ده راه برای اینکه دیگران به شما گوش بدهند
با مدیر خود حرف میزنید اما بهسادگی میتوانید تشخیص دهید که حواس او پیش شما نیست. برای اینکه حرفتان نماند سر دلتان، سفره دل را پیش یکی از همکاران باز میکنید، اما گوش او هم بدهکار نیست. شب پیش همسرتان از این بیتوجهی گله میکنید، و جز بیتوجهی نصیب دیگری نمیبرید. چرا دیگران به شما
با مدیر خود حرف میزنید اما بهسادگی میتوانید تشخیص دهید که حواس او پیش شما نیست. برای اینکه حرفتان نماند سر دلتان، سفره دل را پیش یکی از همکاران باز میکنید، اما گوش او هم بدهکار نیست. شب پیش همسرتان از این بیتوجهی گله میکنید، و جز بیتوجهی نصیب دیگری نمیبرید. چرا دیگران به شما گوش نمیدهند؟
از اقتصاد توجه میدانیم که آدمها برای اینکه به یکچیز توجه کنند، حتما به یک پاداش نیاز دارند. توجه درست مثل پول است. مردم آن را به سادگی خرج نمیکنند. اینکه شما از بین هزاران کانال تلویزیونی، فینال جام جهانی را برای تماشا انتخاب میکنید، اصلا تصادفی نیست.
حالا این شمایید که میخواهید بین هزاران حرف و سخن و تصویر و سرگرمی و مسیج و پست، گوش مخاطب را با خود همراه کنید. اما چطور؟
0- حرفی شنیدنی بزنید
قبل از آنکه از بیتوجهی دیگران گلایه کنید از خودتان بپرسید که آیا حرف شما واقعا شنیدن دارد؟ اگر خودتان بودید دوست داشتید به داستان طولانی و حوصلهسوز «بیتوجهی در شرکت» گوش بدهید؟
شاید موضوع چندان شنیدنی نباشد، اما بتوانید با کمی شوخی آن را به داستانی شنیدنی تبدیل کنید.
قبل از آنکه از بیتوجهی دیگران گلایه کنید از خودتان بپرسید که آیا حرف شما واقعا شنیدن دارد؟
اگر دلیل مهمی برای تعریف کردن یک داستان بیاهمیت دارید، این دلیل را روشن کنید. به این دو داستان توجه کنید:
1- کارمندی داشتیم که میز کارش همیشه بینظم بود، تا اینکه یک روز…
2- یک کارمند به ما چند میلیارد تومان ضرر زد. چطور؟ او همیشه میزش نامرتب بود، تا اینکه یک روز…
داستان دوم شنیدنیتر است. چون دلیلی برای شنیده شدن ارائه میکند.
1- مثبت باشید
حرفهای منفی، گله و شکایت، غرهای بیدلیل و غیبت موضوعات جذابی برای حرف زدن نیستند. همسر شما حق دارد که به غر زدن در مورد همکاران بیتوجه باشد. اما همین فرد دوست دارد در مورد یک اتفاق بامزه بشنود که در مدرسه فرزندتان رخ داده.
منظورم این نیست که هرگز نباید درد دل کنید. اما درد دل هم میتواند رنگ و بویی مثبت داشته باشد. مثلا داستانی تلخ که شیرینترین درس زندگی را به شما داده است.
2- به دقت گوش کنید
وقتی با یکی حرف میزنید، برای او جای خالی بگذارید که بتواند وارد حرف شما شود. وسط داستان از او سوال کنید «آیا تو هم چنین تجربهای داشتهای؟» «اگر تو بودی چه کار میکردی؟»
صحبت کردن باید یک فرایند دوطرفه باشد، نه یک مسیر یکطرفه.
اگر طرف مقابل شما به این پرسش پاسخ داد، جواب او را به دقت گوش کنید و حرفش را قطع نکنید. اگر موقع حرف زدن او، با لبخند به چشمهایش نگاه کنید و با زبان بدن به او نشاندهید که دارید از همصحبتی لذت میبرید، او هم انگیزه بیشتری برای شنیدن صحبتهای شما خواهد داشت. سعی کنید مونولوگ را به دیالوگ تبدیل کنید.
3- صحبت را کوتاه کنید
همه ما حاضریم برای هشت ثانیه به یک موضوع توجه کنیم. اما توجه بیشتر از این، به یک دلیل خوب نیاز دارد. (ماهی قرمز میتواند 9 ثانیه بر یک موضوع متمرکز شود Attention Span) مثلا تبلیغ 5 ثانیهای یوتیوب هرقدر هم که بد باشد، تحملش سخت نیست. اما اگر از 8 ثانیه طولانیتر شود، ممکن است گوشی را کنار بگذارید تا تمام شدن تبلیغ.
یک صحبت کوتاه الزاما در چند جمله خلاصه نمیشود. بلکه میتوانید از تکنیک نقطه عطف (Turning Point) استفاده کنید. به این شکل که پس از اندکی، داستان را به یک نقطه شنیدنی برسانید تا دوباره توجه شنونده به سوی شما جلب شود.
4- مطمئن شوید که طرف مقابل به شنیدن علاقه دارد
اگر داستانی به نظر طولانی میآید، ایرادی ندارد که از شنونده بپرسید «آیا واقعا دوست داری بشنوی؟»
معمولا او از سر ادب موافقت میکند. اما همین موافقت لفظی باعث میشود که بیشتر به حرفتان دقت کند.
سعی کنید برای حرف زدن طولانی زمان و مکان مناسب را انتخاب کنید. مطمئن شوید که شنونده راحت است. یک فنجان چای میتواند تحمل رنج یک صحبت طولانی را سادهتر کند.
اگر موضوع صحبت با زندگی شخصی او ارتباط داشته باشد، توجه بیشتری نشان میدهد. عبارت «گمان میکنم تو هم با همین مشکل مواجه باشی» یک تکنیک ساده برای جلب نظر شنونده است.
5- از موضوع خارج نشوید
بعضیها از هر دری حرف میزنند و هیچ داستانی را به پایان نمیرسانند. قبل از شروع صحبت برای خود روشن کنید که میخواهید در مورد چه موضوعی صحبت کنید. و به این عهد وفادار بمانید.
اگر موضوع دیگری پیش آمد یا خواستید در میانه داستان چیز دیگری بگویید، آن را برای پایان این گفتوگو نگهدارید. تنها در صورتی میتوانید از یک موضوع دیگر حرف بزنید که بتواند به فهم موضوع اصلی کمک کند.
اگر داستانی غیرمرتبط بگویید، برای شنونده برگشتن به موضوع اصلی دشوار میشود.
6- پایان قصه را روشن کنید
از جمله مواردی که باعث میشود شنیدن حرف طرف مقابل دشوار شود، ابهام در پایان قصه است. شما نمیدانید که این داستان یک پایان خوش دارد یا قرار است در غم و اندوه تمام شود. هر جزئیات و پیچ جدیدی باعث میشود که از پایان قصه دور شوید و این موضوع آزاردهنده است.
اگر مدیر شما نداند که داستان شما قرار است به کجا برسد، توجهش کم میشود. اما اگر بگویید میخواهم از شرکت بروم و او دلیل این تصمیم را بپرسد، حالا با دقت به حرف شما گوش خواهد داد.
داستان گفتن شما فیلم سینمایی نیست که مخاطب را برای پایانش تشنه نگه دارید. ایرادی ندارد که اول به آخر ماجرا اشاره کنید و بعد جزئیات را بگویید.
- با همکارم دعوا کردم…
- چطور؟!
7- برای شنیده شدن دانه بریزید
اگر میخواهید با کسی حرف بزنید، لازم نیست به صورت رگباری او را هدف بگیرید. میتوانید بخش کوچکی از ماجرا را تعریف کنید و بگذارید او خودش در مورد ادامه داستان سوال کند.
بجای آنکه دست شنونده را بگیرید و او را به درون داستان خود بکشید، درهای داستان را به رویش باز کنید تا داوطلبانه به آن وارد شود.
میتوانید نظر او را در مورد موضوع صحبت بپرسید. او اگر حوصله و وقت داشته باشد خودش سر صحبت را باز میکند.
اگر دوستتان به کتاب علاقه دارد، میتوانید صحبت را از یک کتاب که تازگی خواندهاید شروع کنید. اگر به ورزش علاقه دارد، از بازی دیشب بگویید. مهم است که او احساس کند شما فقط به دنبال یک شنونده نیستید. بلکه میخواهید در این مورد با «او» صحبت کنید، نه با هر کسی که گوش کند.
8- به دنبال تایید نباشید
آدمها با انگیزههای مختلف صحبت میکنند. برخی میخواهند برای مشکل خود راهحل پیدا کنند و برخی دیگر تنها دوست دارند کمی سبک شوند.
اما آدمهایی هستند که حرف میزنند تا تایید بگیرند. مثلا با یکی از دوستانش دعوا کرده است و ماجرا را برایتان میگوید، که در پایان حق را به او بدهید. اگر بگویید که به نظرم اشتباه از تو بوده یا سعی کنید مشکل را حل کنید، او ناراحت میشود.
هرگز برای اینکه خود را قهرمان غیرواقعی یک داستان کنید یا برای اینکه در دلتان احساس کنید که حق با شما است، حرف نزنید.
هرگز برای اینکه خود را قهرمان غیرواقعی یک داستان کنید یا برای اینکه در دلتان احساس کنید که حق با شما است، حرف نزنید. شاید در ظاهر شنونده شما را تایید کند، اما این رفتار بیاندازه زننده و زشت است.
اگر از برادرتان ناراحت هستید و میخواهید با کسی صحبت کنید، باید به دنبال یک راهکار برای حل مشکل یا بهدنبال خطای خود باشید، نه گرفتن تایید از طرف مقابل.
9- مثال بزنید
مثالهای جذاب همیشه صحبت را شنیدنیتر میکنند. اگر در مورد شنونده اغراق کنید، حتی اگر این اغراق تعریف باشد، مخاطب از حرف شما استقبال نخواهد کرد. اما در مورد یک مثال به سادگی میتوانید اغراق کنید. او با اشتیاق به حرفتان گوش میدهد. در پایان میگویید نگرش من به شما مثل همین مثال است.
مثالهای جذاب میتواند از یک گفتوگوی ساده، دنیایی شگفتانگیز بسازد.
از طرف دیگر، مثال باعث میشود که شنونده راحتتر نقد را بپذیرد. مثلا اگر به طرف مقابل بگویید که با وجود تمام خوبیها تو این ایراد را داری، احساس بدی ایجاد میشود. اما مثال یک ساز خوشصدا که سیم ندارد، و تنها با چند هزار تومان هزینه ارزشی میلیونی پیدا میکند، سادهتر پذیرفته میشود.
هرقدر مثالها خلاقانهتر، جذابتر و مرتبطتر باشند، صحبت شنیدنیتر میشود.
10- از لحن بهره ببرید
تحمل یک صدای بسیار بلند دشوار است. صدایی که به سختی شنیده میشود هم مناسب نیست. اما بهرهبردن از صداهای پایین و بالا، باعث جلبتوجه شنونده میشود. سعی کنید در طول داستان صدایتان ثابت نماند.
سکوت هم میتواند حرف را جذاب کند. دقت کنید که اگر شنونده به صدای شما عادت کند، فکرش پرواز میکند و شاید دیگر حرفهای شما را نشنود. سکوت، بار دیگر او را به خودش میآورد. از طرف دیگر سکوت باعث میشود که اهمیت کلمات بعدی بیشتر شود. «در تاریکی شب موجودی پدیدار شد… یک دیو!». همین سکوت باعث میشود که دیو را بزرگتر، ترسناکتر و مهمتر تجسم کنیم.
سرعت ادای کلمات هم بخشی از لحن است. اگر یکباره سرعت را بسیار بالا یا بسیار پایین بیاورید، توجه شنونده را به خود جلب میکنید. بهتر است تمام مدت با یک سرعت معمولی حرف بزنید و در جاهایی بهخصوص سرعت بیان خود را تغییر بدهید: در جاهایی که به دقت بیشتری نیاز است.
حرف زدن مانند یک قطار است. آدمهای زیادی در قطار مینشینند، اما کمتر کسی به خود قطار توجه میکند، مگر در وضعیت حرکت قطار تغییری ایجاد شود. تغییری مثل یک صدای عجیب…
نظرات