قهوه تلخ من از گریه غمانگیزتر است؛ آنچه از تولید قهوه نمیدانید
سالانه 10 میلیون تن قهوه در جهان تولید و احتمالا مصرف میشود. قهوه نوشیدنی محبوب خیلی از آدمهای دنیاست. بسیاری از افراد برای اینکه صبح سرحال بیایند، پیش از هر کار قهوه مینوشند. من برای نوشتن همین مقاله حداقل دو استکان قهوه خوردم. قهوه طعم بسیار خوبی دارد. نوشیدنی دوستداشتنی هم هست؛ اما مثل بسیاری
سالانه 10 میلیون تن قهوه در جهان تولید و احتمالا مصرف میشود. قهوه نوشیدنی محبوب خیلی از آدمهای دنیاست. بسیاری از افراد برای اینکه صبح سرحال بیایند، پیش از هر کار قهوه مینوشند. من برای نوشتن همین مقاله حداقل دو استکان قهوه خوردم.
قهوه طعم بسیار خوبی دارد. نوشیدنی دوستداشتنی هم هست؛ اما مثل بسیاری از چیزهای دوستداشتنی دنیای ما، قهوه و تولید قهوه هم روی تاریک بسیار بد دارد. روی تاریکی که من بعد از دانستن آن، حس پشیمانی بدی بابت تمام قهوههایی که به عمرم خوردهام پیدا کردم.
دوباره قصه من
زعفران و فرش مهمترین محصولات جهانی تولیدی ایران پس از نفت و مشتقات آن هستند. من به عمر خود گیاه زعفران را از نزدیک ندیدهام. نمیدانم قصه کسانی که زعفران میکارند تا بلکه بتوانند خرج زندگیشان را دربیاورند چیست؛ اما فرش در منطقه محل تولد و زندگی من زیاد است.
به دلیل نوسانهای اقتصادی، در طول این ده سال جمعیت فرشبافان در منطقه ما کمتر شده است، اما در زمان کودکی من فرش در اینجا یکی از مهمترین منابع درآمدی خانوادههای بسیاری بود.
لااقل برای خانوادههایی که در آن پدر خانواده فقط میتوانست کارگر فصلی باشد، فرش شغل در دسترسی بود که میشد در زمانهایی که کار دیگری وجود ندارد، بدان پناه آورد.
البته من از صنعت فرش و فرشبافی متنفر هستم. دلیلش هم ساده است. چون کودکی مرا از بین برده است.
من از 10 تا 17 سالگی یعنی پیش از دوره پیشدانشگاهی قالی میبافتم. تابستانها که همه همکلاسیهای بچه پولدار مدرسه نمونه ما به کلاسهای تابستانی میرفتند، من هر روز هفته از 8 صبح تا 8 شب همراه با بقیه اعضای خانواده پای دار قالی مینشستم. تنها تفریح هم پای دار قالی رادیو بود و البته موسیقی با نوار کاست.
در زمان مدرسه هم بعدازظهرها دوباره تا 8 شب پای دار قالی بودیم.
تعطیلی هفتگی روز شنبه بود که بازار هفتگی شهرستان در آن روز بود. آن یک روز شنبه هم به صفهای طولانی نان و پیادهروی از این سر تا آن سر شهر برای خرید کمی خوردوخوراک هفتگی میگذشت.
من خیلی تصویری از کارتونهایی که بقیه همکلاسیها یا هممدرسهایها روایت میکردند نداشتم؛ زیرا هیچوقت فرصتی برای نشستن پای تلویزیون نبود. البته ما که خود تلویزیون نداشتیم.
بااینهمه، حسرت من هیچوقت تماشای فوتبالیستها نبود. حسرت من این بود که نمیتوانستم به هیچکدام از کارهای دوستداشتنیام یعنی خواندن کوانتوم، الکترونیک، شیمی و لیزر برسم. بهناچار شبها بعد از دار قالی، پای درسهای ساده و البته این موضوعات دوستداشتنی مینشستم.
قالیبافی در منطقه ما برای بسیاری کمردرد و چاقی به همراه داشت؛ اما برای ما فرق داشت. قالی همه ما را عینکی کرد. آن موقع هم به دلیل قیمت ارزان قالی ما لاجرم قالیهای با تراکم بالا و گره ریز میبافتیم. در نتیجه همه خانواده با شمارههای بالا عینکی شدند.
وقتی همه سود مال دلالهاست
در زمان کودکی من در اینجا کودکان بسیاری به خاطر فقر، پای دار قالی مینشستند و کودکی نمیکردند؛ اما بههیچوجه به این فکر نکنید که این خانوادهها با بافتن قالی به نان و نوایی میرسیدند.
طبق معمول بسیاری از محصولات دیگر در ایران، بیشترین سود قالیبافی نصیب دلالها میشد. دلالهایی که قالیهای دستبافت را از ما میخریدند و باکمی پرداختزدن به آنها، آنها را به مشتریان پولدار خارجی و داخلی میفروختند.
من البته ازاینروی میگویم مشتری خارجی که تا به این لحظه هیچ جا و هیچ مکانی را در ایران ندیدهام که با قالیهای دستبافت پرتراکمی مثل آنچه ما میبافتیم، فرش شده باشد.
گلهای زعفران
دلال، قالی شش متری با تراکم 50 تار ابریشمی را از ما فقط با قیمت 800 هزار تومان میخرید. بافتن این قالی برای ما سه برادر یک سال زمان میبرد. یک نفر دائما تماموقت روی آن کار میکرد، دو نفر تابستانها تماموقت و بقیه سال را پارهوقت کار میکردند.
با این حساب میزان درآمد هرکدام از ما از بافتن این قالی، روزی 1000 تومان میشد. وقتی هم هزینهها را این عدد کسر کنید، چیزی از آن باقی نمیماند.
آن روزها درآمد کارگر ساده در شهر ما 5 هزار تومان بود. با همین حسابوکتابها بود که خانواده در نهایت قانع شد که از قالی نانی برای بافنده در نمیآید. خبری از بیمه هم که نبود.
حکایت زعفران، حکایت قهوه
حکایت قالی آذرشهر، تقریبا حکایت هر محصول ایرانی با مشتری جهانی است. زعفران را هم که نگاه کنید، متوجه میشوید که خانوادههای فقیری از قدیم به کاشت آن میپرداختند که برای افزایش درآمد، احتمالا فرزندان خود را نیز به مدرسه نمیفرستادند و از آنها نیز کار میکشیدند. در زعفران هم بیشترین سود دوباره نصیب دلالها میشد و شاید همین امروز هم همینگونه است.
در آن زمان برخی از این کودکان فقط آنقدر از زندگی میفهمیدند که مجبور هستند کار کنند. به همین دلیل شاید نتوانیم کار کردن آنها را بردهداری حساب کنیم.
اما راستش آنها مجاب میشدند کار کنند. بعضیهای دیگر هم که مجبور بودند کار کنند و به همین دلیل مدرسه هم نمیرفتند. مثالهایش هم بسیار است.
نکته اینجاست که این درآمد کم تولیدکننده برای محصولی مثل فرش یا زعفران است که قیمت جهانی آن بالاست و در نتیجه در گیرودار دلالها، جای تنفسی برای تولیدکننده باقی میماند.
شکوفه قهوه
به این فکر کنید که محصولی محبوبی وجود داشته باشد که قیمت نهایی آن بسیار پایین باشد. اینکه در نهایت از تولید چنین محصولی چقدر سود نصیب تولیدکننده میشود میتواند داستان پر اشک و آهی برای خود باشد.
در این میان هم تولیدکنندگان عمدهای پیدا میشوند که برای افزایش سود خود، کارگران را به بردگی میگیرند.
صنعت تولید قهوه یکی از این صنایع است. قهوه این نوشیدنی محبوب و تلخ، داستان تلختری برای تولیدکنندگان فقیر خود رقم میزند. کاهش قیمت قهوه هم در طول این چند دهه، باعث شده است که تولیدکنندگان اصلی سود کمتری هم نسبت به گذشته ببرند.
تولید قهوه یکی از دردناکترین و شرمآورترین رویدادهای انسانی است که به فقر، بردگی کودکان و بردهداری مدرن ختم میشود و تازه اینها یک بعد قضیه است.
علاقه فراوان آدمها به نوشیدن قهوه، تقاضای این محصول کشاورزی را بسیار بالا میبرد و این افزایش تقاضا علاوه بر مشکلاتی که گفتیم، محیطزیست را هم تخریب میکند.
گیاه قهوه
در دنیا انواع و اقسام قهوه وجود دارد اما همه این قهوهها به دو خانواده عربیکا (Arabica) و روباستا (Robusta) تقسیم میشوند. هر دو این نوع قهوهها برای رشد نیاز به آبوهوای خاصی دارند. به دلیل همین آبوهوای خاص هم فقط در کشورهای معدودی تولید میشوند.
قهوه روباستا در کشورهای برزیل، ویتنام و اوگاندا کشت میشود. قهوه عربیکا هم که باکیفیتتر از قبلی است بیش از همه در کشورهای آمریکای لاتین، اتیوپی و کنیا کاشته میشود.
البته قهوه درجاهای دیگری هم کشت میشود اما کشورهایی که ما ذکر کردیم، بیشترین سهم از تولید قهوه دنیا را دارند؛ نکته مهم این است که 90 درصد قهوه دنیا در کشورهای درحالتوسعه تولید میشود.
چهار سال زمان میبرد که درخت قهوه از یک ریشه به درختی بارور تبدیل شود و میوه تولید کند. فرآیند برداشت قهوه هم کاری سخت است.
برداشت میوه قهوه
ازآنجاییکه همه میوههای یک درخت و میوههای همه درختان قهوه همزمان نمیرسد، برداشت قهوه فقط با دست ممکن است؛ یعنی نیروی کار انسانی بسیار زیادی لازم دارد. نیروی کار انسانی که میوههای رسیده قهوه را با دست از درخت بکند و به میوههای کال دست نزند.
فرآیند برداشت دستی میوه قهوه، به دلیل همین سختی معمولا 40 درصد از کل هزینههای تولید قهوه را در برمیگیرد.
میوههای قهوه چیزی شبیه آلبالو یا گیلاس هستند. این میوهها وقتی برسند قرمز میشوند وقتی هم کال باشند، سبز هستند. کارگران باید با دست تکبهتک میوههای رسیده را از درخت بکنند. پس از آن نوبت به استحصال خود دانه قهوه از آنها میشود.
در هر میوه قهوه دو دانه قهوه وجود دارد. برای استحصال دانههای قهوه هم از دو روش استفاده میشود.
در روش اول میوههای قهوه را زیر آفتاب خشک میکنند و سپس به کمک آسیابهای مخصوص، پوست میوه خشک را جدا کرده و دانه قهوه به دست میآید. روش دیگر هم این است که گوشت میوه قهوه را بدون خشککردن جدا میکنند که این فرآیند هم آب زیادی مصرف میکند هم زباله تر تولید میکند.
بعدازآن دانههای بهدستآمده را آسیاب میکنند تا پوست آنها کنده شود و سپس میگذارند خشک شود تا رطوبت آنها با 12 درصد برسد. سپس این دانهها را در گونیهای 60 کیلویی نخی انبار میکنند که هم میتواند رطوبت آنها را حفظ کند و تا یک سال هم قابل ذخیرهسازی میشوند.
قهوه پرفروش و تولیدکننده بیپول
فرآیند تولید قهوه کار زیادی میبرد و در نهایت پول چندانی نصیب تولیدکننده نمیشود. معمولا درآمد کشاورزان از تولید قهوه فقط بین 7 تا 10 درصد از قیمت خردهفروشی آن است. در برزیل این عدد حتی به 2 درصد هم کاهش مییابد.
قضیه اینجاست که خانوادههای قهوهکار برای اینکه بتوانند درآمد کافی برای زندگی داشته باشند، کودکان خود را نیز وارد کار تولید قهوه میکنند و مانع از این میشوند که آنها به مدرسه بروند. این قضیه نوعی از بردهداری کودکان را ایجاد میکند.
وقتی قیمت قهوه بالا میرود انگیزه مالی برای اینکه بیشتر از کودکان کار بکشند بیشتر هم میشود. نکته اینجاست که چون تحصیلات ارتباط مستقیمی با کاهش فقر دارد، مجبور کردن کودکان برای کار و نرفتن آنها به مدرسه که خود حاصل فقر است، همین کودکان را نیز در آینده فقیر نگه میدارد و چرخه فقر را بازتولید و بردهداری کودکان را زنده نگاه میدارد.
دانههای قهوه در داخل میوه قهوه
در مناطقی از برزیل که قهوه تولید میشود میزان کار کودکان 37 درصد بیشتر و میزان ثبتنام آنها در مدرسهها 3 درصد کمتر از بقیه جاهایی در دنیاست که در آنجا قهوه تولید میشود.
در این مناطق کودکان 6 ساله مجبور میشوند بین 8 تا 10 ساعت در روز کار کنند و همین قضیه آنها را در معرض سموم شیمایی فراوانی قرار میدهد که کشاورزان مجبور هستند برای حفظ کیفیت قهوه روی درختان بپاشند.
در هندوراس در فصل برداشت قهوه، 40 درصد کارگران کودکان هستند. در این فصل برداشت، کودکان و زنان بهعنوان کارگران موقتی استخدام میشوند ولی میزان حقوق دریافتی آنها از بقیه کارگران بسیار کمتر است. در کنیا این کارگران موقت ماهانه فقط 12 دلار درآمد کسب میکنند.
قوانینی که کار کودکان را منع کند در همه این کشورها وجود دارد اما تا وقتی فشار اقتصادی وجود دارد، کسی به این قوانین توجهی ندارد.
بردهداری مدرن در تولید قهوه
همه تولیدکنندگان قهوه در دنیا خانوادههای فقیر نیستند. در میان آنها اربابهایی هم پیدا میشوند که هکتارها زمین زیرکشت برای تولید قهوه دارند. این زمینهای تولید قهوه در فصل برداشت نیروی کار زیادی لازم دارند.
اما ازآنجاییکه افرادی که در تولید قهوه کارگری میکنند معمولا فقیر هستند و از آنسو عادت به درآمدهای کم دارند، بهراحتی در دام بردهداری مدرن این اربابها میفتند.
بگذارید یکی از این قصههای بردهداری مدرن در تولید قهوه در برزیل را نقل کنیم.
گاتوسها، گرگ تولید قهوه
موقع برداشت است. مالک زمین قهوه که احتمالا فردی ثروتمند است، نیروی کار لازم دارد. او به دلال کارگران که دربرزیل گاتوس (Gatos) نام دارد میگوید که برای او کارگر بیاورد.
گاتوسها خوب راه و رسم بردهداری را یاد گرفتهاند. آنها میدانند که برای برده کردن کارگرانی که به میل خود آمدهاند، باید سراغ ضعیفترینها بروند. همچنین میدانند که اگر میخواهند کسی را راحتتر برده کنند، باید او را تا جای ممکن از محل سکونت خود دور کنند. دور بودن از محل سکونت، میزان آسیبپذیری آنها را بیشتر میکند و آنها راحتتر به دام بردهداری مدرن برای تولید قهوه میافتند.
گاتوس با وعده پول و درآمد زیاد به سراغ جوامع کوچک و فقیر چند صد یا چند هزار نفری میروند. او به هرکسی که میخواهد کار کند قول حقوق و شرایط کاری عالی میدهد.
گاتوس کسانی را که وعدههای دروغ او را از سادگی باور کردهاند، سوار اتوبوس میکند و با خود صدها یا هزاران کیلومتر آنسوتر میبرد.
گاتوسها گاهی افراد را تا 2 هزار کیلومتر از محل سکونت خود دور میکنند. این کارگران از لحظهای که سوار اتوبوس میشوند، در دام بردهداری مدرن گرفتار میآیند. آنها برده بدهیها هستند.
اگر بخواهند در میانه راه پیاده شوند و به منزل خود بازگردند، اولا پول کافی برای اینکه هزاران کیلومتر را بپیمایند ندارند و از آنسو وقتی بخواهند پیاده شوند، گاتوس به آنها میگوید آنها یا باید کرایه اتوبوس که آنها را تا اینجا آورده بدهند یا با او بروند و کار کنند تا بتوانند کرایه اتوبوس را بپردازند.
مافیای بردهداری در تولید قهوه
گاتوسهای برزیل بخشی از یک سیستم جهانی بزرگ بردهداری کارگران هستند. صاحبان مزارع بزرگ به گاتوسها نرخ ثابتی را برای مدیریت کل نیروهای کار از استخدام، انتقال، خوردوخوراک و اقامتگاه پرداخت میکنند.
ازآنجاییکه این گاتوسها هر پول اضافی را که باقی میماند صاحب میشوند، این سیستم پرداخت انگیزه خطرناکی به گاتوسها میدهد که تا جای ممکن هزینههای کمتری برای کارگران تولید قهوه صرف کنند.
این قضیه باعث میشود که آنها تا جای ممکن حقوق کمی را به کارگران بدهند و اگر هم بتوانند کلا حقوقی به آنها ندهند. گاتوسها به کارگران تولید قهوه غذای بد و ناکافی و اقامتگاههای بسیاری بد میدهند.
اقامتگاهی که گاتوسها به کارگران میدهند معمولا زمین کثیفی دارد، تختخواب، جایی برای گذاشتن لباسها، آشپزخانه یا آشپزخانه دارای گاز، یخچال برای ذخیره غذا، آب، سطل زباله و حتی دستشویی هم ندارد.
کارگران تولید قهوه مجبور هستند روی شعله آتش در فضای باز غذا بپزند، روی لحافهای نازک با سطوح کثیف بخوابند، آشغالها را جایی نزدیک محل اقامتشان جمع کنند و برای آب خوردن و دستشویی رفتن به جنگل یا مزارع بروند.
گاتوسها به کارگران ابزارهای ایمنی کار نمیدهند و کارگران تولید قهوه حتی هنگامیکه قرار است جایی را سمپاشی کنند، ماسک حفاظتی نخواهند داشت. اگر هم آن را درخواست کنند، از حقوق کمشان کسر میشود.
در کنار همه اینها کارشان نیز بسیار خستهکننده است. طول ساعات کاری زیاد است. غذا کم است و آنهم چندان کیفیتی ندارد.
پرداختها هم معمولا نامنظم و حتی بدون احتساب هزینههای دیگری که گاتوسها بهحساب کارگران خواهند نوشت، بسیار کمتر از چیزی است که کارگران تولید قهوه قولش را گرفتهاند. بعضی از آنها کلا پولی دریافت نمیکنند.
قیدهای آزادی کارگران
گاتوسها معمولا این کارگران نگونبخت را با سه روش محدود میکنند و نمیگذارند وقتی خواستند مزرعه را ترک کنند. بهبیاندیگر گاتوسها با سه روش کارگران تولید قهوه را برده میکنند.
گرفتن مدارک
وقتی کارگران به مزرعه رسیدند، آنها مدارک هویتی خود را به صاحبان مزارع تحویل میدهند. بهانه هم این است که آنها برای گم نکردن مدارک و یا ثبت نام آنها در اسناد رسمی وزارت کار لازم است که مدارکشان را به صاحبان مزارع تولید قهوه بدهند. بدون این مدارک هویتی کارگران نمیتوانند هر وقت دلشان خواست کار را ترک کنند.
ایجاد بدهی
از لحظهای که کارگران تولید قهوه سوار اتوبوس میشوند، خود را به گاتوسها بدهکار میکنند. هزینه انتقال آنها به محل کار که معمولا هزاران کیلومتر آنسوتر است، پرداخت اجاره برای یک محل اقامت وحشتناک، خرید تجهیزات، خرید غذا و وسایل موردنیاز و بقیه چیزها همه بهحساب کارگران تولید قهوه نوشته میشود بدون اینکه دقیقا مشخص شود چقدر باید کارگران بابتشان پول بپردازند.
این کارگران تولید قهوه تا زمانی که بخواهند مزرعه را ترک کنند، بههیچوجه نمیدانند که این بدهیها برایشان نوشتهشده است. وقتی هم که میفهمند تازه متوجه میشوند که بدهکار هستند و برای پرداخت بدهیشان باید بیش از زمان قول دادهشده در مزرعه کار کنند. آنها حتی مجبور میشوند برای کم کردن بدهی کمتر از مقدار نیازشان غذا بخورند و مصرف کنند.
حتی اگر این کارگران تولید قهوه بتوانند بدهیهای خود را پرداخت کنند، هنگام اتمام کار چیزی برایشان باقی نمیماند.
تهدید
در برخی از موارد هم صاحبان مزارع تولید قهوه به اسلحه متوسل میشوند و کارگرانی که بخواهند مزرعه را ترک کنند یا کار نکنند، تهدید میکنند.
و اینها فقط یکی از قصهها و وقایعی است که در صنعت تولید قهوه رخ میدهد. ما این قصهها را میدانیم زیرا دولت برزیل زمانی تلاش کرد که بخشی از مزارع کار اجباری تولید قهوه را در برزیل از بین ببرد.
قصه بقیه جاهایی که قهوه تولید میکنند هم تقریبا همین است. معلوم هم نیست اگر تحقیقات بیشتری در مورد کار تولید قهوه انجام شود، به چه نتایج بدتری هم خواهیم رسید.
اثرات زیستمحیطی تولید قهوه
تولید قهوه علاوه بر اینها تاثیرات زیستمحیطی بدی هم دارد.
عموما درختان قهوه در دامنه کوهها و جاهایی که سایه وجود دارد، کشت میشوند. چنین شرایطی هم بیشتر در مناطق استوایی یا نزدیک استوا مهیا است. کشت قهوه در سایه درختان منافع زیادی برای زمین دارد. مانع از فرسایش خاک میشود و جای خوبی برای رشد گونههای جانوری گوناگون ایجاد میکند.
کشت قهوه در سایه، سموم کشاورزی کمی نیاز دارد، قهوه باکیفیتتری تولید میکند و درآمد کشاورزان را هم افزایش میدهد.
یک کشف خطرناک
مشکل از جایی شروع شد که برخی از شرکتهای تولیدکننده قهوه، راهی یافتند که تلخی قهوههای ارزان و کم کیفیت را کاهش دهند و به آنها طعمی شبیه قهوههای باکیفیت بدهند.
این اتفاق باعث افزایش تقاضا برای قهوه ارزان شده است، قهوه ارزانی که مثلا شرکت نستله (Nestle) در حجم وسیعی برای تولید پودرهای نسکافه از آن استفاده میکند.
این تقاضا برای قهوه ارزان و کم کیفیت باعث افزایش تمایل کشاورزان به کشت و تولید قهوه در زیر نور مستقیم آفتاب شده است. این قضیه باعث شده است که درجاهایی مثل ویتنام، جنگلها برای کاشت قهوه تخریب شوند.
همچنین کشت قهوه آفتابی، باعث فرسایش خاک میشود و عمر مفید درختان قهوه را کاهش میدهد. در نتیجه کشاورزان بعد از 12 تا 15 سال از کاشت درخت قهوه، زمانی که دیگر این درختان عمرشان تمام میشود آنها را رها میکنند و دوباره به سراغ از بین بردن جنگل برای کاشت و تولید قهوه میروند. این در حالتی است که درختان قهوه در سایه عمر بسیار بیشتری از درختان زیر آفتاب دارند.
بریدن درختهای قدیمی قهوه و کاشت درخت قهوه جدید در محل آنها حاصل زیادی ندارد چون خاک آنها تضعیفشده است و کشاورزان پولی چندان برای ریختن کود پای درختان را ندارند.
تولید قهوه در نور آفتاب نیازمند کود فراوان و سمپاشی زیاد است که باعث میشود درختان قهوه جزو درختانی باشند که بیشترین سموم شیمایی در آنها به کار میرود.
از آنجایی هم که کارگران و تولیدکنندگان قهوه پول خرید تجهیزات را ندارند، این سمها باعث شده است این کارگران دچار مشکلات تنفسی، تولد کودکان ناقص و حساسیتهای پوستی شوند.
کشت درختان قهوه در زیر آفتاب در برخی مناطق برزیل باعث شده است که منابع خاک کاملا از بین برود.
سواستفاده از حیوانات برای تولید قهوه
همه اینها را به این اضافه کنید که یک نوع قهوه لاکچری هم وجود دارد که با سواستفاده از حیوانات تولید میشود.
نوعی از قهوه به نام قهوه زباد (Civet Coffee) یا کوپی لواک (Kopi luwak) وجود دارد که در آن میوه قهوه را به خورد زباد نخلی آسیایی (Asian palm civet) میدهند.
تولیدکنندگان قهوه، میوه قهوه را به خورد این حیوان میدهند و دانههای قهوه را هم در نهایت از مدفوع این حیوان استخراج میکنند؛ زیرا باور بر این است که آنزیمهای سیستم گوارشی این حیوان، طعم قهوه را بهتر میکند.
زباد نخلی آسیایی
نکته اینجاست که در کشورهای آسیای شرقی که زبان نخلی آسیایی زندگی میکند، عموما دسته بزرگی از این حیوانات را در قفسهای متعددی نگهداری میکنند و آنها را مجبور میکنند که میوه قهوه بخورند.
قهوه تولیدی با این روش گران است و یک لیوان از آن ممکن است تا 80 دلار هم قیمت داشته باشد. به دلیل همین قیمت بالا، انگیزههای زیادی هم برای به اسارت گرفتن و سو استفاده کردن از این حیوان نگونبخت وجود دارد.
در برخی موارد حتی از فیلها هم برای منظور مشابهی استفاده میشود.
تولید قهوه و پیمانهایی که باد هوا هستند
شرکتهای تولید و توزیع قهوه مثل همین شرکت سوئیسی نستله پیشازاین اعلام کردهاند که از خرید قهوههایی که توسط کارگران اجباری گیر کرده در دام بردهداری مدرن تولیدشده است، خودداری میکند.
اما مشخصا این حرف چندان قابلاجرا نیست؛ زیرا کارگران و مزارع تولید قهوه با کار اجباری بسیاری در جهان وجود دارد که کسی از آنها خبر ندارد.
حتی اگر این شرکت مطمئن شود که از مزارع کار اجباری تولید قهوه، خرید نمیکند، بالاخره مجبور است از خانوادههای فقیری که نمیگذارند کودکانشان به مدرسه بروند خرید کند. چون آنها قهوه ارزان میفروشند و میتوانند برای نستله کلی سود تولید کنند.
اما من بعید میدانم هیچکدام از اینها باعث شود کودکان بزرگشده در این خانوادهها و مزارع، تا آخر عمر خود از قهوه و قهوهخور متنفر نباشند؛ زیرا معلوم نیست قهوه ارزانی که همین من هنگام نوشتن این مقاله خوردم، چند نفر را قربانی کرده و چند کودکش رو دوباره به چرخه فقر بازگردانده است.
نظرات