جورج وستینگهاوس؛ یک قدیس نابغه
روز انتشار این مقاله، روز جمعه است؛ روز تعطیلی هفتگی در ایران. اما در بسیاری از دیگر کشورهای دنیا، روزهای شنبه و یکشنبه روزهای تعطیلی محسوب میشوند. اما نفس تعطیلی هفتگی مدیون یکی از بزرگترین مخترعین و احتمالا بهترین کارآفرینان دنیا یعنی جورج وستینگهاوس (George Westinghouse) است. او برای اولین بار تعطیلات هفتگی دو روزه
روز انتشار این مقاله، روز جمعه است؛ روز تعطیلی هفتگی در ایران. اما در بسیاری از دیگر کشورهای دنیا، روزهای شنبه و یکشنبه روزهای تعطیلی محسوب میشوند. اما نفس تعطیلی هفتگی مدیون یکی از بزرگترین مخترعین و احتمالا بهترین کارآفرینان دنیا یعنی جورج وستینگهاوس (George Westinghouse) است. او برای اولین بار تعطیلات هفتگی دو روزه را (یک و نیم روز برای بسیاری از جاها) به یک استاندارد شغلی تبدیل کرد.
احتمالا شما نام وستینگهاوس را با لوازمخانگیاش که تا همین چند سال پیش هم در ایران وجود داشتند، میشناسید؛ اما لوازمخانگی وستینگهاوس حاصل تلاشهای فرزند اوست. جورج وستینگهاوس تاثیرات بسیار عمیقتری را در دنیای ما ایجاد کرده است.
ما در این مقاله میخواهیم به داستان ناگفته این شخصیت بزرگ بپردازیم.
بزرگی نبود فتاده را پای زدن
جورج وستینگهاوس دستیافتههای زیادی دارد. او مخترع ترمزهای بادی است که امروزه در وسایل سنگین استفاده میشوند و در گذشته جانهای بسیاری را نجات داد. شبکه برق جریان متناوبی که امروز در همهجای دنیا استفاده میشود در کنار نبوغ نیکولا تسلا، مدیون جورج وستینگهاوس است.
اما در کنار همه اینها شاید مهمترین نکته درباره جورج وستینگهاوس، مهربانی و نرمخویی او بود.
کارکنان او، وی را بسیار دوست داشتند. به همین دلیل پس از مرگ جورج وستینگهاوس، ۵۰ هزار نفر از کارکنان وی مبلغی را جمع کردند و یک سازه برنزی بزرگ برای یادبود او ساختند.
مجسمه برنزی یادبود جورج وستینگهاوس در پارک شنلی پیتسبورگ
برخلاف بسیاری دیگر از کارفرماها و ثروتمندان آن زمان، جورج وستینگهاوس با کارکنان خود مثل خانواده خودش رفتار میکرد. او با دیگران بهگونهای رفتار میکرد که دوست داشت با خود او رفتار شود و ازاینروی، پیشرفت جامعه را بر نفع شخصی مقدم میشمرد.
جورج وستینگهاوس خسته از مدرسه
جورج وستینگهاوس در ۶ اکتبر ۱۸۴۶ بهعنوان هشتمین فرزند یک خانواده دوازدهنفری در نیویورک متولد شد. او از همان زمان، کودک مشکلدار و متفاوتی بود. در ۱۳ سالگی از درسهای ساده مدرسه خسته شد. مدرسه را رها کرد و ترجیح داد در تراشکاری پدرش کار کند؛ زیرا در آنجا میتوانست با ابزارها و قطعات گوناگون سروکله بزند. جورج وستینگهاوس هنگام بزرگسالی، از این زمان بهعنوان بهترین دوره آموزشی خود یاد میکرد.
وقتی ۱۵ ساله بود جنگ داخلی آمریکا در سال ۱۸۶۱ آغاز شد. او فردی وطنپرست یا شاید هم کودکی احساسی بود که دوست داشت به کشور خود خدمت کند.
به همین دلیل بهمحض اینکه به سن قانونی یعنی ۱۷ سالگی رسید برای خدمت نظامی در سوارهنظام نیویورک که بعدا به نیروی دریایی ملحق میشد، ثبتنام کرد.
جورج وستینگهاوس
پس از اتمام جنگ در ۱۸۶۵ او وارد دانشگاه شد اما مثل همان دوران مدرسه، دانشگاه هم برای او جذاب نبود. حتی استادان او نیز میگفتند که دانشگاه برای نبوغ جورج وستینگهاوس کافی نیست و او بهتر است در جای دیگری استعداد خود را شکوفا کند. در نتیجه دو ماه بعد از دانشگاه بیرون آمد و به تراشکاری پدرش بازگشت.
در اکتبر همان سال وقتیکه ۱۹ ساله بود او موتور بخار روتاری خود را ثبتاختراع کرد. اختراعی که در اصل در پانزدهسالگی آن را طراحی کرده بود. این آغازی بر ۱۰۰ اختراع او در سالهای آینده زندگیاش بود.
ترمز بادی وستینگهاوس
او ترمز بادی را که شاید مهمترین اختراعش بود در همان دوران جوانی ثبت کرد. ترمز بادی او به قطارها اجازه میداد که با اعمال فشار هوا به سیستم ترمز هر واگن قطار، سریعا قطار را متوقف کنند.
پیش از آن یک سیستم مرکزی برای نگهداشتن قطارها وجود نداشت. بلکه روی هر واگن کسی را میگذاشتند که بهمحض شنیدن دستوری برای متوقف کردن قطار، از فاصله سه و نیم کیلومتری ایستگاه، پیچ ترمز واگنش را متناسب با بقیه میچرخاند تا قطار متوقف شود.
این افراد برای ترمز گرفتن هر واگن باید به سقف آن میرفتند. به همین دلیل هم کار خطرناکی بود. در این سیستم کافی بود که چیزی به ناگاه در مسیر قطار باشد. چون امکان ترمز سریع وجود نداشت، کلی هم تلفات ایجاد میشد. تخمینها نشان میداد که در آن زمانها سالانه بین ۷ تا ۲۲ هزار ترمزکننده قطار میمردند. حقوق روزانه آنها هم کمتر از ۲ دلار بود.
ساختمان دفتر شرکت ترمز بادی وستینگهاوس
وقتی وستینگهاوس از ترمز بادی خود رونمایی کرد، مالکان قطارها و سیستمهای ریلی در آمریکا قبول نمیکردند که با باد بتوان قطار را نگه داشت.
وستینگهاوس نیز برای اثبات کارایی سیستم چندین نمایش عمومی ایجاد کرد که قدرت ترمز بادی در توقف سریع قطار را نشان دهد. با این کار شرکتهای قطار بسیاری از ترمز بادی او استقبال کردند. آنهایی هم که استقبال نکردند پس از چند حادثه قطار تسلیم شدند و ترمز بادی را به کار بردند.
وستینگهاوس برای ساخت ترمزهای بادی قطارها شرکت ترمز بادی وستینگهاوس (The Westinghouse air brake company) را در شهر پیتسبورگ که مرکز صنعتی آمریکا در دوران انقلاب صنعتی بود به راه انداخت و صد نفر را هم استخدام کرد.
وقتی هم که کنگره در مصوبه ۱۸۹۳ ایمنی قطارها، استفاده از ترمز بادی را الزامی کرد، شرکت وستینگهاوس به اوج خود رسید.
شرکت گاز طبیعی وستینگهاوس
درآمدهای این شرکت، هزینه اختراعهای بعدی وستینگهاوس را فراهم میکردند. شاید از جمله مهمترین این اختراعها، سیستم اصطکاکی اتصال واگنها (Friction draft gear) و سیستم تغییر مسیر ریلهای قطاری (switching and interlocking) بود که پیش از آن وجود نداشت. این سیستم تغییر ریلها بهاندازه خود ترمز بادی برای ایمنی قطارها مهم بود.
علاقه فراوان وستینگهاوس به قطارها باعث شد که او حتی همسر خود را نیز در قطار ملاقات کند. پس از موفقیتهای مالی وستینگهاوس، او و همسرش یک عمارت بزرگ را در پیتسبورگ خریدند که گام بعدی وستینگهاوس در آنجا برداشته شد. گامی که البته بسیار خطرناک هم بود.
او در حیاط بزرگ خانه خود یک دکل حفاری برای گاز طبیعی نصب کرد. پس از مدتی از حفاری، او یک مخزن بزرگ گاز در ۴۵۷ متری زمین زیر خانه لوکس خود پیدا کرد. علیرغم خطری که این گاز طبیعی میتوانست داشته باشد، همسر او نیز از این کشف استقبال کرد.
وقتی گاز از مخزن زیرزمینی به بالا میآمد، لاجرم بخشی از آن باید در فلر میسوخت. شعله، صدا و گرمای این فلر بهقدری زیاد بود که از کیلومترها آنسوتر دیده میشد؛ زیرا سرعت گاز خروجی در حد یک آتشفشان کوچک بود.
حجم مخزن گازی که او پیداکرده بود آنقدر زیاد بود که سه چاه گاز دیگر نیز در آنجا حفر کرد و در سال ۱۸۸۴ وستینگهاوس شرکت فیلادلفیا (The Philadelphia Company) را برای استخراج و فروش گاز تاسیس کرد؛ اما این هم نقطه پایان نبود.
در این مسیر وستینگهاوس دستگاه اندازهگیری جریان گاز و آشکارساز گاز را برای فهمیدن نشتی آن اختراع کرد. او در طول این سالها ۳۸ اختراع متحولکننده در صنعت گاز ارائه و ثبت کرد. به لطف همین اختراعات بود که گاز طبیعی به کالایی در دسترس عموم تبدیل شد.
در این زمان جورج وستینگهاوس دیگر مالک یک شرکت حملونقل ریلی بود. شرکت گاز فیلادلفیا هم با همین اختراعات به شرکتی بزرگ تبدیل شد. اما باز هم این توقفگاه او نبود. او حالا به حوزه جدید و هیجانانگیز دیگری علاقهمند شده بود. الکتریسیته.
وستینگهاوس و ادیسون
اما قدرت دیگری در صنعت الکتریسیته فعال بود. در آن زمان سیستم الکتریسیتهای که وجود داشت توسط توماس ادیسون ایجادشده بودند. ادیسون از سیستم برق مستقیم (DC) استفاده میکرد. در آن زمان هم ادیسون به دلیل اختراعات مشهور خود مثل دستگاه ضبط و پخش صدا یا فونوگراف فردی شناخته شده بود.
در سال ۱۸۸۲ شرکت برق ادیسون (Edison Illuminating Company) اولین نیروگاه تجاری برق آمریکا را در خیابان پرل نیویورک (Pearl Street Station) ساخت.
نخستین خانهای که توسط این نیروگاه برقدار شد، خانه یکی از سرمایهگذاران ادیسون یعنی جیپی مورگان (J.P Morgan) بانکدار بود که سرمایه و بخت خود را برای پشتیبانی از فناوری ادیسون به میان آورده بود.
در این سیستم یک ژنراتور مثلا برق مستقیم ۲۲۰ ولت را تولید میکرد و این برق به خانههای اطراف منتقل میشد. چون مشخصا تعداد خانهها زیاد بود، میزان جریان الکتریکی لازم برای تامین انرژی خانهها بسیار افزایش مییافت. افزایش جریان به معنی افزایش میزان اتلاف بود. برای کاهش میزان اتلاف دو راه وجود داشت.
دکل حفاری گاز در حیاط خانه وستینگهاوس
یا باید قطر سیمهای انتقال برق را افزایش میداد که در این حالت وزن و قیمت آنها بسیار زیاد میشد. یا اینکه مسافت انتقال را کم میکرد. به همین دلیل حداکثر فاصله بهصرفه بین نیروگاه و خانهها نمیتوانست بیشتر از ۸۰۰ متر باشد.
این مشکل، وستینگهاوس را به این نتیجه رساند که سیستم برق مستقیم ادیسون نمیتواند آینده صنعت برق باشد؛ زیرا در این سیستم شما باید سر هر خیابان یک نیروگاه برق کار بگذارید. کاری که هم غیرعملی بود و هم نمیتوانست برای مناطق دورافتاده و روستایی وسیع آمریکا مفید باشد.
در نتیجه وستینگهاوس به دنبال راهحل بهتری گشت. او در این جستجو سیستم برق متناوب را یافت.
برق متناوب وستینگهاوس
او برای استفاده از برق متناوب حق اختراع ترانسفورماتور برق را خرید. ترانسفورماتور امکان افزایش ولتاژ را در برق متناوب فراهم میکرد. ازآنجاییکه کل توان تولیدی یک نیروگاه مشخصا عدد محدودی است، اگر ولتاژ خروجی یک نیروگاه برق متناوب را با ترانسفورماتور را بالا ببریم، جریان برقی که برای انتقال همین قدرت در شبکه جریان خواهد داشت، کاهش خواهد یافت.
چنین چیزی اجازه میدهد که مثلا ولتاژ خروجی برای انتقال را تا صد هزار ولت افزایش دهیم و در نتیجه جریان در حد چند آمپر کاهش یابد.
با این اتفاق میزان اتلاف انرژی بسیار بسیار کاهش مییابد و مثلا میتوان برق را در فواصل بسیار دور منتقل کرد. روشی که امروزه در همهجای دنیا از آن برای انتقال برق استفاده میشود.
خطوط انتقال برق متناوب
در سال ۱۸۶۶ یک سال پس از خریدن حق اختراع ترانسفورماتور، جورج وستینگهاوس، شرکت برق وستینگهاوس (The Westinghouse Electric Company) را بنیانگذاری کرد.
بعدازاین یکی از سختترین جنگهای تجاری دنیا با نام «جنگ جریانها» (The war of the currents) بین او و ادیسون آغاز شد. برنده این جنگ شانس این را داشت که صنعت برق آمریکا را در دست بگیرد.
جزای لجاجت ادیسون
چیزی که ادیسون و وستینگهاوس را متفاوت میکرد، فقط ایده آنها نبود. بلکه شخصیت و سبک مدیریتیشان بود. وستینگهاوس نهتنها یک مخترع بزرگ بود، بلکه یک مدیر عالی نیز بود. مدیری که خودخواهی خود را کنار گذاشته بود و همواره ایدهها و تواناییهای دیگران را میشناخت، به آنها احترام میگذاشت و از آنها استفاده میکرد.
بهبیاندیگر خودخواه نبودن وستینگهاوس به او یک مزیت تجاری مهم میداد. مزیت تجاری که باعث میشد او بهراحتی تغییر کند، اشتباهش را بپذیرد و راهحل بهتر دیگران را قبول و اجرا کند.
برای وستینگهاوس آنقدر مهم نبود که ایده خود را اجرا کند یا حتی برنده تجاری جنگ تجاری با ادیسون باشد. آنچه برای او اهمیت داشت این بود که بهترین راهحل برنده شود.
در سوی دیگر، شخصیت ادیسون کاملا برعکس این بود. او لجوج بود. برای ادیسون بسیار سخت بود که بپذیرد اشتباه کرده است. همین مسئله باعث میشد به این راحتی تغییر مسیر ندهد و او را شدیدا آسیبپذیر میکرد.
نابغه بزرگ، نیکولا تسلا از راه میرسد
برق متناوب را میشد به مسافتهای دور منتقل کرد؛ اما یکی از مهمترین بخشهای آن یعنی ژنراتورهایی که برای تولید برق متناوب بود، مشکلاتی داشتند.
همه اینها زمانی که وستینگهاوس مهاجر صربستانی یعنی نیکولا تسلا (Nicola Tesla) را ملاقات کرد، عوض شدند. نیکولا تسلا هنگام مهاجرت به آمریکا فقط چند دست لباس و ۴ سنت پول همراه خود داشت؛ اما او یک نابغه تمامعیار بود.
نیکولا تسلا دهها زبان بلد بود و یک دانشمند عالی بود. او در ابتدا برای توماس ادیسون کار میکرد. کار او بهبود سیستم برق مستقیم ادیسون بود؛ اما تسلا متوجه شد که تنها با برق متناوب میتوان یک شبکه برق بهدردبخور درست کرد.
اما ادیسون به دلیل لجاجت خود، حرف او را نپذیرفت و درنهایت هم از دادن حقوق تسلا امتناع کرد و تسلا هم آنجا را ترک کرد.
نیکولا تسلا
در سال ۱۸۸۸ دو سال بعد از تاسیس شرکت برق وستینگهاوس، تسلا موتوربرق القایی را اختراع و ثبت کرد. موتوربرق القایی یک ایده بسیار ناب دارد که باعث میشود بتوان موتورهایی برق متناوب بدون استفاده از سیمپیچ متحرک ساخت.
این اختراع توجه وستینگهاوس را جلب کرد. وستینگهاوس سریعا به نبوغ تسلا پی برد و پسازاینکه آزمایشگاه تسلا را دید، کل اختراعهای او را به قیمت ۶۰ هزار دلار آن زمان خرید و تسلا را نیز استخدام کرد. کار تسلا بهبود ژنراتورهای متناوب در شرکت وستینگهاوس بود.
ادیسون این تهدید را از جانب تسلا و وستینگهاوس حس کرد و در نتیجه کمپینهای تبلیغاتی فراوانی برای تخریب برق متناوب و خود وستینگهاوس ایجاد کرد.
او برای اینکه نشان دهد برق متناوب خطرناک است و به درد استفاده در خانه نمیخورد، در منظر عموم حیوانات بسیاری از جمله اسبها و فیلها را با برق متناوب میکشت. حرکت آخر او هم اختراع صندلی الکتریکی برای اعدام مجرمان بود.
او حتی کاری کرد که برخی از روزنامهها بهجای کلمه برقگرفتگی (Electrocuted)، از عبارت وستینگهاوسگرفتگی (Westinghoused) استفاده کنند.
برق متناوب وستینگهاوس برنده میشود
مهمترین اتفاق این جنگ تجاری در ۱۸۹۳ در «نمایشگاه کلمب» (The Columbian Exposition) یا Chicago's worlds fair رخ داد. این نمایشگاه ۶ ماه ادامه داشت و ۲۷ میلیون نفر در آن حاضر شدند. این نمایشگاه به مناسبت ۴۰۰مین سال کشف قاره آمریکا توسط کریستوف کلمب برگزار شد.
تامین روشنایی این نمایشگاه موضوعی بود که ادیسون و وستینگهاوس روی آن تمرکز کرده بودند. مسئولین نمایشگاه یک مناقصه برای تامین روشنایی نمایشگاه برگزار کردند که در این مناقصه ادیسون رقم یکمیلیون و ۷۲۰ هزار دلار را پیشنهاد داد؛ اما وستینگهاوس تصمیم گرفت رقمی را اعلام کند که به حتی ضرر شرکتش تمام میشد. رقم او فقط ۵۱۰ هزار دلار بود.
مشخصا برنده این مزایده وستینگهاوس بود؛ اما ادیسون برای اینکه جلو آنها را بگیرد، اقدامهای زیادی انجام داد. از جمله اینکه شش ماه قبل از نمایشگاه، از وستینگهاوس به خاطر استفاده از لامپهای رشتهای مشابه لامپ رشتهای که خود ادیسون ثبت کرده بود شکایت کرد. دادگاه هم درنهایت به نفع ادیسون رای داد.
روشنایی لامپها در نمایشگاه کلمب سال ۱۹۸۳
در نتیجه وستینگهاوس لامپهای جدیدی با نام لامپ استاپر وستینگهاوس (Westinghouse Stopper Lamp) تولید کرد که بهجای یک رشته، از دو رشته استفاده میکردند. فقط در چند ماه شرکت لامپ او ۲۵۰ هزار لامپ جدید تولید کرد.
در شب یکم ماه می ۱۸۹۳، رییسجمهور وقت آمریکا کلید برق تمام لامپهای این جشن را زد و همهجا نورانی شد. بسیاری از کسانی که به این نمایشگاه آمده بودند تا آن روز فقط نور شمع یا چراغهای نفتی را میشناختند.
بعدازاین شرکت برق وستینگهاوس یک قرارداد بزرگ برای ساختن نیروگاه برقآبی نیاگارا را با دولت بست. این اولین نیروگاه برقآبی بزرگ دنیا بود. سه سال بعد برق این نیروگاه به شهر بوفالو (Buffalo) در ایالت نیویورک رسید.
با راهاندازی این نیروگاه آبی، سیستم برق متناوب جورج وستینگهاوس و نیکولا تسلا درنهایت برق مستقیم ادیسون را شکست داد؛ اما وستینگهاوس با این کار برتری جریان متناوب را ثابت نکرد. بلکه نشان داد که قرار نیست موفقیت با سنگدلی همراه باشد.
جورج وستینگهاوس بزرگ
جورج وستینگهاوس از نجیبزادگان دزد آن زمان بسیار متفاوت بود. او با کارکنان خود با احترام برخورد میکرد. بااینکه اعتصابها در آن زمان با توجه به وضعیت کاری سختی و طولانی که باید ۳۶۴ روز در سال ادامه میداشت، چیزی عادی بودند، هیچوقت کارگران او اعتصاب نکردند.
نام وستینگهاوس بعدها بسیاری را یاد شرایط کاری عالی میانداخت. او یک روستای کوچک برای کارکنان خود با نام ویلمردینگ (Wilmerding) ساخت که امروز هم پابرجاست.
بااینکه کارگران در کارخانههای دیگر، خانههای خالی و بیامکاناتی از کارفرماهای خود تحویل میگرفتند، خانههای کارگران وستینگهاوس، آب، برق، گاز و حمام داشتند. آنها حتی میتوانستند از لیزینگ (Leasing) یا اجاره بهشرط تملیک استفاده کنند.
کارخانههای وستینگهاوس نیز بالاترین استانداردهای سطح ایمنی را داشت. کارخانه او در ویلمردینگ حتی بیمارستان با پرستاران، جراحان و داروخانه دائمی داشت. در کنار اینها وستینگهاوس به کارگران خود بیمه جبران خسارت حوادث نیز میداد. کارکنان وستینگهاوس بسیار او را دوست میداشتند.
لامپ اسپاپر وستینگهاوس در نمایشگاه کلمب
در کنار اینها شاید مهمترین کار وستینگهاوس استاندارد کردن مفهوم آخر هفته بود که روز ششم هفته را نیمه تعطیل یا تعطیل میکرد. این قضیه البته به مذاق دیگر کارخانهداران نبود؛ زیرا آنها در هفته شش یا هفت روز کار کامل از کارگران خود میخواستند.
سوی دیگر شخصیت جالب وستینگهاوس تمایل او برای تماشای موفقیت دیگران بود.
مشهور است که ادیسون هزار اختراع دارد که البته این غلط است. بیشتر اختراعات ادیسون یا اختراعات کارکنان او بودند که مجبور بودند اختراع خود را به نام ادیسون ثبت کنند یا ادیسون آن اختراع از جمله لامپ رشتهای را از کس دیگری خریده بود.
اما وستینگهاوس تمایل بسیاری داشت که هرکسی چیزی اختراع میکرد به اسم خودش ثبت کند؛ مثلا یکی از کارکنان او ۱۵۰ اختراع به اسم خود ثبت کرده بود. از جمله طراحی ژنراتورهای نیروگاه آبی نیاگارا به اسم او بود.
درنهایت وستینگهاوس خود ۱۰۰ اختراع به اسمش ثبت کرد و ۲۰۰ حق اختراع دیگر را نیز خرید. هدف او از همه این کارها سروکله زدن با ابزارها و دستگاهها، پول درآوردن و بهتر کردن جهان بود.
سقوط امپراتوری وستینگهاوس
در جریان بحران بانکی ۱۹۰۷ (Panic of 1907) یا وحشت ۱۹۰۷ مجموعه شرکتهای وستینگهاوس دچار مشکلات مالی زیادی شدند.
این بحران فرصتی به جیپی مورگان داد. او ۱۱ سال پیش به یک روزنامهنگار آمریکایی به اسم آدولف آکز (Adolph Achs) کمک کرده بود یک روزنامه در حال سقوط به اسم نیویورک تایمز را بخرد.
ازآنجاییکه جیپی مورگان روی این روزنامه سرمایهگذاری کرده بود، او روی مطالب روزنامه تاثیر میگذاشت و این مسئله باعث آغاز دوباره حملههای او به سیستم برق متناوب شد.
او در ادامه همین حملهها بیان کرده بود که مشکلات شرکتهای وستینگهاوس ناشی از مدیریت ضعیف جورج وستینگهاوس بودند که باعث شد ارزش سهام وستینگهاوس بیشتر هم پایین بیاید.
نیروگاه آبی نیاگارا
درنهایت این مسئله باعث شد شرکتهای وستینگهاوس نتوانند وامهای خود را پس بدهند. شرکت برق او هم درنهایت به دلیل همین مشکل، به مالکیت جی پی مورگان درآمد و وستینگهاوس هم اخراج شد.
اما علیرغم اینها وستینگهاوس پسازاین نیز ثروت کلانی معادل ۱٫۲ میلیارد دلار امروز داشت.
ثبت است بر جریده عالم دوام ما
علیرغم سقوط امپراتوری وستینگهاوس و اخراج از شرکت خودش، او همچنان فعال بود. جورج وستینگهاوس در ۱۲ مارس ۱۹۱۴ در حالی روی اختراع یک ویلچر الکتریکی کار میکرد، فوت کرد.
اما نام وستینگهاوس ماند. پسر او به نام جورج وستینگهاوس سوم کنترل داراییهای خانواده را به دست گرفت و بعدها شرکت لوازمخانگی وستینگهاوس را ایجاد کرد.
تاریخ در توصیف جورج وستینگهاوس چندان موفق عملنکرده است. وقتی عمیقتر به مسئله نگاه کنیم میبینیم که میراث این انسان بزرگ نه نورانی کردن شبهای دنیای مدرن و اختراع سیستمهای تعلیق و قطار و ترمز بادی، بلکه بیشتر از همه رفتار درست او با دیگران بود.
نظرات