چگونه احترام دیگران به خود را حفظ کنیم؟
احترام یک جاده دوطرفه است. شما برای اینکه احترام ببینید، باید احترام بگذارید. به همین دلیل احترام دوطرفه بین آدمها در طول زمان و بهواسطه برهمکنشهای مستقیم یا غیرمستقیم شکل میگیرد. اما کارهای اشتباهی هم وجود دارند که ارتکاب هرکدام از آنها میتواند احترام ما نزد دیگران را کاملا تخریب کنید. کارهایی که باید از آنها
احترام یک جاده دوطرفه است. شما برای اینکه احترام ببینید، باید احترام بگذارید. به همین دلیل احترام دوطرفه بین آدمها در طول زمان و بهواسطه برهمکنشهای مستقیم یا غیرمستقیم شکل میگیرد.
اما کارهای اشتباهی هم وجود دارند که ارتکاب هرکدام از آنها میتواند احترام ما نزد دیگران را کاملا تخریب کنید. کارهایی که باید از آنها پرهیز کنیم.
احترام به نیمه پر لیوان
یکی از اشتباهاتی که به گمان من همه آدمها خصوصا در سالهای ابتدای جوانی مرتکب میشوند و از آن ضربه میخورند، این است که از دیگران توقعهای زیادی دارند. توقع دارند که دیگران آنها را درک کنند. شعور داشته باشند. رفتارهای درست انجام دهند و در نهایت متوجه تواناییهای فرد شوند.
عموم آدمها پس از وارد شدن به محیط دانشگاه و اجتماع و فهمیدن این نکته که بیشتر آدمها این توقعات آنها را برآورده نمیکنند، رنجیدهخاطر میشوند و پس از این تجربه سخت تصمیم میگیرند بعد از آن هنگام برخورد با آدمهای جدید گارد دفاعی سفتوسختی بگیرند.
البته این گارد دفاعی حالتی طبیعی است و همه آدمها هنگام مواجهه با موقعیت و افراد جدید چنین گارد دفاعی به خود میگیرند؛ اما مشکل اینجاست که در مثال حاضر گارد دفاعی بهقدری سفتوسخت میشود که باعث میشود دیگران از وی دوری کنند و این همیشه خوب نیست.
زیرا بقا و پیشرفت همه ما وابسته به ارتباطات و آدمهای اطراف ما است و اگر نتوانیم با این آدمها ارتباط بگیریم، نمیتوانیم جلو برویم.
این مسئله جدای از این نکته است که توقعاتی که در بالا گفتیم، بیشتر ناشی از آشنا نبودن با قواعد و روابط انسانی است؛ زیرا میزان درک آدمها از هرکدام از موارد مذکور تابع چیزهای متعددی مثل فرهنگ خانوادگی، فرهنگ منطقهای که در آن بزرگ شدهاند، میزان همذاتپنداری و تلاش آدمها برای درک دیگران و در نهایت هوش آنها است.
احترام به لیوان خالی آدمها
من بعدها برای اینکه با این پیشفرضها اذیت نشوم، تصمیم گرفتم دیدگاهم را در این مورد تغییر دهم. دیدگاهی که شاید کمی زیادهروی باشد اما لااقل من را از ناراحت شدن به خاطر رفتارهای دیگران حفظ میکند.
من تصمیم گرفتم آدمها را یک لیوان خالی در نظر بگیرم و بگذارم خود آنها آن را پر کنند. اینکه چقدر این لیوان خالی را با رفتارهای درست (لااقل بهزعم من) پر میکنند، تعیین میکند که من چقدر میتوانم با آن فرد ارتباط داشته باشم و چقدر به او احترام بگذارم.
مشکل این روش این است که در آن شما همیشه آدمها را در پایینترین سطح ممکن قرار میدهید. از آنسو این نوع نگاه هم میتواند از بالا به پایین تلقی شود و هم به رفتارهای تحقیرآمیزی نسبت به دیگران بینجامد.
حالت بهینه این است که شما در برخورد با آدمها حداقلی از احترام و ارزش را برایشان قائل باشید و بگذارید خودشان سطح این احترام را بالا بیاورند.
پنج اشتباهی که احترام شما را از بین میبرد
میگویند احترام از آن چیزهاست که باید خودتان کسب کنید. اگر میخواهید در محیط کار جدید به شما احترام بگذارند، آرامآرام کاری بکنید و خود را بالا بکشید تا بتوانید احترام آنها را جلب کنید.
اما برای رسیدن به این سطح در ابتدا باید سطحی از احترام اولیه برای آنها قائل باشید. وگرنه به دیگران فرصت ظهور و نشان دادن ارزش و احترام خودشان را نخواهید داد. مشکل اینجاست که نگاه اولیه من و اینکه دیگران را یک لیوان خالی در نظر میگرفتم و شاید همین امروز هم بگیرم، این احترام اولیه را کاملا از بین میبرد و باعث میشود دیگران به این راحتی نتوانند فرصتی برای ظهور و جلب احترام من داشته باشند.
همان طور که دیگران به شما فرصت میدهند احترامشان را جلب کنید، شما هم باید به دیگران امکان دهید احترامتان را جلب کنند.
احترام مثل خیلی از چیزهای دیگر در زندگی است. سطح آن بین آدمها کموزیاد میشود. شما با انجام کارها و جلو رفتن، برای خود احترام کسب میکنید اما با انجام برخی از اشتباهات نیز احترام شما خدشهدار میشود.
پس اگر میخواهید همیشه مورداحترام باشید، از این اشتباهات خودداری کنید.
پیشفرضها در مورد دیگران را کنار بگذارید
همان طور که در بالا گفتیم، اینکه دیگران را یک لیوان کاملا خالی فرض کنید، ناخودآگاه باعث میشود دید از بالا به پایین به دیگران داشته باشید.
بزرگترین اشتباهی که شما ممکن است مرتکب شوید این است که دیگران را دست کم بگیرید و این دیدگاه تحقیرآمیز خود را بیان هم بکنید.
پایینتر فرض کردن دیگران از خود و برخورد از بالا به پایین با آنها یکی از مهمترین چیزهایی است که باعث میشود آدمها در دیدار اول از شما زده شوند.
البته شما نمیتوانید بهطور کامل پیشفرضها و قضاوتهای اولیه در مورد دیگران را کنار بگذارید.
زیرا این بخش از سیستم شناختی مغز ما است که از دوران غارنشینی برای شناسایی دوست و دشمن به کار میرفته است.
با اینکه نمیتوان پیشفرضها را بهطور کامل کنار گذاشت، میتوان چیزهای خوب آدمها را دید یا بهترین خصوصیات آنها را در نظر گرفت؛ بنابراین وقتی با فرد جدیدی مواجه میشوید او را باهوشتر، باتجربهتر و شایستهتر از خود ببینید.
اگر واقعیتی که بعدا از فردی میبینید، پایینتر از این پیشفرضهای اولیه شماست، پایین آوردن سطح تصویر ذهنی شما از وی کار سختی نیست؛ بنابراین وقتی برای اولین بار کسی را میبینید، فرض کنید او رئیس شماست.
صرفا به خاطر اینکه کسی دانش، تجربه و شایستگی خود را جار نمیزند، با او مثل یک تازهکار برخورد نکنید. اگر هم میخواهید چیزی فرض کنید، فرض کنید که شخص مقابل شما بسیار بیشتر از آنی است که به نظر میآید.
حرف و عملتان را منطبق کنید
هیچچیزی بهاندازه تناقض نمیتواند احترام شما را تخریب کند. نباید کاری که میکنید در تضاد با حرفی که میزنید باشد. برعکس این نیز درست است. نباید حرفی بزنید که در تضاد با عمل شما قرار بگیرد.
اگر بدون اینکه به کسی بگویید که به هر دلیلی از عمد چنین میکنید و میدانید که این تناقض وجود دارد، رفتار شما تصویر دوگانه متضادی از شما به دیگران ارائه خواهد داد. تصویری که باعث میشود بقیه افراد شما را از زمره افراد قابلاحترام خارج کنند.
این تطابق سخن و عمل یکی از مبناییترین نکات در مورد روابط کاری و دوستی است؛ اما با این همه بسیاری از ما گاهی آن را نادیده میگیریم.
با اینکه شاید بتوان در شرایط اضطراری چنین متناقض عمل کرد و آن را بهحساب اضطرار گذاشت، اما در همین لحظات است که خود واقعی شما بروز مییابد.
گاهی وقتها ما با ایدههای جدید به یک قرار یا جلسه میرویم اما در میانه جلسه دیدگاهی کاملا مخالف را برمیداریم. انگار که همین ما نبودیم که چند دقیقه پیش ایدهای کاملا متضاد داشتیم.
البته این مسئله با این حالت که شما در میانه جلسه متوجه شوید که ایدههای شما اشتباه هستند یا کار نمیکنند و در عوض ایده مخالف شما درست است، فرق دارد.
تا زمانی که شما دلایل درستی برای تغییر نظرات خود دارید، هیچ دلیلی ندارد که روی ایده اشتباه خود تاکید کنید.
اگر کسی روی حمایت شما از نظرات خودش حساب باز کرده است، با این تغییر دیدگاه، دیگر نمیتواند به شما تکیه کند؛ اما حتی همین هم ایرادی ندارد. بهشرط اینکه توضیح دهید چرا نظر مخالف را پذیرفتهاید.
در این حالت شما برای اینکه همچنان احترام دیگران را داشته باشید، باید به آنها بگویید که چرا و به چه دلیل نظرتان عوض شده است.
واگذاری کارها به دیگران بدون مسئولیتپذیری
وقتی میخواهید بخشی از کار را به دیگران بسپارید، نباید صرفا کار را بدون توضیح و پیگیری به کسی واگذار کنید و گموگور شوید. این روش واگذاری کار به دیگران، کاملا بدون مسئولیتپذیری است و باعث میشود دیگران شما را فردی تنبل، بیعرضه و مایه دردسر ببینند.
این نوع واگذاری کار صرفا به این معنی است که شما نمیخواهید آن کار را انجام دهید.
اگر میخواهید واقعا کسی را عصبانی کنید کافی است هنگامی که به او کارهای زیادی را سپردهاید و او عصبانی است، بدون توضیح اضافی یا ارائه دادن ابزارهای لازم، کار بیشتری به او بدهید. هنگامی هم که وی کار را شروع کرد، دوباره کار بیشتری سرش بریزید.
کسانی که بدون مسئولیتپذیری کار را به دیگران میسپارند، بهصورت تصادفی حجم کار بیشتری را دوباره روی سر آنها آوار میکنند. چنین اتفاقی زمانی رخ میدهد که شما مسئولیتهای خود را ندانید یا نفهمید. در چنین حالتی دیگران برای شما کلی کار انجام میدهند اما حتی تشکر و قدردانی هم نمیبینند.
واگذاری درست کارها زندگی شما را آسانتر میکند و به دیگران فرصتی میدهد که چیزهای بیشتری یاد بگیرند، مسئولیت بیشتری بپذیرند و خود را نشان دهند.
برای واگذاری درست کارها به دیگران شما باید کارهای زیادی بکنید. اول باید فرد موردنظر را آموزش دهید. باید بالاسر وی باشید و کیفیت کار او را چک کنید و اگر هم خطایی مرتکب شد، این شما هستید که باید آن را تصحیح کنید.
اغراق درباره دستیافتههای خود
لاف زدن، اغراق کردن و گزافهگویی نابودکننده احترام شماست. اگر کسی که اهل اغراق و گزافهگویی از خود است و در موقعیت خاصی کار درست دیگری انجام میدهد و شما بابت این کار درست از او تعریف میکنید، احتمالا او تا آخر روز درباره خود و دستیافتهها و موفقیتهایش سخن بهگزاف براند. آنقدر هم ادامه میدهد که شما از تعریف خود پشیمان شوید.
بیان کردن دستیافتهها و ابراز تواناییها شما، برای بالا رفتن سطح احترام دیگران نسبت به شما بسیار مهم است؛ اما بههیچوجه نباید درباره خود اغراق و زیادهگویی کنید.
بگذارید دیگران خود تصمیم بگیرند که چقدر شما را در ذهن خود بالا ببرند و بزرگ کنند.
اگر حرفها و موفقیتهای شما نتوانست شما را در چشم آنها بزرگ کند، هیچ حرف بیشتری هم نمیتواند این وضعیت را تغییر دهد.
اگر دیگران با حرفهای شما تحت تاثیر قرار نگرفتند یا آنها را باور نکردند، وقت آن است که خود را در عمل ثابت کنید.
یک قاعده کلی وجود دارد و آن هم این است که وقتی کسی زیاد از خود و موفقیتهای خود سخن براند، بداند که یا آنها را ندارد یا عدم تواناییهایی خود را پشت آن حرفها قایم میکند.
سر قول خود بمانید
این آخری خیلی ساده و مشخص است. اگر سر قول خود نمانید، اگر به وعدهای که دادهاید وفا نکنید، شما احترام دیگران را از دست خواهید داد.
قول دادن و پیشنهاد انجام کار خاصی به دیگران، در کوتاهمدت احترام آنها را به شما برمیانگیزد. بعد از آن، وی شما را در ذهن خود بالاتر میبرد؛ اما همه اینها تا زمانی درست است و حفظ میشود که شما به آنچه گفتهاید، عمل کنید. اگر هم به هر دلیلی نتوانستهاید وعده خود را برآورده کنید، حداقل بابت آن عذرخواهی کنید.
اگر به کسی قول بدهید و فراموش کنید و یا منتظر بمانید که چند هفته بعد او این قولتان را به شما یادآوری کند و سپس قول خود را پس بگیرید و توجیه بیاورید و مثلا بگویید سرتان شلوغ بوده، شما او را آزار دادهاید.
اگر هم تلاش کنید تا به دیگران بفهمانید که شما سر قول خود هستید اما چون آدم مهمی هستید، سرتان شلوغ بوده و نتوانستهاید به قول خود وفا کنید، حس پشیمانی را در وی درست خواهید کرد. حس پشیمانی از اینکه او قولتان را به شما یادآوری کرده و شما را به زحمت انداخته است.
یعنی در نهایت شما قولی دادهاید. اجازه دادهاید که دیگران بر اساس قول شما برنامهریزی کنند؛ اما موقع اجرای قول، شما کل برنامههای آنها را به هم ریختید و کاری کردید که آنها فکر کنند تقصیر خودشان است که شما به وعده خود وفا نکردهاید.
قول الکی ندهید. اگر واقعا میخواهید کاری کنید و نتوانستهاید، لااقل این اطمینان را به مخاطبتان بدهید که به فکر هستید و در تلاشید به قول خود عمل کنید. اگر هم میخواهید کاری برای کسی بکنید، بهتر است کارتان را بکنید و بعدا به وی بگویید.
وقتی هم کسی به شما قولهای آنچنانی میدهد بدانید که احتمالا حرف او توخالی است و قرار نیست به آن عمل کند. او صرفا چیزی میگوید که شما خوشتان بیاید و نه بیشتر.
نظرات