2- آدمهای کنترلگر
با یکی از دوستانم قرار داشتم که برای کاری به یک فروشگاه برویم. طبیعتا قرارهای دیگرم را کنسل کردم و سر ساعت در محل قرار حاضر شدم. اما او گفت که نمیتواند بهموقع برسد و من را در خانه میبیند. به خانه برگشتم، اما دوستم نرسید. با او تماس گرفتم. گفت که خودش به فروشگاه رفته است.
از به هم ریختن برنامهها عصبی شدم. اما او من را متهم کرد که «دوست داری همهچیز تحت کنترلت باشد و از اینکه کسی باب میل تو عمل نکند، عصبانی میشوی.»
اگر میخواهید به هیچکس توضیحی ندهید، باید خارج از دایره آدمها زندگی کنید.
آدمهایی هستند که لازم است در مورد برنامههای شما اطلاعاتی داشته باشند. مثلا اگر قرار است چند مهمان دعوت کنید، خوب است که موضوع را از قبل به همسرتان بگویید. اگر او چندبار در عمل انجام شده قرار گرفته و حالا هر بار که به خانه میآیید میپرسد «تنها میآیی»، شاید قصد ندارد شما را کنترل کند.
اگر کسی در زندگی شما وجود دارد که مدام در مورد جزئیات زندگی شخصیتان سوال میپرسد، بهتر است بجای نفرت از او، حدود زندگی شخصی خود را توضیح بدهید و روشن کنید که رعایت این حریم شخصی به معنای بیاهمیت بودن او نیست.
3- خونآشامهای احساسی
خونآشام احساسی به کسی میگویند که همیشه موضوعی اندوهگین، ناراحتکننده، غمبار و منفی برای گفتن دارد. وقتی با حال خوب به آنها زنگ بزنید، آنقدر منفیبافی میکنند تا حال شما هم گرفته شود.
حقیقت علمی این است که تمام آدمها لحظات خوب و بد دارند. در واقعیت هیچکس همیشه منفی نیست. اما بعضیها هستند که مواجهه با مشکلات برایشان دشوارتر است. اگر آنها درنهایت صمیمیت به شما پناهآوردهاند، بدترین کار این است که به آنها برچسب خونآشام بزنید.
از نظر رفتاری، ما رخدادهای منفی را بیشتر از رخدادهای مثبت به یاد میسپاریم. مثلا رستورانی که تا امروز ده غذای فوقالعاده و یک غذای بد به شما تحویل داده، در دسته رستورانهای بد قرار میگیرد.
شاید این فرد بارها با انرژی مثبت و حرفهای خوب (یا دستکم عادی) به شما مراجعه کرده باشد. اما خاطره روزهایی که او غمگین بوده در ذهن شما پررنگ شده باشد. حالا که در مورد «خونآشامهای احساسی» میشنوید به یاد او بیفتید. او خونآشام نیست. آدمی معمولی است که گاهی خوشحال و گاهی غمگین است و شما به عنوان دوست شاهد غمها و شادیهای او هستید.
4- آدمهای مشکلپرست
آدمهای مشکلپرست آنهایی هستند که همیشه و همیشه با مشکلی حیاتی درگیر هستند و بهمحض حل شدن یک مشکل، با مشکلی جدید روبرو میشوند. هر بار که شما را ببینند کمکی میخواهند و اگر به آنها کمک کنید، باز درخواست جدیدی از شما خواهند داشت.
این مورد هم شبیه به مورد قبلی است. شاید خواهرم سه ماه پیش از من کمکی خواسته و حالا دوباره کمک میخواهد. من در ذهنم میگویم این فرد سمی، همیشه از من کمک میخواهد درحالیکه هرگز به من کمک نمیکند.
اول اینکه عبارت «او همیشه کمک میخواهد» درست نیست. در ثانی، شاید شما از او کمک نخواستهاید یا خواسته خود را بهدرستی مطرح نکردهاید یا در شرایطی خاص واقعا کمکی از دست او بر نمیآمده. او یک آدم سمی نیست. فقط بهعنوان خواهر روی کمک شما حساب میکند.
اگر در کمک کردن به دیگران توانایی کافی ندارید، بهتر است دیگران را متهم نکنید. مثلا دوستی به شما میگوید که بهشدت به دو میلیون پول نیاز دارد. اینکه شما بتوانید او را راهنمایی کنید که چطور وام بانکی بگیرد یا راهحلی عملی برای تامین این پول به او پیشنهاد کنید، یا حتی مودبانه درخواست او را رد کنید، مهارت شما است.
5- افراد جی.جی
افراد حسود و قضاوتگر یا jealous-judgmental از دیگر افرادی هستند که برچسب سمی دریافت کردهاند. اما همانطور که گفتیم تنها یک فرد قضاوتگر میتواند دیگران را به قضاوتگری متهم کند.
کمتر کسی در حدی بیمارگونه حسود است. بیشتر ما نسبت به دیگران احساس حسادت داریم. این یک صفت طبیعی انسان است. اما در بیشتر موارد مقدار حسادت بسیار کمتر از چیزی است که بشود اسم آن را حسادت گذاشت.
حسادت معمولا صفتی در ذهن ما است تا در دل فرد حسود.
یک مطالعه نشان میدهد که در بیشتر موارد، افرادی که خیال میکنیم به ما حسادت میکنند، در واقع حسود نیستند. یعنی حسادت معمولا صفتی در ذهن ما است تا در دل فرد حسود.
قبل از آنکه به کسی برچسب جی.جی بزنید، از خود سوال کنید که آیا در مواجهه با او دارید جی.جی عمل میکنید؟ آیا برای قضاوت و صدور حکم خیلی زود نیست؟
6- آدمهای دروغگو
دادگاه معمولا حساب فرد دروغگو را جدا میکند و در مورد ادعاها و شهادتهایشان احتیاط به خرج میدهد. اما فراموش نکنید که شما متخصص قضاوت نیستید. شاید اینکه یک نفر دارد دروغ میگوید، حدس شما باشد. حتی شاید او دروغ میگوید تا از رابطهاش با شما (که برایش مهم است) محافظت کند.
یک حالت دیگر این است که فرد به شما دروغ میگوید چون شما شهامت راست شنیدن ندارید. شاید اگر همسرتان خیلی صادقانه بگوید که امروز نرفته سر کار و بجایش رفته سینما و کمی با خودش خلوتکرده، عصبانی و ناراحت شوید. برای همین او احساس میکند دروغ گفتن کار را برای شما و خودش سادهتر میکند.
هر کس که دروغ بگوید، دروغگو نیست.
در این داستان او میخواسته کمی ذهن خود را خالی کند و به آرامش برسد. ورود به دعوا و بحث برای توضیح ماوقع دقیقا همانچیزی است که او از آن فرار میکند. پس اگر کسی به شما دروغ گفت، اول بپرسید که آیا میتوانست در کمال آرامش و امنیت، راست بگوید؟
آدمها دروغ میگویند. اما کمتر کسی واقعا دروغگو است. قبل از آنکه از کسی به جرم دروغگویی متنفر شوید از خود سوال کنید که آیا خودتان بهطور کامل از اتهام دروغ تبرئه میشوید؟ آیا هرگز به کسی دروغ نگفتهاید؟ آیا دروغی که گفتهاید شما را در فهرست آدمهای سمی قرار میدهد؟
چیزی به اسم آدمهای سمی وجود ندارد
شاید با خودتان بگویید آدمهایی میشناسید که واقعا سمی باشند. من هرگز نمیخواهم وجود افرادی حسود، دروغگو، حراف، سلطهجو و بدبین را منکر شوم. بلکه میخواهم بگویم که مسمومیت اخلاقی، آنقدرها که فکر میکنیم شایع نیست. همانطور که خیلی بعید است که هرکس که سرفه کند به عفونتی کشنده مبتلا باشد.
احتمال اینکه در اطراف خود فردی داشته باشید که از نظر روانپزشکی اوضاعش وخیم باشد، خیلی کم است. اگر در اطراف شما کسی وجود دارد که به نظرتان مسموم میآید و میخواهید رابطه خود را با او قطع کنید، بهتر است دوباره در این مورد فکر کنید.
حتی کسانی که به بیماری وخیم دچار هستند، آدمهایی سمی نیستند. بیماری روانی مثل بیماری ویروسی، یک بیماری است که علاوه بر درمان به حمایت اطرافیان هم نیاز دارد.
نظرات