تعطیلی پنجشنبه برای اقتصاد خوب است!
فرض کنید که علاوه بر جمعه، پنجشنبه هم تعطیل باشد. این تغییر چه مقدار بر زندگی شخصی شما تاثیر خواهد گذاشت؟ تاثیر آن بر بازدهی شما در محل کار چگونه خواهد بود؟ حالا از دید دیگری به آن فکر کنید: ازنظر اقتصاد تاثیر چنین تغییری مثبت است یا منفی؟ در حال حاضر با توجه به
فرض کنید که علاوه بر جمعه، پنجشنبه هم تعطیل باشد. این تغییر چه مقدار بر زندگی شخصی شما تاثیر خواهد گذاشت؟ تاثیر آن بر بازدهی شما در محل کار چگونه خواهد بود؟ حالا از دید دیگری به آن فکر کنید: ازنظر اقتصاد تاثیر چنین تغییری مثبت است یا منفی؟
در حال حاضر با توجه به بحثهای شکلگرفته راجع به تعطیل اعلام کردن روز پنجشنبه، قصد داریم بررسی کنیم که آیا با کاهش یک روز کاری در هفته میتوان بازدهی و رشد اقتصادی را افزایش داد؟
هدف چنین سیاستی چیست؟
بگذارید در قدم اول تمامی نکاتی که قصد اثباتشان راداریم بررسی کنیم:
- کارایی افراد در تمامی روزهای هفته ثابت نیست، پس با توجه به هزینه ناشی از یک روز کاری برای شرکتها حذف یک روز میتواند در عین ثبات بازدهی، هزینه را کاهش دهد.
- هزینه جانبی آمدوشدهای کاری بسیار شدید هستند. با حذف یک روز کاری مقدار قابلتوجهی از این هزینهها کاهش مییابد.
- درنهایت، کاهش دادن ساعتهای کاری سبب میشود تا شادی کارمندان افزایش پیداکرده و بهطورکلی، روحیه عموم افراد بهبود پیدا کند.
پس در این مقاله ابتدا سعی داریم تا تاثیر حذف یک روز کاری را شناسایی کنیم. در قدم بعدی نمونههای موفق را بررسی کرده و درنهایت تاثیرات مثبت چنین سیاستی بر اقتصاد را بررسی خواهیم کرد.
روزهای آخر هفته، کم بازدهترین زمان هفته
شاید اولین ایرادی که بتوان بر این سیاست گرفت، پایین بودن سطح تولید در شرایط فعلی است؛ و اینکه با کاهش ساعتهای کاری، همین میزان تولید نیز دچار کاهش خواهد شد. اما دادهها و بررسیهای صورت گرفته خلاف این حرف را نشان میدهد.
جالب است بدانید که تعداد ساعت کار مفید سالانه کارمندان در ایران با داشتن هفته کاری ۶ روزه، ۸۰۰ ساعت است. اما کشور آمریکا با داشتن هفته کاری ۵ روزه، دارای ۱۳۶۰ ساعت کار مفید در طول سال است. باکمی توجه به این آمار، متوجه میشویم که در روزهای کاری فعلی حداکثر بازدهی وجود ندارد؛ و ساعتهای مفید کارمندان بسیار کمتر از تعداد ساعت رسمی آنها است.
یک تحقیق انجامشده در مدرسه اقتصاد لندن (LSE) رابطه میان مقدار کار انجامشده در یک روز کاری و روزهای مختلف هفته را بررسی میکند که نتایج جالب توجهای را نشان میدهد:
آمار نشان میدهد که بازدهی و اندازه ساعات کار مفید افراد تا وسط هفته دارای رشد بسیار کمی بوده و پسازآن در دو روز آخر هفته به میزان شدیدی کاهش مییابد. با انعکاس این آمار بهروزهای کاری کشورمان، متوجه میشویم که در روزهای پنجشنبه بازدهی کاری بهشدت پایین است.
برای مثال تعدادی شرکتها در ایران دارای ساعات کاری کمتری در روز پنجشنبه هستند. آیا واقعا آن چندساعتی که افراد در روز پنجشنبه به سرکار میروند ارزش هزینههای آن را دارد؟ مسلما نه. با این کار نهتنها بازدهی بیشتری صورت نمیگیرد، بلکه هزینه اضافهای بر دوش کارمندان، مدیران و منابع شرکت نیز قرار خواهد گرفت.
آخر هفته سهروزه
برای دیدن تاثیرات سیاست کاهش یک روز کاری، بهترین راه توجه کردن به نمونههای اعمال چنین سیاستی است. در اینجا چند نمونه از اجرای آخر هفته سهروزه و نتایج آن را بررسی میکنیم:
-
نمونه اول : یک شرکت دولتی
در سال ۲۰۰۷ در ایالت یوتا کشور آمریکا، قانونگذاران ایالت تصمیم گرفتند تا ساعات کاری کارمندان دولتی را بازنویسی کنند. به این صورت که بتوانند با افزایش ساعت کاری ۴ روز اول هفته، یک روز کاری را حذف کنند.
در ده ماه ابتدایی اجرای این قانون، ایالت یوتا توانست بیش از ۱٫۸ میلیون دلار در هزینههای انرژی پسانداز کند. تعداد روزهای کاری کمتر به این معنی بود که روشنایی کمتری برای دفاتر استفاده میشد، و استفاده از تمام تجهیزات کامپیوتری و دفتری مانند سیستم تهویه، کاهش پیدا کرد.
علاوه بر اینها، یک روز کاری کمتر به این معنی بود که کارمندان میتوانستند یک روز بیشتر در خانه خود استراحت کنند یا به کارهای روزمره خود برسند. اگر بخواهید هزینه گازهای مضر ناشی از رفتوآمد کارمندان را هم در بین هزینههای دولتی در نظر بگیرید، باید 12 هزار تن گاز کربندیاکسیدی که از انتشار آن جلوگیری شد را لحاظ کنید.
درنهایت چنین سیاستی نهتنها تاثیر بر کاهش هزینههای مستقیم دولت داشت، بلکه هزینه اقتصادی تحمیلشده بر محیطزیست را هم کاهش داد. همه این اتفاقات در حالتی رخ داد که مجموع ساعت کاری افراد نیز تغییری نکرده بود!
-
نمونه دوم: شرکت نیوزیلندی
یک شرکت در نیوزیلند به نام Perpetual Guardian که در بخش املاک و سپردههای مالی فعالیت میکرد، بهطور آزمایشی برنامه آخر هفته سهروزه را اجرا کرد. هدف مدیر این شرکت، اندرو بارنز، این بود تا بهوسیله روزهای کاری کمتر بتواند تعادل کار و زندگی بهتری برای کارمندان خود فراهم کند. بدینوسیله کارمندان علاوه بر داشتن اوقات فراغت بهتر، تمرکز و انرژی بیشتری نیز در هنگام کار در دفتر را خواهند داشت.
اجرای این برنامه با موفقیت شدیدی روبهرو شد؛ به این معنی که از ۲۴۰ نفر کارمند شرکت، ۷۸ درصد آنها اعلام کردند که توانستند تعادل بهتری میان زندگی شخصی خود و کارشان برقرار کنند، که به معنی رشد ۲۴ درصدی این رقم نسبت به قبل بود. همچنین میزان استرس افراد ۷ درصد نسبت به قبل کاهشیافته بود و بهطور کل، کیفیت زندگی کارمندان ۵ درصد رشد پیدا کرد.
نکته جالب این برنامه رابطه نزدیک اجراکنندگان آن و مدیران با کارمندان بود، تا هیچ مقداری از ساعتهای کاری جدید به هدر نروند. بهاینترتیب از کاهش بازدهی شرکت در بلندمدت نیز جلوگیری شد.
-
نمونه سوم: شرکت بیس کمپ
مثال شرکت بیس کمپ (Basecamp) اثرات مثبت تعداد روزهای کاری کمتر بر بازدهی کل را اثبات میکند. جیسون فرید، مدیرعامل این شرکت در یکی از تحقیقات انجامشده در این حوزه اعلام کرد که با تغییر تعداد ساعتهای کاری کارمندان خود به ۳۲ ساعت در چهار روز کاری، کار بهتر و باکیفیتتری نسبت به هفته کاری ۵ روزه صورت گرفته است. دلیل چنین اتفاقی ازنظر او دو نکته بود. اول اینکه اگر زمان کمتری برای کار کردن وجود داشته باشد، وقت کمتری تلف میشود. دلیل دوم آن بود که با فشرده کردن ساعتهای کاری، افراد بیشتری رو مسائلی تمرکز میکنند که اهمیت بیشتری دارند، و اولویت بندی بهتری صورت میگیرد.
این مثالها نشان میدهند که نباید لزوما به سیاستهایی که تابهحال غالب بودهاند پایبند ماند. بلکه باید نسبت به آنها دید تازهای داشت و نتایج سیاستها را در دنیای واقعی بررسی کرد.
تاثیر روزهای آخر هفته بر اقتصاد
بعد از مثالها به این بحث میرسیم که تاثیر یک روز کاری کمتر بر تولید ملی چگونه است؟ و بهطورکلی تاثیر آن بر روی اقتصاد کشور به چه صورت خواهد بود؟
معیار ما برای بررسی این رابطه، تاثیر میزان ساعتهای کاری افراد به ازای میزان تولید آنها در هر ساعت است؛ یعنی بهعبارتدیگر بررسی میکنیم که اگر تعداد ساعت کاری فرد افزایش یا کاهش یابد، بازدهی وی در هر ساعت چه مقدار تغییر میکند.
آمارهای جمعآوریشده توسط سازمان همکاری و توسعه اقتصادی(OECD) ، تعداد ۱۸ کشور در قاره اروپا را موردبررسی قرار داده است. اگر به نمودار دقت کنید متوجه میشوید که رابطه میان تعداد ساعات کاری و بازدهی کل، به میزان معنیداری، یک رابطه عکس است.
پس دادهها فرضیه این مقاله را اثبات میکنند. یعنی با کاهش تعداد ساعتهای کاری، بازدهی هر ساعت کار افزایشیافته و حتی ممکن است به افزایش بازدهی کل منجر شود. حالا اگر کاهش هزینه سازمانها را هم در نظر بگیریم، بهطور یقین چنین سیاستی موجب افزایش بازدهی کل خواهد شد. اما کاهش هزینههای اقتصادی فقط به تولید داخلی ختم نمیشود. این سیاست میتواند تاثیر بسیار معنیداری بر روی محیطزیست داشته باشد.
در حال حاضر، شهر تهران از آلودگی هوا بهشدت رنج میبرد. هوای تهران پس از جاکارتا، پایتخت اندونزی، رتبهی هفتمین شهر آلودهی جهان را دارد. در چنین شرایطی ضروری است که تمامی راهحلهای ممکن برای بهبود شرایط بررسی شود. کاهش یک روز کاری در هفته با یک تخمین ساده این پتانسیل را دارد تا ۱۰ درصد از رفتوآمدهای داخل شهری را کاهش دهد؛ که کاهش این رفتوآمدها درنهایت به نفع وضعیت محیطزیستی تهران خواهد بود.
مشکلات بر سر راه
با تمام مثالها و توضیحاتی که در این رابطه داده شد، اجرای این سیاست قطعا مشکلاتی را نیز در پی خواهد داشت که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
-
تاثیر بر فقر:
هر مقداری هم که تحقیقات افزایش بازدهی توسط این سیاست را اثبات کنند، مسلم است که درنهایت کاهش ساعت کاری به کاهش حقوق و مزد کارمندان منجر میشود. درنتیجه شرایط مالی افرادی که قبل از این سیاست بحرانی بوده است، بدتر خواهد شد.
-
مقاومت از طرف مدیران و کارمندان:
اجرای این سیاست به تغییرات زیادی در خصوص نحوه کاری کارمندان، ساختار شرکت و … احتیاج دارد. و تا زمانی که منافع شرکت برای مدیران و سهامداران درازای چنین تغییراتی مشخص نباشد، انگیزهای برای اعمال آنها وجود ندارد. از طرف دیگر کارمندان هم ممکن است در برخی از مواقع با تغییر شرایط موافق نباشند. اگر کارمندان با کاهش حقوق خود در پی کاهش روزهای کاری مواجه شوند، وفق دادن هزینهها و سطح کیفی زندگی خود با درآمد جدید برایشان بسیار دشوار خواهد بود.
-
مقاومت سیاسی:
بهطورکلی تشویق مردم برای تغییر در وضعیت فعلی، تاثیراتی هم بر آزادی و حقوقی فردی خواهد داشت که ممکن است از طرف جناحهای سیاسی مورد سرزنش قرار بگیرد. از طرف دیگر، در ایران بخش دولت حجم زیادی از بازار استخدام را اشغال کرده است و مقاومت از طرف آنها دارای جنبه سیاسی است.
-
اضافهکاری:
اصلیترین ایراد وارده به این سیاست، عامل اضافهکاری است. با در نظر گرفتن ایرادهای قبلی افراد بهاحتمالزیاد سعی میکنند تا با ساعت کاری بیشتر درآمد خود را جبران کنند که اگر این روند صورت بگیرد، ممکن است ساعتهای کاری از مقدار قبلی خود نیز بیشتر شود. از طرف دیگر افراد سعی میکنند تا ساعاتی از اوقات فراغت خود را که طبیعتا به تفریح اختصاص میدادند صرف اضافهکاری کنند. این نکته نهتنها هدف اصلی این سیاست را کنار میگذارد، بلکه ممکن است سبب ایجاد آسیبهای اجتماعی بیشتری شود.
راهحل چیست؟
باید در نظر داشت که کاهش تعداد روزهای کاری، در قدم اول بسیار وابسته به فرهنگ و محیط کاری یک کشور است. در ایران حال حاضر، شرایط اقتصادی و فرهنگی برای چنین سیاستی بهطور کامل فراهم نیست. اما این نکته نباید باعث شود تا از حرکت به سمت رشد و بهبود فضای کاری منصرف شویم. برای مثال، میتوان تنظیم ساعت کاری یک روز در هفته را در اختیار کارمندان قرارداد تا افراد بتوانند با خواست خود، یک روز کاری را حذف کرده و ساعات آن را بر روی روزهای دیگر اضافه کنند. با چنین آزمایشهایی میتوان بررسی کرد که برخورد جامعه با تعطیلی پنجشنبه و این شرایط کاری چگونه خواهد بود. همچنین میتوان با افزایش حقوق در پی کاهش تدریجی ساعت کاری هفتگی، بازدهی را اندازه گرفت تا علاوه بر نشان دادن اثرات مثبت این سیاست، در بلندمدت جامعه را با چنین تغییراتی آشنا کنیم.
آینده شرایط کاری
در طی این مقاله اثبات کردیم که اجرای صحیح سیاست کاهش روزهای کاری هفتگی، میتواند در بلندمدت بسیار سودمند باشد، هزینههای اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و درنهایت منجر به رشد تولید داخلی کشور شود. همچنین متوجه شدیم که برای اجرای آن، باید برای بخشهای مدیریت، دولت و کارمندان انگیزه ایجاد کنیم تا زمینه پذیرفتن شرایط کاری جدید صورت بگیرد.
همانگونه که جان مینارد کینز در کتاب خود با عنوان «امکانات اقتصادی برای نوههایمان» پیشبینی کرد، ما در حال پیشروی به سمت هفتههای کاری ۱۵ ساعته هستیم. زیرا با توجه به پیشرفت تکنولوژی و متغیرهای اقتصادی چنین اتفاقی غیرقابلانکار است. پس بهتر است که آن را بپذیریم و شرایط را فراهم کنیم.
نظرات