خوشحالی، کالایی که بیشتر از هر چیزی گران شده!
تا دلتان بخواهد دلیل برای افسردگی داریم: شرایط اقتصادی خوب نیست. برنامهها به هم ریختهاند. دستمزدها برای تامین معاش کافی نیستند. پروژههای جدی که به نیروهای متخصص نیاز دارند، تعطیل شدهاند. هر روز خبر گرانی یک چیز اعصابمان را به هم میریزد. ترافیک و رفتار مردم در خیابان با هم را نیز به فهرست اضافه
تا دلتان بخواهد دلیل برای افسردگی داریم: شرایط اقتصادی خوب نیست. برنامهها به هم ریختهاند. دستمزدها برای تامین معاش کافی نیستند. پروژههای جدی که به نیروهای متخصص نیاز دارند، تعطیل شدهاند. هر روز خبر گرانی یک چیز اعصابمان را به هم میریزد. ترافیک و رفتار مردم در خیابان با هم را نیز به فهرست اضافه کنید! برای تبدیل شدن به انسانی افسرده و مغموم دلیل دیگری هم لازم است؟
هر نصیحتی که بخواهد ما را به خوشحالی دعوت کند، عصبیکننده است. راحت بگیر، فراموش کن، خوش بگذران… وقتی تکلیف فردایمان روشن نیست ، چطور میتوانیم از خوشحالی مصنوعی و آرامش پوچ حرف بزنیم؟ گویا قیمت خوشحالی از قیمت سکه و دلار و مسکن هم بیشتر رشد کرده و به کالایی بهشدت نایاب تبدیل شده است.
1- ارتباطات خود را گسترش دهید
وقتی شرایط اقتصادی به هم بریزد، احتمال دارد که به آدمی زودرنج، حساس، کجخلق و تاحدی پرخاشگر تبدیل شویم. شاید دوستان خود را برنجانیم. با خانواده مشکل پیدا کنیم. کمتر بهیاد دوستان قدیمی خود بیفتیم و برای دو ساعت گفتوشنود، حوصله نداشته باشیم.
یک تحقیق جامع در دانشگاه هاروارد نشان داد که ارتباطات اجتماعی، خیلی بیشتر از پول، شهرت، اعتبار و قدرت به خوشحالی آدمها منجر میشود. والدینگر، مدیر تیمی که هشتاد سال به جمعآوری داده در مورد خوشبختی پرداخت، میگوید «مطالعه ما نشان داد که آدمهایی که رابطههایی صمیمی با خانواده، دوستان و گروهها دارند، خوشبختی بیشتری احساس میکنند.»
«مطالعه ما نشان داد که آدمهایی که رابطههایی صمیمی با خانواده، دوستان و گروهها دارند، خوشبختی بیشتری احساس میکنند.»
میتوانید جواب پیام یک دوست را با «اصلا حوصله ندارم» بدهید، یا با «خیلی خوشحال میشوم که بتوانم کمکی بکنم» به استقبالش بروید. باور کنید یا نه، این فرمول ساده، بهترین راه برای کسب خوشحالی است.
آدمهای مثبت را شناسایی کنید. با آنها بیرون بروید. برای سینما قرار بگذارید. به آنها کمک کنید و خالصانه از آنها کمک بگیرید. هیچچیز به اندازه دوستان خوب، حال آدم را بهتر نمیکند.
2- اهداف کوچک تعیین کنید
میخواستید خانه بخرید اما حالا دیگر نمیتوانید. خیلی دوست داشتید امسال ماشین خود را بهتر کنید اما با این قیمتها ناامید شدهاید. دوست داشتید برای تحصیل به کشوری دیگر بروید اما دیگر توان مالیاش را ندارید. یک گوشی موبایل خوب به آرزویی دستنیافتنی تبدیل شده است. همه این اتفاقها تلخ و ناراحتکننده هستند.
بدن ما به طور ناخودآگاه در مقابل رسیدن یا نرسیدن به اهداف واکنش هورمونی میدهد. یک انسان خوراکجوی ابتدایی از دیدن یک درخت ذوق میکرد و اگر خرگوش از دستش میگریخت افسرده میشد.
هورمونها در بقای خوراکجویان نقشی کلیدی داشتند.
اگر هدف زندگی شما خیلی از امکاناتتان بیشتر باشد و نتوانید به آن دست پیدا کنید، افسرده میشوید. اما اهداف کوچک و قابل حصول دقیقا همان اثر را روی بدن شما میگذارند. یعنی پاداش هورمونی ناشی از یک موفقیت کوچک چندان با پاداش موفقیتهای بزرگ تفاوت ندارد.
به همین دلیل است که مردم در سختی و ناراحتی بیشتر هوس سیگار میکنند. دوپامین ناشی از روشنکردن سیگار آنقدرها با پاداش موفقیتی بزرگ فرق نمیکند. موفقیتهای کوچک مثل فتح یک کوه، 10 کیلومتر دویدن، برنده شدن در یک بازی گروهی و سر ساعت بیدارشدن هم حال شما را بهتر میکند.
3- ورزش کنید!
ساعتها ماندن در خانه، محروم ماندن از نور آفتاب، ندیدن جریان زندگی در محیط پیرامون و نداشتن فعالیت بدنی کافی خودش به تنهایی ایجاد افسردگی میکند. مشکل اینجا است که وقتی حال و روز خوشی نداریم، انگیزه زیادی برای رفتن به پارک، استخر و باشگاه باقی نمیماند.
بهخصوص اگر ریشه ناراحتی مشکلات مالی باشد، ممکن است از عضویت در باشگاه ورزشی منصرف شویم.
اما ورزش بهطور مستقیم حال شما را بهتر میکند. لازم نیست حتما در یک استخر گران ثبتنام کنید و تجهیزات گرانقیمت بخرید. صبحها یا آخرشبها، همین که روزی نیمساعت در مقابل خانه خود بدوید، به شدت حال و روز شما را تغییر میدهد.
میتوانید سه مورد قبلی را با هم ترکیب کنید. با دوستان خود برای رفتن به کوه برنامه بریزید. ورزش، ارتباط و رسیدن به یک هدف کوچک، تاثیر زیادی در خوشحالی شما خواهد گذاشت.
4- حمام ذهنی درست کنید
وقتی بعد از یک روز کاری خستهکننده، عرقکرده و دودگرفته به خانه باز میگردیم، به حمام میرویم تا قبل از رفتن به رختخواب کثیفیها را از تن خود پاک کنیم. میتوانیم همین کار را با مغزمان هم بکنیم. یعنی قبل از آن که به تخت برویم و چشمهایمان را ببندیم افکار منفی را از ذهن خود پاک کنیم.
شاید این حرف بهنظرتان عجیب بیاید، اما ترافیک برگشت به خانه میتواند همان حمام ذهنی باشد. یک ساعت جدا شدن از کار و از زندگی روزمره، نگاه کردن به آدمها و خیابانها و شاید گوش دادن به یک رمان صوتی یا موسیقی کلاسیک، ذهن را از زندگی پرمشغله خالی میکند.
اگر زندگی شلوغ و کارهای فراوان دارید، با خودتان کنار بیایید که یک ساعت در روز هیچکاری نکنید. واقعا هیچکاری. نه تلویزیون تماشا کنید و نه با گوشی ور بروید. روی مبل، در ایوان یا در پارک بنشینید و ذهن خود را از مشغلههای تکراری پاک کنید.
مدیتیشن و ریلکسیشن شاید زیادی لوکس بهنظر برسد. اما این کارها خرجی ندارند و با آمادهکردن ذهن برای یک روز کاری شلوغ، بازدهی شما را بالا میبرند. مدیتیشن را مثل مسواک و ورزش در برنامه روزانه خود بگذارید.
5- ساعتهای بدون اینترنت داشته باشید
اینترنت و شبکههای اجتماعی یک کار عجیب با مغز شما میکنند. شما در معرض یک خبر قرار میگیرید و شاد میشوید، لحظهای بعد با دیدن یک اتفاق غمگین میشوید. بعد عصبانیت، دلسوزی، رقت و ترس را تجربه میکنید. این حجم از نوسان احساسات در بازه زمانی کوتاه، میتواند بر سلامت جسمی و روحی شما اثر بگذارد.
اینترنت پر است از محتوا و وقتی در معرض محتواهای متعدد باشید، توجه خود را از دست میدهید. فقدان توجه یکی از چالشهای مهم قرن حاضر است. به محض اینکه میخواهید روی کار خود متمرکز شوید، یک نوتیفیکیشن یا یک موضوع جالب تمرکز و توجه شما را به سرقت میبرد.
این حجم از نوسان احساسات در بازه زمانی کوتاه، میتواند بر سلامت جسمی و روحی شما اثر بگذارد.
اگر لازم است که آنلاین باشید، دستکم دو ساعت آخر روز را بدون اینترنت سر کنید. کتاب بخوانید، با اعضای خانواده حرف بزنید یا یک سرگرمی انتخاب کنید که به اینترنت نیاز نداشته باشد. یک سرگرمی غیر از تلویزیون که خودش دستکمی از نوسانهای احساسی فضای مجازی ندارد.
بدترین کاری که میتوانید بکنید این است که شب با نور گوشی بخواب بروید و صبح اولین چیزی که میبینید صفحه گوشی باشد. تاریکی شب و روشنای روز، پاداشی عالی برای بدن شما است.
6- شغل خود را عوض کنید
در بسیاری از موارد، نارضایتی، ناراحتی و کلافگی زندگی بهخاطر شغل نامناسبی است که داریم. گاهی خیال میکنیم که هیچ کار بهتری برای ما وجود ندارد و مجبوریم حتما در همین شغل بمانیم و با تمام مشکلاتش سر کنیم. اما واقعیت غیر از این است.
قبل از هرچیز باید بگویم که مهم نیست شغلتان چیست و چقدر درآمد دارید، باید به اندازه یک سال درآمد خود پسانداز جاری (نقدشوندگی فوری) داشته باشید. در این صورت اگر پیدا کردن شغل بعدی 12 ماه طول بکشد، زندگی شما مختل نمیشود. حتی اگر درآمد کافی ندارید، باز هم پسانداز منظم یک هزینه اجباری است که نباید به تعویق انداخته شود.
نارضایتی شغلی از دلایل اصلی افسردگی و ناراحتی است.
اگر پسانداز نداشته باشید، مجبور میشوید که تمام دشواریهای کاری خود را تحمل کنید. اگر سر کار با شما بدرفتاری شود، از محیط و از همکاران برنجید یا پرداختهای نامنظم خستهتان بکند، نمیتوانید از مجموعه جدا شوید و به دنبال شغل جدید بگردید.
یک پسانداز کافی و امن به شما این امکان را میدهد که یک یا دو ماه با خیال راحت به دنبال یک شغل خوب بگردید و در نهایت گزینهای را انتخاب کنید که حال شما را خوب میکند.
7- کتاب شیرجه در خوشبختی را بخوانید
خوشبختی یک مهارت است که باید آن را یادگرفت. خوشحال بودن و خوشبخت بودن رخدادی نیست که از بیرون رخ بدهد. نه لازم است که به دنبالش بدوید یا انتظارش را بکشید. بلکه باید آن را در درون خود کشف کنید.
آدمهای زیادی وجود دارند که بعد از آن که شخص یا شیء باارزشی را از دست میدهند، متوجه میشوند که تمام این مدت خوشبخت بودند و خودشان خبر نداشتند. آنها آرزو میکنند که زمان به عقب برگردد و یکبار دیگر فرصت پیدا کنند تا خوشبختی را با تمام قدرت نگه دارند.
شاید شما هم دوستی داشته باشید که بعد از جدایی از همسرش گریه کند و بگوید «پیش او خوشحال و خوشبخت بودم. او تمام آنچیزی بود که من میخواستم.» اما شما به یاد میآورید که او در آن روزها خوشبخت مطلق نبود و در مورد خیلی از مشکلات گله و شکایت میکرد.
کتاب شیرجه در خوشبختی باعث میشود که ذهن خود را بهتر بشناسید و بتوانید در سختترین روزها، به سیمای پرفروغ خوشبختی لبخند بزنید.
نظرات