اقتصادِ توجه؛ حواست هست که حواست نیست؟!
هرکس مقدار مشخصی پول دارد و همیشه باید انتخاب کند که میخواهد این پول را برای چه کاری خرج کند. منابع دیگر مثل زمان، جای پارک و حجم آبهای زیرزمینی هم از جمله منابع محدود هستند. ناگفته پیدا است که علم اقتصاد، علم مطالعه همین منابع محدود است. اما بشر امروز به یک محدودیت جدید
هرکس مقدار مشخصی پول دارد و همیشه باید انتخاب کند که میخواهد این پول را برای چه کاری خرج کند. منابع دیگر مثل زمان، جای پارک و حجم آبهای زیرزمینی هم از جمله منابع محدود هستند. ناگفته پیدا است که علم اقتصاد ، علم مطالعه همین منابع محدود است. اما بشر امروز به یک محدودیت جدید مواجه شده است: کمیابی توجه یا Scarcity of Attention. به همین دلیل اقتصاددانها به مطالعه علمی به نام « اقتصاد توجه » توجه میکنند.
چرا توجه محدود است؟
«فراغتی و کتابی و گوشه چمنی». حضرت حافظ کنار آب رکنآباد، فارغ از دنیا مینشست و ساعتها در دیوانهای عرب تعمق میکرد. انتهای حواسپرتی برای او، بلبلی بود که «برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت» و همین موضوع دستمایه غزلی تازه میشد.
حالا امروز شما میخواهید غزلی از حافظ بخوانید:
- یک نوتیفیکیشن از اینستاگرام حواستان را پرت میکند.
- یک ویدیو با عنوانی جذاب را در تلگرام برایتان میفرستند.
- صدای تلویزیون را میشنوید که دارد از وضعیت بازار ارز میگوید.
- عکس جلد مجله، خیلی جالب است.
- شماره جدید این مجله چاپ نشده؟ گوگل…
بهطور کامل فراموش میکنید که میخواستید یک غزل از حافظ بخوانید.
دردسترسبودن و ارزانی محتوا مهمترین دلیل برای پیدایش فراوانی اطلاعات و البته بروز بحران کمیابی توجه است.
شرکتهایی مثل اینستاگرام، تلگرام، تلویزیونها، مجلات و سایتها تمام تلاش خود را بهکار گرفتهاند تا سهم بیشتری از توجهِ محدود شما داشته باشند. نوتیفیکیشن تنها یکی از ابزارهای اقتصاد توجه است.
دردسترسبودن و ارزانی محتوا (عکس، ویدیو و متن) مهمترین دلیل برای پیدایش فراوانی اطلاعات و البته بروز بحران کمیابی توجه است.
آنقدر میدانی که انگار نمیدانی!
بار دیگر به حافظ بازگردیم. «پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب، تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم.» این نوع مراقبه در تصوف ایرانی ریشه دارد. وقتی فرد تلاش میکند که تمام توجهش تنها بهسوی محبوب متمرکز شود.
اما امروز برای ما چه اتفاقی افتاده است؟ اگر تعداد گورخرها بسیار زیاد شود، علف کمیاب میشود. در دنیایی لبریز از محتوا هم باید «خوراک محتوا» کمیاب شود. و محتوا مصرفکننده «توجه» است. هربرت سایمون (برنده نوبل اقتصاد-1978) باور دارد که دنیایی که از نظر اطلاعات غنی شود، به فقرِ توجه دچار خواهد شد.
هربرت سایمون (برنده نوبل اقتصاد-1978)
اگر حجم اطلاعات از یک حدی بیشتر شود ( Information Overload )، به وضعیتی دچار میشویم که انگار هیچ اطلاعاتی نداریم. مثلا اگر در پاسخ به یک سوال، ده جلد کتاب 1000 صفحهای به شما معرفی کنم، شبیه به این است که سوال شما را جواب نداده باشم. از این نظر، دنیای لبریز از دانایی، دنیایی است از همیشه نادانتر!
چرا نمیتوانیم توجه نکنیم؟
تمام انسانها در طول تاریخ با پرسشهایی روبرو میشدند. از این نظر دنیا تغییر نکرده. اما امروزه میتوانیم بهسرعت کنجکاوی خود را برطرف کنیم. اگر برایتان سوال شود که «چرا پنگوئنها زانو ندارند؟» کافی است بگویید:
"Ok Google: Do penguins have knees"
و متوجه شوید که پنگوئن زانو دارد و این زانو در داخل شکمش است و دیده نمیشود.
صفاتی وجود دارد که باعث میشود محتوای دیجیتال (در مقایسه با محتوای چاپی) بیاندازه حواسپرتکن (Distracting) باشد:
- فوری بودن (در کسری از ثانیه)
- شخصی بودن (هر طور که شما راحت هستید)
- در دسترس بودن (همیشه، همهجا)
- ارزان بودن (تقریبا رایگان)
- متنوع بودن (فیلم، عکس، صوت، نوشته، جدول، اینفوگرافیک و…)
- فراوان بودن (بیش از هر زمان دیگر)
کلمه اقتصاد را در گوگل سرچ کنید. About 181,000,000 results 0.49 seconds. بهازای هر ایرانی دو مطلب مرتبط با اقتصاد در اینترنت وجود دارد و فاصله شما با این حجم داده فقط نیم ثانیه است. قطعا اقتصاد پرطرفدارترین موضوع اینترنت نیست. برای کلمه شعر 9,770,000,000 نتیجه یافت میشود.
محتواهای متنوع و دریای خروشان اطلاعات، شبیه به دسته خفاشهای خونآشام، دارند توجه شما را میمکند!
کمبود منابع: خوب دقت کن!
در یک آزمایش داوطلبها را به دو دسته تقسیم میکنیم. دسته اول فقط سه عدد دارت دارند و باید برای بهدست آوردن جایزه 20 دلاری سعی کنند که تیر را به هدف بزنند. اگر تمام تیرها از دست بروند، فرد جایزهای نمیگیرد. دسته دوم هرچقدر که بخواهند میتوانند تلاش کنند. اگر از خیر ماجرا بگذرند، جایزهای نمیگیرند.
اینکه گروه اول زودتر به جایزه میرسند چندان عجیب نیست. آنها بیشتر تمرکز میکنند. اما نکته عجیب این است که گروه اول درمجموع جایزه بیشتری میگیرند! یعنی اگر اعضای گروه دوم هم خودشان را به سه دارت محدود میکردند، عملکرد کلی جامعه آنها بهتر میشد.
به همین ترتیب اثبات شده است که تعیین ضربالاجل باعث میشود ما بیشتر دقت کنیم. مثلا کسی که فردا امتحان دارد با تمرکز و سرعت بیشتری درس میخواند تا کسی که برای امتحان چند ماه فرصت دارد.
فرض کنید گروه اول باید یک هفته بعد در امتحان شرکت کنند. گروه دوم هر وقت که کتاب را خواندند آزادند که برای امتحان ثبتنام کنند، تعداد قبولیهای کدام گروه بیشتر میشود؟ درست حدس زدید! تعداد زیادی از اعضای گروه دوم ممکن است هرگز در امتحان شرکت نکنند.
همه توجه کنید! من میخواهم تمرکز کنم!
در زمانهای قدیم ادارهها از اتاقهایی نسبتا خصوصی تشکیل میشدند. افراد میتوانستند در اتاق خود را ببندند، بخوانند، بنویسند و کارها را به پیش ببرند. اما حالا دفتر کار از محیطی بزرگ و آشوبناک تشکیل شده که از همهمه لبریز است.
در یک آزمایش واقعی، وضعیت تحصیلی یک مدرسه در نزدیکی ریل قطار بررسی شد. دانشآموزانی که پنجره کلاسشان به سمت ریل بود و علاوهبر شنیدن صدا، قادر به دیدن قطار هم بودند، نسبت به کلاسهای دیگر افت تحصیلی بیشتری داشتند. وقتی کلاس بهخوبی عایقکاری شد و افت تحصیلی از بین رفت، تردیدی نماند که صدای تکراری و بینمک قطار عامل اصلی بیتوجهی در دانشآموزان بود.
موضوع این نیست که حرفهای معلم از صدای تکراری سوت قطار هم جالبتر نبود. سروصدا همیشه تمرکز را به هم میزند. حتی آدمهای برونگرا که در حضور دیگران خوشحالتر هستند هم میتوانند در این تلهها بیفتند.
خودِ ما هم به این بمباران حواسپرتی دامن میزنیم. انگار برای حواسپرتی زنگ گوشی کافی نیست. لازم است که چراغ نوتیفیکیشن هم حواس ما را پرت کند. روی کامپیوتر هم تلگرام میریزیم که اگر گوشی را ندیدیم، هیچ جوکی را از دست نداده باشیم. اگر این اقدام هم کافی نیست، نگران نباشید. ساعتِ هوشمند حتما توجه و تمرکز شما را از بین خواهد برد.
فقر خلاقیت نمیآورد!
این حرفها باعث شد که مردم فکر کنند که فقر میتواند ریشه نوآوری و خلاقیت باشد. آدمهایی که گفتند «انسان در محدودیت است که رشد میکند.»
مثالهای این افراد عموما با یک مغالطه همراه است. مثلا از مهندسی میگویند که یک روز آچار نداشت و با روشی خلاقانه پیچ را باز کرد و روش جدید خیلی هم بهتر و موثرتر بود. اما توجه کنید که این اتفاق برای مهندسی رخ داده بود که همیشه (غیر از همان روز) به آچار دسترسی داشته است!
اگر یک آشپز ماهر را در تنگنا قرار دهید ممکن است دست به خلاقیتی شگفتآور بزند. شاید نتیجه بهقدری جالب باشد که بعد از تنگنا، باز هم این غذا را درست کند. اما اگر پسربچهای که تا امروز هیچ غذایی درست نکرده را در تنگنا بگذارید، آشپزخانه را به آتش میکشد.
تنگنا و ضربالاجل باعث افزایش توجه میشود. اما توجه، بهتنهایی برای خلاقیت کافی نیست. تنگنا جرقهای است که بنزین را مشتعل میکند. اما باید بنزینی وجود داشته باشد که آتشی دربگیرد.
و مشکلی به نام توجه زیاد
یکبار دیگر به مثال مسابقه دارت باز گردیم. یک گروه تمرکز کردهاند که از سه دارت خود بهترین استفاده رو ببرند و گروه دیگر دارند از بازی خود لذت میبرند. پشت سر تمام شرکتکنندگان سه دارت بهتر و دقیقتر میگذاریم. چه اتفاقی میافتد؟
بهخاطر شدت تمرکز، تعداد زیادی از اعضای گروه اول، دارتهای جدید را نمیبینند. آنهایی که دارتها را ببینند، ممکن است ریسک امتحانکردن آنها را به جان نخرند. (هنوز هم فقط سه پرتاب دارند.) اما گروه دوم با خیال راحت به سعی و خطا میپردازند. «هاه! چقدر بهتر شد!»
فقرا شبیه به دسته اول هستند. آنها تمام توجه خود را به منابع محدود خود معطوف میکنند و گاهی آنقدر دقیق میشوند که ممکن است منابع جدید و فرصتهای پیرامون خود را بهطور کامل نادیده بگیرند. ما هم بهعنوان کسانی که به فقر توجه دچار هستیم، هرقدر بیشتر برای توجه تلاش کنیم، بیشتر از دنیای پیرامون خود غافل میشویم و این خطرناک است.
پدیده تونل: چراغها را روشن کنید!
باتری گوشی شما دارد تمام میشود. با دقت بیشتری از گوشی خود استفاده میکنید. آخر ماه است. از خرجهای اضافه و غیرضروری میپرهیزید. تهمانده شیشه عطر محبوب خود را برای موقعیتی ویژه نگه میدارید. اما معمولا تا کفگیر به ته دیگ نخورد به فکر بذل توجه نمیافتید.
تصور کنید از روشنایی مطلقِ یک روز آفتابیْ وارد تونلی تاریک میشوید. از آنجایی که کمتر میتوانید ببینید، تمام تلاش خود را برای تمرکز و توجه به خرج میدهید. شاید فکر کنید حالا که نور کم شد (کمیابی) و توجه خود را بالا بردید، بیشتر از قبل متوجه اطراف خود هستید. اما یک اتفاق دیگر هم افتاده است که از آن غافل هستید. پدیده تونل یا Tunnel Effect.
شما خیال میکنید که بهخاطر توجه بیشتر، دارید اطلاعات بیشتری دریافت میکنید. اما به هزینهای که برای این توجه پرداختهاید توجه ندارید: در تونل نمیتوانید کوههای اطراف، آسمان و رودخانه را ببینید. حتی در روزی روشن و آفتابی، نور خورشید را هم از دست دادهاید. توجه و تمرکز بیشتر، تنها یک توهم است.
کسی که دارد روی کارمندان سطح پایین ادارات دولتی تحقیق میکند، خیال میکند که اطلاعات زیادی بهدست آورده است. اما شاید تمرکز و توجه او باعث شده باشد که به سلسلهمراتب سیاسی، نفت، تجارت بینالملل و هزاران عامل دیگر کاملا بیتوجه شود.
همهچیز را خاموش کن!
غولهای تجاری، رسانههای بینالمللی، کتابها، نشریات، بیلبوردها، همسایهها، اقوام و شبکههای اجتماعی برای گرفتن بخشی از توجه شما در رقابت هستند و دستبهدست هم دادهاند که تا آخرین ذره توجه شما را از میان ببرند.
راه چاره چیست؟ شاید تصمیم بگیرید تلفن خود را قطع کنید، آنتن تلویزیون را در بیاورید، خانه را عایقکاری کنید و نگذارید کسی روزنامه و مجله به داخل خانهتان بیاورد. چرا که میخواهید روی کتابی که اخیرا خریدهاید تمرکز کنید یا تمام توجه خود را به همسر خود بدهید.
این راهکار روی کاغذ جواب میدهد. اما ورود شما به تونل و فیلتر کردن بخش زیادی از اطلاعات بدون هزینه نیست. مثلا اگر برای کسی مشکلی جدی پیش بیاید، نمیتواند با شما تماس بگیرد. شاید بیرون سیل آمده و شما در غار تنهایی خود نشستهاید و از سکوت لذت میبرید.
شاید تلاش شما برای توجه بیشتر، شبیه به آتشنشانی باشد که بهخاطر شدت توجه به نکات ایمنی، فراموش میکند کمربند ایمنی خود را ببندد، و جانش را از دست میدهد. این اتفاق واقعا میافتد. آتشنشانان بهقدری توجهشان به آماده شدن سریع است که خیلی پیش میآید فراموش میکنند کمربند خود را ببندند.
آزمایشی جالب برای سنجش توجه
چند دقیقه وقت بگذارید و این دو آزمایش را انجام دهید:
1- بدون آنکه به اطراف خود نگاه کنید، یک کاغذ بردارید و اسم 20 چیزِ زرد رنگ را بنویسید. زمان بگیرید که چقدر طول میکشد تا بتوانید فهرست خود را کامل کنید.
2- بدون آنکه به اطراف خود نگاه کنید، یک کاغذ بردارید و اسم 20 چیزِ سفید رنگ مثل شیر، برف و کاغذ را بنویسید. زمان بگیرید که چقدر طول میکشد تا بتوانید فهرست خود را کامل کنید. (چیزهایی به غیر از شیر، برف و کاغذ را بنویسید.)
فکر کردن مستقل از هجوم محرکهای بیرونی غیرممکن است!
در آزمایش واقعی دانشآموزانی که سوال دوم را دیده بودند به طرز شگفتآوری بدتر عمل کردند! مثالهایی که در سوال مطرح میشوند، بهقدری ذهن شما را منحرف میکنند که بهسختی میتوانید به چیزهایی غیر از شیر، برف و کاغذ فکر کنید! جالب اینجا است که بیشتر دانشآموزان بعد از شنیدن کلمه شیر، به محصولات لبنی فکر میکنند: پنیر، ماست، خامه…
این اتفاق در جاهای دیگر هم میافتد. اخباری که میشنوید، شبکههای اجتماعی، تبلیغات بینمک رادیویی و گفتوگوهای بیمعنای دو غریبه در مترو، ذهن شما را محدود و توجهتان را منحرف میکند! شما خیال میکنید که آزادانه در حال تفکر و تعمق هستید. اما خبر ندارید که واژه شیر، مغز شما را به دنیای لبنیات برده است.
هزینههای بیتوجهی
فقدان توجه پدیدهای بیخطر نیست. دانشآموزان امروز کمترین توجه را به درس دارند. این موضوع زمینه چالشی بزرگ برای نظام آموزشی و البته بازار کار آینده است.
کارمندان بیتوجه، هزینه کیفیت در سازمان را بالا میبرند. آنها دارند کار میکنند. اما مغزشان در تلگرام، واتسآپ، اینستاگرام و تلویزیون مانده است. برای آنها فکر کردن مستقل از این محرکهای ذهنی دشوار یا غیرممکن است.
فقدان توجه میتواند مشکلات عاطفی شدید نیز بهوجود بیاورد. سهم کودکان امروزی از توجه والدین رو به کاهش است. برخلاف تصور عموم، مشکلات زندگی و شغلی باعث بیتوجهی والدین نیست. بلکه شبکههای اجتماعی و فناوری محتوا بیش از هر مورد دیگر، والدین را از فرزندانشان دور کرده است.
آموزش و مشکلات عاطفی کودکان تنها دو مثال از مشکلات احتمالی بحران فقدان توجه بهحساب میآیند.
اقتصاد توجه، علمی برای قرن بیستویکم
گفتیم که در دنیای معاصر، حجم عظیمی از اطلاعات ما را احاطه کرده و همین موضوع باعث پیدایش پدیدهای به اسم کمیابی توجه شده است. اما تلاش برای توجه بیشتر هم بدون هزینه نیست و ما را در یک تونل نادانی فرو خواهد برد. به بیان اقتصادی یک بدهبستان (trade-off) به شکل «توجه-اطلاعات» وجود دارد.
بهبیاندیگر هراندازه که اطلاعات بیشتر در اختیار شما باشد، بیتوجهتر میشوید و تلاش برای توجه باعث از دست رفتن اطلاعات میشود.
آیا شرکتها حق دارند با این قدرت برای دزدیدن توجه شما پول خرج کنند؟ آیا دولتها باید در این وضعیت مداخله داشته باشند؟ آیا باید قوانینی برای مقابله با تمرکززدایی از دیگران وضع شود؟ نقطه بهینه میزان توجه-اطلاعات (Attention-Information) کجا است؟
نظرات